اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۲:۰۷
اذان ظهر ۱۲:۰۲:۴۶
اذان مغرب ۱۹:۰۷:۵۳
طلوع آفتاب ۰۵:۱۵:۲۲
غروب آفتاب ۱۸:۴۸:۴۱
نیمه شب ۲۳:۱۵:۵۴
قیمت سکه و ارز
۱۴۰۲/۰۱/۲۷ - ۱۴:۱۲

زندگینامه شهید سعید سیاح طاهری

همسر شهید سعید سیاح طاهری می‌گوید: بعد از شهادت حاج سعید، دیدم همان دوستی که دیدار با حضرت آقا را برایمان فراهم کرده بود با اشک و ناله می‌گوید حاجی اگر می‌دانستم چه چیزی را از حضرت آقا می‌طلبید هیچ‌وقت این دیدار را برای شما هماهنگ نمی‌کردم، پرسیدم مگر چه چیزی از حضرت آقا خواستند، شهید طاهری به آقا گفته بود دعا کنید شهید بشوم.

زندگینامه شهید سعید سیاح طاهری

به گزارش سراج24؛  سعید سیاح طاهری (۱۸ اسفند ۱۳۳۶ در آبادان – ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در سوریه) از فرماندهان جنگ ایران و عراق و فعال فرهنگی و اجتماعی بود که در سن ۵۸ سالگی عازم سوریه شد و در منطقه خان طومان در نزدیکی شهر حلب به شهادت رسید.

نوجوانی

دوران نوجوانی او مصادف با اوج‌گیری مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی بود. وی پس از انقلاب نیز در عرصه‌های مختلف دفاع از کشور، از جمله غائله ضدانقلاب در کردستان، خط التقاط و فتنه منافقین و بنی‌صدر مشارکتی فعال داشت.

فرماندهی سپاه آبادان

سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی (ره)، در زمان فرماندهی «حمید قبادی‌نیا» به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد. وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از قبادی‌نیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهده‌دار شد.

حضور در دفاع مقدس و آغاز مجروحیت‌ها

در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیات‌ها حضور مستمر داشت. وی در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد.

پیش از آن نیز وی در عملیات‌های فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت.

شرکت در آزمونی دیگر

با شروع جنگ سوریه، سعید به طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و موفق به اخذ اجازه جهت حضور در سوریه شد. وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشک‌های هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد.

وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای زینبیون پاکستان و فاطمیون افغانستان واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه شهید شیخ جابر زهیری عازم شده بود با گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو کشته شدند.

فعالیت‌های جهادی

 

مؤسس جشنواره دانش آموزی فیلم دفاع مقدس

راه اندازی جشنواره‌های دانشجویی فیلم دفاع مقدس

برگزاری مسابقات کتاب‌خوانی کتاب دا، کوچه نقاش‌ها، دختر شینا، بابا نظر و… برای گروه‌های دانش آموزی، معلمان و کارکنان بیمارستان میلاد، مهمانداران هواپیما و همچنین در زندان ها

پایه‌گذار حضور مددجویان زندانی در سفرهای راهیان نور

شهادت

او در آخرین سفر به سوریه، هنگام شناسایی شمال منطقه خان طومان به همراه دوست و همراهش «شیخ جابر زهیری» مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در 23دی‌ماه 94، دقیقا 29سال پس از سالروز مجروحیتش در 23دی‌ماه 65، به شهادت رسید و روح بلند و ملکوتی‌اش به آسمان پرکشید.

واکنش چهره‌های فرهنگی و هنری کشور

هنرمندان و فعالین فرهنگی بسیاری از جمله پرویز پرستویی، رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی، خسرو سینایی، حمید فرخ‌نژاد، محسن امیریوسفی، رؤیا تیموریان، مسعود رایگان، انسیه شاه حسینی، پریوش نظریه، مهتاب کرامتی ،عبدالحسن برزیده، محمدباشه آهنگر، حسن پورشیرازی، جواد افشار، مهرداد صدیقیان، کوروش سلیمانی، سید علی صالحی، مالک حدپور سراج و… در پیام‌هایی جداگانه، ضمن ابراز همدردی با خانواده وی، شهادت او را تسلیت گفتند.

