به گزارش « سراج24 » سایت انگلیسی بی بی سی فارسی از برگزاری نهمین دوره جشنواره فیلم کوسمورامای نروژ با موضوع بررسی سینمای ایران و با حضور محسن مخملباف، سوسن تسلیمی، بهمن قبادی و زهرا امیر ابراهیمی خبر داد.
افراد نامبرده در کنار عده ای دیگر نظیر حمید دباشی، مجید تفرشی که خود از غرب زدگان با سابقه هستند هدف از تشکیل چنین نشستی را تلاش برای معرفی و بازشناساندن فرهنگ و هنر ایرانی به جامعه غرب خواندند!
به نوشته بی بی سی؛ این نشست همراه شده است با تقدیر از محسن مخملباف، و البته توجه ویژه به فیلم اخیر وی "باغبان" دربارۀ بهائیت که در اسرائیل فیلمبرداری شده بود.
مخلباف به همراه پسرش میثم در مقر بهائیان در اسرائیل
نمایی از فیلم باغبان مخملباف
مخملباف در این جشنواره به بهانه دفاع از فرقه بهائیت و فیلم اخیرش درباره آنها، اسلام اصیل را بدون آنکه نامی از آن ببرد به خشونت متهم می سازد، بی بی سی در این باره نوشت: او خواسته است با این فیلم پرسشهایی را دربارۀ مذهب و رابطۀ آن با خشونت مطرح کند. به اعتقاد او وقتی دین می تواند توده های عظیمی را به خشونت برانگیزد چرا نتواند پیام آور صلح باشد.
محسن مخملباف که به دلیل عدم تعادل شخصیتی و عقیدتی در زندگیش چندین بار رنگ و مرامش را تغییر داده است، در آخرین چرخش فکری خود به استخدام بهائیت در آمده تا فیلمی در تبلیغ آنها بسازد. بهائیتی که همه روزه دهها ماهواره غربی به حمایت از آنها می پردازد او خود در این باره می گوید: "من نه زرتشتی ام نه مسلمان نه یهودی و نه بهایی بلکه یک فیلمساز بی دینام که دربارۀ مذهبی که در ایران تابو شناخته می شود فیلم ساخته ام."
خروج مخلمباف از دایره اسلام هم برمی گردد به روحیه افراط و تفریطی که از او سراغ داریم، نقل قول های فراوانی از افراد مختلف درباره رفتارهای تند و افراطی او وجود دارد، از سوپر انقلابی در سال های آغازین جمهوری اسلامی تا افتادن از آن سوی پشت بام به دامن غربی ها.
محسن مخملباف، فاطمه مشکینی، سمیرا مخملباف و میثم مخملباف
به همراه سمیرا دخترش در جشنواره کن
فی المثل شهید آوینی درباره او می نویسد: با کمال تاسف معلوم بود که مخملباف از آن تب های تند است که زود سرد خواهد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که این برودت قریب الوقوع را باور کنند.
سید مرتضی آوینی که پنج دوره یادداشت هایش درباره فیلم های جشنواره های فیلم فجر در کتاب آینه جادو گرد آمده است، درباره مخملباف که همواره به عنوان عنصری رادیکال در میان سینماگران پس از انقلاب شناخته می شد، می نویسد: کارش از نوشتن "مانیفست سینمای اسلامی" به جایی رسید که آرام آرام زاویه انحراف از معتقدات اولیه اش، در فیلمهایش روشن شد.
آوینی در واکاوی روانی مخملباف به شخصیتی می رسد که آدم شکاکی است و بیآنکه جواب را پیدا کند، فقط شک میکند و دیگران را به شک میاندازد و بعد هم رهایشان میکند، چرا که خودش هم به جواب نرسیده است."
سید شهیدان اهل قلم در ادامه می نویسد: "وقتی که به سینمای مخملباف میروی باید قبول کنی که یک ساعت و نیم از زندگیات را در یک فضای آکنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمنِ بدخیم، سیاهاندیشی، سرگردانی و عوامفریبی سر کنی. مگر نه اینکه آقای مخملباف خودشان بارها گفته بودند که فیلم، کارگردان را لو میدهد؟"
آوینی آغاز روند ابتذال و استحاله در برخی فیلم های ایرانی را در پیش قراولان و افرادی می بیند که ظاهرا منتسب به انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن هستند و با اشاره صریح به مخملباف می نویسد: «پیشقراولان ایجاد آن فضای مغشوشی که امکان ازالهی هویت از انقلاب را رفتهرفته فراهم کند باید افرادی باشند ظاهراً منتسب به خود انقلاب و باطناً پیوسته با دشمن. محسن مخملباف یکی از بهترین کسانی بود که میتوانست این وظیفه را بر عهده بگیرد؛ سیاهاندیشی و عصبیت او سالها بود که خود را در فیلمهایش به ظهور رسانده و گرگها را در کمین او نشانده بود. یک تحلیل درست از جلوههای تحولات فکری او در فیلمهایش میتوانست بهخوبی نشان دهد که مخملباف خودش نیز به همان دور باطلی گرفتار آمده است که «بایسیکلران» در آن رکاب میزد و به مقصد نمیرسید. دیگر پرسوناژهای او نیز به مقصد نرسیدند، نه دستفروش، نه حاجی و نه دیگران...»
