گروه سیاسی «سراج24»- «...و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم...» این جمله را می توان صریح ترین سخن حضرت امام خمینی (ره) درباره مهندس مهدی بازرگان دانست. اینکه حضرت امام خمینی ده سال پس از استعفای دولت موقت در نامه ای به آیت الله منتظری به مخالفتش با نخست وزیری بازرگان اشاره می کند، نشان از عمق اشتیاهاتی دارد که دولت موقت و علی الخصوص مهدی بازرگان در اوایل انقلاب مرتکب شدند.
*چرا بازرگان؟
با اوجگیری مبارزات مردم با رژیم پهلوی و زمانی که فرضیهی فروپاشی سلطنت محمدرضاشاه در نزد مبارزین، تحلیلگران و ناظران سیاسی قوت گرفت، سؤالی بنیادین در ذهن اکثر گروهها، جریانها و اقشار مختلف مردم آیندهی سیاسی ادارهی امور کشور بود. این دغدغه به قدری قوت یافته بود که به یکی از اساسیترین سؤالات رسانهها و مطبوعات داخلی و خارجی در مصاحبه با امام (رحمت الله علیه) در پاریس تبدیل شده بود. برای همگان محل سؤال بود که با فروپاشی رژیم سلطنتی چه نظامی جایگزین آن خواهد گردید و تکلیف حکومت پس از پیروزی انقلاب چه خواهد شد. امام خمینی به عنوان رهبر جنبش انقلاب مردم ایران، در مقابل این پرسش، پاسخی کوتاه، اما عمیق و جدی ارائه میکرد. پاسخ امام «رژیم جمهوری اسلامی» بود. اما رسیدن به جمهوری اسلامی نیازمند تمهید مقدمات و مستلزم گذر از مراحل مقدماتی دیگری بود که با توجه به شرایط و موقعیت حساس در برههی انقلاب، نیل سریع و بلافصل به آن، نه مطلوب بود و نه ممکن؛ زیرا از طرفی در آن زمان هنوز رژیم شاه کاملاً ساقط نشده بود و بختیار دولت خویش را دولتی قانونی میخواند و ادعا میکرد فرمان نخستوزیری را از پادشاهی گرفته است که مصدقها و مستوفیالممالکها از او فرمان گرفتهاند.بنابراین تا آخرین لحظات امیدوار بود که قدرت را حفظ خواهد کرد.
از سوی دیگر، با سقوط رژیم نیز امکان جابهجایی یکشبهی تمام نهادها و ساختارها غیرممکن بود و این امر نیاز به زمان و از آن مهمتر، احتیاج به عبور از مجاری قانونی داشت و میبایست همزمان با رتقوفتق امور روزمرهی مملکتی سامان داده میشد، انتخابات و رفراندومی صورت میگرفت و قانون اساسی تهیه و تصویب میگردید و سرانجام با نظر موافق اکثریت، جمهوری اسلامی استقرار می یافت.
در چنین وضعیتی، ایدهی تشکیل «دولت موقت» مطرح شد و امام خمینی (ره)، پس از خروج شاه از کشور طی پیامی، ضمن تبریک فرار شاه به مردم، اعلام کرد: «دولت موقت برای تهیهی مقدمات قانون انتخابات مجلس مؤسسان به زودی معرفی میشوند و به کار مشغول خواهند شد. وزارتخانهها موظف هستند که آنان را پذیرفته و با آنان صمیمانه همکاری کنند«.
پس از این پیام امام (رحمت الله علیه)، گمانهزنیهای گستردهای دربارهی تشکیل دولت موقت و گزینهی احتمالی برای ریاست آن آغاز گردید. در ابتدا محافل سیاسی داخل و خارج از کشور اسامی کریم سنجابی و مهدی بازرگان را به عنوان اصلیترین کاندیداهای تشکیل دولت موقت بر سر زبانها انداختند، ولی این موضوع همچنان در حد شایعه و خبر غیرموثق باقی بود؛ تا اینکه پس از بازگشت امام به تهران و درگرفتن بحث تعیین نخستوزیر دولت موقت، شورای انقلاب طی جلسهای در چهاردهم بهمن 1357، پس از رایزنی و مشورت، مهدی بازرگان را به عنوان کاندیدای نخستوزیری مطرح کردند و او مورد تأیید امام قرار گرفت. بنابراین حکم صادره از سوى امام خمینى که توسط حجتالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى در جمع حدود 400 خبرنگار از داخل و خارج کشور در تاریخ 16 بهمن 57 قرائت گردید. آقاى مهندس مهدى بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت انقلاب منصوب شد. چنانکه در آغاز این حکم تصریح شده بود ـ و امام طى سالهاى پس از پیروزى انقلاب بارها بر آن تأکید داشتند، انتخاب آقاى بازرگان به پیشنهاد شوراى انقلاب بوده است، همچنین امام خمینى در حکم خویش، هوشیارانه آورده بودند:«جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مىنمایم... مقتضى است که اعضاى دولت موقت را هر چه زودتر با توجه به شرایطى که مشخص نمودهام تعیین و معرفى نمایید.»
