«سراج24»- روح الله متقی مجد: از سال 79 جوان ایرانی بین دو راهی تصمیم قرار گرفته بود. ایام فراغت را در خوش آب و هوا ترین نقطه ایران سر کند یا اینکه عاشق شود و با نیت "قربت الی الله" عازم جهاد شود. جهادی که صفت بامصمای سازندگی را با خود یدک میکشید.
دوباره دعوای عقل و عشق به میان آمده بود، همان شرایط عاشقانهای که دشمن را در والفجر 8 زمین گیر کرد و تاریخ را مجبور ساخت تا بنویسد "یاران خمینی در راه دفاع از کلمه «لا اله الا الله» عاقلانه میاندیشند و عاشقانه میجنگند".
وقتی که پای امتحان به میان میآید فرق میان حرف و عمل نمایان میشود. وقتی که بین زندگی برای منفعت شخصی یا تحمل سختی برای لذت بردن دیگری، گزینه "دو" انتخاب میشود، اینجاست که فرق سره از ناسره مشخص میشود.
اینجاست که تو در دایره عشاق جهانی قرار میگیری و حکما نفست هم متبرک کننده هر محفل و مکانی میشود.
اما به جرات میتوان گفت سر عاشق شدن نسل من که گرمای تابستان را به جان میخرد تا هموطنش از لذت آبادانی و رفاه بهرهمند شوند خاطرات حماسههای همنسلیهای همت و باکری است.
همان نسلی که به ما آموخت در هنگام جهاد باید پا روی نفس خود گذاشت و از خود گذشت تا کاری که میکنید بماند برای پروردگار.
اگر امروز همنسلیهایی من در میان هیاهوی شهر، تهاجم دنیای غرب و هزاران طعنه و کنایه، چشم بر مادیات دنیا بستند و راحتی را با سختی معامله کردند نتیجه غیرت مردانهی مردان و زنانی بود که الگوی ایثار را در فضای انقلاب به یادگار گذاشتند.
اما جهادی که امروز همنسلیهای من تکلیف دارند، عاشقانه در آن مبارزه کنند حاشیههایی دارد که کمتر مورد توجه قرار میگیرد ولی در عوض مردان و زنان غیور نسل من را به حاشیه هدایت میکند.
وقتی جوان امروز ایران اسلامی راه اثبات عاشقیاش را ساختن مناطق محروم کشور یافت کوله بار جهادش را بست اما گاهی از آشنایان و گاهی هم از همنسلیهای خود کنایه شنید که مگر جهاد است که اینگونه قید دنیا را زدهای.
به زبان اشاره و هزاران زبان دیگر فهمیدند که مردم، رفتنشان را درک نمیکنند و نمیتوانند بفهمند چرا اینها بیمزد و منت میخواهند سختی سازندگی را به جان بخرند تا دیگری راحتی را احساس کند.
علاوه بر تمام این حاشیهها اگر امروز همنسلیهای من قصد ماندن داشته باشند تا طبق تکلیفشان بجنگند و میراث پدرانشان را به نسل بعد برسانند معلوم نیست که چقدر بتوانند "متقی" بمانند و اعمالشان را تنها برای رضایت الله انجام دهند و بالاتر؛ معلوم نیست چقدر بتوانند عامل به این سخن امام باشند آنجایی که فرمودند: "کاری کنید که بماند. کاری نکنید که بمانید".
البته بماند، چقدر آنهایی که نعمت همنشینی با اولیای خدا در زمان جنگ را تجربه کردهاند با ورود به دوره سازندگی عامل به این سخن امام شدهاند.
اما نسل من در عین اینکه ماند تا در جهاد علمی و اعتقادی، دشمن را اسیر خویش سازد و پرچم "اشهد انا علی ولی الله" را در سرتاسر عالم به احتزار درآورد، رفت تا در جهاد سازندگی نشان دهد که حاضر است سختی را به جان بخرد تا همنوعش لذت آسایش را بچشد.
امروز دنیا متحیر مانده است که چرا جوان ایران اسلامی، شهوات دنیایی را نادیده میگیرد و پا در عرصهای میگذارد که جز سختی و مشقت چیز دیگری در ظاهر به دنبال ندارد.
پاسخ این حیرت دنیا، در کلام مقام معظم رهبری کاملا مشهود است آنجایی که فرمودند: "انسانى که ایمان ندارد، محورى براى حرکت خود نمیتواند تصویر کند. انسانى که از احساس عاشقانه و عمیق قلبى برخوردار نیست، نمیتواند این حرکت را ادامه دهد و استمرار بخشد. انسانى که همت ندارد، به کارهاى کوچک، به فرازهاى محدود اکتفاء میکند؛ چشم به برترین قلهها نمیدوزد. انسانى که بصیرت ندارد، راه را عوضى میرود؛ اگر عشق و ایمانى هم در او هست، آن را در راه غلط مصرف میکند، کجراهه میرود".
احساس مسئولیتى که در نسل امروز من مشاهده می شود، بسان نقطهى مشتعلى است که اطراف خود را مشتعل و نورانى میکند و در محیط خود اثر میگذارد.
تلاش امروز و فردای نسل من این است که در جهاد زمانه خویش همانند پدرانشان الگویی به دنیا ارائه دهد که جهان را متحول سازد..