اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۳۰:۵۵
اذان ظهر ۱۲:۰۱:۵۶
اذان مغرب ۱۹:۱۴:۵۹
طلوع آفتاب ۰۵:۰۶:۵۶
غروب آفتاب ۱۸:۵۵:۲۳
نیمه شب ۲۳:۱۳:۳۹
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۰۶/۳۱ - ۱۰:۳۶
به بهانه هفته دفاع مقدس

شکست طرح براندازی جمهوری اسلامی چگونه به جنگ تحمیلی تبدیل شد؟

شکست طرح های براندازی نظام جمهوری اسلامی، هیئت حاکمه امریکا را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامی تمام عیا ر سوق داد.

شکست طرح براندازی جمهوری اسلامی چگونه به جنگ تحمیلی تبدیل شد؟

 

گروه فرهنگی «سراج24»، شکست طرح های براندازی نظام جمهوری اسلامی، هیئت حاکمه امریکا را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامی تمام عیا ر سوق داد. شرایط آن روز جهان، مانع از اقدام یک جانبه امریکا می شد. انتخاب عراق به عنوان آغازگر جنگ، انتخابی بسیار حساب شده بود. این کشور متحد شوروی و بلوک شرق شناخته می شد و به طور طبیعی آنها را در حمایت از صدام در کنار امریکا و اروپا قرار می داد.
 
همچنین عراق در صورت لزوم می توانست، تا مدت ها با ثروت ملی خود، جنگ علیه ایران را اداره کند. روحیه قدرت طلبی صدام و خصومت های مرزی دو کشور در گذشته، شرایطی مطلوب برای امریکا پدید می آورد تا به صدام برای تجاوز به ایران، چراغ سبز نشان دهد . به این ترتیب، ارتش عراق در روز 31 شهریور 1359، تجاوز گسترده نظامی خویش به ایران را آغاز کرد. ماشین جنگی صدام که از مدت ها قبل به کمک دولت فرانسه و کارتل های اسلحه سازی امریکایی و انگلیسی و تجهیزات نظامی روسی آماده این تجاوز شده بود، به سرعت کیلومتر ها در خاک ایران پیش روی کرد و مناطقی وسیع از پنج استان ایران را اشغال کرد. امام خمینی(ره) بی درنگ فرمان مقاومت صادر کرد و به مردم اطمینان داد اگر به دفع تجاوز دشمن به عنوان یک تکلیف شرعی به پا خیزند، شکست دشمن قطعی است. نیروهای عراقی پیش از رسیدن به هدف های تعیین شده، با دفاع مردم ایران مواجه شدند. واقعیت های محاسبه نشده و تلخ برای امریکا کم کم هویدا شد.
 
دور تازه ای از فشارهای سیاسی بر ایران با سردمداری امریکا آغاز شد. آنها به جای محکوم کردن متجاوز، جمهوری اسلامی را تحت فشار گذاشتند که آتش بسِ پیشنهادی را بپذیرد. این در حالی بود که هنوز چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ایران در اشغال دشمن بود. ضمن اینکه صدام در هیچ یک از پیشنهادها، نه تنها تضمینی برای عقب نشینی به مرزهایش نداده بود، بلکه رسماً مدعی بود که مناطق وسیع اشغال شده و مناطق دیگر که هنوز به اشغال در نیامده اند، باید به خاک عراق ملحق شوند.
 
امام خمینی(ره) عزم خویش و ملت را برای ادامه دفاع تا عقب نشینی متجاوز به مرزهای شناخته شده و جبران خسارت وارده اعلام می داشت. در سومین سال جنگ، پس از عملیات بیت المقدس و آزادسازی بندر مهم خرمشهر، رهبری و ملت ایران، چاره ای جز ادامه دفاع مقدس خود نداشتند. هنوز قسمت هایی از خاک کشور در اشغال دشمن متجاوز بود و صدام با دل گرمی از حمایت های بی دریغ دولت های بزرگ جهان، به تقویت مجدد و حمله نظامی می اندیشید. توقف یک جانبه جنگ از سوی ایران، کشور را در برابر هجوم های بعدی عراق، بی دفاع می ساخت امریکا تنها راه باقی مانده را بین المللی کردن بحران جنگ می دانست بر این اساس، جنگ نفت کش ها آغاز شد.
 
