به گزارش سراج24، بررسی دقیق جنگ های بیولوژیکی و انواع و تکنیک های آنها به دلایل متعددی ازجمله عدم ثبت دقیق وقایع، روشن نبودن عامدانه بودن یا نبودن رویدادهای مربوط به بیماری های فراگیر، عدم بررسی و آزمایش علمی آنها، سوگیری یا نقص گزارش ها و یا مخفی کردن مدارک آن توسط دولت ها و یا رؤسا و ... امکانپذیر نیست.
اقدام برای تدوین برنامه های جنگ بیولوژیکی که به عنوان تسلیحات کشتار جمعی محسوب میشوند، توسط دولت ها در قرن بیستم آغاز شد و در طول جنگ جهانی اول و بهویژه جنگ جهانی دوم موردتوجه بسیاری از کشورها قرار گرفت؛ هرچند بسیاری از این برنامه ها به دلایل مختلفی ازجمله فشار کنوانسیون های بین المللی مانند پروتکل 1925 ژنو، کنوانسیون سلاح های بیولوژیکی و سمی 1972 و کنوانسیون منع سلاح های شیمیایی 1993 به مرحله عملیاتی شدن نرسیدند.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در سخنرانی سال نو 1399، به احتمال حمله بایولوژیک ایالات متحده در خصوص بیماری کووید – 19 اشاره کردهاند
مجدداً در بیان دوم ایشان نیز میتوان دو جنبه دیگر مدیریتی در وضعیت نبرد بایولوژیک را یافت که نخستین مورد راجع به قطع ید دشمن در کنترل و جهتدهی به آسیب ایجاد شده و دومین مورد، راجع به بعد اطلاعاتی نبرد است.
تاریخچه جنگ بیولوژی به سه دوره زمانی تفکیک شده است (کاروس، 2017):
دوره اول: دوره پیش از تاریخ تا 1900
علی رغم ادعاهای زیادی که درباره وجود جنگ های بیولوژیکی در این دوره وجود دارد، وقوع چنین جنگهایی در این دوره نادر بوده است. در واقع تا میانه قرن نوزدهم درک عمومی از علت بیماری محدود و اشتباه بود و عموماً بیماری ها را به دلایل فوق طبیعی نسبت می داند و برای مثال، رومیان از کلمه veneficium در اشاره به هر دو کلمه «مسمومیت» و «تمرین جادوگری» استفاده می کردند (کافمن، 1932). همچنین در این دوره، تشخیصهای پزشکی نیز ضعیف بود و پزشکان قادر به تشخیص دقیق بیماری هایی با علایم مشابه نبودند. نخستین بار، در سال 1837 بود که یک پزشکی امریکایی تفاوت میان شبه حصبه و حصبه را نشان داد (الن، 1947) و در اواخر قرن نوزدهم بود که پزشکان توانستند به تفاوت شبه حصبه و مالاریا پی ببرند (کیونا، 2004). این دوره به چهار بخش قابل تقسیم است:
به لحاظ ابزار و تکنیک مورد استفاده در دوره پیش از تاریخ، باستان شناسان معتقدند که جوامع قبیله ای بدوی و چادرنشین از سموم برای ماهیگیری، شکار و یا نبرد استفاده می کردند. آنها این سموم را از حیوانات یا گیاهان بدست می آوردند و تیرها را با آن آلوده می کردند. برای مثال، قبیله ملانزین[1] که امروزه به نام وانواتو[2] شناخته می شوند، تیرهای خود را به مواد موجود در لانه خرچنگ ها آغشته می کردند که به کلوستریدیوم تتانی[3] که عامل بیماری کزاز است، آلوده می شد. در مثالی دیگر، افراد قبیله سکاها در دوره یونان کلاسیک، از تکنیک های دقیق تری برای ساخت تیرهای سم آلودی که عموماً حاوی برخی عوامل بیماری زا بود، استفاده می کردند. آنها نوع خاصی از مارهای[4] جوان را کشته و می گذاشتند تا خشک شود و خون انسان را نیز می گرفتند و درون یک ظرف کوچک می ریختند تا تجزیه شود. سپس هر دو را ترکیب کرده و نوک تیر را با آن آغشته می کردند (کاروس، 2017).
