به گزارش سراج24؛ شهید محمد بروجردی از چهرههای تاثیرگذار و خدوم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که امروز میخواهیم به زندگینامه و خدمات آن شهید گرانقدر بپردازیم.
کودکی و نوجوانی
محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ شمسی در منطقه دره گرگ از توابع بروجرد چشم به جهان گشود. محمد در سن شش سالگی پدرش را از دست داد و درد یتیمی بر قلبش نشست. او که دروس ابتدایی را همزمان با کار در کارگاه تشک دوزی به اتمام رسانده بود، پس از اتمام تحصیلات راهنمایی به فعالیت های فرهنگی علاقمند شد و با دسترسی به رساله امام خمینی(ره) در صف مقلدین امام قرار گرفت.
آشنایی با امام
محمد بروجردی، در سال 1347 در حالی که چهارده سال بیش تر نداشت قدم به دنیای پر تب و تاب مبارزه گذاشت. اولین جرقه های مبارزه و قیام درزندگی او، در پای درس روحانی مبارز، حاج عبداللّه بوذری زده شد و برای اولین بار با شنیدن تفسیر قرآن و نهج البلاغه در محضر این روحانی بیدار و آگاه و مشاهده رساله امام، فهمید که مسیر زندگی اش را پیدا کرده است. شهید بروجردی خود از آن روزها چنین حکایت می کرد:«وقتی به این کلاس ها رفتم، قرآن را خواندم و مفهوم آیات آن را فهمیدم، چشم و گوشم روی خیلی مسائل باز شد. معنای طاغوت را فهمیدم. فهمیدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کردند».
پیک محرمانه
چندی بعد، به وسیله حاج عبداللّه، با یکی از مبارزان مشهور، شهید حاج مهدی عراقی آشنا شد. ایشان وی را با تشکیلات مکتبی هیأت های مؤتلفه اسلامی مرتبط ساخت و شهید بروجردی، پیک محرمانه حاج مهدی عراقی شد که با مهارت و شجاعت کتاب ها، نوارها و اعلامیه های امام خمینی رحمه الله را از جایی به جای دیگر منتقل می کرد.
ازدواج
محمد در سن ۱۷ سالگی با دختر خاله خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های حسین و سمیه می باشند.
دستگیری در راه نجف
او در سال ۱۳۵۰ در مدرسه مجتهدی در تهران شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. مدتی بعد به عشق دیدار امام(ره) از پادگان گریخت تا به نجف مشرف شود، اما در مرز دستگیر شده و ۶ ماه تحت شکنجه های سخت رژیم منحوس پهلوی قرار گرفت.
حضور در سوریه و «تشکیل گروه توحیدی صف»
محمد بروجردی پس از گذراندن دوران سربازی در سال ۱۳۵۴ با حجت الاسلام شاه آبادی و ... ارتباط نزدیکی برقرار نمود و پس از همکاری های فرهنگی تبلیغی در سازمان فجر اسلام، آنان به این نتیجه رسیدند که به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهی سوریه شدند. در سال ۱۳۵۵ محمد در سوریه با آیت الله صدر و دکتر چمران ملاقات کرده و دوره های آموزش نظامی را گذراند. محمد پس از بازگشت، «گروه توحیدی صف» را پایه گذاری نمود و در سمت رهبری این گروه قرار گرفت. فعالیتهای گروه شامل کلاسهای سیاسی، مذهبی و نظامی بود. همچنین حرکتهای مبارزاتی علیه شاه خائن، از فعالیتهای دیگری بود که کم کم شکل گرفت.
یکی از ویژگیهای گروه توحید صف این بود که اعضای آن از جنوبی ترین نقطه های تهران و از متن مردم رنج دیده و پابرهنه بودند. ساده، بی غل و غش، دور از رفاه طلبی و تکبر بودند و به همین سبب مردم، روحانیت و قشرهای ستم کشیده و دردمند، از آنان حمایت می کردند.
