به گزارش سراج24، با عبور از لایه رویین جریانات سیاسی اصلاحطلب، اعتدال و فرقه بهار به عمق ذهن برخی چهرهها میتوان نشانهای متفاوتی را در کالبد آنان مشاهده نمود. حاکمیت یک ایدئولوژی در عین عبور از مسیرهای مختلف حکایت از یک استراتژی پیچیده در قبال جامعه ایرانی و انقلاب اسلامی دارد.
مسئله ظاهری این است که چگونه امکان دارد جریاناتی که در روزگاری نهچندان دور، هجمههای شدید رسانهای را علیه یکدیگر میکردند، ناگهان در آغوش یکدیگر دل میبازند؟
پاسخ این سوال را میتوان تحت عنوان «ارتباطات استراتژیک» برخی افراد این سه جریان مطرح کرد. به عبارت دیگر گرهخوردن اهداف و خواستههای استراتژیک آنان، اتحاد مقطعی و تاکتیکی آنان را نیز رقم میزند. با هدف روشنتر شدن پشتپرده بازیهای حساب شده و هماهنگ گروههای مختلف زاویهدار با نظام اسلامی، سیر موضعگیریهای آنان بعد از سال 88 جالب به نظر میرسد.
بزنگاه انتخابات 92
پس از فتنه سال 88 و ناامیدی دشمنان خارجی و داخلی نظام اسلامی از پروژه «ختم انقلاب»، این بار جریانات غیرانقلابی تمام عزم خود را برای به دست گرفتن کرسی ریاستجمهوری، جزم کردند. در همین راستا و به شکل باورنکردنی شاهد حمایتهای مکرر صادق زیباکلام، اصلاحطلب رادیکال، از کاندیداتوری اسنفدیار رحیم مشایی، بودیم.
زیباکلام طی یک مصاحبه با روزنامه شهروند از حمایت احتمالی اصلاحطلبان از مشایی در انتخابات 92 سخن میگوید: «از طرف دیگر گروهی از اصلاحطلبان و کسانی که نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند به وی [مشایی] رای میدهند. البته این گروههای آخر از سبد اصلاحطلبان هستند و اینها منوط به تایید صلاحیت آقای مشایی است که من امیدوارم این اتفاق بیفتد چون معتقدم که نباید جلوی افراد در ورود به انتخابات گرفته شود زیرا این امر نقض اصلیترین رکن مردمسالاری است»[1].
حمایتهای زیباکلام از مشایی به همین نقطه ختم نمیشود. تعداد مصاحبههای او در حمایت از کاندیداتوی مشایی قابل توجه است. زیباکلام همچنین در گفت و گویی با روزنامه عصر ایران با تاکید بر اینکه باید مشایی را جدی گرفت میگوید: «اگر مشایی بیاید، رقابت جدی خواهد شد. اگر امر دایر شود که اصلاحطلبان بین مشایی و مثلاً حداد عادل یک گزینه را انتخاب کنند، قطعاً اکثر اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد اما ده تا بیست درصد اصلاح طلبان که در انتخابات شرکت میکنند، از رحیم مشایی حمایت خواهند کرد»[2].
او در جای دیگر مشایی را ستاره رو به طلوعی دانست که جناح راست را دگرگون خواهد کرد[3]!.
روزنامههای اصلاحطلب نیز در مقطعی تیتر اول خود را به فعالیتها و دیدارهای مشایی اختصاص داده بودند. در همین زمینه، روزنامه اصلاحطلب آفتاب، با انتشار مصاحبهای از صادق زیبا کلام و قرار دادن تیتر "عدم شرکت اصلاحطبلان کار مشایی را آسان میکند" بر روی صفحه اول خود؛ فرضیه "اصلاحطلبان هم خواهان مشایی هستند" را تقویت میکرد.