ب) جنگ بیولوژیکی از 500 قبل از میلاد تا 1000 میلادی
برخی نویسندگان معتقدند که در دوره باستان، جنگ بیولوژیکی عمومیت زیادی داشته است؛ در مقابل برخی رویکرد شکاکانه نسبت به این موضوع دارند و معتقدند که اغلب حوادثی که ادعا شده رخ داده، هرگز تحقق نیافته است و مدرکی بر این ادعاها وجود ندارد. اما در این دوره مردم از شیوع عمدی بیماری ها هراس داشتند. برای مثال، برخی از آتنیها در ابتدا، هرچند به غلط، فکر می کردند که اسپارت ها آب آنها را سمی کرده اند و همین امر باعث شیوع طاعون 430 پیش از میلاد در آتن در طول جنگ پلوپونز[5] بوده است (کاروس، 2017). یا در نمونه دیگری، در 300 پیش از میلاد نیز مطرح شده که یونانیان در آن سال ها چاه های آب شرب دشمنان خود را با اجساد حیوانات آلوده به بیماری آلوده می کردند (اشنایدر، 2003).
برخی نویسندگان معتقدند که در دوره باستان، جنگ بیولوژیکی عمومیت زیادی داشته است؛ در مقابل برخی رویکرد شکاکانه نسبت به این موضوع دارند و معتقدند که اغلب حوادثی که ادعا شده رخ داده، هرگز تحقق نیافته است
ج) جنگ بیولوژیکی از 1000 تا 1750 میلادی (قرون وسطی تا اوایل دوره مدرن)
در دوره قرون وسطی تا اوایل دوره مدرن، شواهد و مدارک دال بر جنگ بیولوژیکی اندک است. در این دوره، محتمل ترین نمونه جنگ بیولوژیکی در سال 1346 درطول حمله مغول به شهر کافا واقع در کریمه اتفاق افتاد که بر اساس شرح آن توسط گابریل موسی[6]، مغول ها شهر کافا را در سال 1345 محاصره کردند، اما در سال 1346 با شیوع طاعون (باکتری یرسینیا پستیس[7] عامل آن است) در میان سپاه، آنها مجبور به عقب نشینی شدند و برخی از بازماندگان با رفتن از کافا، این بیماری را با خود به شهرهای دیگر منتقل کردند. اما روشن نیست که آیا مغول ها عامدانه این کار را کرده اند و آیا شناخت تجربی از چگونگی شیوع باکتری یرسینیا پستیس که عامل طاعون است، داشتند یا خیر؟ (کاروس، 2017؛ فریشکنکت، 2003؛ داندو، 2009).
محتمل ترین نمونه جنگ بیولوژیکی در سال 1346 درطول حمله مغول به شهر کافا واقع در کریمه اتفاق افتاد که بر اساس شرح آن توسط گابریل موسی[6]، مغول ها شهر کافا را در سال 1345 محاصره کردند
د) جنگ بیولوژیکی از 1750 تا 1900 میلادی (دوره مدرن متأخر)
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، برخی منابع به گسترش عامدانه عوامل بیولوژیکی در این دوره تأکید دارند. در دهه 1670 آنتونیو فیلیپس فان لیوونهوک[8]، وجود میکروارگانیسم ها را کشف کرد، اما در دهه 1860 و 1870 با تحقیقات پاستور و رابرت کخ بود که ثابت شد که میکروارگانیسم ها می توانند باعث بیماری در انسان و حیوان شوند. در این مقطع، اثبات نظریه میکروبی[9] زیربنای علمی برای استفاده از عوامل بیولوژیکی به عنوان سلاح را به دست داد. اما هیچ یک از موارد جنگ بیولوژیکی تا 1900 بر اساس شناخت علمی از بیماری عفونی نبود (کروئیف، 1996). یکی از نمونههای جنگ بیولوژیکی در این دوره، جنگ بیولوژیکی انگلیس ها علیه بومیان آمریکا درسال 1763 بود که در این سال، کنفدراسیون قبایل بومی امریکا، «شورش پونتیاک[10]» راه انداختند.
