اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۳۰:۵۵
اذان ظهر ۱۲:۰۱:۵۶
اذان مغرب ۱۹:۱۴:۵۹
طلوع آفتاب ۰۵:۰۶:۵۶
غروب آفتاب ۱۸:۵۵:۲۳
نیمه شب ۲۳:۱۳:۳۹
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۰۲/۲۴ - ۱۹:۴۰
یادداشت تحلیلی «سراج24»

جنگ نرم در پوشش معنویت گرایی

شایسته است که بپرسیم آنچه به نام ادیان جدید یا جنبش های معنوی نوپدید در کشور ما گسترش می یابد چیست و چه پیامدهایی دارد؟

جنگ نرم در پوشش معنویت گرایی

گروه فرهنگی / «سراج24»، در روزگار ما اندیشه های باطل مادی و سرمایه داری، با روی آوردن به معنویت و دین، فضایی از دین داری و معنویت ورزی را ایجاد کرده اند تا در پوشش آن، هوس های ناپاک خود را توجیه نموده و آرزوهای ناروای خویش را برآورند، که به این ترتیب، عرصه گسترده ای از نبرد میان حق و باطل را گشوده اند؛ نبردی که صحنه رویارویی ارزش ها و اعتقادات بوده و پیروزی در آن، حفظ کردن یا تغییر دادن باورها و ارزش هاست.

جنبش های نوپدید معنوی را می توان از زوایا و منظره های مختلفی بررسی کرد: از منظر کلامی فلسفی، عرفانی، جامعه شناختی، روان شناختی و دست آخر از منظر علوم استراتژیک. با استفاده از دیدگاه اخیر، سرمایه گذاری های عظیم و برنامه ریزی های بلند مدتی برای تولید و توسعه جنبش های معنوی نوظهور توجیه می شود. همچنین سرمایه های عظیمی که گاه از طریق قاچاق مواد مخدر، اسلحه سازی و گاهی در فعالیت های علمی و تولید نظریات توجیه گر نظام اقتصادی و سیاسی فاسد غرب به کار می رود، امروز در هاله ای از تقدس، به معنویت و ادیان جدید روی آورده و از این جاست که تأملات جامعه شناختی، روان شناختی و فلسفی نیز به میان می آید و نتایج مطالعات راهبردی را در باب جنبش های معنوی نوپدید تأیید می کند.

بنابراین، شایسته است که بپرسیم آنچه به نام ادیان جدید یا جنبش های معنوی نوپدید در کشور ما گسترش می یابد چیست و چه پیامدهایی دارد؟

فرضیه تحقیق حاضر این است که جنبش های معنوی نوپدید ابزارها یا راه کارهایی برای نبرد نرم اند، که با تغییر فرهنگ دینی مردم، فرهنگ سیاسی را نیز دگرگون می کنند.

 

چیستی جنگ نرم

 

تعریف های متعددی از جنگ نرم وجود دارد، که معمولا از سوی استراتژیست های آمریکایی مطرح شده و با شرایط دولت سلطه گر آمریکا هماهنگ است،(1) که البته برخی از این تمرین ها بسیار شبیه تعریف های است که از جنگ روانی ارائه می شود(2) و عده ای اساسا جنگ نرم را مترادف با جنگ روانی می پندارند؛ اما در واقع، جنگ روانی تفاوت زیادی با جنگ نرم دارد. صرف نظر از تعریف های جنگ روانی، توجه به یک موضوع، تفاوت جنگ روانی را با جنگ نرم آشکار می کند. جنگ نرم (Soft war)در برابر جنگ سخت (Hard war) قرار دارد، که جایگزینی برای جنگ های نظامی است؛ اما جنگ روانی Psychological warfate)) مکمل انواع جنگ است و در انواع جنگ های نرم و سخت کاربرد دارد. بنابراین، هرگاه جنگ سخت در میان باشد به احتمال زیاد، جنگ روانی نیز هست؛ اما جنگ نرم در آن جبهه هیچ معنایی ندارد. البته درباره جنگ نرم باید گفت که همیشه با جنگ روانی همراه است و جنگ روانی یکی از ضروریات جنگ نرم است.

با توجه به وضعیت جمهوری اسلامی ایران و مروری گذرا تعریف های موجود از جنگ نرم، به نظر می رسد، که باید تعریفی بومی برای این مفهوم ارائه دهیم. ساده ترین تعریفی که می توانیم از جنگ نرم داشته باشیم این است: تلاش غیر نظامی برای ایجاد تغییرات فرهنگی در رقیب به طوری که در جهت منافع مهاجمان بازی کند .

جنگ نرم، کوشش برای دستیابی به اهدافی است که می تواند در جنگ نظامی نیز به صورت هدف در نظر گرفته شود؛ مثل تغییر یک نظام سیاسی یا تسلط بر منابع اقتصادی دیگران، اما در جنگ نرم، این هدف ها مستقیم و از راه های خشونت آمیز دنبال نمی شود؛ بلکه برای دستیابی به آن هدف ها، موضوعات و عناصر فرهنگی نیز به کار آمده و اهداف میانی فرهنگی برای رسیدن به منافع سیاسی و اقتصادی طراحی می شود.