تلاش طیفهای اصلاحطلب_بهار در بزرگنمایی کاندیداتوری مشایی، گام به گام با پروژه تخریب نیروهای انقلابی جلو میرفت. تا جایی که «عبّاس امیریفر»، رئیس سابق شورای عالی فرهنگی نهاد ریاست جمهوری، در تشریح برنامههای انتخاباتی جریان متبوعش در «انتخابات مجلس نهم» گفته بود: «ما اصولگرایان را اصولگرا نمیدانیم، اصولگرایی مانند جناح راست سنّتی شده است. ما ناممان اصولگرا نیست ... حتّی ممکن است از گروههای اصلاح طلب در لیست ما قرار بگیرند. -سئوال: یعنی اصولگرایان در این فهرست نیستند، امّا ممکن است اصلاح طلبان باشند؟ بله! ... آنها که به نام اصولگرایی میخواهند تا آخر عمر قیّم مردم باشند، قطعاً در لیست نیستند»[4].
با رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، این دو جریان که پیروزی جریان انقلابی در انتخابات را زنگ خطری برای منافع حزبی خود میدیدند، بار دیگر علیه گروههای انقلابی دست به کار شده و نهایت سعی خود را این بار برای روی کار آمدن حسن روحانی به کار گرفتند: «طرح شماره 2».
در مهرماه سال 96 یک فایل صوتی از اظهارات احمدی نژاد درباره انتخابات 92 در رسانهها دست به دست شد که از اتحاد دو جریان اصلاحطلب و فرقه بهار برای پیروزی حسن روحانی پرده برمیداشت. احمدی نژاد در این فایل صوتی این نگاه را که روحانی دورترین کاندیدا از گفتمان مطلوبش در سال 92 بود را رد کرده و تصریح میکند: «یک موقع هست که جهتگیریهای کلی کشور برای شما تبدیل به مساله میشود. چه کسی از روحانی [به گفتمان انقلاب] نزدیکتر بود. اتفاقا ایشان به نظر من [به گفتمان انقلاب] نزدیکتر بود!؛ نه به این معنا که ایشان اینها را قبول داشت»[5].
در واقع احمدی نژاد که نسبت به ردصلاحیت حمید بقایی در انتخابات ریاست جمهوری 96 یقین کامل داشت، با علنی کردن حمایت خود از روحانی در سال 92 از طریق انتشار این صوت، تمایل خود را برای پیروزی روحانی در انتخابات پیشرو و عدم پیروزی جریان انقلابی آشکار میکند.
ماجرای یک ساختمان
تغییر مواضع این جریانات نسبت به یکدیگر محدود به انتخابات 92 نبود. در 26 اردیبهشت 93 احمدی نژاد به همراه حمید بقایی، ضلع دیگر حلقه انحراف، با حضور در حرم مطهر امام خمینی، ضمن بازدید از روند توسعه حرم، با سیدحسن خمینی نیز دیدار کرد. خوش و بشهای دوستان امروز در حالی بود که در 14 خرداد 89 یعنی یک سال پس از فتنه 88، احمدی نژاد سخنرانی خود را آن قدر طولانی کرد که عملا وقت قابل توجهی برای سخنرانی سیدحسن باقی نماند که آن هم، به دلیل شعارهای تند هواداران احمدی نژاد علیه سیدحسن نیمه تمام باقی ماند. به همین علت بود که سیدحسن خمینی به مدت سه سال از احمدی نژاد و تیم همراه او در حرم استقبال به عمل نیاورد. شاید باید این رخدادها را دعوای زرگری دانست!
اسفند ماه 96 و با نزدیک شدن هر چه بیشتر به تب و تابهای روزهای انتخابات، سایت اصلاحطلب انصاف نیوز لایهی دیگری از ارتباط احمدی نژاد با سید حسن را منتشر کرد. سخنان مجدد عباس امیری فرد، حکایت از آن داشت که ساختمانی از سوی دفتر نشر آثار امام به تیم احمدی نژاد واگذار شده است:
«دکتر احمدی نژاد با این که می داند بقایی صددرصد از طرف شورای محترم نگهبان رد صلاحیت میشود تمام قد پشت آن و حتی پشت صحنه با هدایت دکتر شیخ الاسلام و دکتر سیدحسن موسوی و دکتر ذبیحی و جوانفکر را وادار کرده که بروند در ساختمانی که از سیدحسن خمینی تحویل گرفته و متعلق به دفتر نشر آثار امام است واقع در خیابان شاهین شمالی، خ بهار، کوچه آسمان [مستقر شوند] در ستاد برای فردی که یقینا و صددرصد رد صلاحیت می شود و نمیدانیم به چه انگیزهای حمایت میکند، تعجب از سیدحسن خمینی است که چرا این ساختمان متعلق به دفتر نشر امام را از اینها پس نمیگیرد»[6].
