به گزارش سراج24:، هجرت در راه خدا اقسامی دارد و یکی از بارزترین اشکال آن، هجرت به سوی دیار غربت است برای کسب علوم آل محمد (ص) و سفر جوانان محب اهل بیت، از سراسر دنیا به قم – این آشیانه علوم آل صادق – از همین نمونه است.
تابناک، احمد حنیف کانادایی، که در نگاه اول انسان را یاد والیبالیستها میاندازد، چند سالی است که به همراه خانوادهی خود در قم، زندگی و برای کسب تحصیل معارف اسلامی تلاش میکند. زندگی برای یک شهروند قارهی آمریکا در قم، چه جاذبههایی میتواند داشته باشد که او و خانوادهاش این شهر را انتخاب کردهاند.
مصاحبه با او از این جهت میتواند جالب باشد که شما از شیوههای عزاداری در کشور او و علل گرایش جوانان غرب به معنویت، از زبان او آگاه میکند. «خیمه» چندین سال پیش این مصاحبه را انجام داده که اینک آن را در «تابناک» مورد بازخوانی قرار میدهیم.
مصاحبه با او از این جهت میتواند جالب باشد که شما از شیوههای عزاداری در کشور او و علل گرایش جوانان غرب به معنویت، از زبان او آگاه میکند. «خیمه» چندین سال پیش این مصاحبه را انجام داده که اینک آن را در «تابناک» مورد بازخوانی قرار میدهیم.
در ماه محرم و روز عاشورا، مراسم ویژهای در ایران برگزار میشود.بفرمائید که در کشور شما در این ایام، چه مراسمی برگزار میشود؟
- جمعیت شیعیان آنجا حدودا دویست و پنجاه هزار نفر است. که البته به صورت پراکنده، حضور دارند. آداب و رسوم هر کدام از ایشان، طبق روال سنتهای کشور خودشان است، مثلا پاکستانیها با استفاده از زبان اردو به رسم پاکستان، عزاداری میکنند. ایرانیها، عراقیها و لبنانیها هم همینطور. محل عزاداری ایشان هم، مراکز اسلامی موجود در آنجا است.
بسیاری از آنها قمه زنی هم میکنند، امّا این برنامه داخل خانه یا همان مرکز اسلامی یا داخل یک سالن انجام میگیرد. البته حدود 11-12سال پیش برای اولین بار، مردم به خیابانها آمدند و در مراسمشان از اجرای آداب و شیوههایی که موجب خجالت آنها شود- مثل قمه زنی- در خیابان پرهیز کرده، حتّی زنجیر زنی را هم حذف کردند و فقط برنامه ی سینه زنی برپا کردند.
شیعیان کاری نمیکنند که تظاهر به ریا شود؟
- نه، چون این حساسیت را دارند که مبادا کانادائیها با وحشت به برنامهی آنها نگاه کنند. حتّی پاکستانیها از آوردن ذوالجناح - که از آداب مخصوص عزاداریشان بود- پرهیز کردند. صحبت بر سر این موضوع بود که آیا شبهه «اسب پرستی» ایجاد میکند، یا خیر؟ البته چند سال بعد، بین آنها به خاطر نبود وحدت، اختلاف افتاد وبه چند گروه بومی و غیر بومی تقسیم شدند.
کسانی که شیعه شدند، تا چند سال اخیر مراسم خاصی نداشتند و بیشتر در مراسم دیگران شرکت میکردند، امّا کفایت نمیکرد. آنها میرفتند و به سخنرانی گوش میکردند، ولی سخن را نمیفهمیدند، خوب، مذهب شیعه هم بین مهاجران مخصوصا در کانادا، آمریکا و در انگلستان یک دین خارجی محسوب میشود.
مثل هر کس دیگری که بنا بر حسّ کنجکاوی خواهان خبرگیری از اسلام باشد، به مرکز علوم اسلامی مراجعه میکند، بومیهای کانادا هم با تکمیل اطلاعات در آنجا سعی میکنند آداب و رسومی را اختراع کنند و هم اکنون هم در همین وضعیت، در حال فرهنگ سازی با محرّم هستند.