در این رابطه، هر وسیله ای که بتواند نگرش ها و گرایش های افراد جامعه هدف را تغییر دهد، در جنگ نرم به کار می آید، که به این ترتیب، رسانه ها، ایجاد بحران اقتصادی، مشکلات سیاسی، تجاوزات سایبر، تبلیغات، فریبکاری، شعارسازی و تکرار دروغ ها - تا جایی که واقعیت به نظر برسد، به عنوان ابزارها و شیوه های جنگ روانی تنها بخشی از راه های پیشبرد جنگ نرم است که البته می توان موارد دیگری؛ مانند استفاده از باورهای دینی، ارزش های معنوی، نمادها و رفتارهای مقدس و سوءاستفاده از گرایش های متعالی و نیازهای والای انسان را نیز بدان افزود.

مهم ترین ابعاد وجودی انسان، ابعاد معنوی است که پرتو خود را بر سایر ساحت های زندگی فردی و اجتماعی می افکند. در جنگ نرم با تأکید بر تمام ظرفیت های جایگزین جنگ نظامی، ابعاد معنوی نیز استفاده می شود. به این ترتیب، جنگ نرم، صحنه بازی با نمادها و رفتارهای مذهبی، رویارویی تفسیرهای متفاوت آموزه ها، باورهای دینی و تعارض ارزش ها و گرایش های معنوی است.

نقش فرهنگ دینی در جنگ نرم

وقتی جامعه شناسان از فرهنگ سخن می گویند، مقصودشان آن دسته از جنبه های جوامع بشری است که آموخته می شوند، نه آنهایی که به صورت ژنتیکی به ارث می رسند. بنابراین، همه اعضای جامعه، در این عناصر فرهنگ سهیم هستند و به همین دلیل، امکان همکاری و ارتباط متقابل به وجود می آید... فرهنگ یک جامعه هم شامل جنبه های نامحسوس؛ مانند عقاید، اندیشه ها و ارزش هایی است که محتوای فرهنگ را می سازند و هم شامل جنبه های ملموس و محسوس است، که نمادها یا فناوری که بازنمود محتوای یادشده است. (3)

در اینجا با گذر از آرای گوناگون در این زمینه و نیز اکتفا به اندازة مورد نیاز در این تحقیق، می گوییم: فرهنگ مجموعه ای از بینش ها، ارزش ها، رفتارها و نمادهاست، که هویت جمعی را می سازد و در شکل گیری هویت فردی تأثیر به سزایی دارد . این مجموعه که عناصر فرهنگ نام دارد، در صورت تعلق به هر یک از نهادهای اساسی جامعه، مثل حکومت، دین، اقتصاد، آموزش یا خانواده با ترکیبی از آن نامگذاری می شود. برای نمونه، بینش ها، ارزش ها، رفتارها و نمادهای مربوط به نهاد حکومت، فرهنگ سیاسی را به وجود می آورد و عناصر فرهنگی مربوط به نهاد دین، فرهنگ دینی را می سازد.

البته عناصر فرهنگ در ارتباط با نهادهای مختلف جامعه لزوماً تفاوت پیدا نمی کند؛ بلکه کارکردهای متفاوت آن ملاحظه می شود. به این ترتیب، عناصر فرهنگ سیاسی با عناصر فرهنگ دینی یا اقتصادی متفاوت نیستند، بلکه بسیاری از آنها با همدیگر مشترک اند و تنها کارکردها و نسبت های آنها تغییر می کند و با ترکیب دیگری، از فرهنگ دینی به فرهنگ سیاسی و یا فرهنگ اقتصادی می رود. از این رو ممکن است یک ارزش سیاسی، از فرهنگ دینی برآمده باشد و یا یک نماد دینی در فرهنگ سیاسی معنادار باشد.

در جنگ نرم طرف مهاجم برای دستیابی به اهداف مورد نظر به طور مستقیم به عناصر سیاست، مثل حکومت یا مرزهای دولت ملت حمله نمی کند، بلکه فرهنگ سیاسی یا به طور کلی شبکه عناصر فرهنگی را هدف می گیرد و می کوشد تا با دگرگونی فرهنگی در جامعه هدف، منافع خود را برآورده سازد، که طراحی چنین عملیاتی نیازمند شناخت دقیق رقیب و تشخیص عناصر اصلی فرهنگ اوست.

معمولا بیشترین عناصر فرهنگی ای که در برابر نفوذ سلطه گران مقاومت می کند، عناصر فرهنگی برآمده از دین است که در سایر ابعاد فرهنگ نیز نقش برجسته و کارکرد چشم گیری دارد. از این رو، شکستن مقاومت مردمی که از فرهنگ سلطه ناپذیر برخوردارند، به دگرگونی عناصر فرهنگی دینی (باورها، بینش ها، ارزش ها و نمادهای دینی) ارتباط پیدا می کند.