ناوهای جنگی فرانسه، انگلیس، امریکا و روسیه به آب های خلیج فارس وارد شدند. مأموریت این نیروها، جلوگیری از صدور نفت ایران و توقف و بازرسی کشتی های تجاری و جلوگیری از صدور کالای اساسی به جمهوری اسلامی بود. این به آن دلیل بود که در ماه های آخر جنگ هشت ساله، سپاه اسلام در موضعی کاملاً برتر قرار داشت و دشمن را در اکثر مناطق اشغال شده، به پشت مرزهایش فراری داده بود. سرانجام قطع نامه 598 از تصویب شورای امنیت گذشت این قطع نامه قسمت عمده نظرها و شرایط قبلی ایران برای ترک نبرد را که از آغاز دفاع خویش بر آن اصرار می ورزید، ولی سازمان بین المللی به امید پیروزی صدام زیر بار نمی رفتند، پذیرفته بود.بدین ترتیب جنگ تحمیلی هشت ساله به پایان رسید و جمهوری اسلامی، حضور خود را به عنوان یک قدرت با ثبات و شکست ناپذیر در پهنه بین المللی به اثبات رسانید.
 
هشت سال دفاع مقدس، با همه فراز و فرودهایش، موجب خلق فرهنگی غنی شد؛ فرهنگی که از آن به عنوان فرهنگ پایداری و مقاومت یاد می کنیم. مهم ترین شاخصه ای که این فرهنگ را از دیگر فرهنگ های مقاومت متمایز می سازد، عنصر خداباوری است؛ همان گوهر اصیلی که تمام سکنات و حرکات رزمنده را متوجه مبدأ هستی می سازد. وقتی در یک راهبرد نظامی، خدا، محور باشد، آن گاه فتح خاک تنها یک هدف ثانوی است؛ هدفِ اولی و اساسی، ادای تکلیف الهی است که شهادت و پیروزی را در مرتبه ای برابر قرار می دهد. رزمنده فی سبیل الله، برای دفاع از استقلال و هویت ملی و دینی خود از شهادت نمی هراسد و همین دفاع مقدس ما را در طول تاریخ بی نظیر می کند.
 
دفاع هشت ساله، سند مقاومت و پایداری ماست. وقتی دشمن سرتا پا مسلح بعثی به مدد همه قدرت های زورگوی عالم به میهن مان حمله کرد، تازه بیش از یک سال از انقلاب اسلامی گذشته بود. شرایط انقلابی و عوارض آن بر فضای جامعه حاکم بود و هیچ آمادگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در کشور فراهم نبود. جنگ هشت ساله به معنای واقعی اش، تحمیلی و نابرابر بود. با این همه، رشادت و فداکاری آحاد ملت در قالب بسیج، سپاه، جهاد و ارتش و حتی کمک های مردمی پشت جبهه، تابلویی بی سابقه و ماندگار از مقاومت را پیش چشم دنیا به نمایش گذاشت. «حماسه ملت ایران در دفاع مقدس، نمایش گر قلّه ظرفیت های انسانی مردم این سرزمین خدایی بود».
 
دفاع ملت ایران به معنای حقیقی مقدس بود. در حالی که دشمن ناجوان مردانه با بمباران مدارس، مناطق مسکونی، بیمارستان ها و ... موجب رعب و وحشت مردم می شد، ما به سبب اصول اعتقادی و رعایت اخلاق و موازین انسانی، هیچ گاه در برنامه های دفاعی خود از این شیوه ها بهره نبردیم.
 
سینه های سوخته جانبازان شیمیایی و پرپر شدن این عزیزان در سال های پس از جنگ، سند مظلومیت ملت ایران در این جنگ ناجوان مردانه است.
 
«حضور بسیجی ها در جبهه ها مایه کابوس رژیم عراق است و این طور به نظر می رسد که تعداد آنها تمامی ندارد و حضورشان در جبهه ها، هیچ گاه توقف نمی یابد».
 
این عبارتی است که مجله امریکایی «نیوزویک» در مورد نقش بسیجیان در جبهه های جنگ در سال 65 می نویسد: بسیج چیست و بسیجی کیست؟ «بسیج لشکر مخلص خداست شجره طیبه ای است که از جوان های 15 ساله تا مردان 70 ساله را در زیر سایه گسترده خود گردآورده است و بسیجی آن کسی است که ایمان در دلش می جوشد و برای رسیدن به اهداف پاک، سر از پا نمی شناسد. کسی که حاضر است وجود خود را برای کشورش، برای آرمانش و برای آحاد ملتش، با استعداد و با جان و تن خود سرمایه گذاری کند؛ او یک بسیجی است.
 
