اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۵:۰۴
اذان ظهر ۱۲:۰۳:۰۴
اذان مغرب ۱۹:۰۶:۰۷
طلوع آفتاب ۰۵:۱۷:۳۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۷:۰۰
نیمه شب ۲۳:۱۶:۳۲
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۱۱/۱۵ - ۱۰:۵۵

تمجید نشریات اصلاح‌طلب از ماده‌گرایی و سودانگاری در تفکر بازرگان

نشریات اصلاح‌طلب در هفته اخیر، در اقدامی هم‌آوا و هم‌آهنگ به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم بازرگان پاره‌ای مطالب و مصاحبه‌ها را در تجلیل و تقدیر کم سابقه از وی تدارک دیدند.

تمجید نشریات اصلاح‌طلب از ماده‌گرایی و سودانگاری در تفکر بازرگان

به گزارش« سراج24» نشریات اصلاح‌طلب در هفته اخیر، در اقدامی هم‌آوا و هم‌آهنگ به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم بازرگان پاره‌ای مطالب و مصاحبه‌ها را در تجلیل و تقدیر کم سابقه از وی تدارک دیدند.

از جمله مهمترین این جراید می‌توان به چشم‌انداز ایران، مهرنامه، اندیشه پویا و نسیم بیداری اشاره کرد. اما در این میان و انبوهه ستایش بازرگان، جای یک نقد منصفانه و علمی به آرا و افکار بازرگان خالی می‌نماید.

روی جلد مهرنامه به‌عنوان ماهنامه برتر این مجموعه، عبارت «خطای بزرگ بازرگان خودنمایی می‌کند». مع‌الاسف با رجوع به متن و با این انتظار که حال خطای بزرگ بازرگان چه می‌تواند باشد که مهرنامه روی جلد آورده است، به ناگاه با این موضوع مواجه می‌شویم که این خطای بزرگ، صرفاً خطایی مبنی بر انفعال بازرگان در جریان خلع محمدرضاشاه و مطالبه جانشینی ولیعهد است!

روی جلد چشم‌انداز ایران، عبارت «بازرگان ذرّه‌ای بی‌انتها» خودنمایی می‌کند؛ که به تأسی از کتاب «ذرّه بی‌انتها»-اثر بازرگان- است که در آن انسان را بی‌نهایت کوچک و خدا را بی‌نهایت بزرگ می‌خواند (بدینسان نگاهی مادی و فیزیکی به مقوله‌ای مانند نسبت خدا و انسان و حتی خدا می‌افکند). مدیرمسئول جریده فوق‌الذکر در یادداشت خود، به جداانگاری دنیا و آخرت توسط بازرگان، جدایی دین و سیاست به طریق اولی توسط وی و این گزاره معروف وی که انبیاء فقط برای خدا و آخرت آمده‌اند، ارج می‌نهد و بیانی مبهم، مغلق و پر از اشتباهات نگارشی و دستور زبانی پاراگرافهای درهم را به انتها رسانیده وفی‌النهایه وعده مابقی خاطرات خود درباره بازرگان را به خواننده داده است.

در آن‌سو، ابراهیم یزدی در پاسخ به مصاحبه‌گر اندیشه پویا تصریح می‌کند که بازرگان یک پراگماتیست بوده است. برکسی پوشیده نیست که این به معنای وفادار‌نبودن یک فرد به هیچ پرنسیب و اصول ثابتی است و به نوعی معنای اپورتونیست‌بودن نیز میدهد. او در ادامه معتقد است که در دوسال اول انقلاب، روحانیون نیروهای مذهبی نشریه نداشته‌اند و این روشنفکران بودند که مهمترین هجمه‌ها را علیه بازرگان ترتیب دادند و عامل اصلی شکست بازرگان، روشنفکران بوده‌اند.

اما این سوال که در شرایطی که روشنفکران از مصدق یا به قول خودشان گاندی ایران دفاع کردند و حتی حزب توده حامی وی بود؛ پس چرا مصدق با این وجود شکست خورد؟ به نظر می‌رسد عامل سقوط مصدق که همانا دورشدن از روحانیت و مردم و نیز برخی تمایلات اعتمادگونه به غرب خصوصا امریکا است، عامل سقوط رهروی مصدق یعنی بازرگان بوده باشد. مصدق به آیت‌الله کاشانی پشت کرد و بازرگان به امام. اساساً گرچه وی از همان آغاز گرایشات لیبرالی داشت، اما در خلال زمامداریش این گرایشات رنگ شدیدتری گرفت و نهایتا آن غلاظ و شداد، وی را به ورطه سکولاریسم ارزشی و ماتریالیسم روشی درغلتاند.