بنابراین، در صورتی که تغییرات فرهنگی مناسب با اهداف مهاجم در فرهنگ دینی پدید آید، تغییرات هماهنگ با آن در فرهنگ سیاسی نیز نمایان خواهد شد و ملت مورد هجوم، مقاومت خود را از دست خواهد داد؛ چرا که دیگر توجیه و انگیزه ای برای مقاومت در برابر مهاجم ندارد. و از همین جاست که نقش فرهنگ دینی در جنگ نرم شناخته می شود.

 

چیستی جنبش های معنوی نوپدید

 

ادیان جدید یا جنبش های دینی نوپدید، از عصر روشنگری به تدریج از گوشه و کنار قلمرو تمدن غرب یا مناطق تحت سیطره مهاجمان و مهاجران غربی سر برآوردند. این روند ادامه داشت تا اینکه بعد از جنگ جهانی دوم و از نیمه قرن بیستم، دانشمندان و محققان رشته های روان شناسی، علوم اجتماعی و فلسفه متوجه شدند که بحران های انسان معاصر بدون بازگشت به دین یا چیزی شبیه آن با آموزه هایی از ماورای عالم ماده، امکان پذیر نیست و لذا از همان زمان بود که عرصه برای ظهور ادیان جدید برای حفظ وضع موجود و تحکیم و تداوم نظام سلطه جهانی آغاز شد.

در دهه های 1960 و 1970 این موج به شدت گسترش یافت(4) و با حمایت کانون های ثروت، قدرت و تلاش بی وقفه مراکز علمی و موءسسات فرهنگی به پدیده ای جهانی تبدیل شد.(5)

پس از سال 1979م برابر با 1357ش، که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و نیروهای سلطه گر در نظام جهانی به قابلیت استراتژیک فرهنگ دینی مردم ایران پی بردند، کوشیدند تا با گستردن دامنه جنبش های معنوی نوپدید در ایران، با جنگ نرم، منافع از دست رفته خود را باز یابند. اما در پاسخ به چیستی جنبش های دینی و معنوی نوپدید، باید توجه کرد، که محققان پرکار اذعان کرده اند که حتی ارائه آمار قابل اعتمادی از جنبش های دینی نوپدید غیرممکن است؛(6) زیرا امروزه در جهان، هزار دین تازه و جنبش معنویت گرای نوظهور پدید آمده و روز به روز بر تعداد آنها نیز افزوده می شود. و لذا این سیالیت در مصادیق عینی، دستیابی به تعریف قابل اعتماد علمی را دشوار می کند؛ زیرا آشفتگی موجود که بر صحنه ادیان و معنویت های جدید حاکم است، نه تنها کار تعریف را دشوار ساخته است، بلکه نامگذاری آنها را نیز با پیچیدگی هایی مواجه کرده است. از این رو، اینکه ما آنها را فرقه، جنبش یا جریان اجتماعی بدانیم محل بحث است و دینی یا معنوی و یا غیر دینی و نامعنوی بودن آنها نیز از بحث و نظر دور نمانده است، چرا که اصل نوپدید بودن آنها و تعیین حدود مفهومی جدید نیز مباحثاتی را در پی داشته که هنوز به فرجام نرسیده است.

با این همه، تاکنون کوشش هایی برای تعریف جنبش های دینی نوپدید صورت گرفته(7) و این جنبش ها، نمونه های جهانی، منطقه ای و حتی ملی دارند؛ یعنی بعضی از آنها جنبش های جهانی اند، برخی در یک منطقه خاص و چند کشور فعالیت دارند و برخی فقط توانسته اند در یک کشور رشد کرده و پیش روند.

ادیان جدید، یا معنویت های نوظهور، از دیدگاه های مختلف و با رویکردهای گوناگونی تعریف شده اند،(8) اما هیچ کدام از آن تعریف ها، بومی و مناسب با فضای فرهنگی کشور ما نیست؛ پس با صرف نظر از ارائه دادن تعریفی دقیق برای روشن شدن موضوع و مناسب با هدف این تحقیق می توانیم بگوییم، که جنبش های نوپدید معنوی عبارت اند از: حرکت های اجتماعی فرهنگی که به امور ماورائی می پردازد؛ به گونه ای که آموزه های روشن دینی را با ابهام و تردید می آمیزد و یا به صراحت در برابر آنها قرار می گیرد .

امور ماورایی، طیف گسترده ای از باورها، گرایش ها و آیین ها را دربرمی گیرد، که با این تعریف، سازمان های جدیدی که به ترویج ادیان کهن در کشور ما می پردازند نیز جنبش نوپدید دینی به شمار می آیند و لزومی ندارد که حتما غیر از اسلام باشند؛ یعنی اشخاص سازمان ها و یا گروه هایی که قرائتی از اسلام را ارائه می دهند، که نسبت به اصول روشن دین تردید برانگیز و یا متعارض است، جنبش نوپدید معنوی یا دینی به شمار می آیند.

