به گزارش سراج24، هویت و هنجارها را میتوان از تاثیرکذارترین عوامل بر سیاست خارجی کشورها در نظر گرفت چرا که آنها قوام بخش و شکلدهنده منافع کشورها دانسته شدهاند. به هر میزان که هویتها و هنجارهای پذیرفته شده در کشورها نسبت به یکدیگر تفاوت بیشتری داشته باشند منافع آنها نیز متفاوتتر خواهد بود.
پرسشی که در این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد این است که با توجه به وجود تفاوتهای اساسی میان هویت ایران اسلامی و انقلابی با هویت آمریکا به عنوان بزرگترین کشور امپریالیست قرن، اساسا تا چه حد امکان عادیسازی روابط میان دو طرف وجود دارد؟ به نظر میرسد تضادهای اساسی میان هویت طرفین که به نوبه خود منافع و نقش خاصی را ایجاب نموده است، باعث شده تا در کوتاهمدت و میانمدت نتوان دستیابی به یک توافق همه جانبه و یا حتی چندجانبه را متصور گردید.
هر بازیگر در روابط بینالملل خواه کوچک باشد یا بزرگ از هویت و منافع خاصی برخوردار است تا بتواند بدین وسیله انتخابهای کارکردی خود را در امور بینالملل حفظ کند. هنجارها و ارزشهای حاکم بر هر جامعهای از مولفههای اصلی منافع ملی آن کشور محسوب میشود و نقش مهمی در جهتدهی به سیاست خارجی آن کشور ایفا مینماید. در واقع هویت و هنجارها به اولویتها و اهداف بازیگران شکل میدهند و اهداف جمعی را تعیین میکنند و بر این اساس به تجویز رفتار مناسب در سیاست خارجی میپردازند.
انقلاب اسلامی موجب گردید تا هنجارها و ارزشهای خاصی بر جامعه ایران حاکم گرددکه این امر سبب شکلگیری هویتی انقلابی - اسلامی گردید که این امر به نوبه خود سبب بازتعریف اساسی در منافع و نقش جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی شد. «دین محوری» را میتوان وجه قالب هویتی سالهای پس از انقلاب دانست که این امر سبب کمرنگ گشتن انگارههای مادی در تعریف منافع گردید و موجبات مطرح گردیدن جمهوری اسلامی ایران به عنوان «کنشگری متمایز» در عرصه بینالمللی را فراهم آورد.
تمایز ایران انقلابی را میتوان در عدم گرایش به دو ابر قدرت آن دوران به وضوح مشاهده نمود. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ابتدا همواره مبتنی بر نفی و مبارزه با قدرتهای امپریالیستی و تلاش برای برقراری نظم عادلانه بینالمللی بوده است، موضوعی که همواره در جهت منافع قدرتهای بزرگ همواره نادیده انگاشته میشود.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران را میتوان طغیان تودههای مردم علیه سالها سلطه ایالات متحده و نقض استقلال و حاکمیت مردم ایران دانست لذا قابل انتظار بوده است که با شکلگیری هویت انقلابی - اسلامی و حاکم گشتن هنجارها و ارزشهای دینی و استقرار نظام توحیدی در جامعه اسلامی ایران منافع شکل گرفته بر این بستر در تضاد با منافع و ارزشهای قدرتهای سلطهگر قرار گیرد.
هویت ایدئولوژیک قوام یافته در سالیان پس از انقلاب، هنجارها و منافعی را ترسیم نموده است که در بنیانهای خود تضادهایی اساسی با ایالات متحده دارد. نگاهی به اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مشخص میسازد که مبارزه با امپریالیسم - که آمریکا را میتوان نمود نظری و عملی آن دانست – همواره نقطهای کانونی و غیر قابل چشم پوشی از آغاز انقلاب اسلامی تا به امروز بوده است که این امر موجب گردیده است که بسیاری از «ملتها» و نه «دولتها» دلبسته این حرکت گردیده و با آن همراه شوند، لذا نامحتمل به نظر میرسد که بتوان در کوتاه مدت وجه استکبارستیزی را از هویت اسلامی – انقلابی ایران زدود و چه بسا که در صورت حادث گشتن این امر در کوتاه مدت، بحرانی هویتی در داخل پدید آید که سبب ایجاد تعارضات و در پی آن موجب ایجاد تناقض در تعیین منافع میگردد.
از طرف دیگر بسیار بعید به نظر میرسد که در هویت سلطهجویانه و هژمونیک ایالات متحده که در تمام سالهای پس از جنگ جهانی دوم همواره در پی افزودن شمار کشورهای تحت سلطه خود بوده است تغییری رخ داده باشد، بلکه میتوان عنوان داشت در سالهای پس از فروپاشی شوروی، آمریکا با سهولت بیشتری و مقاومت کمتری اهداف سلطهطلبانه خود را دنبال کرده است. به همین جهت بدون تغییر در رفتارهای سلطهجویانه از سوی ایالات متحده نباید این انتظار را داشت که «نفی سلطهطلبی» به عنوان یکی از اصول اصلی مطروحه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود.
فارس گزارش داد، به همین جهت نمیتوان متصور بود که در هویت ایدئولوژیک، ضد امپریالیست ایران اسلامی و هنجارها و منافع شکل گرفته بر این بستر که در سالیان متمادی پس از انقلاب تکوین یافته، در کوتاه مدت و معطوف به نیازهای اقتصادی مقطعی تغییر ایجاد گردد.