به گزارش سراج24، محمدمهدی ادیبی؛ بعضی موارد در زندگی وجود دارد که از فرط سادگی و پیش پا افتادگی، خیلی سخت و دور از دسترس مینماید.
«پژوهش» اگرچه واژۀ آکادمیکِ سنگینی به نظر میرسد؛ ولی با همان کنجکاویها و اصطلاحاً فضولیهای کودکی ما آغاز میشود.
بسیاری از تجربههای زندگی حاضرِ فرد-فرد ما که امروزه برایمان کاربردی شده است، حاصل همان کنجکاویهای کودکی و نوجوانی است.
اگر شما هم مثل من از کودکی، دِل و رودۀ لوازم برقی را در آورده باشید و حتی در سیمکشی ساختمان همدستی برده باشید (!) قطعاً عموم کارهای برقی منزل را خودتان انجام میدهید. اگر تجربۀ آچار به دست بودن در کنار بزرگتر را هم داشته باشید، علیالقاعده در سنین بالاتر، کمتر از دیگران در خصوص مسائل فنی ماشین درمانده میشوید و عموماً کار خودتان را راه میاندازید.
این مثالها و مانند اینها، وجه عملی یا عملیاتی تجربههای پژوهشی ما هستند که برخلاف وجوه تئوریک و مبتنی بر محفوظات، بهخوبی در خاطرمان مانده است.
شاید اگر اولین بار با یکدانه لوبیا، یک لیوان و یک دستمال، تجربۀ کاشت بذر را لمس نمیکردیم؛ هیچوقت با خواندن دستورالعمل، طریقۀ صحیح آن را یاد نمیگرفتیم.
تمام این حرفها برای گفتن یک مطلب در امر تربیت دانشآموز بهعنوان یک پژوهشگر است.
ساختار آموزشیِ عمومِ مدارس ما با محفوظات دانشآموز سروکار دارد و خروجی آنهم در بهترین حالت، نصیب بهترین حافظه میشود، بدون اینکه به خلاقیت و تولید خاصی منجر شود.
سالها پیش، مصاحبهای با یکی از المپیادیهای علمی که در مسابقات جهانی شرکت کرده بود، دیدم. نکتۀ جالبتوجه برای این مدالآور المپیادی، «قوت ایرانیها در حلّ تئوریک مسائل و ضعف محسوس آنها در عملیاتی کردن همان مسائل» بود.
نبودن بسترِ پژوهش محور در ساختار آموزشی کشور، بالطبع، نبودِ امکانات پژوهشی را به همراه میآورد و این سببسازِ پدیدهای به نام فرار مغزها میشود (البته شاید انتساب واژۀ «پدیده» با گذشت این همهسال و این حجم خروج نخبگانی، خیلی صحیح نباشد)
اگرچه برخی، فرار مغزها را با مسائل هویتی و اعتقادی پیوند میزنند؛ امّا باید این نکته را در نظر گرفت که بستر پژوهش (در آغاز) و فضای اجرایی شدن نتایج آن (در ادامه) توقعی معقول و منطقی از سوی دانشمند و نخبهای است که میخواهیم در کشور بماند.
سیستم آموزشی که خود را بینیاز از پژوهش بداند یا آن را یکچیز زائد بپندارد، در تحصیلات تکمیلی هم نتیجۀ خوبی به دست نخواهد آورد.
دانشآموزی که تا دیروز مشق مینوشته و درس حفظ میکرده؛ در دانشگاه هم دنبال جزوۀ استاد و سؤالات امتحان خواهد بود و بهترین خروجی این سیستم هم تولید استادی از همان دست است که قبلاً وجود داشت و این چرخۀ معیوب هم به پژوهش و تولید ایده و ابداع منتج نخواهد شد.
از دیگر دغدغههای پژوهشگران، «حق تألیف و جلوگیری از سرقت طرح و ایده» آنها است. این از بدیهیات است که هیچکس دوست ندارد مالکیت فکریاش توسط دیگری دزدیده شود؛ هرچند دوست دارد که محصول آن را در اختیار دیگران بگذارد تا همه بهره ببرند.
همین الان که در حال تایپ این سطور هستم، دوستانی را به خاطر میآورم که برخلاف میل درونی، ولی از ترس سرقت ایدههایشان، آن را در کشوری دیگر به ثبت رساندهاند یا ترجیح دادهاند که آن را در قالب مقالهای در یک ژورنال خارجی به چاپ برسانند.
اینها تنها مُشتی نمونۀ خروار از مشکلات مبتلابه و موانع پژوهش و پژوهشگران بود که مطرح شد و اگر عزمی راسخ و گوش شنوایی برای این مسائل باشد، گفتهها و ناگفتهها بسیار است.