به گزارش سراج24، از همان روز نخست ترور حاج قاسم سلیمانی در عراق علاوه بر اعتراضات عمومی و مطالبه انتقام سخت؛ آنچه از مسئولین خواسته می شد؛ پیگیری حقوقی و بین المللی این حادثه در مجامع قضایی بین المللی بود؛ مطالبه ای که همان روزهای ابتدایی با گفتوگوی رئیس قوه قضاییه با همتای ایشان در عراق شروع شد.
آیت الله رئیسی اما علاوه بر شأن ریاست قوه قضاییه و پیش از آن نیز ارتباط نزدیکی با حاج قاسم سلیمانی داشت. ارتباطی که ایشان گوشه هایی از آن را در گفتوگوی اختصاصی با «ویژه نامه مکتب حاج قاسم» بیان کرد.
وی از «خادمی حاج قاسم» و «زیارتش در داخل ضریح رضوی» تا «جلسات مشترکشان با سید حسن نصرالله» را برای ما روایت کرده است.
رئیس قوه قضاییه در این گفتوگو به اهمیت خون حاج قاسم و تشابه آن با خون آیت الله شهید بهشتی نیز اشاره کرد؛ گفتگویی خواندنی که در ادامه می آید:
دیگر نگاهشان به فضای اجتماعی و فرهنگی است که دنبال جذب حداکثری با رعایت اصول بودند. نشانههای آن را پس از شهادت ایشان در واکنشهایی که مردم از طیفها، رنگها و جناحهای مختلف داشتند دیدیم.
رهبر انقلاب تعبیری در باره ایشان داشتند که بدانید حاج قاسم در ذیل جریانات سیاسی تعریف نمیشود، اما در غیرتمندی نسبت به اصل انقلاب و انقلابیگری چهره الگوست. نباید این موضوع را از نظر دور نگهداریم که رویکردهای سازشکارانه و محافظهکارانه و بعضی مواضع خاص اصحاب قدرت، حاج قاسم سلیمانی را بسیار رنج میداد، اما نوع برخوردش با این نگاهها متفاوت بود. نگاههای سازشکارانه و لیبرالیستی به قضایا همه بچههای انقلابی را برافروخته میکند. حاج قاسم ضمن اینکه برافروخته میشد و با این نگاهها مخالف بود دنبال راهکاری برای برونرفت از این قضیه بود. از یک طرف بتواند این نگاهها را عوض کند و از جهت دیگر بتواند این افراد را جذب جریان انقلابی کند. همان کسانی را که نگاهشان به مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی لیبرالیستی است را جذب کند که نگاه آنها هم انقلابی شود.
حاج قاسم سلیمانی با دیگران از این نظر مشترک است که از این نگاهها برافروخته و ناراحت میشد. یکی ناراحت است و داد میزند، دیگری این ناراحتی از نگاههای غیر متناسب با نگاه انقلابی را اعلام میکند، اما کسی هم هست که خیلی ناراحت است و دنبال این است که راهی پیدا کند او را هم جذب و نگاهش را انقلابی کند. بعضی از تشویقها و مواضع حاج قاسم سلیمانی هم در همین راستا بود. با وجودی که میدید بسیاری از مواضع فلان شخص نادرست است، جایی که موضع خوب میگرفت همان موضع خوب را تشویق میکرد که تشویق شود بعد از این هم موضع خوبی بگیرد. این تشویق به معنای گرایش حاج قاسم سلیمانی به آن شخص نبود بلکه تلاشی بود برای جذب حداکثری به جبهه انقلاب اسلامی.
حاج قاسم سلیمانی نگاه عمیق انقلابی داشت. اگر کسی را بدحجاب میدید یا در خانواده شهیدی میدید همه اعضای خانواده خوبند و حجاب یک نفر از وابستگان به آن خانواده شهید درست نیست، تلاش میکرد او را هم جذب کند که از فردایش او هم حجابش را رعایت کند. درباره هر فردی مثلاً پسر شهید، دختر شهید و مسؤول جمهوری اسلامی تلاشش در جذب فرد به مسیر انقلابی بود.
گاهی آقای سلیمانی زمینههایی را برای برخی ایجاد میکرد که همان زمینهها نگاه آنها را عوض و انقلابی کند. به ما میگفت که فلان اقدام را کردم؛ فلان جلسه را بر پا کردم؛ فلان نشست را گذاشتم، فلان مسافرت را فراهم کردم که در حاشیهاش این اتفاق بیافتد.
در واقع همه اینها را طراحی میکرد تا در حاشیهاش بتواند افراد بیشتری را به جریان انقلابی جذب کند. این همان تدبیری است که حضرت آقا فرمودند. بعضی از فعلها یا ترک فعلهای حاج قاسم سلیمانی و اقدامات و تشویقهایش در جهت جذب افراد به نگاه انقلابی است. در قضایای مختلف اینطور نبود که موضع نداشته باشد، به هر حال از یکی خوشش میآمد؛ از یکی ناراحت بود، یکی را انقلابی میدانست و دیگری را غیر انقلابی، اما نگاهش کاملاً جذب به جریان انقلابیگری بود.
ساعتها در باره مسائل مختلف حتی مسائل سیاسی داخلی که صحبت میکردیم متوجه میشدیم ایشان نسبت به دغدغههای رهبر انقلاب حساس بود. اینطور نبود که حساس نباشد. ایشان با نگاه مدبرانه حساس بود، نه فقط با نگاه احساسی. احساس همراه با تدبیر داشت.
اما نگاه حاج قاسم سلیمانی نسبت به مردم بسیار متفاوت بود. او مردم را با عینکهای رایج سیاسی و جناحی و یا اعتقادی جداسازی و دسته بندی نمیکرد. واقعا وجودش را وقف خدمت به مردم و فدایی ملت ایران کرده بود. اینکه چهل سال در بیابان و کوه در حال جهاد باشی، یک انگیزه قوی میخواهد و شهید سلیمانی این را در وصیتنامه خود هم به خوبی بیان کرد که « وجود خود را نذر ملت ایران کردم. » او واقعا خود را نذر این مردم کرده بود چون عظمت این مردم و عظمت کار بزرگی که در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی و مقاومت برای حفظ آن کرده بودند را با عمق وجود درک کرده بود. همین اعتقاد هم بود که موجب می شد او سر از پا نشناسد.
اگر بخواهیم مکتب حاج قاسم سلیمانی را تبیین کنیم، یکی از ارکان غیرقابل کتمانش، احترام ویژه برای مردمی است که اینگونه پای کار انقلاب اسلامی ایستادند و هزینه دادند. مردم هم این اعتقاد حاج قاسم سلیمانی را با عمق وجود درک کردند و به آن باور پیدا کردند. همین شد که دیدیم با چه شکوهی و در دسته های میلیونی به تشییعش آمدند و حاج قاسم سلیمانی را برای همیشه در تاریخ این سرزمین جاودانه کردند.
این اعتقاد حاج قاسم سلیمانی به مردم موجب می شد که از هیچ کسی برای جذب نگذرد و همه را به یک چشم ببیند و خب همین هم عامل آن محبوبیت تاریخی برای این اسطوره معاصر کشور شد.