فعالیت شما برای آنها چه بود؟
- در این 8 سال، در ایام محرم بیشتر در مراسم مهاجران شرکت و برای آنها سخنرانی کردهام.
اثر سخنرانی شما چقدر بود؟
- موضوع سخنرانی اثر دارد؛ ولی لحاظ کار فرهنگی، کار زیادی باید انجام شود؛ آزمایش لازم دارد. ولی سخنرانی در همان حد یک خطابه است. در فرهنگ آمریکا و کانادا، بر خلاف کاتولیکها، شیعیان اصلاً مراسمی برای گریه ندارند.
به یاد دارم در کودکی به کلیسا میرفتم، در ایامی که میگویند حضرت عیسی (ع) را دار زدهاند،مسیحیان در 12مرحله در 12روز، مصیبت حضرت عیسی (ع) را میخواندند و گریه میکردند. امّا حالا به خاطر پیشرفته شدن، دیگر این برنامهها را ندارند و مسئله بر عکس شده؛ یعنی جمع میشوند برای خندیدن و خوشگذرانی!
شیعیان آنجا، باید گریه کردن را یاد بگیرند؛ چیزی که اصلا در موردش تجربه ندارند. یعنی اینگونه نیست که در نتیجه یک سخنرانی یا روضه، اشک بریزند. مثل ایران نیست که به جلسه رفته و با شنیدن کلمه «حسین» از زبان مدّاح یا سخنران، اشک بریزند. این نیازمند به ایجاد فضای فرهنگی است. باید این فرهنگ را در دلهای آنها ایجاد کرد.
یعنی با این روضههای اهل بیت را که شما در عاشورا سخنرانی میکنید و یا مصیبت میخوانید نمیتوانند ارتباط برقرار کنند...
من روضه خوان نیستم!
یعنی آنجا کسی نیست که به زبان مادری روضه بخواند؟
- هست؛ ولی خیلی کم. روز سالگرد شهادت شهید باکومیک، جلسهای بود که یک بومی آمریکائی در آن، روضه خواند. بدون لحن وبسیار با احساس و آرام. مصیبت باکومیک را با روضه امام حسین (ع) ترکیب کرد و مردم هم گریه میکردند؛ امّا فقط همین یک مورد مشاهده شد.
امّا بچهها وقتی اینجا (ایران) آمدند و در مراسم عزاداری شرکت کردند، با مجلس، ارتباط برقرار کرده و گریه کردند. بعداً به صورت آزمایشی چند جلسه بین خودمان گرفتیم و روضه خواندیم؛ بچهها گریه کردند و مسلماً کسانی که در توان آنها انتقال این فرهنگ هست، باید فرهنگ گریه عزاداری را به آنجا انتقال دهند.
از کانادا (تورنتو) چند نفر طلبه در ایران مشغول هستند؟
- بین 10 تا 15نفر
آیا به مناطق خودشان برگشتهاند؟ تأثیر این چند نفر بر دیگران - مردم کانادا - چقدر بوده؟
- این به تجربه و شخصیت آنها بستگی دارد. بعضی از آنها اهل سخنرانی و فعالیت اجتماعی نیستند؛ فقط آمدهاند تا یک مسلمان خوب شوند.
شما به عنوان فردی تحصیل کرده در زمینه روانشناسی و مدد کاری اجتماعی، فکر میکنید بر دیگران چقدر تأثیر گذاشتهاید؟!
- مدرک لیسانس من خیلی مهم نیست. قبل از اسلام، زیاد فعالیت میکردم؛ الان هم همینطور. حتّی قبل از دانشگاه هم کار اجتماعی میکردم و الان اثرات خوبی هم دارد.