خاطرات و یادداشت‌ها درباره شهید

  • اولین و آخرین دیدار شهید سیاح با رهبر

فرزند شهید سعید سیاح طاهری در کنگره بزرگداشت ۲۰۰ شهید هنرمند، اولین و آخرین دیدار پدرش با رهبر انقلاب را اینگونه روایت کرد: ایشان حدودا ۱۲ روز پیش با آقای احمدزاده قصد داشتند که به دیدار رهبر انقلاب بروند و گزارشی را از کارهای فرهنگی خودشان به ایشان ارائه دهند.

مادرم تعریف می‌کند که قرار بود فقط خوش و بشی با حضرت آقا داشته باشند، اما به آرامی در گوش ایشان گفتند که آقا جان دعا کنید من شهید بشوم. مادرم می‌گوید که رهبر انقلاب سکوت کرده سر خود را پایین انداخته و چیزی نگفتند. آقای احمدزاده به ما گفت که من در آن جلسه یادداشت کرده بودم که به رهبر انقلاب بگویم که حکمی بدهند تا آقای سیاح به سوریه نروند و کارهای خودشان را در اینجا پیگیری کند، اما من همه نکات خودم را در جلسه گفتم ولی این نکته را از یاد بردم، سه روز بعد پدرم به سوریه رفت و شهید شد و خوشا به سعادتش و از خدا می‌خواهم که کاری کند تا من بتوانم عملا راه او را ادامه بدهم.

  • آموزش نماز جماعت به روش شهید

همسر شهید سیاح طاهری در جایی پیرامون آموزش نماز جماعت به روش شهید نقل کردند:

«بین خودمان قول و قرار زیاد داشتیم

یکی از قرارهایمان این بود که نمازمان را به جماعت در مسجد بخوانیم.

مثلاً اگر کار واجبی داشتیم و در مسیر بودیم اولین مسجد می‌ایستادیم. یک‌بار باهم شمردیم در ۱۴ مسجدِ یک منطقه نماز خوانده بودیم. هرکجا بودیم نزدیک‌ترین مسجد را انتخاب می‌کردیم.

بچه‌ها هم از او یاد گرفتند…

هیچ‌وقت بچه‌هایمان را اجبار نکرد که حتماً برویم مسجد نمازجماعت بخوانیم. لباسش را می‌پوشید. می‌گفت: من می‌روم مسجد کی همراهی می‌کند؟ بچه‌ها با شوق و ذوق دنبالش می‌رفتند. این اخلاق در بچه‌هایمان هم ماندگار شده است و نمازشان را در نزدیک‌ترین مسجد می‌خوانند.»

  • اهل ادب و شهید سیاح طاهری

خاطره نویسنده «کتاب دا» از تاثیر طرح کتابخوانی شهید بر زندانیان

شهید سیاح طاهری کتاب «دا» را به زندان‌ها برد و برای زندانیان برگزیده دستور تخفیف مجازات و … می‌گرفت. طرحی که در نتیجه آن، نگاه بسیاری از زندانیان به اتفاقات اطرافشان را تغییر داد

  • انگیزه شهید از ایجاد مسابقات کتابخوانی در زندان‌ها

بخشی از مصاحبه خانم سیده زهرا حسینی، نویسنده «کتاب دا» :

مسابقات به زندان‌ها هم رسید. می‌خواهم داستانی را تعریف کنم که جایی نقل شده است. این ماجرا برای یک زندانی امنیتی اتفاق افتاد که زندگی‌اش را عوض کرد. او در جریان فتنه سال ۱۳۸۸ نقش مهمی داشت. قرار بود ترورهایی را از بین مقامات انجام دهد تا کشور مملکت را به آشوب بکشاند. کار خدا بود. او کتاب «دا» را می‌بیند. خودش لر بود و بهمینخاطر تحت تاثیر این اسم قرار می‌گیرد. کتاب را به امانت از انتشارات می‌گیرد و تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در نهایت خودش را به مقامات قضائی معرفی می‌کند چون فراری بوده است. کتاب را به زندان می‌برد و خود مبلغی برای این کتاب می‌شود.

زندان درود بود؟

بله؛ همین باعث می شود که بین زندانیان توزیع شود.

نامه یک زندانی امنیتی پس از خواندن «دا»:به رهبر انقلاب بگویید حلالم کنند

شهید طاهری نقشی داشتند؟

این زندانی سیاسی نامه‌ای برای من می‌نویسد و بعد آقای احمدزاده به من نامه را داد. از من هم خواسته بودند که از رهبری درخواست عفو ایشان را کنم. این بخشش هم از لحاظ معنوی بود. یعنی نمی‌خواستند عفو از زندان و مجازات شوند بلکه می‌خواستند رهبری ایشان را حلال کند. همین انگیزه‌ای برای آقای طاهری می‌شود که این مسابقه را آنجا برگزار کنند.

