سراج24، سید علی سیدان/ انسان و سگ چه نسبتی با هم دارند؟ پاسخ به این سوال معطوف به سوال کلیتری درباره نسبت انسان و حیوان است؛ و این سوال هم در دل یک سوال کلیتر قرار دارد که انسان و طبیعت چه نسبتی با هم دارند و پاسخ به این سوال هم منوط به سوال کلیتری است که انسان با عالَم چه نسبتی دارد؟ در اینجا به دو نوع نسبت میان انسان و عالم اشاره میکنم که از دل این پاسخ نسبت انسان و سگ هم آشکار میشود.
یک نوع نسبت انسان با عالم، «انس» و «گشودگی» است. در این نسبت، انسان خود را موجودی در عرض سایر موجودات میبیند و در شکل افراطی آن خود را پایینتر و حتی منفعل و گشوده در برابر طبیعت میانگارد. این نسبت بهویژه در مکاتب شرقی به چشم میخورد. در این نسبت، انسان میخواهد که طبیعت خودش را «آنگونه که هست» بر ما آشکار کند.
نسبت دیگری که انسان میتواند با هستی برقرار کند، نسبت قهر و غلبه و استیلا است. در این نسبت پدیدههای طبیعت آنگونه که هستند برای انسان اهمیتی ندارد؛ بلکه «آنگونه که باید باشند» اهمیت پیدا میکند. انسان در این نسبت خود را فاعل مایشاء میپندارد و در صدد تسخیر مطلق هستی برمیآید. این نسبت در تفکر غربی و بهویژه غربِ «مدرن» مشاهده میشود و منشا پیدایش تکنولوژی شده است. داخل پرانتز بگویم: (اینکه طی هزاران سال تکنولوژی به مصداق امروزی کلمه پدید نیامده بود ناشی از بهرهی هوشی کم یا بلاهت پیشینیان نسبت به انسان مدرن نبوده است. صحبت از دو نسبت متفاوت انسان با عالم است که البته امروز به سختی میتوان یکی را بر دیگری ترجیح داد).
حالا با این نگاه به نسبت انسان و سگ میپردازم. در نگاه انسی، انسان به دنبال استیلا بر سگ و هیچ حیوان دیگری نیست. بلکه حتی در اشکال افراطی ممکن است حیوان را بهمنزله تجلی خدا بپرستد و در برابر او تعظیم کند. این تفکر هنوز هم در آیینهای بودایی و هندو به چشم میخورد و سگ را میپرستند؛ اما در نگاه استیلاطلب مدرن، سگها مانند دیگر حیوانات تحت تصرف مطلقالعنان بشر هستند و وظیفه آنها صرفا خدمت به خواهشهای انسانی است. از دل این نگاه است که حیوانآزاریهای عجیب و غریب بیرون میآید.
شاید شکل خالص این دو نگاه، امروز در میان ما کمتر دیده شود. بهویژه آنکه در شرایط پستمدرن (که گرایش عرفانی شرقی و تفکر تکنیکی غربی با هم ترکیب شدهاند) ما با ظهور پدیدههای متناقض و التقاطی در میان متجددمآبان مواجهیم که در عین اینکه با سگها مانند انسان ارتباط برقرار میکنند و برای مرگشان عزاداری میکنند و عواطفشان را باسگها به اشتراک میگذارند، همچنان بهدنبال انقیاد و استیلا بر سگها هستند و مثلاً معتقدند باید «سرپرستی» سگها را بهعهده بگیرند. در حالی که در نگاه پیشامدرن، سگها جزوی از طبیعت بودهاند و نیازی به سرپرستی انسان نداشتهاند. این نگاه بهطور بارز در سلبریتیهای اینترنتی قابل بازیابی است. آنها سگهای خیابانی را «بیسرپرست» مینامند و هر روز تصویری از حیوانآزاری در صفحات اینستاگرمشان با ما به اشتراک میگذارند و آن را محکوم میکنند. آنها حتی خوردن گوشت حیوانات را هم یکی از مصادیق حیوانآزاری میدانند. ظاهرا آنها در منازعه انسان و سگ در جبهه سگها قرار دارند اما باطن ماجرا همان نگاه استیلاطلب مدرن است. آنها روح و جسم سگها را «میخرند»، حیوانات را از حالت طبیعی خود خارج میکنند و سگها را به خود وابسته میکنند و به خدمت خود درمیآورند تا خلأهای عاطفیشان را با سگها پر کنند. نگاه، همان نگاه استیلاطلب و انسانمدار است که بهدلایلی که تفصیلش فرصت دیگری میطلبد، مخفیتر شده است.