در دهه 1860 و 1870 با تحقیقات پاستور و رابرت کخ بود که ثابت شد که میکروارگانیسم ها می توانند باعث بیماری در انسان و حیوان شوند.
دوره دوم: 1900 تا 1945 (فعالیت های خرابکارانه)
تلاش های اولیه برای کنترل کردن جنگ بیولوژیکی در «پروتکل 1925 ژنو» صورت گرفت که اساساً تولید و استفاده از جنگ بیولوژیکی را ممنوع کردند
الف) برنامه های جنگ بیولوژیکی دولت ها
همچنین در کانادا در سال 1937 فردریک بنتینگ، برنده نوبل در سال 1923، کانادا را به تنظیم برنامه جنگ بیولوژیکی ترغیب کرد و هرچند تلاش او با مخالفت های جدی روبرو شد، اما تحقیقات اکتشافی در این زمینه تا میانه 1940 در دست اقدام بود. در طول جنگ کانادایی ها عوامل جنگی بیولوژیکی زیادی مانند پاتوژن های مسئول سیاه زخم و ... را بررسی کردند و کارهای آنها بخشی از برنامه بریتانیا و امریکا بود (برایدن، 1989).
در شوروری سابق نیز نخستین آزمایشگاه تحقیقات جنگ بیولوژیکی خود را در سال 1925 به راه انداخت و ابتدا روی آنتراسیس B (عامل بیماری سیاه زخم) و بوتولیسم C (بیماری فلج کننده) مطالعاتی را انجام دادند تا ببینند آیا امکان استفاده از آنها در جنگ بیولوژیکی وجود دارد یا خیر.
انگلستان در سال 1940 برنامه جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کرد. آنها حجم زیادی از خوراک دام را به سیاه زخم آغشته کردند و هدف موردنظر آنها، گله های گاوهای آلمانی ها بود
همچنین انگلستان در سال 1940 برنامه جنگ بیولوژیکی خود را تنظیم کرد. آنها حجم زیادی از خوراک دام را به سیاه زخم آغشته کردند و هدف موردنظر آنها، گله های گاوهای آلمانی ها بود. آنها این برنامه را برای زمانی طراحی کردند که اگر آلمانها به جنگ بیولوژیکی متوسل شوند، آنها نیز این برنامه را عملیاتی کنند. علاوه بر این، انگلستان آنتراسیس B، بوسلا سوئیس[23]، بروسلا آبورتوس[24] و فرانسیسلا تولارنسیس (تب خرگوش) را مورد توجه قرار داده بود (کارتر و پیرسون، 1999).
ب) برنامه های جنگ بیولوژیکی غیردولتی
در این دوره، علاوه بر دولت ها، برخی جنایتکاران و تروریست ها نیز تلاش کردند تا پاتوژن هایی را برای استفاده به عنوان سلاح به کار بگیرند. نمونه هایی از چنین اقداماتی را می توان در فرانسه، آلمان، هند، ژاپن و امریکا مشاهده کرد. برای مثال در 1916 یکی از ساکنین نیویورک تلاش کرد تا فامیل همسر خود را با آلوده کردن آنها با عوامل بیماری زا بکشد که موفق به این کار نشد و نهایت پدر همسر خود را با آرسنیک به قتل رساند (کاروس، 2017).
