
به گزارش سراج24؛ غربگرایان و برخی اصلاحطلبان در هفتههای اخیر خط مهمی را در پیش گرفتهاند. تلاش اصلی این جریان در عمل « تغییر رفتار» جمهوری اسلامی ایران است. این جریان سعی میکند با تغییر رفتار دولت، کشور را به سمت رویکردهای دهه 90 هدایت کند. دههای که تمام ملزومات حکمرانی متوقف بر اراده خارج از کشور شد تا اگر اروپا و کدخدای اروپا رحمی به حال ایران کند چرخ اقتصاد و هستهای و معیشت با هم بچرخد که نشد.
رشد اقتصادی به طور میانگین در دهه 90 به حدود 0 درصد رسید و معلوم شد این روند حکمرانی ضربهای مهلک به معیشت مردم زده است و خواهد زد. این همه عبرتهای دهه 90 نیست. مکانیسم ماشه که سایه آن در حال حاضر بر سر کشور است نیز محصول همان دوره برجام است. باز هم کفایت نمیکند. جنگ وسط مذاکره ایران و آمریکا هم برای اصلاحات عبرت آموز نبود که اگر بود باز هم اصلاحطلبان نسخه مذاکره نمیپچیدند! آخرین مورد سخنان ابطحی در جلسه مشاوره با معاون سیاسی رئیسجمهور درباره سفر پزشکیان برای حضور در سازمان ملل است. ابطحی که روایتی از اظهارات خود در این جلسه را منتشر کرده خطاب به سنایی معاون پزشکیان میگوید: «نتیجه سفر باید مردم ایران را از تعلیق دربیاورد، رفاه به جامعه تزریق کند، سایه جنگ را دور کند!»
البته این اظهارات با طعنه و کنایه هم همراه است: «محمد قوچانی دبیر جلسه بود. پیله کرد چگونه؟ گفتم از الان مجوزهای لازم را بگیرد و با قدرت و نه از سر ذلت، در نیویورک بعدازاین جنگ ظالمانه با روحیه برابر و بیآنکه اجازه دهد آمریکا زورگویی کند، مذاکره جدی و سطح بالا بکند.»
اول اینکه، معیار این سخنان همان سیاستهای دهه 90 است. نه فقط این اظهارات بلکه نسخه «تغییر پارادایم» ظریف، یا نسخه «مذاکره» روحانی و حتی نسخه «تغییر سیاستهای کلان» که بیانیه جبهه اصلاحات ارائه میدهد نسخه سوخته دهه 90 است. نسخهای که مردم ایران سال ها است نتیجه آن را با جیب و سفره خود درک کردهاند. رشد اقتصادی صفر درصد طی 10 سال، توقف زیرساختهای توسعه مانند عدم احداث نیروگاه، سدسازی، توسعه ناوگانهای حملونقل ریلی و باری و کریدورها و حتی ساخت مسکن و ... مشکلاتی است که اکنون مردم با گوشت و پوست خود درک میکنند و در تمام این موارد نقش دولتی پررنگ است که تمام کشور را متوقف بر ارادههای خارجی کرد و مذاکره اصل و اساس و هدف آن دولت بود.
دوم اینکه مگر دولت مجوز لازم برای مذاکره را نداشت که آقای ابطحی چنین با ولع از مجوز مذاکره سطح بالا سخن میگوید؟ مگر در همین دولت فعلی تا آستانه توافقات جدید با ترامپ پیش نرفتیم؟ چه کسی وسط میز مذاکره تله انفجاری کار گذاشت؟ یا مگر بعد از جنگ 12 روزه دولت ژست مذاکره نگرفت؟ طرف مقابل چه کرد؟ چه کسی لجاجت میکند؛ جمهوری اسلامی ایران یا طرف آمریکایی و یا اصلاحطلبان در فهم واقعی از سیاستورزی؟!
سوم؛ چنین فهمی از جنگ دیگر سادهلوحی نیست. مگر جنگ را ایران شروع کرد؟ مگر غیر از این است که ایران سعی کرد تمام بهانه ها را به هر نحو ممکن از طرف مقابل بگیرد تا حساسیتها به کمینه خود برسد؟ جنگ خواست و اراده طرف مقابل بود. اینکه دوباره بگوییم نتیجه سفر پزشکیان باید دورکردن سایه جنگ از سر ایران باشد مبنایش این است که طرف فعال جنگ ایران بوده و ایران باید کاری کند که جنگ نشود! این دیگر خطای فهم از جنگ نیست، واقعاً مشکوک است. چرا باید اصلاحطلبان چنین پروژهای را در پیش بگیرند؟ پروژهای که دستور کار اینترنشنال و بیبیسی است همزمان توسط اصلاحات هم در داخل پیش میرود.
چهارم؛ اگر فرض بگیریم این سخنان از روی سادهلوحی است یک معنا هم دارد و آن اینکه این جریان، طرف آمریکایی خود را هم نشناخته است. واقعیت این است که «برجام» هم ترامپ را راضی نکرد! چه آن زمان که بعد از اجرای تعهدات از سوی ایران، برجام را پاره کرد و چه حتی زمانی که چند ماه قبل که مذاکرات در جریان بود و نماینده مذاکرهکننده آمریکایی چیزی فراتر از برجام را از ایران مطالبه کرد! آیا دادن امتیازات فرابرجامی به صلاح کشور است؟ برجامی که کشور را به اقتصاد صفر درصد رساند و صنعت هستهای را معلق کرد برای عبرت کافی نبود؟! اساساً چه چیزی بالاتر از امتیازات برجامی میتوانیم وسط مذاکره بدهیم؟ اصلاً مگر مذاکره فقط امتیازدادن است؟ چه چیزی باید بگیریم؟ فقط دورشدن سایه جنگ، آنهم فقط روی کاغذ؟ تضمین این ادعا چیست؟ سازمانهای بینالمللی یا خود آمریکا چگونه قابل اعتمادند؟ آمریکا و اسرائیل که هیچ، دیگر در این نهادهای بینالمللی چه آبرو و اعتباری باقی است که بخواهند تضمینی برای مذاکره و تعهد بدهند؟
پنجم؛ اصلاً ایران را کنار بگذارید. مگر لبنان در آستانه توافق نبود که اسرائیل به آنها حمله کرد؟ یا مگر حماس در حال مذاکره نبود که سرانش در قطر هدف حمله تروریستی قرار گرفتند؟ ایران هم که معلوم است چه وضعیتی در جنگ 12 روزه پیدا کرد. چرا فهمی از این الگوی سیاستورزی آمریکایی-اسرائیلی در اصلاحطلبان پیدا نمیشود؟ چرا آنها درک نمیکنند آن کسی که باید تغییر رفتار دهد آمریکا و اسرائیل است و نه ایران! ایران که حداقل در دو دهه گذشته فقط مذاکره کرده است و از قضا مذاکرهای که یک نتیجه مشخص و معلوم هم داشته که از قضا امتیازاتش برای آمریکا بسیار بیشتر بود اما نتیجهاش شد جنگ!
به نظر میرسد زمان آن فرارسیده است که غربگرایان و اصلاحطلبان از مردم بابت شیوه حکمرانی خود که همه امورات کشور را متوقف بر اراده و تصمیم خارجی کردند «عذرخواهی» کنند و شاید بهتر باشد برای جبران این همه خسارتی که بر کشور وارد شد مدتی سکوت کنند.