اردیبشهت 96 نیز پایگاه مشرق از ساختمان مجهز دیگری در منطقه جنتآباد تهران، متعلق به آستان حضرت امام خمینی(ره) گزارش میدهد که از سال ۹۲ در اختیار تیم مدیریت دانشگاه غیرقانونی ایرانیان (با محوریت حمید بقایی) قرار گرفته بود[7].
از نامهرسانی تا دیدارهای دوستانه
ارتباط میان گروههای سهگانه فوق تا سال 93 با فرستادن چراغ سبزهای رسانهای به یکدیگر ادامه داشت تا اینکه خبرهایی مبنی بر پیغام پسغامهای اطرافیان احمدی نژاد به اصلاحطلبان در این سال اهالی رسانه را درگیر خود کرد. برای اولین بار در مهر سال93، شایعاتی مبنی بر تماس اطرافیان احمدی نژاد با دفتر خاتمی در رسانهها دست به دست شد. اگرچه این شایعه بلافاصله از سوی هر دو طرف تکذیب شد اما در آبان ماه همان سال، حسن رسولی از اعضای بنیاد باران با تایید صحت شایعه مذکور، تاکید میکند تصور اینکه احمدی نژاد و طرفدارانش از آینده سیاسی کشور قابل حذف هستند، تصور دقیق و صحیحی نیست:
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم نیز اسفندیار رحیم مشایی با نوشتن نامهای خطاب به خاتمی، از احتمال رد صلاحیت حمید بقایی ابراز نگرانی کرده و ضمن اصلاحطلب دانستن احمدی نژاد و نه اصولگرا بودن او مینویسد: «هرچند که متاسفانه بخشی از برادران و خواهران اصولگرای ما، هرگز حاضر نشدند چشم بر این حقیقت بگشایند، مردم جناب آقای دکتر احمدینژاد را نه به عنوان مظهر اصولگرایی بلکه برای انجام تغییرات بیشتر و اعمال جدیتر اصلاحات موردنظر، مناسبتر تشخیص دادند»[8].
نامه مشایی در 25 اسفند 95 به خاتمی و عبارات رفاقتگونه و البته عوامفریبانه او نسبت به خاتمی، هرگونه شک و تردید نسبت به یگانگی این جریانها با یکدیگر را از بین میبرد.
رد و بدل کردن پیامها و نامهنگاریهای بیپرده میان سران جریان انحراف، اصلاحطلب و اعتدال به همینجا متوقف نشده و پس از فوت داوود احمدی نژاد، برادر محمود احمدی نژاد، حسن روحانی و محمد خاتمی برای او پیام تسلیت فرستاده و احمدی نژاد نیز با فرستادن پیامی از آنان نهایت قدردانی را انجام میدهد.