کسب اجازه از امام
بروجردی در سال ۱۳۵۶ برای زیارت حضرت امام(ره) به نجف رفت و پس از کسب اجازه شرعی، مبارزات مسلحانه خود را علیه رژیم پهلوی پس از نوزدهم دی ماه آغاز نمود و تا طلوع فجر انقلاب ادامه داد.
از جمله فعالیتهای نظامی آن دوره می توان به انفجار رستوران خوان سالار (عشرتکده جاسوسان آمریکایی)، انفجار اتوبوس حامل آمریکاییها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، انفجار کارخانه برق کاخ نوجوانان منطقه شوش، شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون اشاره کرد که محمد در عملیات آخر که به آن اشاره شد، از ناحیه پا مجروح شد.
پیوند گروه «توحیدی صف» با شش گروه دیگر، منجر به تشکیل «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شد. اعضای این گروه هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی، فعالیتهای گسترده ای برای سرنگونی رژیم فاسد شاهنشاهی انجام دادند.
کمیته حفاظت از امام
بالاخره انتظار به پایان رسید انقلاب پیروز و امام(ره) به ایران بازگشت. محمد به امر شهید بهشتی و با نظارت شهید حاج مهدی عراقی، مسؤولیت تشکیل و سرپرستی حفاظت از رهبر کبیر انقلاب عهدهدار شد. این مسؤولیت در حالی به ایشان و گروهش محول گردید که سازمان مجاهدین خلق، از پاریس پیشنهاد حفاظت از امام را به خاطر بهره برداری های تبلیغاتی و سیاسی داده بودند، اما شهید بروجردی با دادن طرحی دقیق و مسلح کردن حدود چهار هزار نفر، موفق شد نظر مثبت اعضای شورای انقلاب را جلب کند.
بدین ترتیب، آن ها با موفقیت تمام، در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا و از آن جا تامدرسه رفاه، با وجود سیل جمعیت و وجود عناصر ناپاک باقی مانده از رژیم منفور پهلوی، از امام محافظت کردند. پس از آن هم شهید بروجردی، دست به کار تشکیل و سازمان دهی یگان حفاظت از محل سکونت امام در تهران گردید.
ایستگاه انقلاب
فعالیت های انقلابی شهید بروجردی پس از سرنگونی رژیم منحوس پهلوی وپیروزی انقلاب، دامنه گسترده تری پیدا کرد. وی که مسؤول حفاظت از محل سکونت امام بود، یک ایستگاه تلویزیونی راه اندازی کرد. که پیام ها و اعلامیه های لازم، از آن برای مردم پخش می شدو به «ایستگاه انقلاب» معروف گشت. هم چنین شهید بروجردی و یارانش، از راه شنود مکالمات، موفق شدند توطئه های بزرگی را در نطفه خفه کنند و در شناسایی و دستگیری عوامل شکنجه و اختناق رژیم و نیز جمع آوری اسناد و اطلاعات مربوط به آنان، نقش حساسی راایفا کنند که در ادامه این حرکت، مسؤولیت سرپرستی زندان اوین به عهده شهید بروجردی گذاشته شد.
تشکیل سپاه
پس از پیروزی انقلاب ابتدا مسئولیت زندان های اوین را عهده دار گشت و بنابر گزارش مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، از بنیانگذاران اولیه سپاه پاسداران و یکی از دوازده نفری بود که زیر نظر شورای انقلاب، با سرپرستی آیتالله هاشمی رفسنجانی، سپاه را بنیانگذاری کردند.