شهدای ما آسمانی بودند؛ اما از آسمان نیامده بودند. فرشته ها گفتند: «آیا می خواهی انسان را خلق کنی که بر روی زمین خون ریزی کند؟» خدا فرمود: «من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.» بیا به این راز خدایی فکر کنیم! من و تو هم خیلی روی خاک نمی مانیم. به قول شهید آوینی: «شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.» کاش زمان بایستد تا این قدر از شهدا دور نشویم. کاش بیندیشیم که سرخی خاک شلمچه و دهلاویه و فکه، نشان چه رازی است؟ «آیا نمی اندیشید در نشانه هایی که در زمین قرار داده ایم؟».
 
«هنوز داغ از دست دادن اولین فرزندش را فراموش نکرده بود که مجبور شد دومین و آخرینِ فرزندانش را با سربند سبز راهی جبهه کند تا به کُندباوران غرب بفهماند که «ما از سوختن نمی ترسیم. پروانه های عاشق نوریم و هر جا که نور ولایت است، گرد آن حلقه می زنیم. پیام ما استقامت است و این نوری است که فراتر از زمان و مکان و خزائن معنوی «فَاسْتَقِم کَما اُمِرتَ و مَنْ تابَ مَعَک» بر ما تابیده است و این چنین آینده از آنِ ماست. «وَ العاقبةُ للمتقین».(اعراف: 128)
 
«آن انسجامی که در اثر جنگ بین همه قشرهای مردم پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی که در خود سربازان ارتش و سپاه پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ملت از زن و مرد در سرتاسر کشور تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مسئله ای که در ایران است با همه مسائل جداست».
 
«این جنگ جنگ اعتقاد است، جنگ ارزش های اعتقادی ـ انقلابی و ما در مقابل ظلم ایستاده ایم».
 
«ایران برای خدا قیام کرده است، برای خدا ادامه می دهد و جز دفاع، جنگِ ابتدایی با هیچ کس نخواهد کرد».
 
«فداکاری های هشت سال دفاع مقدس توانست یک نظام الهی و معنوی و متّکی بر تفکر و اندیشه درست و برخاسته از ایمان را تحکیم کند».
 
«این جنگ حقیقتاً یک گنج تمام نشدنی است».
 
«اگر ملت ایران هشت سال جنگ تحمیلی را نمی داشت، البته خیلی از ویرانی ها، خیلی از فقدان ها را، خیلی از خسارت ها را نمی داشت؛ اما این اعتماد به نفس را هم نمی داشت، این قدرت علمی، نظامی و پیشرفت صنعتی را هم نمی داشت. این عزتی را هم که در مقابل چشم جهانیان به دست آورده است، نمی داشت».
 
«جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر (در جنگ هشت ساله) خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریت انسان ها نشان داد».
 
 زندگی در قیامت است و مرگ حقیقی در حیاتی است که با پذیرش ارباب ظلم و فساد میسّر می شود. 
 
محکمه خون شهدا محکمه عدلی است که ما را در آن به محاکمه می کشند. وقتی بقای اسلام به این جنگ است چه جای ماندن.
 
تقدیر حقیقی جهان در کف مردانی است که پروای نام ندارند.
 
سنت خدا بر این قرار دارد که مبارزه حق با باطل همیشگی باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست می آید. مردم در خلال سختی ها و مشکلات پخته و آزموده می شوند.
 
مگر ممکن است ملتی آزاد و مستقل گردد بدون آنکه بهترین عزیزانش را قربانی کند.
 
 
از «انالله» و عزیمت به سوی جبهه حق، تا «و انا الیه راجعون» و شهادت. یک بار با دادن اورکت به برادر سرمایی، هم پُست موقع نگهبانی و یک بار انداختن پتوی خود در شب های سرد و زمستانی کردستان به روی عزیز هم رزم که از سرما به خود می لرزید.
 
در ایام ماه مبارک رمضان بعد از اعمال مشترک، غسل شب اول ماه، همه سعی می کردند واقعاً قدر شب های قدر را بدانند. افرادی که نمی توانستند روزه بگیرند هم، با افطار دادن، کم خوردن و کم خوابیدن سعی می کردند، چون روزه داران باشند، خلاصه ماه مبارک رمضان در جبهه حال و هوای خاصی داشت.
 
اقامه نافله شب به مدت چهل شب و با وضو به بستر رفتن در این مدت، از جمله آداب و اعمالی بود که بعضی برادران برای رؤیت حضرت زهرا(س) و آقا امام عصر(عج) در عالم رؤیا به آن روی می آوردند و تا رسیدن به مقصود از هیچ مراقبت و مواظبتی فروگذار نمی کردند.
 