سپس آوینی فاتحانه می نویسد:"خب حالا با اطمینان می توان گفت دور مخملباف به پایان رسیده است، او هیچگاه فیلمساز نخواهد شد."
همچنین مرحوم محمد حسین فردی نویسنده برجسته انقلاب اسلامی که به تازگی ملکوتی شده اند، درباره شخصیت مخملباف می گوید: آشنایی من با محسن مخملباف به سال ۵۹-۵۸ بازمیگردد. حوزه هنری در فلسطین شمالی بود. آدم آرمانگرایی بود که دنبال مدینه فاضله میگشت. طبع بسیار تندی داشت. خشونت کلامش بسیار بالا بود. از اینکه کسی را بیازارد، برنجاند و تحقیر کند ابایی نداشت. این در مرام من نبود، حتی اگر کسی مخالف بنده هم باشد، سعی میکنم هیچگاه این اتفاق نیفتد ولی ایشان خیلی راحت نهتنها مخالفش را بلکه موافقش را هم آزار میداد؛ خصلتش بود. بعدها دیدیم که این روحیه است، دست خودش نیست ولی خب آدم بسیار پرجنب و جوش و بااستعدادی بود. به خاطر فضای خیلی خشن حزباللهی که اینها شروع کردند من از حوزه رفتم.
وی با نقل خاطره ای از مخملباف ادامه می دهد: آقای پلنگی ( مسؤول گرافیک و تجسمی حوزه هنری) گفتند یک کلاس گرافیک برای دانشجویان بگذاریم. تعامل و ارتباط با دانشگاهها از اهداف ما بود. گفتم باید حتما این کار را بکنیم. حوزه که نباید دور خودش حصار بکشد.اتفاقا خیلی هم استقبال شد. دانشجویان دختر و پسر آمدند. روزی در اتاقم نشسته بودم، دیدم یکی عربده میکشد و فحشهای رکیک میدهد. آمدم بیرون دیدم محسن است. داشت به یک دانشجوی پسر جوان که رنگش پریده و میلرزید ناسزا میگفت. من هم به حکم وظیفهام گفتم محسنجان چه شده، گفت: «کلاهت را بگذار بالاتر. میپرسی چی شده؟! این فلان فلان شده داشت با آن دختر پشت درختها حرف میزد!» گفتم اینها دانشجو هستند بالاخره همیشه حرف زدهاند بعد از این هم حرف خواهند زد. گفت: «یا جای من در حوزه است یا جای اینجور کارها». گفتم هر جور خودت راحتتری. خلاصه وسایلش را جمع کرد و رفت.
مخملباف در آغاز چنان بود که در دهه شصت در اعتراض به فیلم کمدی اجاره نشینها قصد داشت با بستن نارنجک به خود مهرجویی کارگردان فیلم اجاره نشین ها و خودش را منفجر کند که در نهایت به نگارش نامه تند به معاونت سینمایی وزیر وقت ارشاد راضی میشود کوتاه بیاید.
او اکنون به انکار همان اسلامی رسیده است که روزگاری بر پایه سست ترین تردیدها بنایش کرده بود. بیماری روانی او را رها نمی کند و از آن رنج می برد. در طبقه بندی اختلالات شخصیت در روان شناسی یکی از اختلالات متداول پارانوئید نام دارد. شخصیت پارانویایی در سوء ظن، بی اعتمادی، غلط بودن قضاوت و در سازش نایافتگی اجتماعی خلاصه می شود . در طبقه بندی DSM-IV-TR به عنوان معتبرترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار اولین معیار تشخیصی برای اختلال شخصیت پارانوئید ، سوء ظن و شکِ بدون پایه و اساس به دیگران است همان نشانه ای که در رفتار مخملباف به کرات دیده می شود.
ردپای چنین بیماری ای را در شخصیت روان پریش مخلمباف و آثار آن را در زندگی شخصی او به خوبی می توان مشاهده کرد. این بیماری تا آنجا پیش رفته و حالتی افراط گونه به خود می گیرد که پیامد آن هزینه های جبران ناپذیری همچون خودکشی (البته موفق) آنهم از نوع خودسوزی برای همسر مخملباف (فاطمه مشکینی ) به دلیل سوء ظن شوهر می شود.
اما اگر تحلیل شخصیت وی را نیمه کاره رها کرده و به ادامه گزارش بی بی سی پرداخته شود در پایان آمده است: پایان این مراسم یادبودی از طرف مدیر جشنواره به محسن مخملباف اهدا شد. مخملباف پس از دریافت جایزه با اشاره به انتخابات سال ۱۳۸۸گفت که امروز میرحسین موسوی و همسرش در زندان اند و او دوست دارد این جایزه را به میرحسین موسوی تقدیم کند./جام