دوره سوم: 1945 تاکنون (تلفات وسیع)
الف) برنامه های جنگ بیولوژیکی دولت ها
در این دوره سرمایه گذاری عظیمی توسط امریکا و شوروی سابق در علم و فناوری جنگ بیولوژیکی صورت گرفت و به جای تکنیک های فعالیت های خرابکارانه، تکنیک هایی برای ایجاد تلفات وسیع بوجود آمد. بر اساس منابع موجود، در فاصله 1945 تا 2015، کمتر از 20 کشور برنامه های سازمان یافته ای برای توسعه جنگ بیولوژیکی دارند یا در حال تلاش برای تنظیم آن هستند. این برنامه ها از نظر اندازه و پیچیدگی متفاوت هستند و در وسیع ترین برنامه (توسط اتحاد جماهیر شوروی سازمان دهی شده) 60 هزار دانشمند، مهندس، تکنسین و پرسنل دیگر مشغول بوده اند. برخی از برنامه ها با استفاده از تکنیک های ابتدایی مانند آلوده کردن آب و غذا (اسرائیل در 1948، رودزیا در دهه 1970، افریقای جنوبی در دهه 1980) است. اما کشورهایی مانند امریکا و شوروی سابق، قابلیت های عملیاتی خود را برای انتشار عوامل بیولوژیکی در سطح مناطق وسیعی با استفاده از سیستم های پیشرفته توسعه داده اند (کاروس، 2017).
برنامه جنگ بیولوژیکی اسرائیل پیش از 1948 آغاز شد و در این سال، عوامل بیولوژیکی مانند آلوده کردن منابع آب در برابر انگلیسی ها و اعراب به کار گرفته شد. پس از آن، اسرائیل برنامه جنگ بیولوژیکی خود را با کمک وزارت دفاع خود تدوین کرد و پژوهش های بیولوژیکی وسیعی را انجام داده و انتظار می رود که قابلیت های جنگ بیولوژیکی بالایی را بدست آورده باشد (کوهن، 2001).
شوروی سابق نیز برنامه جنگ بیولوژیکی خود را در طول جنگ سرد عملی کرد. این کشور با پیشرفت هایی که در حوزه زیست شناسی بوجود آمد، قابلیت های خود را افزایش داد و بزرگترین و پیچیده ترین برنامه جنگ بیولوژیکی خود را سازمان دهی کرد و مطالعات زیادی روی عوامل بیولوژیکی با هدف حیوانات و محصولات زراعی، مانند ارگانیسم هایی که گندم، چاودار و برنج را آلوده می کند و یا ویروس های بی شماری که روی حیوانات اهلی اثر می گذارند، انجام داد. در طول دهه 1970 و 1980 نیز شوروی سابق اقدامات زیادی را انجام داد و پس از فروپاشی شوروی در 1991 نیز این اقدامات بیشتر شد. در این دوره، پژوهش های مختلفی با رویکرد تهاجمی و تدافعی انجام شد و برخی کارها به تقویت عوامل بیولوژیکی پیشین اختصاص یافت و برخی مطالعات نیز به دنبال بررسی عوامل بیماری زای در حال ظهور و ایجاد عوامل بیولوژیکی جدید بودند. در روسیه، بیوپریپارت[25] به منظور توسعه پاتوژن های تقویت شده مقاوم در برابر آنتی بیوتیک ها سازمان دهی شد. همچنین این کشور برخی بیماری های عفونی نوظهور مانند ویروس ابولا و ماربورگ[26] را مورد مطالعه قرار داد تا از آنها به عنوان عامل جنگ بیولوژیکی استفاده کند و در نهایت ویروس ماربورگ را به این منظور انتخاب کرد. علاوه بر این، شوروی سابق در تلاش بود تا عوامل بیولوژیکی را که اجزای ژنتیکی را از پاتوژنهای مختلفی می گیرد تا ارگانیسمی با خصوصیت منحصربه فرد بوجود آورد، توسعه دهد. در سال 1992 بوریس یلتسین، رئیس جمهوری روسیه، اعتراف کرد که این کشور، برخلاف تعهدات کنوانسیون جنگ بیولوژیکی، یک برنامه جنگ بیولوژیکی را انجام داده بود و تعهد داد که آن را خاتمه دهد، اما در سال 1994 از اعترافاتی که کرده بود، عقب نشینی کرد. پس از آن، لزوم شفاف بودن برنامه های جنگ بیولوژیکی مطرح شد. برای مثال، در سال 2005، وزارت امور خارجه امریکا اعلام کرد که امریکا بر اساس تمامی شواهد موجود حدس می زند که روسیه همچنان برنامه تهاجمی جنگ بیولوژیکی خود را برخلاف کنوانسسیون سلاح های بیولوژیکی و سمی ادامه می دهد (کاروس، 2017). در سال 2012 نیز پوتین بحث توسعه «سیستم های تسلیحاتی مبتنی بر اصول جدید» را مطرح کرد که سلاح ژنتیکی بخشی از آن بود (وبگاه فارن پالسی، 2012).