در نامگذاری آنها نیز نام معنوی را که، اعم از دینی است بر می گزینیم، بدین علت که با تسالم بر تعریف تایلر از دین، هر دین باید اعتقاداتی را به پیروانش پیشنهاد کند، در حالی که جریان های معنوی صرفا به ماورای ماده توجه نشان می دهند؛ از این رو، هر جنبش دینی، ناگزیر، معنوی است؛ ولی هر جنبش معنوی لزوما دینی نیست. بنابراین ما آنها را جنبش های نوپدید معنوی می نامیم.

اما نوپدید بودن آنها در ابعاد جهانی از عصر روشنگری به بعد مد نظر است؛ ولی ورود آنها به کشور ما به طور عمده از دهه 1360 به بعد؛ یعنی از دهه 1980م آغاز شده و در دهه های 1370 و 1380 شاهد افزایش فعالیت این جنبش ها و پدید آمدن نمونه های داخلی آنها بوده ایم. و لذا غیر از موارد انگشت شماری، مثل بهائیت که بنابر تعریف مذکور در شمار جنبش های معنوی نوپدید قرار می گیرند و از دیدگاه سایر محققان مطالعات ادیان نیز جنبشی نوپدید محسوب می شوند؛ ولی پدید آمدن آنها به پیش از انقلاب مربوط می شود.

 

اهداف جنبش های معنوی نوپدید

 

این جنبش ها با همه گستردگی و تکثرشان، اهداف مشترکی دارند، که این اهداف در سطوح نظری و در مصادیق عملی و عینی دنبال می شود. البته این اهداف به صورت آثارِ قابل مشاهده ای در مخاطبان جنبش های معنوی نوپدید بروز می کند. بنابراین، مهم ترین اهداف یک جنبش معنوی نوپدید در ارتباط با جنگ نرم پنج محور را شامل می شود، که عبارتند از:

 

تکثرگرایی

 

یافتن راه درست دین ورزی و معنویت گرایی با حقیقت جویی امکان پذیر است. اگر مردم به مسیر درست دین و معنویت راه یابند، هیچ پلیدی و ستمی را نخواهند پذیرفت؛ زیرا معنویت راستین عزت و آزادگی را در انسان زنده می کند و او را در قله کرامت و شرافت می نشاند.

گفت وگوی حقیقت گرا در بین ادیان گوناگون، اصول اخلاقی را هدف نمی داند؛ بلکه زمینه ساز جستجو برای رسیدن به حقیقت می داند. برای بستن باب گفت وگوی حقیقت گرا، تکثرگرایی با اکتفا به گفتگویی صرفا اخلاق گرا و تأکید بر جامعه اخلاقی، می کوشد تا حقیقت را دست نیافتنی جلوه داده و با ترویج تساهل و مدارا به جای سخت گیری های علمی و معرفتی، ارزش های ناب معنوی را از دسترس مردم دور و زمینه ستم پذیری آنان را فراهم آورد. به همین علت، کسانی که امروز به شیطان پرست ها و... میدان می دهند و عرصه را برای بیان باورها و نمایش آیین های آنها باز می کنند، اجازه طرح کوچک ترین ایده های شان را به تشیّع نمی دهند.

به هر روی، شیوه ای که برای عقب نشاندن تفکر ناب معناگرا در جهان دنبال می شود، تضعیف گفت وگوی حقیقت گرا در بین ادیان و ترویج کثرت گرایی است. این هدف، یعنی تثبیت تکثرگرایی دینی، به جای حقیقت گرایی با گسترش جنبش های معنوی نوپدید به خوبی قابل دستیابی است. هزاران دین از هر طرف بر می آیند و گفت وگو با آنها مشکل می شود و لذا یافتن حقیقت در میان آنها بارها و بارها دشوارتر می شود، نه می توان همه را یکسره مردود دانست و در برابر موج دین گرایی و معنویت خواهی ایستاد و نه می توان با همه به گفت وگو نشست؛ زیرا این گونه گفت وگوها اگر هم آغاز شود پایانی نزدیک نخواهد داشت و نتیجه عینی آن باز هم پذیرش تکثر خواهد بود.

کتاب اصلی گروه رام الله، که یک جنبش معنویت گرای کوچک در ایران است، در توصیف و معرفی خداوند، عدد و کمّیّت را به میان می آورد و با فاصله گرفتن از تعالیم اسلام که خداوند را یگانه و بی عدد می داند، به ادیان مشرکانه نزدیک می شود و می گوید: او بسیار و پرشمار است؛ اما یکی است. بسم الله اشاره به این دارد که همه چیز را به نام او ، برای او، در جهت او و به عشق او انجام ده .(9)

در این عبارت، از یک طرف، باورهای مشرکانه برجسته شده و از سوی دیگر، بر توحید تأکید شده، به این ترتیب، نوعی تناقض گویی آن دیده می شود. این سخنان ابهام آمیز که نظایر آن را در گفته های این فرد زیاد می بینیم، به تدریج، حقیقت را بی اعتبار می کند و انگیزه حقیقت جویی را ناکام و یا منحرف می سازد و در نتیجه، باعث غبارآلود شدن فضای فکری مخاطبان و تغییر باورها و ارزش ها می شود. رهبر این گروه در همان کتاب، نظر خود را درباره حضرت مسیح(ع) این طور بیان می کند: مسیح به آسمان رفت؛ ولی عیسی به صلیب کشیده شد .

