اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۵:۰۴
اذان ظهر ۱۲:۰۳:۰۴
اذان مغرب ۱۹:۰۶:۰۷
طلوع آفتاب ۰۵:۱۷:۳۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۷:۰۰
نیمه شب ۲۳:۱۶:۳۲
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۰۹/۳۰ - ۱۸:۵۲

چرا دولت باید در عرصه‌ی فرهنگی حضور داشته باشد؟

حالا که وجه الزامی (بایدی) حضور قدرت سیاسی اسلامی در حوزه‌ی فرهنگ روشن شد، لازم است بیاییم و چهار گلوگاه تعارض قدرت سیاسی با فرهنگ را که در بالا آمد و بر کیفیت حضور این قدرت سیاسی در آن عرصه موثر است را با تعریف جدید و اسلامی از قدرت سیاسی و سایر مفاهیم موجود در این منظومه‌ی معرفی مورد بازبینی قرار دهیم.

چرا دولت باید در عرصه‌ی فرهنگی حضور داشته باشد؟

به گزارش « سراج24 »، برای فعالیت‌های فرهنگی، برنامه‌ریزی ضروری است و نمی‌توان انتظار داشت که فرهنگ کشور اعم از فرهنگ عمومی، فرهنگ نخبگان و فرهنگ دانشگاهی، به خودی خود پیش برود ... دستگاه‌های مختلف در قبال جریان فرهنگ عمومی کشور مسئولند ... هدایت و نظارت در مسائل فرهنگی همچون مراقبت باغبان از گل‌های زیباست و کندن علف‌های هرز در یک بوستان به معنای رشد گل‌ها و استفاده‌ی طبیعی آنها از آب و نور و هواست ... همه‌ی ما در قبال مسائل فرهنگی و فرهنگ عمومی کشور مسئولیت شرعی و قانونی داریم ... سپردن مسائل فرهنگی به مردم نافی وظیفه‌ی نظارتی و هدایتی دولت نیست و حضور حکومت و دولت در عرصه‌ی فرهنگ نیز به معنای سلب حضور مردم نمی‌باشد...»

 

به گزارش بولتن نیوز، اگر بخواهیم موضوع بحث مطرح شده توسط رهبر انقلاب را "نسبت‌سنجی میان قدرت سیاسی و عرصه‌ی فرهنگ" بدانیم باید بگوییم که این اولین باری نیست که چنین موضوعی مطرح می‌شود. به نظر می‌رسد از همان روزی که نهاد دولت بوجود آمده، در ذیل بررسی رابطه‌ی "امینت و آزادی" نسبت‌سنجی فوق مطرح بوده و هست. در نسبت‌سنجی میان قدرت سیاسی و عرصه‌ی فرهنگ، باید بگوییم که این دو مقوله در چهار نقطه محل تضاد دارند:

 

1. تفاوت در روش: در دنیای سیاست، روش مواجه با افراد و امور مختلف، "روش مبتنی بر اعمال" دستور و سلسله مراتب است. اما در حوزه‌ی فرهنگ، روش برخورد با آدم‌ها و موضوعات گوناگون "روش مبتنی بر اقناع" است.

 

2. تفاوت در نتیجه‌گیری: اصولاً در دنیای سیاست و در نزد اصحاب قدرت، حصول نتیجه امری حیاتی‌ست. اما در حوزه‌ی فرهنگ، گرچه حصول نتیجه امری مطلوب است اما الزامی که در دنیای سیاست برای آن قائل هستند را ندارد.

 

3. نقش عنصر قدرت: از آنجا که در حوزه‌ی سیاست، اعمال قدرت اصلی‌ترین مکانیزم موجود است، طبیعی‌ترین نتیجه‌ی اعمال قدرت، کنترل سایر فعالان حاضر در عرصه‌ی سیاست و انحصارگرایی‌ست. حال اگر عنصری از حوزه‌ی سیاست وارد حوزه‌ی فرهنگ شود و مکانیزم‌های خودش را هم به همراه بیاورد چه اتفاقی می‌افتد؟ بدیهی‌ترین اتفاق ممکن، کنترل سایر فعالان فرهنگی است.

 

4. نقش عنصر پول دولتی: بودجه‌های از پیش تعریف شده یکی از سنت‌های رایج در نظامات سیاسی‌ست. در هر سازمان دولتی، برای کارمندان مستمری از پیش تعیین شده‌ای وجود دارد. اگر بشود این سنت را با تسامح در سازمان‌های اداری پذیرفت، در عرصه‌ی فرهنگ هیچ توجیهی ندارد. زیرا آنچنان محافظه‌کارانه، ضد خلاقیت و مانع کار مفید است که حتی در نهادهای سیاسی نیز کارایی خود را از دست داده و دارای مخالفانی‌ست.