یکی از دلایلی که حضرت امام در حکمشان بدان اشاره فرمودند، پیشنهاد نخست وزیری بازرگان توسط شورای انقلاب بود. امام از گرایشات فکری بازرگان باخبر بود ولی اصرار بزرگانی چون مطهری و بهشتی سبب شد چنین تصمیمی بگیرد.
در مهر ۵۷ که انقلاب در بالاترین جایگاه خود ایستاده بود، بازرگان با امام در پاریس دیدار داشت. وی در این دیدار سه انگشتش را جلو امام گذاشت و گفت: «آقا! ایران سه رکن دارد: شاه، ارتش و آمریکا. شما میگویید شاه برود، اولا کجا برود؟ شاه رفتنی نیست، به فرض برود، با آمریکا و ارتش چه میکنید؟ فکر دو رکن دیگر را کردهاید؟».
بازرگان پس از دریافت حکم نخست وزیری اش در اولین سخنرانی خود در دانشگاه تهران، جملاتی را بر زبان راند که اکنون پس از گذشت 36 سال از پیروزی انقلاب جای بحث و بررسی دارد. او با وجود دانایی به ماهیت انقلاب و وسعت تغییرات در آن، گفت: «بنده ماشینِ سواریِ نازکنارنجی هستم که باید روی جادههای آسفالت و راه هموار حرکت کنم و شما هم باید این راه را برایم هموار کنید.»
انقلابی نبودن و عدم تمایل برای تغییر رژیم شاهنشاهی در دولت ملی و بازرگان تا حدی بود که حتی در بعدازظهر ۲۲ بهمن ۵۷ که آخرین مبارزات مردم علیه حکومت شاهنشاهی در حال انجام و به ثمر رسیدن بود، بازرگان به جای انجام امور محوله به عنوان رئیس دولت موقت، دنبال مصالحه و سازش با حکومت ستمشاهی بود. در همین حال است که بازرگان میگوید: «مذاکرات مهمی در جریان است و اگر این مذاکرات موفقیت آمیز باشد، بختیار استعفا می¬دهد.»! بازرگان ضمن ابراز تأسف از عدم ملاقات بختیار با امام خمینی (ره) در روزهای انقلاب مینویسد: «اگر بختیار با امام خمینی ملاقات میکرد و از ایشان برای خود تائید میگرفت که نخستوزیر بماند تا بقیه اقدامات را انجام دهد، از اتلاف نیروها، خونریزیها و از بسیاری خرابیها جلوگیری میشد.»
علاوه بر اختلاف ماهوی که بین نظریات امام خمینی و مهندس بازرگان بوده است، بازرگان به دلیل ماهیت ضد کمونیستی، نسبت به آمریکاییها حساسیتی نداشت و این یکی از اختلافات بین امام خمینی و بازرگان بود. امام در پاسخ به محتشمی پور در مورد نهضت آزادی به این اختلافات اشاره کرده و مینویسند: «پرونده این نهضت و همین¬طور عملکرد آن در دولت موقت انقلاب شهادت میدهند که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکاست و در این¬باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده …و این از اشتباهات آنها است».
*لغو قراردادهای نظامی
یعقوب توکلی درباره کمک نظامی بازرگان در اوج بحران انقلاب به جداییطلبهای کرد میگوید: «وقتی اعضای حزب دموکرات کردستان از ایشان اسلحه میخواهند، علیرغم همه مخالفتهایی که مرحوم سرلشگر قرنی انجام داد، ۵۰۰ قبضه اسلحه به آنها میدهد. او میداند که وقتی به کسانیکه سابقه فعالیتهای تجزیهطلبانه دارند، پانصد قبضه اسلحه میدهید، دیگر نمیتوانید این اسلحه را از دستشان در بیاورید. اینجا ما با سیاستمداری روبهرو هستیم که علیرغم مذهبی بودن و رهبری جریانی اصلاحخواهانه،کفایت سیاسی لازم را ندارد.»