تکثرگرایی، گذشته از اینکه عملا با پدید آمدن فزاینده ادیان جدید تحمیل می شود، در بعد نظری نیز، هم از سوی نظریه پردازان(10) و هم از سوی پایه گذاران و پیروان جنبش های معنوی نوظهور تأیید می شود.

برای نمونه در بسیاری از جنبش هایی که توانسته اند در سطح جهانی مطرح شوند، سخن از برابری تمام اعتقادات را می شنویم؛ اگرچه این اعتقادات ضد و نقیض باشند. بسیاری از این فرقه ها، نظیر اکنکار، فرقه تئوزوفی و فرقه های کوچکی، مثل رام الله در داخل کشور معتقدند که تعالیمشان با تعالیم تمام ادیان و حتی بی دینی قابل جمع است.(11)

دالایی لاما می گوید: ممکن است کسی با اعتقاد به خدا به آرامش برسد و دیگری با انکار خدا؛ هر کدام باید داروی مورد نیاز خود را انتخاب کنند .(12) همو می گوید: پنج میلیارد انسان روی کره خاکی زندگی می کنند و من معتقدم: ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم. به اعتقاد من، هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد؛ پس تنوع آدم ها، تنوع ادیان را ضروری می کند .(13)

در این بستر جهانی و اهداف سیاسی، که از تولید و توسعه این گونه جنبش ها دنبال می شود، برخی از سخنگویان داخلی هم این طور اظهار عقیده کرده اند: برای هر سنخ روانی یک یا دو یا چند دین و مذهب بیش از سایر ادیان و مذاهب جاذبیت دارند. روش بودا برای یک سنخ روانی خاص کمال مطلوب است، آیین کنفوسیوس و مسیحیت معاصر برای سنخ روانی دیگری، مسیحیان اولیه برای سنخ دیگری، اسلام و مسلمین اولیه و صلیبیون برای سنخ دیگری، آیین دائو و آیین هندو برای سنخ دیگری و... .(14)

در این میان، اینکه بودایی ها هیچ ذات ثابت و خدایی را نمی پذیرند و اینکه مسیحیان به تثلیث معتقدند و هندوها در فرقه های مختلف هر چیزی را می پرستند، اصلا اهمیت ندارد، اینکه کدام درست و کدام نادرست است، اینکه چقدر می توان با تحقیق و تفکر به نتیجه علمی و عقلانی رسید، هیچ کدام اهمیت ندارد. اصل سخن تکثرگرایی این است که هر که هست، حق است و باید باشد.

 

شک گرایی

 

جنبش های معنوی نوظهور به التقاط میان ادیان گوناگون اقدام می کنند. آنان ایده های ضد و نقیض را برای نجات و سعادت بشر پیشنهاد می کنند و بخشی از باورهای اصیل ادیان الهی را نادیده می گیرند. این در حالی است که در جهان، امروز همه مورد حمایت اند، صادق قلمداد می شوند و رو به توسعه دارند.

وقتی به فضای عمومی جنبش ها و ادیان جدید نگاه می کنیم، می بینیم که معمولا هیچ کدام از آنها مهم تلقی نمی شوند، بلکه همه آنها با هم اهمیت دارند و پذیرش همه آنها با تمام تناقض ها و تفاوت ها مورد تأکید است. آنچه به صورت نتیجه این همه پذیری به دست می آید، تردید در اصول اساسی ادیان است که البته تاکنون اصول اساسی تلقی می شده اند؛ مثل توحید، باور به جهانی دیگر و زندگی در آن پس از مرگ و نبوت برگزیدگان خداوند که به نوعی در تمام ادیان آسمانی وجود داشته است.

این موضوع در تفکرات پشتیبان جنبش های معنوی نوظهور با عنوان بی یقینی یا رهایی از یقین، توصیف و توصیه می شود. در این دیدگاه، یقین، معادل تعصب و خشک مغزی، و تردید نشانه فکر باز و هوشمندی است. بعضی از این افراد، ایمان را نوعی خطرپذیری(ریسک) با نتیجه ای نامعلوم تلقی می کنند.(15) به این صورت که فرد ایمان آورنده، در بستر بی یقینی و در آغوش تردیدها و تاریکی ها ایمان می آورد تا ببیند سرانجام چه خواهد شد و می کوشد تا از این راه معرفتی بیابد.