اما سوال اساسی که مطرح میشود این است که چگونه احمدی نژاد، حسن روحانی و خاتمی به همین زودی تعریف و تمجید از یکدیگر را به فراموشی سپردند؟ مگر احمدی نژاد نبود که برای حسن روحانی آرزوی موفقیت و برای خاتمی آروزی سلامتی و طول عمر میکرد؟! چرا به یکباره خواستار استعفای حسن روحانی از مقام ریاست جمهوری شد؟ میتوان به این نتیجه رسید که جریانهای مخالف خط امام و رهبری، ضمن حفظ موضع واحد علیه انقلاب و نهادهای انقلابی و از سوی دیگر اتحاد موضعی و موقت در بزنگاههای حساس مانند انتخابات، در شرایطی که باید هزینه کمکاریها و افتضاحکاریهای خود را برعهده بگیرند، آن را به یکدیگر حواله داده و تبدیل به دشمنان موقت یکدیگر میشوند. برای مثال به دو نمونه از موارد اتحاد تاکتیکی آنها اشاره میکنیم:
با هم علیه قوه قضائیه
اوج هجمههای این سه جریان علیه قوه قضائیه، در سال 96 بود. از یک سو، احمدی نژاد و دار و دسته منتسب به او، با مهملگوییهای خود، و با هدف جلوگیری از فراموش شدن این جریان از حافظه تاریخی مردم، به طور مکرر خواستار برکناری رئیس قوه قضائیه شدند[9]. از سوی دیگر دولتیها و حامیان اصلاحطلب آنها، برای دور کردن اذهان مردم از قصور و تقصیرهای خود، نسبتهای ناروای متعددی را متوجه این نهاد انقلابی کردند[10]. همسویی این سه جریان در تخریب چهره قوه قضائیه نزد افکارعمومی درحالی است که این نهاد در برخورد با مفسدین اقتصادی با هر نوع تفکر و گرایش سیاسی، ذرهای کوتاهی به خرج نداده است. مفسدینی که بعضا ربط و نسبتهایی با این جریانات نیز داشتند و شاید بهتوان از آنها به عنوان اسپانسرهای این جریانات یاد کرد.
جریان انحرافی تاکنون همصدا با رسانههای بیگانه، اقدامات تحسین برانگیز قوه قضائیه در مبارزه با مفسدین اقتصادی را زیرسوال برده و صدای خود را در حمایت از اخلالگران عرصه اقتصاد بلند کرده است. در همین راستا عبدالرضا داروی با هجمههای توییتری خود، به مظلومنمایی از حمید باقری درمنی، از بزرگترین اخلالگران اقتصادی دولت حسن روحانی پرداخت.
خط دهی برای آشوبهای مدنی
القای فضای بحرانی و ناآرامی به جامعه از سوی گروههای برانداز، از دیگر مواردی است که برای رسیدن به این مقصود دست یاری به سوی یکدیگر دراز کردهاند. در همین رابطه کانالهای منتسب به حلقه انحرافی گویا به مرکزی برای پوشش رسانهای اعتراضات، آشوبها و ناآرامی ها و از سوی دیگر حمایت از افراد زاویهدار با نظام اسلامی تبدیل شده است. تنها چیزی که در این کانالها اسمی از آن برده نمیشود، انقلاب، امام و رهبری است. تحریک مردم برای حضور در خیابانها و وعدهی ختم انقلاب از گزارههای حذف نشدنی در تحلیلهای منتسب به این گروهها است.
درحالی که سعید حجاریان، از سازماندهی نیروها از پایین، با هدف نافرمانیهای مدنی سخن میگوید، احمدی نژاد نیز با نامههای مکرر خود به وزارت کشور خواستار برگزاری تجمع اعتراضی میشود. همسویی براندازان در پیشبرد اهداف خود با گفتههای علی تاجرنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب بیشتر نمایان میشود: «آقای احمدینژاد یکی از شهروندان این کشور است و تا زمانی که از حقوق قانونی خود محروم نشده است، باید بتواند از امکانات این شهروندی استفاده کند...آقای احمدینژاد به عنوان یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام باید خودش و حامیانش از این نوع نگاه حمایت کنند و بنده هم موافق اعطای مجوز تجمع به ایشان هستم».
سرانجام
بازی پیچیده جریان نفوذ تحت پرچمهای مختلف در کشور امروز برای همه آشکار شده است. جریان نفوذ هر از چندگاهی نقاب عوض کرده و با چهرهای جدید و به ظاهر موجه وارد میدان شده و عدّهای را به دور خود جذب کرده است اما همیشه دارای ریشه و هدف یکسانی بوده است. اگر سر حلقههای نفوذ در کشور را مد نظر قرار بدهیم، آنگاه خواهیم دید که چگونه این سر حلقهها، جریانهای به ظاهر متضاد را کنار هم نشانده و مدیریت میکنند. دیگر دوران بازیگریهای چند لایه به سر آمده است و عصر جدید انقلاب اسلامی محیطی پاکتر و خالصتر را تجربه خواهد کرد.
منبع: دیدبان
انتهای پیام/