نپذیرفتن مقام فرماندهی کل سپاه
محسن رفیقدوست در خاطرهای بیان می کند که «یک روز حاج احمد آقا به من زنگ زد و گفت «امام خمینی (ره) فرمودند شورای فرماندهی سپاه کسی را (برای فرماندهی) پیشنهاد کند. من به ایشان گفتم سه نفر را مناسب این کار میدانم و به ترتیب شهید بروجردی، شهید کلاهدوز و محسن رضایی را معرفی کردم. حاج احمدآقا گفت: هر سه نفر این افراد خوبند ولی شما پیشنهاد امام (ره) را به شورای فرماندهی ابلاغ کن و آنجا هرکس رای آورد به ما خبر بده. پیش از اینکه این موضوع را مطرح کنم صبح زود به کرمانشاه نزد شهید بروجردی رفتم، مدتی بود که همدیگر را ندیده بودیم، پس از احوالپرسی و صحبتهای جانبی ماجرا را برای او تعریف کردم و گفتم که پیشنهاد اول من برای فرماندهی سپاه تو هستی.
سه ساعت به او اصرار کردم، آخرسر شهید بروجردی به من گفت آن دو نفر دیگر خوبند. برو از بین آنها کسی را انتخاب کن من آمادگی ندارم.»
مسیح کردستان
با آغاز غائله کردستان، شهید محمد بروجردی، خدمت به مردم محروم این استان را بر عافیت نشینی ترجیح داد. او به سرعت راهی کوه های سرد و سر به فلک کشیده کردستان گردید و در جاده های پر پیچ و خم و در کمرکش کوه های آن، به قدری تلاش و مبارزه کرد و به قدری از جان مایه گذاشت که به بالاترین مقام دست یافت. این مقام، نه فرماندهی سپاه غرب و نه جانشینی قرارگاه حمزه سیدالشهدا و نه پایه گذاری تیپ شهدا بود؛ بلکه والاترین مقام را مردم مظلوم و زجر کشیده دیار کردستان به او دادند و آن، لقب «مسیح کردستان» برای شهید بروجردی بود.
وی در کردستان تمام حرکات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عملیات زیر نظر داشت. در جریانات پاوه، درگیری سنندج و حوادث دردناک شهرهای کردستان همواره یکهتاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها یکی پس از دیگری با دلاوریهای محمد بروجردی و یارانش آزاد شد.
خاطره آیتالله خامنهای از اولین دیدار با شهید
رهبر انقلاب در مورد اولین دیدار خود با شهید بروجردی می فرمایند: آن چیزی که من از شهید بروجردی احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر میکند مسئولیت و وظیفه است. من تصور میکنم روحیه آرامش و نداشتن حالت ستیزه جویی با دوستان و گذشت و حلم در قبال کسانی که تعارضهای کاری با او داشتند، نشانه آن روح عرفانی شهید بود.
دوران دفاع مقدس
شهید محمد بروجردی با شروع جنگ تحمیلی به منطقه سرپل ذهاب رفت و در مهر ماه ۱۳۵۹ از ناحیه دست مجروح گشت. پس از چندی به قصر شیرین رفت و در همان مکان مجدداً از ناحیه دست مجروح شد. محمد پس از منطقه ای شدن سپاه، فرماندهی سپاه غرب را برعهده گرفت.
تشکیل گردان های جندالله (شامل نیروهای سازماندهی شده سپاه)، تأسیس پیشمرگان کرد (نیروهای مردمی کرد)، تشکیل تیپ ویژه شهدا و مسئولیت این تیپ تا تشکیل قرارگاه حمزه سید الشهدا که خود نیز در سمت فرماندهی قرارگاه قرار داشت، از جمله اقدامات وسیع بروجردی در کردستان بود.
او که در بعضی از عملیات ها از جمله مطلع الفجر و فتح المبین شرکت داشت در پائیز ۱۳۶۱ بر اثر سقوط هلی کوپتر پایش شکسته بود پس از بهبودی مجدداً به منطقه آمد تا در بازسازی بقیه مناطق شرکت داشته باشد.