آیا می دانید؟ 
 
شهید سرلشکر منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش، با نوآوری و ابتکار عمل خود در نحوه کنترل آتش بار موشک ها در جریان عملیات بیت المقدس، زمانی که اتاق کنترل این آتش بار از کار می افتد، با مشاهده هواپیماهای دشمن از طریق دستگاه اسکوپ باعث سرنگونی بسیاری از هواپیماهای دشمن شد.
 
شهید سرلشکر حسن آبشناسان، فرمانده نیروهای چریکی در مناطق عملیاتی جنوب و غرب، با نوآوری خود در نحوه جنگیدن با دشمن، ایده عملیات چریکی را با توجه به اوضاع و احوال مناطق جنگی و تجهیزات و نفرات دشمن ارائه کرد.
 
شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی، از فرماندهان نیروی هوایی ارتش، با توجه به اینکه نیروهای عراقی دارای موشک سام 6 بودند و با این موشک، هواپیماهای ایران را در ارتفاع بالا به راحتی منهدم می کردند، طرح ابتکاری بمباران در ارتفاع پست(لاویمبنیگ) را ارائه می دهد که باعث پیروزی های درخشانی می شود.
 
شهید سرلشکر ولی الله فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش، با نوآوری خود در نحوه عبور از اراضی رملی جلگه خوزستان، با آگاهی از محدودیت قدرت مانور دشمن در این مناطق، باعث شد که نیروهای ایرانی با عبور از این اراضی و عملیات طریق القدس، منجر به آزادسازی بستان و بیش از 600 کیلومتر از اراضی اشغال شده، شوند.
 
«تقدیم به شهید بابازادگان که در عملیات والفجر8 در شهر فاو به درجه رفیع شهادت رسید».
 
دلت از همیشه بی تا ب تر می شود. یکی مرتب پشت خاکریز دلت، «أمَّن یُجیب» می خواند؛ استغاثه می کند برای مَحرم شدن، التماس می کند برای دریافتن سِرّ عالم که جز به شهادت فاش نمی شود.
 
این روزها چه قدر ستاره شده ای؛ به قول بچه ها «عجیب نور بالا می زنی بابا!»
 
ستاره ها که روی زمین نمی مانند، شب عملیات فصل ستاره چینی خداست.
 
بچه ها باز روضه کودکان امام حسین(ع) را برایت می خوانند و سر به سرت می گذارند: «قربان نعش بی سرت بابا!» تو لبخند می زنی؛ ولی ته دلت آرزو می کنی کمی شبیه او شوی!
 
موقع رفتن، صورتت گل می اندازد. گویی مشتاقی آیینه شوی و سیمای مولایت را بهتر منعکس کنی. پروانه شوی تا در رکاب عاشوراییان، زودتر پذیرفته شوی! خوش به حالت؛ دعایت مستجاب شد! ملکوت کربلا در زمین خدا مکرر می شود، تا روضه آقایت حسین(ع) وصف «نعش بی سرت» بماند.
 
می گویم: «ما از جنس شما نیستیم، زمان شما خیلی فرق می کرد!»
 
تو یاد روزهای خاک خورده جبهه می افتی؛ یاد مردانش که از جنس بلور بودند و روحشان آکنده از شعور و شیدایی! یاد هم رزم جوانت می افتی که شب عملیات، برای باز شدن معبری در میدان مین، تن نحیفش را روی خاک داغ آن پرپر کرد. درخشش صورتش هنوز هم متحیّرت می کند!
 
می گویم: «ما که این جنگ را نمی خواستیم».
 
و تو می اندیشی که این جنگ را هیچ کس نمی خواست. ولی مگر چاره ای مانده بود جز دفاع؟! نمی شد بایستی تا پاره های وطنت، شعله های ایمانت را به غارت ببرند.
 
می گویم: «مگر از ما طلب کارید؟»
 
لب هایت می خشکد و نفست از سوراخ باریک نای، به زور بالا می آید. با خودت می گویی چه وقت هم رزمان تو از کسی چیزی خواسته اند؟! یاد چهار خطی می افتی که آن شهید بسیجی یادداشت کرده بود: «نان را جیره بندی کرده اند و آب را هم! سه روز است در محاصره ایم، بچه ها تشنه اند. اما شهدا دیگر تشنه نیستند، فدای لب تشنه ات یا حسین!»
 