نمونه ای از جنگ بیولوژیکی که گفته شده توسط امریکا انجام شده، می توان به جنگ کره (1950-1953) اشاره کرد که در طول این جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، چین و کره شمالی، امریکا را به استفاده از عوامل جنگ بیولوژیکی علیه کره شمالی متهم کردند.
نمونه ای از جنگ بیولوژیکی که گفته شده توسط امریکا انجام شده، می توان به جنگ کره (1950-1953) اشاره کرد که در طول این جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، چین و کره شمالی، امریکا را به استفاده از عوامل جنگ بیولوژیکی علیه کره شمالی متهم کردند. در سال های بعد، امریکا اعتراف کرد که توانایی تولید چنین تسلیحاتی را دارد اما از آن استفاده نمی کند. در واقع امریکا برنامه جنگ بیولوژیکی خود را با تأسیس یک مرکز تولید جدید در ارکانزاس در طول جنگ کرده توسعه داد. همچنین امریکا برنامه تدافعی جدیدی را با هدف توسعه امکان اقدامات متقابل در برابر حملات بیولوژیکی در 1953 راه انداخت. در اواخر 1960 نیز ارتش امریکا انبار مهمات بیولوژیکی را توسعه داد (ایتزن و تاکافوجی، 1997).
همچنین در طول دهه 1970، سلاح های بیولوژیکی برای ترورهای مخفیانه و پنهانی مورد استفاده قرار گرفت. برای مثال، در سال 1978 یک فرد تبعیدی بلغاری در لندن با نام گئورگی مارکف در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود که مردی از کنار او رد شد و سر چتر او که آغشته به مواد خاصی بود، به مارکف نزدیک کرد و پس از سه روز او کشته شد. این ترور بعدها با عنوان «قتل چتری» معروف شد و بعدها روشن شد که این ترور توسط سرویس اطلاعاتی بلغارستان انجام شده و شوروی سابق، تکنولوژی ارتکاب آن را به بلغارستان داده است (مؤسسه تحقیقات پزشکی ارتش ایالات متحده برای بیماریهای عفونی، 2001).
در اواخر دهه 1970 نیز ادعاهایی مطرح شد مبنی بر اینکه انتشار ذرات ریز آب به رنگ های مختلف در هوا توسط هواپیماها و هلی کوپترها، ممکن است نوعی حمله بیولوژیکی به ساکنین لائوس و کامبوج باشد، زیرا افرادی که در معرض این ذرات ریز رنگی در هوا قرار گرفتند، بیمار شدند و مردند. بعدها این حمله به عنوان «باران زرد» نام گرفته و همچنان ابهام در مورد آن وجود دارد و اختلاف نظر درباره آن حل نشده است (ایتزن و تاکافوجی، 1997).