شهادت
شهید بروجردی سرانجام در اول خرداد ماه سال ۱۳۶۲ در مسیر جاده مهاباد-نقده بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش آن به درجه رفیع شهادت نائل گردید. پیکر پاک سردار ۲۹ ساله ایران اسلامی در قبرستان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
غریب
چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، میزبان فیلمی به نام غریب بود که بخشی از زندگی شهید بروجردی را به تصویر کشید. در این فیلم که محمدحیسن لطیفی و حامد عنقا به ترتیب سکان کارگردانی و نویسندگی آن را بر عهده داشتند، بابک حمیدیان در نقش شهید بروجردی ظاهر شد. حمیدیان در گذشته نیز برای ایفای نقش شهید بروجردی اظهار علاقه کرده بود.
وصیتنامه شهید
« بسمه تعالی؛
این وصیتنامه را در حالی مینویسم که فردایش عازم سنندج هستم؛ با توجه به این که چندین بار در عملیات شرکت کرده بودم و ضرورت نوشتن وصیتنامه را حس کرده بودم ولی هم فرصت نداشتم و هم اهمیت نمیدادم، ولی نمیدانم چرا حس کردم که صرفا اگر ننویسم، گناهی مرتکب شدهام، لذا بدینوسیله وصیتنامه خود را در مورد خانواده و برادران آشنا مینویسم.
با توجه به این که حدودا شش سال است وارد مبارزات سیاسی و نظامی شدهام و به همین خاطر نسبت به خانوادهام رسیدگی نکردهام، بخصوص همسر و فرزندانم و از همین وضع همیشه احساس ناراحتی میکردم و هیچ وقت هم نتوانستم خود را قانع کنم که مسئولیت را رها کنم و بدینوسیله از همه آنها معذرت میخواهم و طلب بخشش دارم از حقی که به گردن من داشتهاند و نتوانستم این حق را ادا کنم، ولی این اطمینان را به خانوادهام میدهم که هرگز از ذهن من خارج نشدهاند و فکر نکنند که نسبت به آنها بیتفاوت بودهام، ولی مسئولیتهایم سنگینتر بود.
در خواستی که از همسرم دارم، این است که فرزندانم را خوب تربیت کند و آنها را نسبت به اسلام دلسوز بار آورد ... از مادرم درخواست بخشش دارم، زیرا از دست من ناراحتیها دیده و هیچوقت این فرصت پیش نیامد که بتوانم به ایشان رسیدگی لازم را بکنم و از کلیه برادران و خواهران که من را میشناسند درخواست دارم که برای من از خدا طلب بخشش کنند، شاید به خاطر حرمت دعای مومنین خداوند از تقصیراتم بگذردو احساس میکنم بار گناهان و خطاها بر دوشم سنگینی میکند ...
و دیگر این که مقاومت را فراموش نکنند که خداوند تبارک و تعالی بار سنگین انقلاب اسلامی را بر دوش ملت مسلمان ایران گذاشته است و ما را در آزمایش عظیم قرار داده است. این را شهیدان بسیاری بخصوص در این چند سال اخیر به در و دیوار ایران نوشتهاند و اگر مقاومتهای آنها نباشد همانطور که امام فرمودند، بیم آن میرود که زحمات شهدا به هدر رود و اگر چه آنها به سعادت رسیدند و این ما هستیم که آزمایش میشویم و دیگر این که با تجربهای که ما از صدر اسلام داریم، که به خاطر عدم آگاهی مسلمین درس عبرت باشد، با دقت، کلمات این روح خدا را که خط او خط رسول خداست دقت کنند.
وجود امام امروز برای معیار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنیا و آخرت است و من با تمام وجود این اعتقاد را دارم که شناخت و مبارزه با جریانهایی که بین مسلمین سعی در به انحراف کشیدن انقلاب از خط اصیل و مکتبی آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژیم صدام و آمریکاست. وصیتم به برادران این است که سعی کنند توده مردم که عاشق انقلاب هستند، از نظر اعتقادی و سیاسی آماده کنند که بتوانند کادرهای صادق انقلاب را شناسایی کنند و عناصری که جریانهای انحرافی دارند، بشناسند که شناخت مردم در تداوم انقلاب حیاتی است. »