اندیشه پویا در مطلبی ویژه انقلاب اسلامی از زبان پیمان نقل می‌کند که بازرگان مرد جاه‌طلبی بوده است. در مطلبی دیگر سوسن شریعتی خطاب به بازرگان یک نامه عاطفی نوشته است با این عنوان:«نامه به پراگماتیستی که اتوپیست نبود» بدین‌ترتیب وی نیز بازرگان را بی‌تعلق به آرمانها، حتی از نوع لیبرالی آن معرفی و یک پراگماتیسم می‌داند. چه می‌دانیم که پراگماتیسم مهمترین نقطه عزیمت خویش را بر اصالت نتیجه و نااصیل بودن تکلیف نهاده و بدینسان از اولویت نتیجه بر تکلیف سخن ندارد، بلکه اساسا برای تکلیف و نیز هر ارزشی، کمترین ارزشی قایل نیست. پراگماتیست‌خواندن یک فرد، یعنی به تعبیر عام، فرصت‌طلب‌بودن و باری به هرجهت خواندن وی. همان چیزی که درباره بازرگان می‌بینیم که تا بر سر قدرت بود، طرفدار همراه دین و سیاست و تا که رفت، به دامان سکولاریسم پناه برد.

در مطلب دیگری( نسیم بیداری) با عنوان «بازرگان، حقیقتی بر افسانه سیزیف» اذعان می‌شود که سیاست بازرگان، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن تا امروز نه توفیقی داشته و نه مورد استقبال قرار گرفته است. در حقیقت چون سیزیف خواندن وی به همین معناست. چراکه سیزیف یک اسطوره یونانی است که هر بار سنگی را تا نزدیکی‌های قله بالا می‌برده است اما با ناموفق‌شدن در این کار، دوباره فردا همان سنگ را که از کوه می‌افتد، بالا می‌برد.

معهذا، در تحریفی عجیب، نویسنده این مقال، سعی در دینی نشان‌دادن تفکر بازرگان دارد و با تسامح از کنار بازرگان متاخر و سکولار درمی‌گذرد و زیرکانه تأکید را بر حیات اول فکری وی یا بازرگان متقدم نهاده و میگوید که بازرگان هیچ جدایی میان ایمان و عمل و دین و سیاست قایل نیست. حال آن که بازرگان در ماتریالیسم روشی خویش و نیز در رویکردی که میتوان به قول سوسن شریعتی و نیز ابراهیم یزدی پراگماتیسم‌بودن وی خواند، دیگر جایی برای پیوند ایمان و عمل یا مرداف با آن تکلیف و نتیجه باقی نمی‌ماند. البته بازرگان یک پراگماتیسم بود که البته برای تکلیف هم ارزش قایل بود و هرگز نمیتوان تفکر وی را با کسی چون ریچاردرورتی مقایسه کرد، اما دست‌آخر او نیز اولویت و اصالت را به علم، واقعیت و نتیجه میداد.

مطلبی دیگر در نسیم بیداری که این تیتر خودنمایی می‌کند: «تصور بازرگان از دین نادرست بود. مصطفی ملکیان در این مصاحبه به پوزیتیویست‌بودن بازرگان، شکست پروژه بازرگان همچون تمامیت روشفکری دینی اشاره می‌کند. علاوه بر شکست پروژه روشنفکرانه بازرگان به شکست پوزیتیویسم و این که «پنبه آن زده شده است» نیز تصریح می‌کند. ملکیان نیز انگاره‌ها‌ی سکولار همچون جدایی دین و آخرت و دین و سیاسیت، دین و عقلانیتنیز درغلتیده است؛ گرایشی که بیش و پیش از هر چیز ریشه در نگاه دوگانه روشنگری و خصوصا ریشه ثنویت دوآلیسیتی –دکارتی دارد که در مقال و مجال دیگری به نقد ماهیت و محتوای این مصاحبه می‌پردازیم.