این تلقی شک آلود از ایمان در آثار برخی از معنویت سرایان نوظهور هم دیده می شود؛ برای نمونه پائولو کوئیلیو در رمان برید ایمان را به شبی در تاریکی جنگل ماندن تشبیه می کند و از زبان قهرمان داستان، که یک شب را با تمام ترس ها، تردیدها و تاریکی هایش در جنگل به صبح رسانده، می نویسد: درباره شب تاریک آموختم و فهمیدم که جستجوی خدا، یک شب تاریک است، که ایمان یک شب تاریک است .(16)

امروزه صدها کتاب و محفل معنوی در کشور ما تشکیل می شود، که به جای باور به معاد، اعتقاد به تناسخ؛ یعنی بازگشت روح مردگان به کالبدهای دیگر را ترویج می کنند؛ یعنی به جای زندگی پس از مرگ در برزخ و قیامت، اعتقاد به ادامه زندگی در همین دنیا با کالبد دیگر را رواج می دهند. و این موضوع باعث شده که گروهی از مخاطبان این نوع کتاب ها و برنامه ها، میان باور به معاد و تناسخ در شک و حیرت به سر ببرند یا به نوعی هر دو را بپذیرند؛ معاد را برای عده ای از انسان ها و تناسخ را برای عده ای دیگر.

به گمان عده ای، این شک گرایی ظلمت آمیز نشانه سلامت روانی و هر نوع تابش نور یقین با برچسب تعصب ورزی از تأثیرات منفی دین داری به شمار می آید. با این توضیح که: تدین، هم می تواند تأثیرات مثبت در بهداشت روانی داشته باشد و هم تأثیرات منفی. از سویی تدین ممکن است به جزم و جمود بینجامد، که با تحمل و پذیرش بی یقینی منافات دارد، ... از سوی دیگر، متدین ممکن است ایمان خود را یک باور اکتشافی بداند؛ یعنی باوری که موقتا و به نحو آزمایشی پذیرفته می شود و تا زمانی که یا تأیید شود یا به کشف باور صحیح تر و معتبرتری بینجامد.

به عبارت دیگر، فرضیه کارآمدی [است] که وی آن را تصدیق می کند تا به او در جهت یافتن پاسخ های بهتر و کامل تر به پرسش های بنیادین و غایی مدد رساند، که چنین متدینی به عقایدی اعتقاد می ورزد تا از طریق اعتقادورزی بتواند به فهم نایل آید و وقتی که فهم های عمیق تر حاصل آمدند، آن عقاید را اصلاح و تصحیح می کند و به عقاید جدیدی اعتقاد می ورزد تا... و این فرایند را بی وقفه پی می گیرد و این با تحمل و پذیرش بی یقینی و عدم قطعیت منافات ندارد .(17)

صد البته ایمان، قابل افزایش است و معرفت شخص از موضوع ایمان می تواند بیشتر و بیشتر شود؛ اما ایمانی که از ابتدا به عنوان یک فرضیه آزمایشی تصور شود، در حقیقت، شک است و در این دیدگاه، شک به جای ایمان نشسته و نام ایمان را بر خود نهاده است. این ایدة موزیانه، میل فطری انسان را به ایمان و یقین به طور شیطنت آمیزی به سوی شک گرایی منحرف می کند و استحکام ایمان را در مسلمات عقلی و دینی به اتهام جزم و جمود به تزلزل می کشد.

 

احساس گرایی

 

جنبش های معنوی نوظهور، انتظار از دین را به کلی عوض کرده اند. اگر روزی بشر از دین انتظار داشت که راه درست زیستن را به او بنماید و معرفت او را به خویش و خالق هستی بیفزاید، امروزه دیگر این ابعاد معرفتی و شناختی به طور جدی مطرح نیست. آنچه با توجه به ظهور و گسترش جنبش ها مهم تلقی می شود، تأثیری است که دین و معنویت بر احساسات و هیجانات بشری دارد. برای نمونه، انواع مدیتیشن، هدف خود را رسیدن به آرامش قرار داده اند.(18) اشو خدا را همان تجربه شادی و لذت می داند.19 دالایی لاما هدف از هستی و زندگی را شادمانی معرفی می کند.(20)

در داخل کشور هم گروهی این عقیده را ترویج می کنند، که هدف معنویت و چکیده دین، رسیدن به امید، آرامش و شادی است. یکی از این افراد می گوید: معنویت بنا به تلقی من، نحوه مواجهه با جهان هستی است که در آن، شخص روی هم رفته با رضایت باطن زندگی می کند... و دستخوش اضطراب، دلهره و نومیدی نیست .(21) به نظر می رسد که معنویت چکیده همه ادیان است ؛(22) اما با این حال یک انسان می تواند معنوی باشد؛ ولی دیندار نباشد .(23)

وقتی دین به تجربه احساسات خوش تنزل یابد، ابعاد معرفتی و اخلاقی آن نیز از اولویت فرومی آید،، که در این صورت، دینداری هم چندان مهم نخواهد بود؛ بلکه مهم خوش بودن و برخورداری از هیجانات مثبت است. اصول اخلاقی و کرامت انسانی هم اگر در این زمینه مفید بود، که محترم است، در غیر این صورت اعتباری ندارد. هم از این رو، شاهدیم که بسیاری از ارزش های اخلاقی، مثل پرهیزگاری ، پاکدامنی و صداقت در این جریان های معنوی نابود شده است. این روند که با گسترش جنبش های نوظهور دنبال می شود، می تواند مردم را از نظر روحی و ارادی به شدت تضعیف کند، مردمی که در پی شادی و خوشی اند و خدا را هم در احساس شادمانی و لذت تفسیر می کنند، نمی توانند مثل کوه های فتح نشده و پاره های آهن، مقاوم و سربلند باشند.