نمونه دیگر، اپیدمی سیاه زخم در 1979 در میان شهروندان سوردلوفسک[28] در روسیه است که اپیدمی تنها در میان افرادی رخ داد که نزدیک تأسیسات میکروبیولوژیکی ارتش شوروی در این شهر زندگی می کردند یا در آنجا مشغول به کار بودند. بسیاری از احشام نیز تا فاصله 50 کیلومتری این مرکز به خاطر سیاه زخم تلف شدند (مسلسون و دیگران، 1994). به دنبال این اتفاق، سازمانهای اطلاعاتی اروپا و امریکا اعلام مظنون شدند که این تأسیسات پژوهش های مربوط به جنگ بیولوژیکی را انجام می دهد. پس از این حادثه، اتحاد جماهیر شوروی تحقیق روی سلاح های بیولوژیکی خود را به مراکز دوردستی در سیبری انتقال داد. برنامه های جنگ بیولوژیکی شوروی سابق تا سال 1995 فعال بود.
در جنگ عراق با ایران، عراق از جنگ افزارهای شیمیایی را ضد ایران و ضد کردهای عراق در حلبچه به کار برد
ب) برنامه های جنگ بیولوژیکی غیردولتی
پس از جنگ جهانی دوم علاوه بر دولت ها، جنایتکاران و تروریست ها نیز به استفاده از سلاح های بیولوژیکی توجه داشتند. برای مثال، در سال 1984 رؤسای فرقه راجنیش[29] تصمیم گرفتند که با سرکوب مشارکت رأی دهندگان، دولت را بدست گیرند. آنها غذاها را در رستوران های شهر دلس[30] با سالمونلا تیفی موریوم[31] آلوده کردند که باعث بیماری حداقل 751 نفر از مردم شد (کاروس، 1984). نمونه دیگر، کشف مقادیر زیادی از توکسین بوتولینوم درآزمایشگاهی در یک خانه امن از فراکسیون ارتش سرح درپاریس بود که هنوز استفاده نشده بود (کادل، 1997). همچنین در سال 1995، فرقه اوم شینریکیو[32] با گاز سارین به شبکه مترو حمله کرد و پس از تحقیقات، شواهدی از وجود یک برنامه جنگ بیولوژیکی پیدا شد و این فرقه متهم شد که پیش از آن نیز برای حملات بیولوژیکی با استفاده از آنتراکس و توکسین بوتولینوم سه بار تلاش ناموفق در این کشور داشته است (کادل، 1997). در سال 2014 نیز گزارشاتی مبنی بر استفاده از گاز کلر توسط دانش در عراق و سوریه منتشر شد (واشنگتن پست، 2014).
انتظار می رود که با پیشرفتهای فناوری های جدید در علوم بیولوژیکی، عوامل جنگ بیولوژیکی پیشرفته ای ظهور کند که منجر به تحول انقلابی و تغییر پارادایمیکال در جنگ های بیولوژیکی آینده شود.
بررسی رویکردهای مختلف درباره منشأ طبیعی یا ساختگی ویروس کرونا
برخی ویروس کرونا را یک جنگ بیولوژیکی می دانند که توسط آمریکا به دلایل اقتصادی و به طور خاص، تضعیف و نابودی اقتصادی کشور چین به راه افتاده است.
الف) فرضیات مربوط به ساختگی بودن ویروس کرونا
فرضیه 1) ویروس کرونا؛ سلاح بیولوژیک امریکا علیه اقتصاد چین
در روسیه، سیاستمداران و دانشمندان علوم زیستی معتقدند که ویروس کرونا سلاح بیولوژیکی امریکاست که از دل آزمایشگاه های آنها سربرآورده تا جایگاه اقتصادی خود را در جهان حفظ کند. ولادیمیر ژیرینفسکی، نایب رئیس دومای روسیه، آمریکا را عامل اصلی انتشار ویروس کرونا دانسته و در سخنرانی خود توضیح داده که آمریکا مقصر است و از نظر اقتصادی، آمریکایی ها هراس دارند که نتوانند بر چین غلبه کنند و یا حداقل همسطح آنان باشند. دیمیتری نوویک، معاون اول رئیس کمیته بین الملل پارلمان روسیه، نیز به دست داشتن آمریکا در آنچه در چین در حال وقوع است، اشاره کرده و مطرح می کند که امریکا در ساخت سلاح های بیولوژیکی فعال است، «ضمن اینکه طرف های زیادی در آن ذی نغع هستند که این ویروس ها آزمایش شوند و ببینند چه خواهد شد[34]».