اما این نقد نیز نادقیق و سترون به نظر میرسد، چراکه برای مثال خود ملکیان نیزآلوده به پوزیتویسم میشود و نسبت به رابطه بین علم ودین، دقیقا دیدگاه پوزیتیویستهای متقدمی چون اگوست کنت را برمیگزیند که به زعم وی پنبه‌اشان زده شده است. قابل توجه استاد ملکیان که متفکرین پوزیتیویستی چون کواین حتی از راسل که موسس پوزیتیویسم جدید است، نیز نگاهی اعتدالی‌تری افکنده و به همین خاطر با طرح نظریه کل‌گرایی علاوه بر نسبی‌گرایی خاص خویش، اولا تفکیک گزاره‌های تالیفی و تحلیلی را باژگونه کرد و دوما مبنایی را برافراخت که بر اساس آن علم یا دین تداخل و بده بستان دارند، چه عالمان این دو زمینه بخواهند و چه نخواهند. نقد مفصل و بن‌فکنانه وی را به مجال دیگری میسپارم و به نقد علمی بازرگان به عنوان خلا جدی در مجلات مدعی تکثرگرایی و قایل‌شدن به تنوع سلایق بازمیگردم. باید دید بازرگان چگونه می‌اندیشد که این چنین ابعاد ماتریالیستی و پراگماتیستی-سودگرایانه تفکر وی مورد تمجید قرار می‌گیرد.

 

* مادی‌گرایی در فکر مهدی بازرگان

روش‌شناسی پوزیتیویستی چنان در بند بند وجود بازرگان رخنه می‌کند که او نفخه صور اسرافیل برای برپایی قیامت و معاد را تشبیه به فوران انرژی مادی می‌نماید که همچون کاتالیزور یا انفجار اتم، اجسام خفته و انرژی‌ها‌ی پنهان را به جنب و جوش و حرکت وا می‌دارد. وی در انسان‌شناسی خویش نیز پایگاه شخصیتی انسان را به گونه‌ای تحلیل می‌کند که تکیه‌گاه شخصیت انسان را ناشی از سلول‌ها‌ی ریزی به نام کروموزوم می‌داند. بازرگان نگاه مادی خود را به انسان در جای جای آثار خویش بازتاب می‌دهد و این نظر را مطرح می‌کند که برای این صفات ظاهری و باطنی که مجموعه آنها شخصیت فرد را تشکیل می‌دهد، ابداً جنبه روحانی خارق‌العاده قائل نمی‌شویم، بلکه منشأ و ریشه را بطوریکه علوم طبیعی نشان می‌دهد انحصاراً در سلول‌ها‌ و در ترکیب مادی بدن موجود می‌شناسیم، همان طوریکه مشخصات فولاد مربوط و ناشی از ترکیبات ذرات جسم و تشکیل دانه‌ها‌ی آن می‌باشد؛ کلیه صفات موجود زنده نیز منعکس در اعضا و نسوج و در مواد متشکله اوست. بازرگان به گواهی غالب آثارش یک نگاه انسان‌شناسی مادی و پوزیتیویستی را بر دین‌شناسی تحمیل می‌کند.

بارزگان نه تنها از مزایای بهره‌گیری از روش تجربه‌گرایی داد سخن سر می‌دهد بلکه توشه‌گیری از عقلانیت سودانگار را نیز به مثابه عاملی اساسی در راستای متحقق‌نمودن اهداف دنیوی بشر تجویز می‌نماید و می‌نویسد: «آن جاده خاکی و پای پیاده بشریت که او را به هدف انبیاء باید برسانند همین نفع پرستی است».

خدشه و ایراد بنیادینی که متوجه نگاه پراگماتیستی و سودانگارانه بازرگان است آن است که وی به‌جای آن‌که اصالت را به دین و احکام مترتب بر آن بدهد، رویکرد تحویل‌گرایانه به دین را در پیش می‌گیرد و از منظر و دریچه‌ای عمل‌گرایانه به دین نظر می‌افکند. روش کارکردی و سودانگارانه گر چه به لحاظ روان‌شناختی تأثیرات مثبتی دارد و بشر از جهتی بیش از توجه به استدلال و پایبندی به عقل و اثبات حقیقت به مفید یا مضر‌بودن امور و حقایق عنایت دارد و از دریچه کارکردی به عقاید و اعمال می‌نگرد، اما بی‌اعتنایی به جنبه‌ها‌ی اثباتی دین نیز به عقاید دین‌داران آسیب جدی می‌رساند. بازرگان ملهم از رویکرد علم‌گرایانه و نظریه کارکردگرایان است در کتاب «ذره انتها» در تبیین رابطه خدا و انسان از مباحث ریاضی استفاده می‌کند.

