به گزارش سراج24، نوشتن از سیاست اگر با مرگ ترکیب شود، یک سوژه جذاب و خطرناک است. جذاب است از آن جهت که مخاطبان امروز، هرقدر که سیاسی نباشند اندکی از سیاستزدگی را چشیدهاند. مرگ نیز در هر زمان و مکانی، برای هر کسی دغدغهآفرین است.
خطرناک بودنش نیز جای تأمل دارد. مرگ و سیاست، بزنگاه حقیقتیابی و حقیقتجویی است. جایی است که میتواند جای شهید و جلاد را عوض کند. نگاه مردم را به یک مسئله کمرنگ یا پُررنگ کند. فاطمه استکی در اولین اثر خود، شجاعانه به سراغ چنین موضوعات خطرناکی رفته است.
ماجرا از یک خودکشی آن هم در بحبوحه انتخابات دهم آغاز پیش میشود. درست روز قبل از انتخابات، خبر خودکشی مینا، دختر عموی ریحانه به او و خانوادهاش میرسد. ریحانه که خبر خودکشی او را با فرزندی در شکم باور نمیکند، سراغ دفترچه خاطرات خودش و مینا میرود بلکه بتواند راز این مرگ مرموز را دریابد و اینجا آغازی بر یک پایان تلخ است.
گمشده در غبار یک اثر دخترانه است. دخترانهای که پا به وادیهای جدی دنیای بزرگان گذاشته است. این دخترانگی را میتوان هم در فرم داستان دید و هم در محتوایش. حسوحالی که در هنگام مواجهه با احساسات شخصیتها ما را دچار میکند، صمیمیتی که نویسنده آن را ساخته و پرداخت کرده است و نوع عطوفتی که در کتاب جریان دارد، دخترانگی شرقی است. هم مهربان است، هم شوخ و بذلهگو است و همینطور پر از احساسات ناب و تازه تجربه شده.
فرم گمشده در غبار نیز پیروی همین محتوا است. نویسنده در کنار دغدغه داستانگویی میخواهد از شکل روزمره حرف زدن و خاطرهگویی فراتر برود. زبانبازیاش محدود هست اما چاشنی بانمکی را به کتاب افزوده است.
درآوردن لحن و ایجاد تفاوت بین دو یا چند شخصیت در داستان، کار آسانی نیست. استکی با وجود تلاش فراوانش در شخصیتپردازی ریحانه و مینا، در ایجاد لحن، نمره عالی نمیگیرد اما تلاشش، قابل توجه است.
نویسنده یک ماجرای قتل را دستمایه اثر خود قرار داده است اما از سایر فضاهایی که با آن به فراخور داستان مواجه شده، به سادگی نگذشته است. یکی از مهمترین آنها مسئله سبک زندگی است. نگاه نویسنده به سبک زندگی، در سه نقطه از فضای ذهنی و انتزاعی جدا شده و شکل مادی میگیرد. اولین آن در فضای دانشگاه است. نسبت دانشجو، زندگی دانشجویی و همینطور مناسبات زیر پوستی همچون توقع فرد و خانواده از مسئله علمآموزی و دانشگاه مواردی هستند که در «گمشده در غبار» با آن مواجهیم. دغدغه نویسنده در اینجا نشان دادن دانشجوی آخته و اَخته است. دانشجویی که دغدغه دارد، پیگیر است و به دنبال پیدا کردن مشکلات و حل آنهاست.
نقطه دوم در خانواده، مهمترین رکن هر جامعه، است. نگاه نویسنده حاوی نوعی فشار از سمت خانوادهها است. از نظر او خانواده نامتعادل، فشار زیادی به فرزندان خود وارد میکند. حال اگر فرزند خانواده توانایی مدیریت این فشار را چه با کمک دیگران و چه بدون کمک دیگران، نداشته باشد، در دره عمیقی سقوط خواهد کرد که هیچکس از عمق وحشتناک آن خبر ندارد.
از این منظر، نویسنده یکی از راههای خروج از این فشار را، وارد کردن معنویت واقعی است. ریحانه نیز همچون مینا، ابتدا مسیر را به غلط انتخاب میکند اما او همان «دختری است که یهویی عوض شد». وارد شدن مسئله دین و دینداری باعث شد او تکیهگاه بهتری نسبت به مینا پیدا کند. از این منظر، باید گمشده در غبار را تحسین کرد.
دو مسئله مهم دیگر کتاب، یکی عدالت است و دیگری فتنه 88. در هر رمان جنایی، پرسش اساسی نه یافتن قاتل که نحوه تحقق عدالت است. چه کسی و با چه شیوهای عدالت را برپا میکند؟ سیستم قضایی؟ تلاش فردی؟ سازمانهای مردمی؟ نویسنده با آنکه حقیقت را آشکار میکند توانایی چندانی برای نشان دادن شیوه برپا کردن عدالت انجام نمیدهد. گویی خواهان آن است که در بلبشویی که غبار جلوی دید را گرفته است، اگر قاتل پیدا هم بشود، به راحتی ممکن است از مهلکه بگریزد.
خون، غبار، دفترچهای خاکآلود و ترکیب همه اینها با یک تایپوگرافی دستنویس، طراحی جلد خوبی را برای کتاب رقم زده است. طرح جلد، هم درگیرکننده ذهن است هم جذابیت بصری کافی دارد.
با تمام این تفاسیر، نکته مهم کتاب، مسئله نفاق است. نکتهای که هم در فرم قصه گویی اثر فراوان گذاشته است و هم در ایجاد یک زیرلایه اساسی که ذهن و روان قهرمان داستان و مخاطب را درگیر کند موفق بوده است.