  • زندانی‌ای بود که ۲۵ سال سابقه اعتیاد و دزدی داشت

زندانی‌ای بود که ۲۵ سال سابقه اعتیاد و دزدی داشت. خانواده و مسئول‌های زندان از دست او عاصی بودند. «دا» را می‌خواند و اقدام به ترک اعتیاد می‌کند. جالب این است که این آدم مددکار برای معتادان می‌شود و در درود کتاب‌فروشی راه می‌اندازد و محصولات فرهنگی را می‌فروشد. نام کتابفروشی‌اش را «دا» گذاشته است. از این دست کارها بسیار اتفاق افتاد که به همت شهید سیاح طاهری و برگزاری جشنواره‌های کتاب‌خوانی بوده است. به برکت خون شهدا افراد زیادی به زندگی سالم خود بازگشتند.

خاطره حبیب احمدزاده از خدمات شهید در شبکه افق

حبیب احمدزاده در برنامه جاذبه شبکه افق از خدمات شهید سیاح طاهری گفت. اینکه کشتی دوستی را چرا و با چه هدفی راه اندازی کرده است.

صحبت های حبیب احمدزاده درباره شهید سعید سیاح طاهری در برنامه کتاب باز

دعوت شهید طاهری از نجف دریابندری در شورای هنرمندان آبادان

شهید سعید سیاح طاهری و نیز عکاس مشهور آبادانی جناب ارشدی به فکر بیفتند تا برای ارتباط و به دور هم جمع کردن هنرمندان نسل قبل و بعد آبادان و خرمشهر شورای هنرمندان آبادان و خرمشهر را تشکیل داده و از همه این عزیزان برای گردهمایی دو روزه دعوت کنند تا چند روز در آبادان و نیز جهت بازدید از صدا و سیمای آن میزبانشان باشند . نیت هردو این بود که تجربیات نسل قبل با رفاقتی چشم در چشم و با ایجاد پیوند استاد و شاگردی به جوانان هنرمند به شدت تشنه پس از جنگ منتقل شود و در این میان مرحوم استاد نجف دریابندری با تمام مشکلات ناشی از سن با چه شوقی در این شورا و بازدیدهای این سفر شرکت جستند .

  • سینماگران و شهید سیاخ طاهری

پرویز پرستویی : می‌گفت به شهر بازخواهم گشت

آخرین پیام تبریکی که شهید طاهری به مناسبت هفته دفاع مقدس برای دوستی فرستاده بود و آن دوست گرامی محبت کرده و امروز برای بنده ارسال کرد:
تقدیم به شما 《 می رفت… و میگفت به شهر بازخواهم گشت…
بر روی دست ها…حتی پیکرش هم تاب شهر را نداشت…
گفتند از او چیزی نمانده
جز
راه ناتمام…

هفته دفاع مقدس گرامی‌باد.

طاهری یادش همیشه چراغ راهمان باد

مهرداد صدیقیان : شهید طاهری آرامشی خدایی داشت

مهرداد صدیقیان بازیگر سینما درباره شهید سیاح طاهری با تاثر و بغض چنین گفت: حاج سعید همیشه با آرامش کار‌ها را پیش می‌برد و این آرامش خدایی در میان آن همه گرفتاری یک جشنواره مردمی و خودجوش و سه هزار کودک روستایی که درهر سانس صبح و بعد از ظهر با شور و هیجان بالا و پایین می‌پریدند اصلا کار ساده‌ای نبود. این تنها جشنواره‌ای است که اصلا برای آمدن بدان به هیچ موضوعی فکر نمی‌کنم.