دفاع بازرگان از شعائر مذهبی نیز یک دفاع علمی است. در این دفاع برای مثال آثار بهداشتی روزه و سایر احکام تبیین می‌شود. در حوزه اعتقادات و معارف دینی کاملاً از قالبهای علم تجربی بهره می‌گیرد. برای مثال قیامت را به عامل بیرون از جهان مادی نسبت نمی‌دهد و آنها را به تحولات جهان مادی منسوب می‌کند. قرآن‌شناسی بازرگان نیز مبتنی بر همین قرائت علم‌گرایانه است. در مباحث قرآن‌شناسی وی به دنبال آن است تا نشان دهد که چگونه آیات در یک نظم منطقی تنظیم شده‌اند. همچنین دریک تحلیل کمی از قرآن، توزیع آیات را بر اساس نزول و موضوعات موجود در آن را در یک منحنی به نمایش می‌گذارد. ازمنظر او، دعا و تصرف آن در طبیعت با واسطه نقش کاتالیزورها در فرآیند طبیعی است و نقش پیامبران برانگیختن منابع انرژی انسانی است. به همین اعتبار، سیر آفرینش آدم، با تکامل طبیعی داروینی فهم می‌شود و بالاخره غیب در این قرائت همانا جز مجهولات علمی چیزی نیست.

این رویکرد شیفته‌وار به علوم طبیعی بشدت به دین‌داری آسیب می‌زند. بازرگان به‌گونه‌ای از ظواهر باورها و رفتارهای بشر در طول تاریخ استفاده می‌کند که گویا بشر با عقل مستقل خود به تمامی دستاوردها و آموزه‌های انبیا دست می‌یابد و به همان اندازه که معرفت مستقل بشری رشد می‌کند، نیاز بشر به دین و وحی کمتر می‌گردد و با مرور زمان، بشر از وحی بی نیاز می‌شود.

گرچه این اندیشمند دینی معاصر، فواید چنگ زدن به ریسمان دین را بر می‌شمارد اما تبلیغ و تشجیع آموزه‌ها‌ی دینی از منظری کارکردگرایانه از جانب او صورت می‌پذیرد، بازرگان نگاهی تحویل‌گرایانه به دین دارد و در استدلال‌ها‌ی او، غالباً جنبه سودانگارانه و عمل‌گرایانه از دین ارج و قرب پیدا می‌کند و دین بخودی خود مرتبتی نزد او ندارد. روش کارکرد گرایی مورد استفاده بازرگان، صدق را به معنای مصلحت و منفعت‌گرایی معنا می‌کند. آسیب این گونه نگرش آن جا ظاهر می‌شود که اگر کارکرد یک باور دینی مکشوف نشود یا اینکه بدیلی برای باور دینی در آن کارکرد ظاهر شود، آنگاه ایمان به آن باور دینی منتفی می‌شود. بعنوان مثال بازرگان در رساله نماز که بین سالهای 1315 تا 1320 شمسی نگاشته است، فواید زیادی را که در اثر نماز خواندن نصیب انسان می‌شود بر می‌شمارد. از نظر بازرگان نماز موجب تمرین تقویت نفس، تمرین وظیفه شناسی و فوایدی چون از بین رفتن کسالت و انضباط در انسان می‌شود.

نقد بنیادینی که به مدعیات بازرگان در خصوص فواید نماز خواندن وارد است آن است که سخن در این نیست که احکام عبادی و آموزه‌ها‌ی دینی، فاقد کارکرد فردی و اجتماعی و دنیای‌اند؛ بلکه غرض این است که نباید فقط به تبیین کارکردی بسنده کرد تا مخاطب با کشف بدیل از آموزه دینی دست بشوید. بازرگان پراگماتیسم را مناسبترین نظرگاه فلسفی برای مسلمین می‌داند و از این رهگذر تلاش می‌کند که اصول آن را با مبانی دین تطبیق کند و در این خصوص می‌گوید: «یکی از خصوصیات فرد پراتیک داشتن هدف معین است و مرد عمل همیشه به دنبال سهل‌ترین راه می‌گردد».