زمانی که از ایران به وطن خود بر میگردید، چه فعالیتهای مذهبی - اجتماع دارید؟
- کار ما در آنجا «امّت سازی» است؛ یعنی تنظیم اجتماعی مسلمانان و هدفدهی به آنها، تأسیس و گسترش مؤسسه ها و بنیان های لازم از آموزش و پرورش و... برای مردم و بچهها. تشدید فعالیتهای سیاسی جهت اثر گذاری در جمعیت کانادا، چون مسلمانان کانادا فعالیت و سازمان منظمی ندارند و از آنجا که مسلمانان کانادا اغلب مهاجر هستند، این احساس در آنها بوجود آمده که مهمان هستند و هر گونه فعالیت جدّی، منجر به اخراج آنها میشود و چون دوست ندارند این بهشت دنیا را از دست بدهند و موجبات ناراحتی دولت کانادا و آمریکا را فراهم آورند، بدین جهت فعالیت آنها در آنجا محدود است.
برخورد دولت کانادا با مسلمانان و شیعیان کانادا چگونه است؟
- در نگاه آنها فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و هندو نیست، حتّی شاید نسبت به مسلمانان نگرانیهای بیشتری داشته باشند. مخصوصاً بعد از واقعه 11سپتامبر، که مسلمانان به عنوان تروریسم در جهان معرفی شدند و حالت جنگی که بین غرب و مسلمانان بعد از این واقعه، رخ داده است. منتهی نگاه آنها نسبت به وهابّیها بسیار منفیتر نسبت به شیعه است. چرا که عوامل «القاعده» و «طالبان» از این گروه بودند.
اخیرا گرایش مردم اروپا به معنویت، بیشتر از قبل شده (به علت فرار از مادیت) شما چقدر این را درست میدانید؟
- بله؛ بعضی از آنها علاقمند هستند که جواب سئوالاتشان را از هستی بدانند و پیدا کنند. مثل: «ما که هستیم» و «از کجا آمدهایم» و «دنیا چرا وجود دارد؟» و... امّا متأسفانه دراین مسیر به طرف علوم تقلّبی (خرافات) کشیده میشوند. مثلاً متافیزیک دینی را با علم حسّی و تجربی ترکیب کرده، از خدا به عنوان یک فضانورد پیشرفته، تا مثلا یک نفس کُلی، بحث میکنند.
شما چطور مسلمان شدید؟
- تحقیق کردم و انگیزهام از تحقیق سیاه بودن رنگ پوستم، بود.
یعنی اختلاف نژادی و نژاد پرستی؟
- بله؛ نژادپرستی و نقش کلیسا در این ظلم. نقش دین مسیحیت ما که نظام نژاد پرستی آمریکا و آفریقای جنوبی بر پایهی آن است و مفهوم تثلیث - که یکی از تثلیث ها حضرت عیسی (ع) است، که سفید پوست است و به همین علت، نه تنها در دنیا که حتّی در بهشت هم، سفید پوستها حکومت و برتری دارند- ولی من این سخنان را قبول نکردم و نسبت به مسیحیت، دید منفی پیدا کردم؛ همین علت، باعث این شد که به جست و جوی دین دیگری رفته، خواستار بازسازی هویت خود شدم.
دنبال دینی بودم که بتوانم به وسیله آن از ظلم انتقاد کرده، جوابگو باشم. لذا در ادیان مختلف، تحقیقات گستردهای کردم. ادیانی نظیر:هندو،بودائی،یهودی، مسیحی و بالاخره اسلام، که آن را کاملترین و مناسبترین دین یافتم و مسلمان شدم.
شرکت غیر مسلمانان در عزاداریهایی که در کشور شما برگزار میشود چقدر است و آیا از این مراسمها تأثیری میگیرند؟ برخورد آنها با شما در آنجا چگونه است؟
- خیلی کم؛ چون تعداد شیعیان بومی، خیلی کم است. به یاد دارم، وقتی به مراسم میرفتیم دو نفر بیشتر نبودیم. سخنرانی، مدّاحی و سرود بلد نبودیم. حتّی بعضی جاها فکر کردیم پاسپورت لازم داریم، تا به آنجا وارد شویم! چون یک حسّ غریب پیدا کرده بودیم؛ مثل اینکه در کانادا نبودیم.