سرفه ها امانت را می برند، دست می بری سمت ماسک اکسیژن. گلویت سوزش دردی را می چشد که در سینه تلنبار کرده ای. به رویم لبخند می زنی، گویا هیچ وقت از من ناامید نمی شوی.
 
فکر می کنی پای عمل که برسد، نسل من از آن روزها، خیلی آماده ترند. همیشه گفته ای دل جوان های ما را از عقیق سرخ ایمان تراشیده اند، زمانش که برسد محکِ معرکه هویدایش می کند.
 
شهدا، کاش دستم را بگیرید و تا طلائیه ببرید! عبورم بدهید میان سه راه شهادت تا خاک پاک طلائیه! به لب هایم اذن دهید، جا پای فرشتگان خدا را بوسه باران کنند. وضو بسازم و پای برهنه ام را بر شورزار شوره آفرینی بگذارم که عطر روح بخش شهدای گردان «یا مهدی» را می پراکند. دیری است که دور افتاده ام از شما! دلم برای حرم سربازان گم نام و بی سر مهدی(عج) تنگ شده است. دلم پر می زند برای سه راهی شهادت؛ برای نقطه اتصال آسمان و زمین که از آنجا نور عرش بر زمین می پاشد.
 
یاد شب عملیات خیبر به خیر! شهید منیعی می گفت: «افرادی که آن شب در طلائیه ماندند، اگر در کربلا هم بود می ماندند». گفتم عاشورا، دلم تنگ فرمانده شهید حسین خرازی شد.
 
شب آخر، کلام استوارش، شور عجیبی می داد: «امشب شب عاشوراست، نماینده امام از ما خواسته در طلائیه وارد عمل شویم. ما با تمام توان به لشکر دشمن می زنیم. هر کس می تواند بماند و هر کس نمی تواند...» همه ماندند به یاد عاشورای حسین(ع)، همه گداختند به یاد شهیدان کربلا. دشمن بعثی، مثل لشکریان یزید، مردانگی نداشت؛ وقتی بچه ها خط را شکستند، او با سلاح شیمیای اش، عصر عاشورا را تکرار کرد.
 
آن روزها که امنیت دروازه های شهر، زیر سؤال بود، شما بودید که کلید ایمان در دست، پرنده وطن را از قفس رها کردید تا پاسخی باشید برای آنان که سقفمان را بی دیوار می خواستند. ای غرورهای همیشگی! آن هنگام که تفنگ بر دوش عقیده داشتید، شهادت، مدال افتخاری بود که آرزوی نشستن بر بلندای قامتتان را به سر داشت. درود خدا بر آن اهالی سبز دشت!
 
هنوز از ژرفنای خاطر آسمان، بوی خوشِ دلیر مردانی می آید که هر پاره استخوان گمگشته شان در گلوی دشمن مانده است. شما مردانِ راه های رفتنی بودید؛ نه حرف های گفتنی.
 
ای سنگرنشینان شب های آتش و تهاجم! اگر نبود حضور سبزتان در خزان روزهای جنگ، امروز در طلوع بهار رهایی، کدامین شقایق سرخ، به بوستان وطن طراوت می داد؟!
 
ای اسطوره های نجیب شکیبایی، راه تان پر رهرو!
 
خشم مقدس
 
ای شب شکنان سال های خون و قیام!
 
آنچه را که از خود در ساحل تاریخ به جا گذاشتید، در صدف قلب ها درّی گران بها شد تا دریابیم برای جاودانه ماندن بایستی داوطلب «رفتن» شد؛ مثل شما.
 
براستی دنیا عرصه کوچکی است برای آنان که شوق آیه های جهاد را درمی یابند.
 
درود بر شما که با خشم مقدستان، حماسه های خون و قیام را در مقدس ترین صحنه دفاع تاریخ آفریدید!
 
در ارتفاع عزت و ماندگاری
 
سلام بر آنان که وقتی خوشه های بمب، خواب کودکان مان را به هم می زد و سرب های غلتیده در جنون بر حریم بی دفاع شان می بارید، با دست های بی سلاح، صلاح را در آن دیدند که از قلب خود سپری بسازند تا بچه های دیروز، در کوچه های امروز قد بکشند و به ارتفاع عزت و ماندگاری برسند!
 
سلام بر آنان که نشانی بهار را در چفیه های خونین شان می توان یافت و «شب گریه های» مادرانشان را کسی جز سنگ های گمشده مزارشان، نشنید! گرامی باد یادشان در خاطرات مجروح و سرفراز سال های جنگ!
اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••