 

البته به همه‌ی این دلایل اضافه کنید این نکته را که از منظر نظریه‌های مدرن سیاسی، از آنجا که حکومت‌ها وظایف و تکالیف حداقلی دارند، اصولا نباید کاری به نرم‌افزار زندگی مردم داشته باشند و تنها حوزه‌ای که می‌توانند در آن حضور پیدا کنند، حوزه‌‌ی مربوط به مسائل امنیتی‌ست و لاغیر.

 

اما وقتی قضیه شکل دیگری می‌یابد که بدانیم قدرت سیاسی یک مفهموم گفتمانی‌ست و این مفهوم در منظومه‌ی اسلامی تعریف، ویژگی‌ها و کارکردش مخصوص به خودش را دارد و کجا بهتر از نهج‌البلاغه‌ی مولا علی (ع) که از دل آن، تعریف قدرت سیاسی از منظر اسلام را دریابیم: «‌این فرمانی است از بنده‌ی خدا، علی امیرالمؤمنین به مالک بن حارث اشتر نخعی در پیمانی که با او می‌نهد، هنگامی که او را فرمانروایی مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.»( نهج‌البلاغه / نامه‌ی حضرت علی(ع) به مالک اشتر / نامه‌ی 53)

 

همین عبارت "صلاح مردم" کفایت می‌کند تا متوجه شویم که حکومت در اسلام برخلاف نظریات رایج در علوم انسانی و سیاسی که برآمده از مکاتب غربی بوده و در بلا توضیح دادیم، نه تنها یک حکومت حداقلی نیست بلکه یک حکومت حداکثری بوده و نسبت به سعادت اخروی مردم وظیفه دارد.

 

حالا که وجه الزامی (بایدی) حضور قدرت سیاسی اسلامی در حوزه‌ی فرهنگ روشن شد، لازم است بیاییم و چهار گلوگاه تعارض قدرت سیاسی با فرهنگ را که در بالا آمد و بر کیفیت حضور این قدرت سیاسی در آن عرصه موثر است را با تعریف جدید و اسلامی از قدرت سیاسی و سایر مفاهیم موجود در این منظومه‌ی معرفی مورد بازبینی قرار دهیم.

 

1. با عنایت به فرازهای مختلف نهج‌البلاغه‌، بخصوص نامه‌ی 53 آن که ذکر آن در بالا آمد، به خوبی متوجه می‌شویم که حکومت اسلامی در هنگام روبه‌رویی و تعامل با مردم جامعه‌اش باید از زبان اعمال نظر و تحکم دوری جسته و تا حد امکان (مگر زمان‌هایی که بحث نظامی-امنیتی پیش بیاید) از باب اقناع با آنها گفتگو کند. در نتیجه، حکومت اسلامی نه تنها می‌تواند که باید به طور ذاتی در مواجه با جامعه‌اش از روش اقناعی بهره ببرد و این روش در کدام فضا بجز فضای فرهنگی رشد کرده و متبلور می‌شود؟

 

2. «ما مامور به انجام وظیفه و تکلیفیم نه حصول نتیجه» همین جمله‌ی تاریخی امام خمینی(ره) که برآمده از آیات مکرر قرآن کریم بوده، به تنهایی کافی‌ست تا تمایز فاحش قدرت سیاسی اسلامی در نوع نگاه به فرجام‌شناسی عملکردهایش را با قدرت سیاسی گفتمان غربی نشان دهد. لازم است حکومت اسلامی برای ادای وظیفه‌ی خود من‌باب تلاش برای به سعادت اخروی رساندن مردم جامعه‌اش در حوزه‌ی فرهنگ ورود پیدا کند، اما قرار نیست در این میان، کسی را به زور وارد بهشت کرد. و همین‌که قرار نیست کسی توسط حکومت اسلامی با زور وارد بهشت شود یعنی اینکه حکومت اسلامی پتانسیل حضور در عرصه‌ی فرهنگ و برداشت منطقی و کیفی از این روش را دارد.

 

3. حکومت اسلامی حداقل در عرصه‌ی فرهنگی، نه تنها به انحصارگرایی فکر نمی‌کند بلکه دنبال آن است که امور تولید فرهنگی را به دست مردم بسپارد. نکته‌ای که رهبر انقلاب در آخرین دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به آن اشاره کردند:

 

«حضور مردم چه جورى است؟ این، همان نکته‌ى اصلى است. اینجاست که مسئولین باید زمینه‌ها را، مدلها را، فرمول‌هاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمول‌هاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند. در هر بخشى می‌شود این کارها را کرد. هم قوه‌ى مجریه، هم قوه‌ى قضائیه، هم قوه‌ى مقننه به شیوه‌ى خاص خود می‌توانند این را تأمین کنند؛ از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نیرو و انگیزه‌ى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما - که قشر عظیم و وسیعى هستند – می‌توانند استفاده کنند؛ این جزو کارهائى است که باید ان‌شاءاللَّه با سازوکار شفاف از سوى مسئولین انجام بگیرد.» (بخشی از بیانات رهبر انقلاب در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه – 20/07/1390)