در روسیه، سیاستمداران و دانشمندان علوم زیستی معتقدند که ویروس کرونا سلاح بیولوژیکی امریکاست که از دل آزمایشگاه های آنها سربرآورده تا جایگاه اقتصادی خود را در جهان حفظ کند.
در ونزوئلا نیز رئیس جمهور این کشور، نیکلاس مادورو، بر اساس نظریه توطئه، به احتمال تعمدی بودن انتشار ویروس کرونا اشاره کرده و در سخنرانی ملی خود با اشاره به تحلیل ها و روندهای بین المللی، توضیح میدهد که ویروس کرونا ممکن است با هدف جنگ بیولوژیکی علیه چین و اقتصاد این کشور منتشر شده باشد[37].
همچنین برخی رسانه های عربی نیز به احتمال بیولوژیکی بودن این ویروس اشاره کرده اند. برای مثال، عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه اینترنت رأی الیوم، آمریکا را عامل انتشار کرونا دانسته و آن را به عنوان یک جنگ بیولوژیکی خوانده است که آمریکا به دنبال شکست تجاری از چین، برای انتقام از چین و نابودی اقتصادی این کشور ساخته است. همچنین وی، انگلیس را شریک امریکا دانسته و توضیح می دهد که انگلیس در همه جنگ های عراق و سوریه شریک بوده و اگر جنگ بیولوژیک در میان باشد، انگلیس در این جنگ شریک است[38].
در امریکا با «پروژه ژنوم ایرانیان» در دانشگاه استنفورد، ژنوم ایرانی ها در اختیار این دانشگاه قرار دارد و «25 هزار ژن ایرانی در اختیار امریکا و رژیم صهیونیستی» است
فرضیه 2) سلاح های نژادی و هدف گیری ملت های خاص از جمله ایران بر مبنای DNA
در گروه تحقیقاتی دانشگاه استنفورد پردیس ثابتی دختر پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک شاه و پروفسور رستم مرتبط با رژیم صهیونیستی حضور دارند.
فعالان شبکه های اجتماعی چین معتقدند که احتمالاً در جریان مسابقات ارتش های جهان در اواخر 2019، ویروس کرونا از طریق آمریکایی هایی که به چین آمدند، وارد این کشور شده است
یکی از افسران سابق اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به نام دنی شوهام، که متخصص جنگ افزارهای بیولوژیک است معقتد است ویروس کرونا یک سلاح بیولوژیکی است که تصادفی یا تعمدی از تأسیسات تحقیقاتی استان هوبئی انتشار یافته است.
فرضیه 4) انتشار عمدی یا تصادفی ویروس کرونا از آزمایشگاهی در چین
این فرضیه بر اساس ادعای یکی از افسران سابق اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به نام دنی شوهام، متخصص جنگ افزارهای بیولوژیک است. وی معقتد است که ویروس کرونا یک سلاح بیولوژیکی است که تصادفی یا تعمدی از تأسیسات تحقیقاتی استان هوبئی انتشار یافته است. در ووهان چین، انستیتو ویروس شناسی این شهر و همچنین وجود آزمایشگاه های تحقیقاتی بیولوژیکی در این شهر این فرضیه را مورد توجه گروهی از افراد قرار داده است. هر چند چین این ادعا را رد کرده و افرادی مانند استانیسلاس ریانترا، تحلیلگر اندونزیایی تروریسم با رد این ادعا توضیح می دهد که اگر این ویروس در آزمایشگاه تولید شده باشد، ابتدا باید کارکنان آن آزمایشگاه مبتلا شوند و همچنین اگر چین این ویروس را تولید کرده باشد، منطقی نیست که در کشور خود آن را به صورت فراگیر منتشر نماید[41].
