به گزارش گروه وبگردی «
سراج24 »، آیا یک فاصله عظیم بین خوشبینی تکنولوژیک و بدبینی اقتصادی وجود دارد؟ آیا باید آینده روشن و زیبایی که غولهای تکنولوژیِ دره سیلیکون در آمریکا تصویر میکنند را باور کرد یا ابرهای طوفانی پیش روی اقتصاد آمریکا را که در چشم واشنگنتننشینان و والاستریتیها آینده را تیره و تار نشان میدهد؟
امروز در اکثرِ جوامع و به خصوص جامعه ما نگاهی خوشبینانه به پدیدههای تکنولوژیک وجود دارد که عمدتاً از ذهن غولهای دره سیلیکون تراوش کرده است؛ مثلاً نگاهی که به تکنولوژیهای موبایلها و تبلتها وجود دارد، یا در حوزه تکنولوژی اطلاعات، نگاهی که به سیستمهای عامل، فضاهای اینترنتی مثلِ گوگل، فیس بوک، تویتر، یاهو و انواع دیگر فرآوردههای شرکتهای داتنت، میشود.
این خوشبینی عمدتاً این برداشت را نتیجه میدهد: کشوری که توانسته تولیدکننده این پدیدههای تکنولوژیک پیچیده باشد، به طور قطع میتواند از پسِ بسیاری از مشکلات قامض و پیچیده دیگر از جمله پدیدهای مثلِ بحرانِ اقتصادی هم برآید.
شاید برای خیلی از کسانی هم که امروز در حالِ استفاده از این تکنولوژیها هستند، مثلاً یکی از تولیدات شرکتِ اپل یا مایکروسافت را در دست دارند، این سؤالات مطرح باشد: «شرکتهایی که دانش تولید چنین محصولات پیچیدهای را دارند چطور نمیتوانند اقتصاد آمریکا را از بحران نجات دهند؟»، «بیل گیتسها، استیو جابزها، اریکاشمیتها و زاکربرگها چطور نمیتوانند مسئله رکود اقتصادی آمریکا را حل کنند؟»
این خوشبینیها تنها برای کسانی که از این پدیدههای تکنولوژیک استفاده میکنند، مطرح نیست؛ ذهن غولهای دره سیلیکون نیز امروز به طور مضاعف از این دست خوشبینیها پر شده است و افرادی مثلِ نیل فرگوسن استاد اقتصاد و تاریخ دانشگاه هاروارد به این خوشبینیها به دید تردید مینگرند.
او در تعطیلات آخر هفتهای که با اَبَر ستارههای تکنولوژی داشت،متوجه شد که همه اَبَر تکنولوژیستها در پاسخ به این سؤال که: «آیا علم و تکنولوژی در 25 سال آینده میتوانند نقش بیشتری در حل مسائل جهان در نسبت با 25 سال گذشته داشته باشند؟» نظری مثبت دارند؛ یعنی آنها بر روی این موضوع اتفاق نظر داشتند که «علم و تکنولوژی تأثیر بیشتری بر رفع مشکلات آینده خواهد داشت.»
در کنفرانس طوفان مغزی تکنولوژیک «Brainstorm Tech» در آسپن Aspen در کلورادوی آمریکا، اریک اشمیت Eric Schmidt، مدیر اجرایی گوگل، در پاسخ به این سؤال نگاهی کاملاً خوشبینانه نسبت به تکنولوژی داشت اما در مقابل پیتر تیل Peter Thiel، کارآفرین حوزه آیتی و از بنیانگذاران پی پال Pay Pal، معتقد بود که اگر تکنولوژی اطلاعات راهگشاست، پس چرا متوسط دستمزدها در 40 سال بعد از 1973 کاهش یافته، در حالیکه در 40 سال قبل از آن در بین سالهای 1932 تا 1972 دستمزدها 6 برابر شده بود؟
یا اینکه اگر شرکت گوگل، یک شرکت در حوزه فناوری اطلاعات و خوشبین به آینده است؛ چرا همچنان دارد از راه تکنولوژی موتورهای جستجو که مربوط به 10 سال قبل است سرمایه اصلی خود را کسب میکند و این سرمایه را نه تنها برای ارتقای این تکنولوژی به کار نمیبرد، بلکه اصلاً نمیداند که چگونه باید آن را سرمایهگذاری کند!
درس تاریخ این است: دانش همیشه راهگشا نیست؛ گسترش بیشتر و سریعتر حجم اطلاعات لزوماً نمیتواند درمانگر مشکلات باشد؛ در طول دهه 1930 پیشرفتهای گستردهای در اتفاق افتاد اما نتوانست به رکود بزرگ خاتمه دهد.
آیا چنین اتفاق شومی میتواند در زمان ما هم رخ دهد؟ نباید احتمال وقوع چنین اتفاقی را نادیده گرفت، گاهی تاریخ بر این پاشنه میگردد: بحران اقتصادی، بحران دموکراسی و آغاز مسیر به سوی جنگ.
بنابراین جاده دو طرفهای که بین اقتصاد و تکنولوژی وجود دارد نباید ما را فریب دهد؛ جادهای که از یک سو تکنوخوشبینها را به سوی آیندهای روشن میبرد اما از سوی دیگر جامعه آمریکا را به سوی بحران و فروپاشی اقتصادی میرساند.
این خوشبینی نسبت به توان کشوری مثل آمریکا، که بیش از همه ناشی از قدرت نرم و جذابیتی است که محصولات تکنولوژیک این کشور برایش ایجاد کرده است نباید ما را نسبت به توان این کشور در حل مشکلات خود دچار خطای برآورد کند.
آرمانشهر تکنولوژیک موجود در ذهن این تکنو خوشبینها، که از کلبههای دیجیتال تافلر تشکیل شده، با تداوم بحران اقتصادی دوام نخواهد یافت؛ قدرت نرم واقعی از آن کشوری است که بتواند برای آینده اقتصاد جهان راه مفری باز کند، در غیر اینصورت ابرهای تیره و تاری که بر فراز والاستریت قرار دارند، آسمان تمام جهان و حتی جهان خوشبینهای تکنوکرات سیلیکون نشین را هم فرا خواهد گرفت.