توکلی در ادامه درباره اقدام غیر عقلانی و پر شائبه کسر خدمت سربازی توسط وزیر دفاع دولت بازرگان یک هفته بعد از پیروزی انقلاب میگوید: «من نمیگویم که وقتی سرلشکر مدنی وزیر دفاع دولت بازرگان سربازی را از دو سال به یک سال کاهش داد و خیلیها را مرخص و پادگانها را تخلیه کرد، حتما از آمریکاییها پول گرفته است. اما وقتی او این کار را انجام داد، ارتش عراق و آمریکاییها فهمیدند که جریانی که در ایران قدرت سیاسی را دست گرفته، قوه آمره دفاعی و فهم استراتژیک ندارد.»
یکی دیگر از اقدامات دولت موقت به ریاست بازرگان لغو خرید تسلیحات نظامی از آمریکا بود. مورخین میگویند که این اقدامات قوه دفاعی کشور را در ابتدای انقلاب به شدت کاهش داد. بعضی جاها مطرح میشود که بررسی وضعیت کشور از سوی کشورهای دیگر مثل عراق رصد میشد که قوه دفاعی ایران با لغو قراردادهای تسلیحاتی پایین آمده است و موقعیت برای تهاجم آمده است؛ این در حالی است ابراهیم یزدی در جوابیهای به ماهنامه اندیشه پویا میگویند: «ما از جنگ عراق و ایران اطلاع داشتیم.»
در مسئله مجلس خبرگان قانون اساسی و تصویب اصل ولایتفقیه آنگاه که نتوانستند از تصویب آن در مجلس جلوگیری کنند، طرح انحلال مجلس را طراحی نمودند که با واکنش عتاب آمیز حضرت امام روبرو گردیدند. آیتالله مهدوی کنی درباره خصومت بازرگان و دولت موقت با اصل ولایتفقیه میگوید: «وقتی در دولت شنیده شد که میخواهند مساله ولایتفقیه را در قانون اساسی بگنجانند؛ سامی -وزیر بهداری- با عصبانیت میگوید ما نمیگذاریم این کار بشود؛ یعنی چه؟ ولایتفقیه یعنی چه؟ این برای ما مورد قبول نیست. به خدمت امام میرویم و میگوئیم که ما اصلا خبرگان را تحریم میکنیم و چنین و چنان میکنیم… مهندس بازرگان هم حرف دکتر سامی را تائید میکرد و همگی تند و عصبانی بودند که چرا مساله ولایتفقیه مطرح شده است.»
حمایتهای بازرگان از مجاهدین خلق آن قدر افراطگرایانه و مخالف منافع اسلام و ملت بود که صدای سید محمد خاتمی را نیز درآورد وی در سرمقاله روزنامه کیهان با انتقاد از بازرگان میگوید: «آقای بازرگان، ضمن تاسف از خونهایی که ریخته میشود و اثاث و داراییهایی که از بیتالمال به هدر میرود به دفاع از جوانان جانباز!! و نونهالانی برخواستند که جگر کودکانشان و امید مملکت هستند به همان نظم و نسق که در بلندگوهای تبلیغاتی امپریالیسم خبری، میشنویم و بدین ترتیب از کسانی دفاع به عمل می¬آید که خشنترین شکل آشوب را به فرمان رهبران خائن و فراری خود در متن انقلاب ناب و منحصر به فرد ایران برپا میکنند… امروز اقای بازرگان براشفته میشوند که حتی چرا به اینان آمریکایی میگویند آن هم به داعیه سخنگویی از سوی موکلین و از تریبون مجلس شورای اسلامی که هنوز در آتش سوگ نمایندگان عزیزی میسوزد که به دست همین جوانان پاکباز! و نونهالانی که مایه امید مردمی هستند به شهادت رسیدند.»
رهبر انقلاب درباره مشکلاتی که دولت موقت برای آینده انقلاب ایجاد کرده بود میگوید: «ما میگفتیم وزرا باید کسانی باشند که هم انقلابی باشند، [هم] ضد امپریالیست باشند و هم مسلمان و عمیقاً معتقد به اسلام باشند… ما میگفتیم مثلاً فلان وزیر را قبول نداریم و… و رئیس دولت موقت به ما میگفت اگر اینها را شما قبول نکنید، من ناچارم استعفا بدهم. حالا شما ببینید وضعیت ما را در مقابل تهدید به استعفا از طرف رئیس دولت موقت. آنهم کی؟ ۲۰ روز پس از تشکیل دولت.»