آقای حنیف کدام روضه را بیشتر دوست دارید؟
روضه حضرت عباس (ع). شاید به خاطر اینکه روز تاسوعا و عاشورا، پرشورترین و پرسوزترین ایام هستند. البته روضه حضرت قاسم هم برمن اثر خاصی میگذارد، امّا بیشتر از روضه حضرت عباس (ع) تأثیر میپذیرم و آن را دوست دارم.
«عباس» در یک جمله، یعنی...
- خضوع، نوکر اسلام!
کربلا، یعنی...
- یعنی زندگی!
«حضرت زهرا» در یک جمله کوتاه:
- لیلة القدر!
آب در کربلا را توصیف کنید؟
- آب، به معنای قطع شدن رحمت خدا به دست آدمهای شر
کربلا رفتهاید؟
- نه!
- جمعیت شیعیان آنجا حدودا دویست و پنجاه هزار نفر است. که البته به صورت پراکنده، حضور دارند. آداب و رسوم هر کدام از ایشان، طبق روال سنتهای کشور خودشان است، مثلا پاکستانیها با استفاده از زبان اردو به رسم پاکستان، عزاداری میکنند. ایرانیها، عراقیها و لبنانیها هم همینطور. محل عزاداری ایشان هم، مراکز اسلامی موجود در آنجا است.
بسیاری از آنها قمه زنی هم میکنند، امّا این برنامه داخل خانه یا همان مرکز اسلامی یا داخل یک سالن انجام میگیرد. البته حدود 11-12سال پیش برای اولین بار، مردم به خیابانها آمدند و در مراسمشان از اجرای آداب و شیوههایی که موجب خجالت آنها شود- مثل قمه زنی- در خیابان پرهیز کرده، حتّی زنجیر زنی را هم حذف کردند و فقط برنامه ی سینه زنی برپا کردند.
شیعیان کاری نمیکنند که تظاهر به ریا شود؟
- نه، چون این حساسیت را دارند که مبادا کانادائیها با وحشت به برنامهی آنها نگاه کنند. حتّی پاکستانیها از آوردن ذوالجناح - که از آداب مخصوص عزاداریشان بود- پرهیز کردند. صحبت بر سر این موضوع بود که آیا شبهه «اسب پرستی» ایجاد میکند، یا خیر؟ البته چند سال بعد، بین آنها به خاطر نبود وحدت، اختلاف افتاد وبه چند گروه بومی و غیر بومی تقسیم شدند.
کسانی که شیعه شدند، تا چند سال اخیر مراسم خاصی نداشتند و بیشتر در مراسم دیگران شرکت میکردند، امّا کفایت نمیکرد. آنها میرفتند و به سخنرانی گوش میکردند، ولی سخن را نمیفهمیدند، خوب، مذهب شیعه هم بین مهاجران مخصوصا در کانادا، آمریکا و در انگلستان یک دین خارجی محسوب میشود.
مثل هر کس دیگری که بنا بر حسّ کنجکاوی خواهان خبرگیری از اسلام باشد، به مرکز علوم اسلامی مراجعه میکند، بومیهای کانادا هم با تکمیل اطلاعات در آنجا سعی میکنند آداب و رسومی را اختراع کنند و هم اکنون هم در همین وضعیت، در حال فرهنگ سازی با محرّم هستند.
فعالیت شما برای آنها چه بود؟
- در این 8 سال، در ایام محرم بیشتر در مراسم مهاجران شرکت و برای آنها سخنرانی کردهام.
اثر سخنرانی شما چقدر بود؟
- موضوع سخنرانی اثر دارد؛ ولی لحاظ کار فرهنگی، کار زیادی باید انجام شود؛ آزمایش لازم دارد. ولی سخنرانی در همان حد یک خطابه است. در فرهنگ آمریکا و کانادا، بر خلاف کاتولیکها، شیعیان اصلاً مراسمی برای گریه ندارند.