در این میان، صحبت کردن از نگاه اسلام به این موضوع کار دشواری است که از عهدهی امثال من برنمیآید؛ اما دستکم میتوانم بر اساس شواهدی درباره نظر اسلام در این خصوص حدسهایی بزنم. قدر مسلم این است که اسلام، آبش با برتری حیوان بر انسان و حتی یکسانانگاری «انسان و حیوان» و «انسان و سگ» به یک جوی نمیرود که اگر اینگونه بود باید بر پرستش حیوانات صحه میگذاشت و یا حداقل ذبح و خوردن حیوانات و استخدام آنها را به هر شکلی نامشروع میدانست؛ اما همانطور که میدانیم قرآن بهصراحت میگوید: «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً». ([خدا] آنچه در آسمانها و آنچه زمین است، همهاش را به تسخیر شما درآورده است.) از طرفی میدانیم که این تسخیر عالم برای انسان بهمعنای جوازی برای دستاندازی نفسانی به طبیعت نیست و تصرف و تسخیر طبیعت آداب و قواعدی دارد که اسلام و شرع آن را معین کرده است. بهویژه درباره حیوان و حقوق آن احادیث و احکام فقهی پرشماری وجود دارد که تنظیمکنندهی رفتار انسان با حیوانات است. مثلاً همان اسلامی که عالم را به تسخیر اشرف مخلوقات (که پیامبر اسلام است) درآورده، پیامبرش اینچنین به حقوق حیوانات احترام میگذارد که در روایتی آمده: پیامبر (ص) در غزوهی فتح مکه از مدینه عازم مکه بودند، ایشان در یکی از محلهای بین راه، ماده سگی را دیدند که مشغول شیر دادن به تولههایش بود و چون حیوان از لشکر ترسیده بود، پارس میکرد. پیامبر (ص) به یکی از سپاهیانش فرمود همان جا بایستد تا کسی از سپاه آن حیوان و تولههایش را اذیت نکند.
همین اسلام که اینچنین بر حقوق حیوانات ارج مینهد و آزار یک سگ را برنمیتابد، قواعدی هم برای به استخدام درآوردن حیوانات وضع میکند. مثلاً در حال حاضر بهفتوای اغلب مراجع تقلید، خرید و فروش سگ، جز برای مصارف ضروری مانند نگهبانی از محیط، نگهبانی از گله و شکار جایز نیست. این یعنی انسان حق ندارد حیوانات را به هر شکلی که دلش میخواهد خرید و فروش و «مصرف» کند.
همانطور که گفته شد، تفکر استیلاطلب و انسانمدار، در دوران مدرن و در افراد متجدد بیشتر ظهور و بروز دارد. امروز در ایران، اشراف نوکیسهی مدرن، مظهر اراده معطوف به غلبه و استیلا هستند. آنها در عرصهی اقتصاد و قدرت به دنبال غلبهی مالی و سیاسی بر جامعه و نمایش این غلبه و قدرت هستند و «سگ» هم یکی از ابزارهای آنها برای نمایش این غلبه است. میدانیم که بازار خرید و فروش سگهای خاص در میان اشراف نوظهور ایرانی، یکی از بازارهای پررونق این طبقه است و سگها به قیمتهای نجومی خرید و فروش میشوند. آنها به دور از قواعد شرعی، عقلی و حتی عرفی و قانونی (که در کشورهای غربی هم تا حدی رعایت میشود)، سگ را برای بسط و نمایش سلطه خود بهخدمت میگیرند. حتی سگها هم قربانی چنین تفکری هستند. جالب است بدانیم که سگها در حالت عادی خود «اهلی» هستند و فقط در شرایط تربیتی و محیطی خاص وحشی میشوند و این حاصل دخل و تصرف غیرطبیعی انسان در سگهاست. حادترین نمونه هم ماجرای اخیر جراحت یک دختربچه توسط سگ یکی از همین اشراف در یکی از پارکهای لواسان است. جالب اینجاست که همطبقههای این اشراف که در اینستاگرام هر روز تصویری از حیوانآزاری منتشر میکنند در برابر چنین حادثهی دلخراشی دم برنمیآورند!
باید گفت اگر سگها را بهوسیله قلاده و زنجیر کنترل میکنند، باید قلادههایی از شرع و عقل و قانون هم بر گردن اشراف بیندازند تا نتوانند همزمان سگها و انسانها را به انقیاد درآورند.
انتهای پیام/