*نهضت آزادی و جنگ
جنگ ایران و عراق محک بسیار خوبی برای تشخیص ماهیت نهضت آزادی است. این حزب در ایام جنگ تحمیلی نه تنها همراه مردم و نظام نبود که گاها علیه نظام نیز فعالیت می کرد. در 8 سال جنگ تحمیلی نیز از جریان نهضت آزادی، یک شهید نیز در تاریخ ثبت نشده است.
پس از فتح خرمشهر که حزب بعث ناچار به عقب نشینی شده و در اوج ضعف و ناتوانی بود و شروع به ندای صلح طلبی کرده بودند و البته شهرهای ایران هنوز در اشغال عراق بود و عراق به عنوان متجاوز مشخص نشده بودو به نظر می رسید قصد عراق از صلح تجدید نیرو بوده است که مؤید این امر را می توان بعد از قطعنامه 598 دانست که بار دیگر به ایران حمله کرد.نهضت آزادی که در این شرایط طرف عراق را گرفت و استمرار جنگ را از سوی ایرانیان را خلاف منطق قرآن دانست و مهندس بازرگان در سخنرانی های خود با پیش کشیدن جهاد ابتدایی و تمسک ناصحیح به قرآن ندای صلح سر می داد و از این به بعد اعضای این تشکل در جنگ حضور نداشتند اما برای آشکار شدن اشتباهات نهضت به فرمایشات امام خمینی (ره) توجهی کنیم: شمایی (عراق) که می گویید صلح طلبیم صلح طلبی شما مثل صلح طلبی اسرائیل است. آتش بسی که صدام می گوید آتش بسی است که به دنبالش آتش است.
البته امام خمینی مواضع نهضت آرادی را در آن زمان بی پاسخ نگذاشت: « اینها توجه به این ندارند که با این اراجیفی که اینها دارند، این ملت تغییر نمی کند. ما را می ترسانید که نمی شود عالم را گرفت، ما داریم از حق اسلام دفاع می کنیم از حق مسلمین دفاع میکنیم ما جنگ نمی خواهیم بکنیم و حالا هم در حال دفاع هستیم.
این گروه که همواره بر طبل صلح طلبی می کوبیدند، در مواضعی طلبکارانه به مخالفت با قطعنامه پرداختند و حضرت امام در پیامی به مناسب پذیرش قطعنامه درباره ی هوشیاری ملت از جریانهایی نظیر نهضت آزادی به مردم هشدار دادند.
«چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابر این نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می زدند امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری مطرح نمایند و جیره خواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند و ملی گراهای بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند که إن شاء ا... ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه ها را خواهد داد!»
*پاسخ تند امام درباره نهضت آزادی
اما انحرافات نهضت آزادی به حدی می رسد که سید علی اکبر محتشمی پور، وزیر کشور دولت میرحسین موسوی، در تاریخ 19 بهمن 1366، نامهای در مورد نهضت آزادی و سوابق ارتباطات آنها با سفارت آمریکا و خیانتهای آنان در طی دوران جنگ علیه رزمندگان اسلام، به امام خمینی مینویسد و از امام در مورد صلاحیت آنان برای کاندیداتوری مجلس و فعالیتهای سیاسی، استعلام میکند. امام خمینی نیز در تاریخ 30 بهمن 1366، پاسخ آقای محتشمی پور را میدهد .
متن پاسخ حضرت امام (ره) به محتشمی پور، حاوی نکات بسیار تامل برانگیزی است که خود به تنهایی ماهیت این گروهک را به تصویر می کشد. امام در این نامه شدیدالحن خطر نهضت آزادی و تفسیرهای اشتابه آنان از قرآن را از منافقین بیشتر می دادند.
« بسمالله الرحمن الرحیم
جناب حجتالاسلام آقای محتشمی وزیر محترم کشور ایدهالله تعالی
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این نهضت و همینطور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدّی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در اینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را -که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطهی او دارند از ستمکاری اوست- بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکردو به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین ـ این فرزندان عزیز مهندس بازرگان ـ بیشتر و بالاتر است.
نهضت آزادی و افراد آن از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند، از این جهت گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولیالموالی امیرالمؤمنین را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی برخلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را –نعوذبالله- تخطئه بلکه مرتد بدانند و یا آنکه همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم برخلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.
والسلام علی من اتبع الهدی. توفیق جناب عالی را از خداوند تعالی خواستارم.
روحالله الموسوی الخمینی »