 

ناعقل گروی در دین ورزی

 

یکی از برجسته ترین نقاط قوت تشیع که توانسته است در عرصه سیاسی و صحنه بین المللی منشأ اثر شود، جمع بین معنویت و عقلانیت است. در این مذهب، هم ابعاد معنوی پررنگ است و هم تکیه بر عقلانیت می درخشد. محصول این همگرایی مبارک، انقلاب بزرگ اسلامی بود که هم تحول بزرگ معنوی را برای مردم ایران به ارمغان آورد و هم عزت و آزادی سیاسی را به آنها بازگرداند. با توجه به این نقطه قوت، یکی از اهداف راهبردی و مهم گسترش جنبش های معنوی نوظهور در کشور ما، فاصله انداختن میان معنویت و دینداری از یک سو و عقلانیت و خردورزی از سوی دیگر است.

با جدایی میان عقلانیت و معنویت، بسیاری از اصول فرهنگ سیاسی جمهوری اسلامی؛ از جمله عدل الهی که می تواند انگیزه قیام در برابر ظلم و اعتماد به خداوند برای پیروزی دربرابر مستکبران و ستمگران باشد و نیز اصل رهبری الهی جامعه به دست معصومان یا فقهای عادل، تهدید می شود. رهبری، بر اساس علم، اخلاق و عدالت برای کسانی که خردمند و خیرخواه باشند معنادار است. در غیر این صورت، هر ملتی، حاکمانی همانند خود را می پسندند. در این زمینه یکی از مهم ترین اهداف جنبش های نوظهور، کاهش آستانه خردورزی و ارائه معنویتی منهای عقلانیت یا پیش کشیدن خرد و عقلانیتی تحریف شده است.

در این باره کوئیلیو، خردمندی را این گونه توصیف می کند: خردمندانی که تمام زندگی شان را به جستجوی پاسخی می گذراندند که وجود نداشت و با درک این حقیقت، توضیحاتی جعل کردند، تمام عمر خود را فروتنانه در جهانی گذراندند که نمی توانستند درک کنند، اما می توانستند در آن مشارکت کنند .(24)

اشو نیز تکیه بر منطق را مردگی می داند و معتقد است: کسانی که خود را از منطق و عقلانیت دور نگه می دارند، می توانند با جریان سیال زندگی همراه شوند و به راستی، معنوی و زنده باشند.(25) او آشکارا چنین توصیه می کند: کمتر فکر کن، بیشتر احساس کن، کمتر هوشمندی به خرج بده .(26)

این موج عقل ستیزی که از سوی جنبش های معنوی نوظهور و با ترویج آنها در کشور به راه افتاده، با بسترسازی هایی که از داخل برای توجیه و پذیرش آنها صورت می گیرد، همراه و همدست شده است. ملکیان در این باره می گوید: اگر عقیده ای را بتوان عقیده عقلانی خواند، که یا بدیهی باشد یا با یک سیر استدلالی معتبر از بدیهیات استنتاج شده باشد (که یکی از تفاسیر و توصیفات عقلانیت نظری همین است)، در این صورت به گمان این بنده، هیچ یک از عقاید دینی و هیچ یک از ادیان و مذاهب، عقلانی نیست و البته این عدم عقلانیت هرگز به معنای عدم حقانیت؛ یعنی به معنای عدم مطابقت با واقع نیست؛ بلکه نسبت به آن لااقتضا است .(27)

به این ترتیب، مردمی که تاکنون مستقیم به عقل مراجعه می کردند و درستی و نادرستی باورهایشان را با آن می سنجیدند، از این پس باید به این بیندیشند که آیا سزاوار است باورهای خود و دیگران را با عقل بسنجند و درصدد تشخیص درست و نادرست و خرافه و واقعیت باشند یا نه؟!

اگر چه این موضوع به وضوح سخیف و سست است؛ اما تکرار مکرر آن و شنیدنش از زبان کسانی که زیاد سخن می گویند و شهرتی یافته اند، کار را پیچیده می کند و به تدریج، غبار شک و شبهه را بر آینه هوش و خرد می نشاند.

 

خود محوری معنوی

 

با کم رنگ شدن عقل و جایگزین شدن احساس خوش، تعبد و دین گرایی نیز کم رنگ می شود و نوعی خودمحوری معنوی پدید می آید و این موضوعی کاملا شناخته شده و طبیعی در دنیای ادیان جدید و جنبش های معنوی نوظهور است، که با عنوان دین شخصی تعریف شده است.(28)

دین شخصی، یعنی نوعی دینداری و تجربه زندگی معنوی که شخص، بدون توجه به هیچ معیار خارجی و صرفا با دنبال کردن گرایش، احساسات و تجارب درونی خود، آن را می یابد. در این وادی، معیارهای دینی دیگر اعتبار ندارند و عالمان دین، مزاحم تلقی می شوند و خود شخص باید تحفه معنوی خویش را بیابد. فرق فارق معنویت با دین نهادینه شده تاریخی این است که در معنویت، تقلید به حداقل ممکن کاهش می یابد. مرادم از تقلید، تقلید در اصطلاح فقهی نیست، بلکه مراد این است که گفته شود: الف، ب است، چون فلانی می گوید، نه اینکه چون خودم یافتم. فرق دوم معنویت و دین نهادینه شده این است که در معنویت، کاملا عقلانیت پاس داشته می شود، اما در دین نهادینه شده در بسیاری از موارد چنین نیست .(29)

