به گزارش سراج24، « تنش میان غزه و تلآویو » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته صابر گل عنبری است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
بار دیگر تنش میان غزه و اسراییل شکل خشونتباری به خود گرفت و میتوان آن را شدیدترین تا به امروز از زمان انعقاد توافق آتشبس پس از جنگ ۵۱ روزه در سال ۲۰۱۴ دانست. دلایل و عوامل هم کاملا روشن است. هم جنبه تاریخی به درازای شکلگیری مساله فلسطین دارد و هم جنبه امروزی که در محاصره غزه خلاصه میشود.
به دنبال ۱۲ ساله شدن این محاصره و شکست تلاشهای صورت گرفته برای پایان دادن به آن، جنبش حماس پارسال با راهاندازی راهپیمایی بازگشت در نقاط مرزی تلاش دیگری را در سایه علم به مشغولیت دولت نتانیاهو به مسائل داخلی و خارجی آغاز کرد و در این مدت توانست امتیازاتی مقطعی بگیرد اما هیچ کدام پایدار نبود.
سیاست نتانیاهو در تعامل با نوار غزه بر مدار «شل کن و سفت کن» میچرخد و در سایه اولویتهای داخلی و خارجی در ماههای گذشته از انتخابات و بحث تشکیل دولت گرفته تا مساله سوریه، عادیسازی روابط با کشورهای منطقه و بحث ایران همواره تلاش کرده است که سطح تنش با غزه را در حد مشخصی نگه دارد که به انفجاری ختم نشود که دیگر اولویتها را تحتالشعاع خود قرار دهد.
اما این سیاست همواره با اعتراضاتی چه از جانب راستیها چه چپیها مواجه بود و به نوعی از آن به عنوان تسلیم در مقابل حماس یاد میکردند. از این رو نتانیاهو نمیتوانست در مساله پایان دادن محاصره غزه از سطح مشخصی فراتر رود و امتیازات زیادی در این راستا به حماس بدهد؛ به ویژه در شرایط کنونی تشکیل کابینه که مجبور است در مقابل این منطقه نه تنها به تفاهمات قبلی با میانجیگری مصر پایبند نباشد بلکه برای راضی کردن طیفی از راستگرایان برای پیوستن به کابینه سیاست سختگیرانهتری هم در پیش بگیرد.
در این میان، این سیاست تعلل نتانیاهو در سایه وضعیت بسیار بغرنج نوار غزه خشم حماس و بقیه گروهها در نوار غزه را به دنبال داشته و به همین خاطر تلاش میکنند با فشار در نقاط مرزی وی را به عمل به تفاهمات صورت گرفته، وادار کنند.
در این کشاکش تنشها بالا گرفته و دو طرف حملات تندی به هم داشتند. اما با وجودی که تحولات میدانی ممکن است اوضاع را به سمت جنگ گستردهای ببرد اما تصمیمی نه از جانب نتانیاهو و نه حماس برای ورود به آن وجود ندارد. علت هم در بالا بیان شد. اولویتهای خارجی نتانیاهو به ویژه در بحث ایران مهمترین مانع وی برای راه انداختن یک جنگ وسیع است.
در کنار آن هم هر چند نوار غزه ضعیفترین حلقه محور مقاومت است اما در عین حساسترین و حساسیتبرانگیزینترین است؛ به این معنا که پیامدهای آن بیشتر از دیگر جبههها میتواند به ضرر اسراییل تمام شود. هر گونه جنگ گستردهای در این منطقه باز مساله فلسطین را به اولویتی جهانی تبدیل و فضای رسانهای و روانی ایجاد میکند که پرونده عادیسازی روابط با عربستان و دیگر قدرتهای عربی را با وجود میل و رغبت شدید دو طرف به تعویق میاندازد. کما اینکه میتواند بر فشارهای دونالد ترامپ بر ایران هم تاثیر منفی بگذارد. از این جهت، دولت امریکا هم با توجه به تلاشش برای طرح معامله قرن در آینده نزدیک و راهبردش در قبال ایران تمایلی به این جنگ ندارد.
با توجه به نکات پیشگفته دور از ذهن است که شاهد جنگی گسترده در این منطقه باشیم؛ مگر اینکه میدان تنش موجود چنین جنگی را بر دو طرف تحمیل کند.
اما احتمال بالا رفتن تنش نظامی بیشتر از این و کمتر از یک جنگ هم وجود دارد. نتانیاهو در چارچوب این معادله نیاز دارد برای راضی کردن جناح تندروتر راست، حملات به غزه را افزایش دهد اما در حدی که منجر به واکنش تند نیروهای فلسطینی از طریق افزایش دامنه حملات موشکی تا تلآویو و بعد از آن نشود.
در این اوضاع و احوال احتمالا بار دیگر تلاشهای طرفهای مختلف از مصر و سازمان ملل گرفته تا قطر و ترکیه باز نتیجه دهد و خبر فوری «آتشبس جدید» اعلام شود.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که حملات موشکی و راکتی نیروهای فلسطینی در نوار غزه در دو روز گذشته نشان میدهد که هم دقت و هم قدرت انفجاری موشکهای آنها بالا رفته که خسارتها و تلفات بیشتری را در میان اسراییلیها نسبت به گذشته بر جای گذاشته است. همین عامل هم میتواند در اوضاع کنونی که شرایط برای یک جنگ گسترده ویرانگر فراهم نیست، یک نوع بازدارندگی ایجاد کند.
انتهای پیام/