رخشان بنی اعتماد : با رفتن امثال شهید طاهری، چیزی از سرمایه جهان هستی و معرفت انسانی کم می‌شود

یادداشت زیر را رخشان بنی‌اعتماد کارگردان ارزشمند کشورمان به مناسبت پرونده «میراث جنگ، پاسدار صلح» در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است:

«جشنواره دانش آموزی یکی از اتفاقات بی‌ادعا و بی سرو صدا و جنجال بود و هست. از شکل گیری این جشنواره، از طریق حبیب‌احمدزاده با خبر شدم، چون روحیه ایشان را می شناسم مطمئنا با خواندن این متن خواهد گفت: «حالا نیازی نبود اسمی از من ببرید»، ولی همیشه گفته ام خدا او را برای عرصه فرهنگ ما حفظ کند که خیلی از وقایع خیر و مثبتی که بی هیاهو در فضای سینما اتفاق می‌افتد ، حتما پای احمدزاده در میان است. پس وقتی او به جایی دعوتت می‌کند باید با اطمینان بدانی که نیتی نشات گرفته از یک دغدغه جدی و ملی، دلیل است و سینما وسیله.

حبیب احمدزاده واسطه پیوند بین خانواده سینما با جشنواره دانش آموزی و شهید طاهری و بسیاری از رزمندگانی بود که فرهنگ واقعی ایثار و مسئولیت را معنا می‌بخشیدند و می‌بخشند. از فرهنگ اصیل کسانی که نه بر مسند پستی هستند و نه هرگز ادعای ایثار بی‌دریغ‌شان را طلبکاری می‌کنند و در گوشه و کنار این مملکت ، بی‌جنجال و به رخ کشیدن ، کارهایی می‌کنند هرچند کوچک ولی کارستان.

جشنواره دانش‌آموزی یکی از این کارستان‌ها بود. در چند همراهی و حضورم در این جشنواره نه مدیری دیدم و نه رئیسی ، نه تشریفات و بریز و بپاش و نه کاروان عکاسان و خبرنگاران.

در مراسم افتتاحیه جشنواره فجر گفتم، ضرب‌المثلی است که اگر می خواهی کسی را بشناسی با او همسفر و هم‌سفره شو. جشنواره دانش‌آموزی فرصتی بود که شانس هم‌سفری و هم‌سفره‌ای با بزرگوار، شهید طاهری را پیدا کردم. متواضع و آرام در میان بقیه میزبانان. بعد ها فهمیدم که فکر برگزاری این جشنواره از جانب ایشان بوده و با چه نگاه دوراندیشانه‌ای، سینما را برای برقراری ارتباط بین توده بچه‌های مناطق محروم و شناخت فرهنگ حماسه انتخاب کرده‌اند.

شهید طاهری نماد آن بخش از فرهنگ رزمندگان این وطن بود که تاریخ مصرف برای دغدغه‌ها و مسئولیت‌های اجتماعی خود قایل نیستند. زمانی در جبهه جنگ، روزگاری در عرصه فرهنگ ، و دیرتر، پیکر زخم خورده خود را در جبهه‌ای دیگر به آب و آتش می‌سپارند. در دوران تقسیم غنایم مالی و مسندی توسط مدعیان بی‌شمار، وقتی کسانی چون شهید طاهری از میان می‌روند چیزی از سرمایه جهان هستی و معرفت انسانی کم می‌شود که جایگزین ندارد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.»

محمدعلی باشه آهنگر : حالا باز زمستان است سعید!

باشه آهنگر کارگردان فیلم‌های دفاع مقدسی در یادداشت خود آورده است:

«حالا باز زمستان است سعید. به چشم هایم خیره می شوی و شاید من هم خیره بودم حتماً… به چشمی که شمایل چشمی است که دیگر در قاب گرد صورت نداری برادر. رفت تا دیده بانت باشد تا دیماه سال هزار و سیصد و نود و چهار.

بله سعید سعادت یا آنطور که هستی سعید سیاح، پارسال هم مثل حالا زمستان بود. یادت که هست، داستان شهید علی صالح شریعتی. انگار همین حالاست سعید. در روزی که گرد و غبار نفس را می برید و حبس می کرد، پیامی تلفنی از دوستی آمد که زکات علم ات اگر داری چیست؟ گفتم چه میخواهی؟ گفت برای شهیدی مرثیه ای تصویری بساز. گفتم خدا من را نبخشد. شهید که مرثیه نمی خواهد! گفت نمی دانم کلیپ یا فیلمی که او را بشناساند. گفتم شهید را فقط خدا میشناسد. اوست که روز ازل در دفتر کائنات و آفرینش ثبتش میکند. بلند بالایش میکند. خوش نفس و خوش دل و خوش نقش می آرایدش تا روزی که به بهانه تیری، ترکشی، جدایش کند و در کنارش بنشاندش.