به یاد دارم در کودکی به کلیسا میرفتم، در ایامی که میگویند حضرت عیسی (ع) را دار زدهاند،مسیحیان در 12مرحله در 12روز، مصیبت حضرت عیسی (ع) را میخواندند و گریه میکردند. امّا حالا به خاطر پیشرفته شدن، دیگر این برنامهها را ندارند و مسئله بر عکس شده؛ یعنی جمع میشوند برای خندیدن و خوشگذرانی!
شیعیان آنجا، باید گریه کردن را یاد بگیرند؛ چیزی که اصلا در موردش تجربه ندارند. یعنی اینگونه نیست که در نتیجه یک سخنرانی یا روضه، اشک بریزند. مثل ایران نیست که به جلسه رفته و با شنیدن کلمه «حسین» از زبان مدّاح یا سخنران، اشک بریزند. این نیازمند به ایجاد فضای فرهنگی است. باید این فرهنگ را در دلهای آنها ایجاد کرد.
یعنی با این روضههای اهل بیت را که شما در عاشورا سخنرانی میکنید و یا مصیبت میخوانید نمیتوانند ارتباط برقرار کنند...
من روضه خوان نیستم!
یعنی آنجا کسی نیست که به زبان مادری روضه بخواند؟
- هست؛ ولی خیلی کم. روز سالگرد شهادت شهید باکومیک، جلسهای بود که یک بومی آمریکائی در آن، روضه خواند. بدون لحن وبسیار با احساس و آرام. مصیبت باکومیک را با روضه امام حسین (ع) ترکیب کرد و مردم هم گریه میکردند؛ امّا فقط همین یک مورد مشاهده شد.
امّا بچهها وقتی اینجا (ایران) آمدند و در مراسم عزاداری شرکت کردند، با مجلس، ارتباط برقرار کرده و گریه کردند. بعداً به صورت آزمایشی چند جلسه بین خودمان گرفتیم و روضه خواندیم؛ بچهها گریه کردند و مسلماً کسانی که در توان آنها انتقال این فرهنگ هست، باید فرهنگ گریه عزاداری را به آنجا انتقال دهند.
از کانادا (تورنتو) چند نفر طلبه در ایران مشغول هستند؟
- بین 10 تا 15نفر
آیا به مناطق خودشان برگشتهاند؟ تأثیر این چند نفر بر دیگران - مردم کانادا - چقدر بوده؟
- این به تجربه و شخصیت آنها بستگی دارد. بعضی از آنها اهل سخنرانی و فعالیت اجتماعی نیستند؛ فقط آمدهاند تا یک مسلمان خوب شوند.
شما به عنوان فردی تحصیل کرده در زمینه روانشناسی و مدد کاری اجتماعی، فکر میکنید بر دیگران چقدر تأثیر گذاشتهاید؟!
- مدرک لیسانس من خیلی مهم نیست. قبل از اسلام، زیاد فعالیت میکردم؛ الان هم همینطور. حتّی قبل از دانشگاه هم کار اجتماعی میکردم و الان اثرات خوبی هم دارد.
زمانی که از ایران به وطن خود بر میگردید، چه فعالیتهای مذهبی - اجتماع دارید؟
- کار ما در آنجا «امّت سازی» است؛ یعنی تنظیم اجتماعی مسلمانان و هدفدهی به آنها، تأسیس و گسترش مؤسسه ها و بنیان های لازم از آموزش و پرورش و... برای مردم و بچهها. تشدید فعالیتهای سیاسی جهت اثر گذاری در جمعیت کانادا، چون مسلمانان کانادا فعالیت و سازمان منظمی ندارند و از آنجا که مسلمانان کانادا اغلب مهاجر هستند، این احساس در آنها بوجود آمده که مهمان هستند و هر گونه فعالیت جدّی، منجر به اخراج آنها میشود و چون دوست ندارند این بهشت دنیا را از دست بدهند و موجبات ناراحتی دولت کانادا و آمریکا را فراهم آورند، بدین جهت فعالیت آنها در آنجا محدود است.