ب) ویروس کرونا به عنوان پدیده ای طبیعی با ریشه حیوانی
سیاستهای مراقبتی فرضیه شیوع کرونا به عنوان جنگ زیستی
سیاست 1: بازنگری و بازتعریف مفهوم «جنگافزار» و «میدان جنگ» بر اساس ماهیت سلاحهای در حال ظهور
سیاست 2: تقویت آمادگی مدنی از طریق آموزش رسمی
در حالی که آموزش آمادگی نظامی، تمهیدی برای وضعیت خاص جنگی در نظام آموزشی ایران پیشبینی شده است، در کنار آن، آموزش آمادگی مدنی به معنای قابلیت شهروندان در تشخیص وضعیتهای امنیتی، مراقبت از خود و همنوعان در این شرایط، پیشگیری از بروز یا وخامت آن و به طور کلی هر نوع دانش و اطلاعاتی که ضریب موفقیت دشمن در نبردهای بایولوژیک را افزایش میدهد، ضرورت دارد. در عین حال، چنین آموزشی بایستی با پرهیز از ایجاد هراس عمومی و تشدید تخیل اجتماعی به شیوههایی واقعبینانه و مبتنی بر اصول شناختی و آموزشی متناسب با سن افراد باشد.
سیاست 3: تقویت شفافیت در رویههای بهداشتی و سلامت غذایی کشور
یکی از موانع اصلی در مدیریت افکار عمومی و شایعات در ایران، فقدان شفافیت لازم در حوزه سیاستهای غذایی و بهداشتی است. به عنوان مثال، پس از سالها جدال بیپایان در خصوص سرطانزایی محصولات تراریخته یا بحث بر سر دلایل افزایش آمار بیماران سرطانی در ایران، همچنان قانونی در زمینه لزوم تفکیک محصولات تراریخته در فرایند توزیع تعریف نشده است. کمتوجهی به چنین امور خطیری یکی از عوامل توسعه بیاعتمادی مردم به حاکمیت و تشدید این تصور است که حاکمیت نسبت به سلامت عمومی بیتفاوت است یا به دلایل منفعتطلبانه، واقعیتهای هراسناک را از شهروندان مخفی نگاه میدارد. بدیهی است در چنین شرایطی، تشخیص واقعیت از شایعه حتی برای متخصصان و محققان ساده نیست و در صورت تشخیص، امکان مجابسازی افکار عمومی برای اغلب محققان و متخصصان صدیق و بی غرض، مقدور نخواهد بود.
سیاست 4: پیشگیری از کپیبرداری سهلانگارانه یا سوداگرانه محتوای شبهه علمی، خصوصاً در حوزه زیستفناوری
در حالی که سنت «ایران ساخت» «مشابه خارجی»، امروزه به یک ارزش عمومی در حوزه تولید علم، فناوری و کالا و خدمات در ایران تبدیل شده است، بایستی دانست که بسیاری از مسیرهای به ظاهر علمی و تحقیقاتی، در عمل ریلگذاری دشمن برای نابودگری از طریق کنترل تولید زیستفناوری در کشورهای آماج است. بخش اعظم این قبیل اقدامات از سوی فرصتطلبانی دنبال میشود که عمدتاً خود را به عنوان مخترع یا کارآفرین به افکار عمومی معرفی میکنند. تقویت محیط قانونی و تعریف فرایندهای استاندارد تائید و نظارت تا حد بالایی میتواند مخاطره موجود را کاهش دهد.
انتهای پیام/