وی، عنایت چندانی به شریعت و آداب و عادات ظاهری دین ندارد و هدف و غایت دین را اصلاح نفوس و تکمیل مکارم اخلاقی و تزکیه و تلقین ملکات عالیه درونی در مردم می‌داند. از نظر بازرگان، احکام و فروع دین با آن روشی که در رساله‌ها‌ی عملی است اساس مقصود هدف تعلیمات دینی نمی‌باشد. این دیدگاه بازرگان از لحاظ مبانی درون دینی دچار اشکالات و ایراداتی اساسی است، چرا که گر چه هدف و غایت دین اصلاح درون انسانها و رهنمون شدن آنها به برقراری و تأسیس یک جامعه دینی و اخلاق مدار است اما در حاشیه قرار دادن شریعت و احکام مسلم و قطعی اسلام به بهانه به‌روز‌نبودن نیز راهی ناصواب است.

بنابراین مکلفی که به رساله‌ها‌ی عملیه عمل می‌کند هم درصدد است که ایمان دینی خود را در عمل متجلی سازد و با عمل به این دستورات دینی ایمان خود را آشکار و استوار سازد و هم می‌خواهد حقوق اجتماعی دیگران را حرمت نهد و هم به وظایف اجتماعی خود جامه عمل بپوشاند و اینها همگی ابعاد یک حقیقت را تشکیل می‌دهند.

دست‌آخر حاصل اهتمام ورزی او در راستای تلائم علم و دین، نگاهی التقاطی است که در جهت هستی‌شناسی طبیعت‌گرا سوق پیدا کرده و دلیل این امر آن است که او نمی‌تواند بعضی پدیده‌ها‌ی عالم را با تحلیل علمی و مادی تبیین کند، به همین خاطر آن را تحریف معنایی و مفهومی می‌کند. آنچه که مانع شده است که وی نتواند رابطه میان علم و دین را به نفع انگیزه دیندارانه و هستی‌شناسی توحیدی حل کند آن است که وی تبیین طبیعی عالم را با تبیین غیر طبیعی عالم در عرض هم می‌داند و نمی‌تواند آن را در یک مسیر امتداد قرار دهد.

 

*  چرایی و چگونگی نشو و نمای سکولاریزم سیاسی در دستگاه فکری بازرگان متأخر

اگر بازرگان متقدم که در عصرو سپهر آرمان گرایی و دوران حاکمیت تفکرات استعلایی، نظام فکری خویش را صورت بندی می‌نمود و از دخالت دین در سیاست و حکومتداری پشتیبانی به عمل می‌آورد. بازرگان متأخر راه دیگری در پیش گرفت و علیه بازرگان متقدم و گذشته نظری خود شورید. بازرگان متأخر همچنان در مبانی و شاکله‌ها‌ی بنیادین فکری خود، پشتگرم به ایمان است اما برای سیاست و دولت و نحوه اداره جامعه، به منطق عام و صورتبندی عرفی فرا مذهبی قائل است. او در سخنرانی مشهور خویش تحت عنوان «آخرت، خدا، هدف بعثت انبیا»، هدف و غایت رسالت پیامبران و دین را، آزاد زیستن و بندگی‌نکردن دیگران و تهذیب نفس بر می‌شمارد؛ از نظر او، دین در خصوص مسائلی چون آشپزی، خانه‌داری واداره اموری چون اقتصاد، مدیریت و سیاسی راهکار ودستورالعملی را در اختیار ما نمی‌گذارد و اساساً رتق وفتق این امور به عهده خود انسان‌ها‌ است که به شکرانه عقل و تجربه قادرخواهند بود از پس امور دنیوی خویش برآیند.

سؤال کلیدی که در اینجا قابل طرح است که چه علل و عواملی باعث آن شدند که بازرگان از دیدگاههای قبلی خویش مبنی بر تلقی حداکثری از دین دست شوید و به تلقی حداقلی از دین روی آورد؟ واقع امر آن است که بازرگان از بد و فعالیت فکری- سیاسی خویش دلبسته و شیفته تمدن غرب و روش شناسی پوزیتیویستی بود و درعموم آثار خویش من جمله « مطهرات در اسلام»، «راه طی شده»، «سرّ عقب ماندگی مسلمانان» و ... اسلام را با روش کارکردگرایانه تفسیر و تبیین می‌کرد و همیشه با این پرسش روبرو می‌شد که آیا مکتب‌ها‌ی دیگری فاقد اینگونه کارکردند. آیا در مغرب زمین، آزادی، کار، نظم، نظافت و غیره وجود ندارد؟ اگر چنین کارکردهایی از دین بر می‌آید، آیا مسیرهای دیگری بهتر یا بدیل از دین تأمین‌کننده آن نیستند؟