برخورد دولت کانادا با مسلمانان و شیعیان کانادا چگونه است؟
- در نگاه آنها فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و هندو نیست، حتّی شاید نسبت به مسلمانان نگرانیهای بیشتری داشته باشند. مخصوصاً بعد از واقعه 11سپتامبر، که مسلمانان به عنوان تروریسم در جهان معرفی شدند و حالت جنگی که بین غرب و مسلمانان بعد از این واقعه، رخ داده است. منتهی نگاه آنها نسبت به وهابّیها بسیار منفیتر نسبت به شیعه است. چرا که عوامل «القاعده» و «طالبان» از این گروه بودند.
اخیرا گرایش مردم اروپا به معنویت، بیشتر از قبل شده (به علت فرار از مادیت) شما چقدر این را درست میدانید؟
- بله؛ بعضی از آنها علاقمند هستند که جواب سئوالاتشان را از هستی بدانند و پیدا کنند. مثل: «ما که هستیم» و «از کجا آمدهایم» و «دنیا چرا وجود دارد؟» و... امّا متأسفانه دراین مسیر به طرف علوم تقلّبی (خرافات) کشیده میشوند. مثلاً متافیزیک دینی را با علم حسّی و تجربی ترکیب کرده، از خدا به عنوان یک فضانورد پیشرفته، تا مثلا یک نفس کُلی، بحث میکنند.
شما چطور مسلمان شدید؟
- تحقیق کردم و انگیزهام از تحقیق سیاه بودن رنگ پوستم، بود.
یعنی اختلاف نژادی و نژاد پرستی؟
- بله؛ نژادپرستی و نقش کلیسا در این ظلم. نقش دین مسیحیت ما که نظام نژاد پرستی آمریکا و آفریقای جنوبی بر پایهی آن است و مفهوم تثلیث - که یکی از تثلیث ها حضرت عیسی (ع) است، که سفید پوست است و به همین علت، نه تنها در دنیا که حتّی در بهشت هم، سفید پوستها حکومت و برتری دارند- ولی من این سخنان را قبول نکردم و نسبت به مسیحیت، دید منفی پیدا کردم؛ همین علت، باعث این شد که به جست و جوی دین دیگری رفته، خواستار بازسازی هویت خود شدم.
دنبال دینی بودم که بتوانم به وسیله آن از ظلم انتقاد کرده، جوابگو باشم. لذا در ادیان مختلف، تحقیقات گستردهای کردم. ادیانی نظیر:هندو،بودائی،یهودی، مسیحی و بالاخره اسلام، که آن را کاملترین و مناسبترین دین یافتم و مسلمان شدم.
شرکت غیر مسلمانان در عزاداریهایی که در کشور شما برگزار میشود چقدر است و آیا از این مراسمها تأثیری میگیرند؟ برخورد آنها با شما در آنجا چگونه است؟
- خیلی کم؛ چون تعداد شیعیان بومی، خیلی کم است. به یاد دارم، وقتی به مراسم میرفتیم دو نفر بیشتر نبودیم. سخنرانی، مدّاحی و سرود بلد نبودیم. حتّی بعضی جاها فکر کردیم پاسپورت لازم داریم، تا به آنجا وارد شویم! چون یک حسّ غریب پیدا کرده بودیم؛ مثل اینکه در کانادا نبودیم.
آقای حنیف کدام روضه را بیشتر دوست دارید؟
روضه حضرت عباس (ع). شاید به خاطر اینکه روز تاسوعا و عاشورا، پرشورترین و پرسوزترین ایام هستند. البته روضه حضرت قاسم هم برمن اثر خاصی میگذارد، امّا بیشتر از روضه حضرت عباس (ع) تأثیر میپذیرم و آن را دوست دارم.
«عباس» در یک جمله، یعنی...
- خضوع، نوکر اسلام!
کربلا، یعنی...
- یعنی زندگی!
«حضرت زهرا» در یک جمله کوتاه:
- لیلة القدر!
آب در کربلا را توصیف کنید؟
- آب، به معنای قطع شدن رحمت خدا به دست آدمهای شر
کربلا رفتهاید؟
- نه!