گفتم اسم شهید که می آید دست و دلم میلرزد. در خدمتم، میسازمش. آری سعید پارسال هم مثل امسال حالا زمستان بود. لابد سرد هم بود. بله سرد بود که تو بالاپوشی گرم به تن کرده بودی. برازنده ات بود برادر. در خیابان طالقانی آنجا که باید دوستان و یاران شهید علی صالح شریعتی را میدیدم. اول تو را دیدم. سپید موی سپید محاسن. راستی سعید چرا اینقدر موهایت زود سفید شد؟ حتماً باز لبخندی میزنی مثل همیشه در سکوت. که تو را چه کار با موی سپید من. همه ی آنها که باید، آمده اند و هر کی از شهید سخنی میگوید، تو در سکوت فقط مینویسی. سکوت…

سکوتی که سرشار از ناگفته ها بود. شاید تو بیش از دیگران او را میشناختی، شاید نمیخواستی فضل فروشی کنی. گاهی فقط لبخندی ملیح که صورتت را نورانی تر می نمود و چقدر غافل بودم من که بیشتر نگاهت نکردم. فیلم ساخته شد برای شهید بیست و دو ساله که فرمانده پادگان دژ خرمشهر بود. تویی که میشناختیش و من که ندیده بودمش. کنگره شهید در مشهد مقدس برگزار شد و تو رفتی و من سعادت آمدن نصیبم نشد. تا بهار امسال… بهار سال ۹۴ خبر که رسید دلم لرزید سعید. خبر کوتاه و هولناک بود. منصور عطشانی به یاران شهیدش پیوست. منصور از تبار همان بچه هایی بود که شهادت را آرزو میکردند. و چه کشیدی سعید وقتی چند ماه در کما بودن سعید را دیدی و سکوت کردی. سکوت تا یادداشت تکان دهنده ات قلب همه را ریش کرد.

ماجرای بی مهری به شهید منصور عطشانی باجناق و دوست هم سنگریت در بیمارستان نفت آبادان. آری اینچنین است برادر. زمستان و بهارمان با عطر شهدا آمیخته شد و رسید به تابستان. تابستان گرم سال ۹۴ و این بار خبر هولناکتری که انتظارش را نمیکشیدیم رسید، مهدی اکبری زادگان به دوستان شهیدش پیوست و جالب تر که مهدی گفته بود من را در کنار منصور عطشانی دفن کنید. یعنی همین جایی که حالا پیکرشان در کنار هم آرمیده اند.

ماجرای زمینی که بچه ها می گفتند مهدی و منصور چقدر تلاش کردند تا این زمین را به قطعه شهدای آبادان الحاق کنند. در نزدیکی مهدی، گلستانی هم به خیل دوستان پیوست و گویی سال ۹۴ سال پیوستن کرور کرور جوانان دیروز و امروز به خیل شهیدان است. و اما تو سعید، در سکوت به سوریه رفتی و در سکوت ماندی، پنج سفر و پنج عروج. سعید باور می کنی بسیاری نمی دانستند تو در سوریه بوده ای؟ حالا که این چند سطر را می نویسم به یاد مراسم تشییع می افتم. سعید خیلی ها آمده بودند. دوستانی که سال هاست یکدیگر را ندیده اند. از برکت شهادت تو می بینم که یکدیگر را در بغل می گیرند و حالا رفتن تو، فصل جدیدی در رابطه ی دوستان قدیمیت آغاز کرده است.

تو اولین شهید مدافع حرم آبادان و شاید موثرترین آن برای شهری که هنوز زخم هایش از جنگ ۸ ساله التیام نیافته هستی و تو چقدر تلاش کردی دردهای بی درمان این شهر را در سکوت درمان کنی. سعید یکی شاید بیش از دیگران غمگین نبودنت است. یکی که روزها و ماه ها و سال ها در کنارش تلاش کردی. نمی دانم حبیب احمدزاده از فردا چگونه نبودنت را باور خواهد کرد. برای او و همه ما دعا کن. دعا کن شهادت از ما دریغ نشود. هر طور که خودت می دانی. شاید با سکوت.

محمدعلی باشه آهنگر »

مستندی درباره شهید سیاح طاهری

این مستند به آشنایی با زندگی و مبارزات شهید سعید سیاح طاهری از فرماندهان و جانبازان دفاع مقدس و شهید مدافع حرم می پردازد.

 

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••