همین پرسش‌ها‌ سبب شد تا در سالروز بعثت پیامبر اسلام در بهمن ماه 1371، بازرگان در سخنرانی مشهور خویش هدف از برانگیخته‌شدن پیامبران را نه اداره امور اجتماع و حکومت بلکه رسالت آنها را منحصر و محدود به سعادت اخروی انسانها نماید. بنابراین نتیجه آسیب تبیین کارکردگرایانه، افراط و تفریط معرفت دینی است که زمانی بازرگان را وامی‌دارد که تمامی نیازهای دنیایی را از آموزه‌ها‌ی اسلام جویا شود در زمانی دیگر به تفریط سوق یابد وفقط خدا و آخرت را از این برگزیند. از منظر بازرگان متأخر، انبیا صرفاً نیامده بودند که اسباب و احکام خوشبختی و رفاه ما را در این دنیا فراهم آورند. خوشبختی در این دنیا را به اشکال دیگر و با توجه به رهنمودهای مصلحین، اندیشمندان و خیرین دیگر هم می‌توان به دست آورد.

 

بازرگان که به دلیل انزوای سیاسی و ابراز ناامیدی و نارضایتی نسبت به عملکرد به زعم وی نامطلوب حکومت دینی با ذکر پیامدهای منفی حضور دین در سیاست، سیاهه‌ای از این آسیبها را بر می‌شمارد: 1. انصراف از دین و سلب امید و ایمان مردم نسبت به دین: وقتی مردم و جوانان با ناتوانی و عجز ادیان و متصدیان امور مواجه گردند، کم‌کم مأیوس می‌شود و اصل این را به چالش می‌کشند. 2. تصرف دین و دولت به دست رهبران شریعت: مانند هزاران سال ریاست دینی بدون منازع پاپ‌ها‌ و حاکمیت کلیسای کاتولیک یا خلفای عباسی و عثمانی که خود را خلیفه رسول الله می‌خواندند. 3. کالای شیطانی: اسلامی که با پشتوانه قدرت و روش اکراه بیش برود، بیش تر کالای شیطان است تا دین خدا. نقد بنیادینی که به مدعیات فوق الذکر این نظریه پرداز دینی وارد است آن است که قیاس ریاست دینی پاپ‌ها‌ با ریاست روحانیت دین اسلام، قیاس مع‌الفارق است. آنچه در ولایت فقیه آمده است، این نکته می‌باشد که حاکم و والی باید دین‌شناس، با تقوا، زاهد، مدیر و مدبر باشد. فلذا ولی فقیه در چارچوب احکام دینی عمل می‌کند و اعتقاد وثیقی به شریعت و اجرای واو به واو دستورات دین دارد. این درحالیست که در دوران حاکمیت پاپ‌ها‌، اصحاب کلیسا به نام دین و دینداری، جامعه و مردم را فریب می‌دادند و محققاً نسبتی با دین و دینداری نداشتند.

بنابراین تعمیم‌دادن تجربه حاکمیت هزار ساله کلیسا به مابقی حکومتهای دینی نوعی مغالطه، تحریف و قلب واقعیات می‌باشد خدشه و آسیب دیگری که متوجه رویکرد سکولاریسم سیاسی بازرگان می‌باشد آن است که اسلام یک دین سیاسی و دنیوی می‌باشد و نمی‌توان تجربه مسیحیت را که مبتنی بر جدایی دنیا و آخرت می‌باشد در اسلام به مرحله اجرا درآورد و از طرفی بازرگان هرگز این نکته را متذکر نمی‌شود که حکومت‌ها‌ی غیر دینی و سکولارمسلک در پهنه گیتی دچار آفات و آسیب‌ها‌ی فراوانی هستند و ایشان هرگزسخنی از مشکلات اخلاقی، بی عدالتی و آلودگی‌ها‌ی سیاسی واجتماعی جوامع سکولار به زبان نمی‌آورد./جهان

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۵
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••