 

4. و اما نکته‌ی آخر که می‌تواند به شدت بر مسئله‌ی کیفیت حضور قدرت سیاسی در عرصه‌ی فرهنگی تأثیر بگذارد، بحث تأمین مالی هزینه‌های آن و تبدیل تدریجی این مقوله به ابزاری برای کسب درآمد کارگزاران حکومتی‌ست. اما از نظر کیفیت قدرت سیاسی اسلامی در حوزه‌ی فرهنگ و مشکل مرگ مخاطب به علت سفارشی بودن آثار، می‌توان به حساسیت‌های موجود در نظام سیاسی اسلام بر روی توزیع بیت‌المال حساب ویژه‌ای باز کرد و این گره روشی را نیز برطرف نمود.

 

با شرحی که در بالا رفت متوجه می‌شویم که برخلاف برخی نگاه‌های رایج بر فضای روشنفکری و ژورنالیستی‌ ما و برخلاف برخی اضهار نظرها که صدایش از وزارت ارشاد اسلامی بلند می‌شود، قدرت سیاسی اسلامی باید و می‌تواند در عرصه‌ی فرهنگ حضور داشته باشد. اما این حضور دارای دو بُعد است:

 

1. بُعد سلبی: آنچه در اینجا مدنظر است، صیانت از ارزش‌های دینی و ملی، و جلوگیری از نفوذ مخرب ناهنجاری‌های فرهنگی سایر ملل به دورن فرهنگ خودی‌ست. به عبارت دیگر، همان‌طور که طبق نامه‌ی حضرت علی(ع) به مالک اشتر، حکومت اسلامی باید در برابر نفوذ و حمله‌ی نظامی دشمنانش همیشه آماده و بیدار باشد، لازم است تا در حوزه‌ی فرهنگ نیز امنیت فرهنگی جامعه را بوجود آورد و از ابزارهایی که انحصارا در اختیار دولت است، برای انجام هرچه بهتر این وظیفه بهره ببرد. در غیر این صورت، اساسی‌ترین رسالت حکومت اسلامی که تلاش برای سعادت اخروی مردم جامعه‌اش است می‌تواند مرود هجمه و آسیب قرار بگیرد.

 

2. بُعد ایجابی: ما گفتیم که دولت اسلامی با وظایف و خصوصیاتی که دارد، باید و می‌تواند در عرصه‌ی فرهنگ حضور پیدا کند. یعنی برای اینکه حاکمیت اسلامی بتواند شرایط را برای بهترین زیست معنوی جامعه مهیا کند، لازم است تا در کنار فعالیت فعالان فرهنگی دیگر، خود دولت هم دست به کار شده و تولید فرهنگی داشته باشد. اما تولیدی که مختصات کار باکیفیت فرهنگی را رعایت کند و در آن چهار گلوگاه قابل تعارض، دچار دست‌انداز نشود.

 

شاید به مجموعه‌ی گفتار بالا این انتقاد وارد شود که وقتی ما خواستیم اثبات کنیم قدرت سیاسی اسلام باید و می‌تواند در عرصه‌ی فرهنگ حضور پیدا کند، یک ایده‌آل تصور شده و شاید به خیال بعضی‌ها دست‌نیافتنی را ترسیم کرده‌ایم که در وادی عمل، مبتلا به همان بلاهایی شده و می‌شود که در چهار مورد ابتدایی تعارض حاکمیت و فرهنگ شرحش رفت. در جواب به این انتقاد باید گفت که ما هم مشکلات موجود در عرصه‌ی مدیریت فرهنگی را قبول داریم اما همه‌ی این‌ها دلیل نمی‌شود که ما اصول خود را کنار گذاشته و تسلیم واقعیت‌ها شویم. بلکه راه حل بهتر آن است تا خود، کارگزاران، نهادها و مکانیزم‌های فرهنگی‌مان را به ایده‌آل ترسیم شده نزدیک کنیم.

 

حسن ختام این سیاهه نیز پیامی‌ست برای آنهایی که در فضای مدیرتی و رسانه‌ای کشور بر طبل جدایی حاکمیت از فرهنگ می‌کوبند: در شرایطی که سایر نظام‌های سیاسی نیز فهمیده‌اند که در جهان کنونی باید بر قلب‌ها و ذهن‌های مردم تسلط داشت و اکثر آنها، با اینکه ذاتا الزام و تکلیفی برای حضور در این عرصه ندارند اما برای تأمین منافع خود، کیفیت حضور در حوزه‌ی فرهنگ را پذیرفته و ماحصلش هالیوود پنتاگونی و بالییود بدلی و صدها شبکه‌ی تلویزیونی دولتی می‌شود، صحبت از عدم حضور حاکمیت در فرهنگ، نشان دهنده‌ی دست‌کم گرفتن قضیه و این‌کاره نبودن دارد.

 

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۵
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••