اگر حقیقت گرایی و تکیه بر عقل به معنای روشن آن درکار باشد، کسی شک نمی کند که راه های معنوی را باید از استاد آموخت و بعد به عمل بست و آزمود؛ اما با کوتاه کردن دست عقلانیت از حقیقت، آموختن و آزمودن در تعارض با هم می افتند و آموختن و کسب معرفت، جای خود را به آزمودن و تحصیل تجربه می دهد و هر کس باید آزموده دیگران را دوباره بیازماید و هیچ کس هیچ یافته قابل انتقالی به دیگران ندارد.

نفی معیارهای بیرونی و تکیه بر احساسات و تجربه شخصی از امر معنوی، نه تنها علوم دینی و عالمان دینی را حذف می کند؛ بلکه از پیامبران و متون مقدس هم عبور کرده، اراده خداوند را هم به رسمیت نمی شناسد. اشو در این باره می گوید: این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شماست؛ حتی، در مقابل خداوند بایستید... درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید .(30)

بنابراین اهداف جنبش های نوظهور به صورت آثاری، در زندگی و شخصیت افراد تحت تأثیر تعالیم آنها بروز می کند و به زندگی آنها شکل می دهد. در کشور ما شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی طبقات اجتماعی که هدف جنبش ها قرار گرفته اند به گونه ای بوده است که برخی از این اهداف به صورت برجسته ای در شخصیت و سبک زندگی آنان موءثر واقع شده است.

طبقه مرفهی که وبلن، تعریف آن را به شغل پیوند می زند،(34) حد مناسبی از تأمین اقتصادی و تحصیلات برخوردار است. به همین علت، فرصت و درآمد کافی برای کنجکاوی در مسائل و پدیده های نوظهور را دارد. گذشته از این، مجال رسیدگی به علایق فرهنگی و معنوی خود را دارد و برایش برنامه ریزی می کند و حتی حاضر است برای آن هزینه بپردازد و اگر حس کنجکاوی و نوخواهی با حس معنوی یک جا برآورده شود، بسیار مطلوب تر خواهد بود. از این رو، کتاب ها، نشریات و دوره های آموزشی که محتوای معنوی متفاوتی در مقایسه با معنویت سنتی دارد، مخاطب خود را در این طبقه پیدا می کند. اگر هم کسانی در این بین، علاقه ای به مسائل و مباحث معنوی نداشته باشند، گاهی برای حفظ شخصیت و کلاس فرهنگی خود ناگزیرند که رمان کیمیاگر کوئیلیو را بخوانند، یا کتاب الماس های اشو را در ماشین خود بگذارند و در کلاس تی. ام یا تی. اس. ام و نظایر آن شرکت کنند.

نوع برنامه های معنوی ای که این طبقه برای خود می پسندد و از آنها استفاده می کند، سبک زندگی معنوی آنها را شکل می دهد. برنامه ها، فعالیت ها و نمادهای معنوی که در زندگی این طبقه وارد می شود، گونه هایی از سبک زندگی معنوی را پدید می آورد، که شاخصه های تکثرگرایی، شک گرایی، احساس گرایی، ناعقل گرایی و خودمحوری معنوی، در آنها به وضوح مشهود است.

دو خطر بزرگی که از تغییرات سبک زندگی معنوی طبقه مرفه، متوجه تمام جامعه می شود، یکی این است که این طبقه بر سایر طبقات اجتماعی اثر بسزایی دارد و طبقات پایین تر می کوشند تا خود را با آنها منطبق سازند. از این جهت، آسیب هایی که در این طبقه پیدا می شود، به صورت معیاری مقبول در تمام جامعه در می آید.

دیگر اینکه، افراد طبقه مرفه، معمولا در موقعیت های قابل توجه اداری و دولتی فعالیت می کنند و تغییر سبک زندگی معنوی آنها در هویت نظام اسلامی تأثیر مستقیم دارد.

بررسی های میدانی نشان می دهد، که بیشتر مخاطبان نشریاتی که مروج جنبش های معنوی نوظهوراند، در مناطقی زندگی می کنند که معمولا بالا شهر نامیده می شود. تمام موءسساتی که در زمینه های مربوط به جنبش های معنوی نوپدید فعالیت دارند و دوره ها یا کارگاه هایی را در این باره برگزار می کنند، در مناطق مرفه شهرها، به ویژه شهر تهران قرار دارند. بنابراین، با مستندات کافی می توان گفت که در سال های اخیر، مناطق شمال و غرب تهران، شلوغ ترین منطقه کشور در خصوص فعالیت جنبش های نوپدید بوده است.

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••