گروه فرهنگی «سراج24»: فیلم خشم و هیاهو به کارگردانی هومن سیدی و با بازی طناز طباطبایی، نوید محمدزاده، بهناز جعفری و سعید چنگیزیان، در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر شرکت کرد و در بخش بهترین فیلم برداری نیز موفق به کسب جایزه شد. این نوشتار به دنبال آن است تا پس از روایتی خلاصهوار از داستان فیلم، به بررسی نکات فیلم بپردازد.
* خلاصه داستان
خسرو (با بازی نوید محمدزاده) خواننده محبوبی است که با همسرش تینا و پسر خردسالش موعظ زندگی خوبی دارند تا وقتی که سر و کله یکی از طرفداران خسرو به نام حنا (با بازی طناز طباطبایی) به زندگی آنها پیدا میشود و خسرو با او وارد رابطه پنهانی میشود. پس از آن که تینا در ماشین خسرو از رابطه جدید همسرش باخبر میشود با عصبانیت از ماشین پیاده شده و به سمت خیابان میرود و با ماشینی که با سرعت در حال حرکت است تصادف کرده و راننده میگریزد. همین حادثه باعث میشود که تینا قطع نخاع شده و مجبور به استراحت مطلق شود. خسرو از این فرصت استفاده کرده و حنا را به عنوان پرستار تینا به خانهاش میآورد اما پس از مدتی تینا با چند ضربه چاقو بر روی تختخوابش به قتل میرسد.
خانواده تینا گمان میکنند این قتل از سوی خسرو صورت گرفته است و چون سالها پیش تینا که تمام مال و اموال خسرو به نام او است به پدرش وکالت تام داده، لذا خانواده تینا از خسرو شکایت میکنند. پلیس که به خسرو و حنا مشکوک است به بازجویی جداگانه از هر دو مظنون پرونده که هر کدام از آنها قتل تینا را انکار میکنند میپردازد تا این که پس از صحبتی که خسرو با حنا انجام میدهد، حنا به قتل تینا اعتراف میکند. در همین دادگاه خسرو از قاضی میخواهد اشد مجازات یعنی قصاص درباره حنا اجرا شود. حنا که تا این لحظه قتل را به گردن گرفته بود، بهتزده به خسرو میگوید "تو به من قول دادی مرا از زندان بیرون بیاوری. مردانگی کن و همه چیز را بگو". پس از این جدال حنا بار دیگر اعترافات قبلی خود را انکار میکند. لذا دادگاه دیگری برگزار میشود اما باز هم حنا مجرم شناخته شده و حکم قصاص در مورد او اجرا می شود. با اعدام حنا خسرو هم که پس از این ماجراها تمام محبوبیت سابقش را از دست داده است به سفارتخانه یکی از کشورهای اروپایی رفته و درخواست مهاجرت میکند.
*پیامهای اصلی و فرعی فیلم
"خشم و هیاهو" جملهای از رمان معروف "ویلیام فاکنر" با همین عنوان را به عنوان شعار خود انتخاب کرده است؛ آنجا که در ابتدای فیلم مینویسد: «زندگی به من آموخت که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست!» از همین نشانه میتوان به رویکرد کلی هومن سیدی در فیلم خشم و هیاهو پی برد و یکی از پیامهای اصلی آن را دال بر نسبیت اخلاق و دشواری قضاوت درخصوص خطاهای انسانی برداشت کرد. فیلم "خشم و هیاهو" این پیام را با تکیه بر شیوه چند روایتی مؤکد میکند. داستان فیلم درخصوص حواشی زندگی خوانندهای مشهور است و از همین رهگذر فیلم آشکارا تلنگر و هشداری است به حواشی و بحرانهای زندگی خصوصی ستارگان و سلبریتیها و هنرمندان مشهور و به طور ضمنی در حین این هشدار به تقبیح مسائلی چون خیانت و عدم صداقت و پنهانکاری میپردازد. در کنار این پیامها با واکاوی فیلم و به ویژه با نظر به گرتهبرداری مستقیم آن از یکی از داستانهای معروف و جنجالی سالهای اخیر (ماجرای ناصر محمدخانی و شهلا جاهد) و همچنین بررسی سایر نشانههای استفاده شده در فیلم، دو پیام مهم دیگر فیلم مبنی بر تقبیح قصاص و همچنین مظلومیت زن در جامعه ایرانی استنباط میشود.
*ارزیابی محتوایی فیلم
1- شبههافکنی در احکام اسلامی و تمسخر نمادهای دینی
"خشم و هیاهو" در مراتب و وجوه مختلفی نسبت به احکام و مبانی اسلامی به شبههافکنی یا تمسخر میپردازد. اصلیترین پیام فیلم در این خصوص زیر سؤال بردن حکم قصاص است. در این فیلم قصاص به عنوان حکمی خشن که میتواند پای بیگناه را تا بالای چوبه دار نیز بکشاند معرفی میشود. به طور کلی "خشم و هیاهو" فیلمی ضد دین و ارزشهای دینی است که در صحنههای زیادی از آن به وضوح المانهای ضد دین قرار داده شده است؛ مانند صحنهای در دادگاه که خسرو به عنوان فردی فریبکار که به راحتی دروغ میگوید، با غلظت فراوان صحبتهایش را با "بسم الله" آغاز میکند. خسرو درحالی که در دادگاه با محاسن کامل ظاهر شده، با ریاکاری سخنانش را با بسم الله با لحن عربی غلیظ آغاز میکند و نشان میدهد که فیلم به نحوی جماعت مومنان را به استهزا گرفته و آنها را متهم به ریاکاری می کند. در این صحنه خسرو در توجیه شرعی بودن رابطه مخفیاش با حنا در دادگاه با لحنی تمسخربرانگیز جمله عربی صیغه را میخواند و خطاب به قاضی میگوید: «هر دفعه خواندمش!» و بدین شکل حکم صیغه را به استهزا می گیرد.
در صحنهای دیگر در زندان که تداعیگر لحظه اعدام است، صدای اذان شنیده میشود و بدین شکل فرهنگ و احکام اسلامی آمیخته با خشونت و رعبانگیزی القا میشود. همچنین پلان استعاری افتادن چادر از سر زن محکوم به اعدام و رهایی وی، همگی در راستای ضربه زدن به نمادهای دینی هستند. علاوه بر این، تقبیح حکم قصاص و اعتراض به آن مهمترین پیام مرکزی فیلم است.
2- حمایت تلویحی از فمنیسم
فیلم "خشم و هیاهو" در کنار پرداختن به دو موضوع قصاص و حواشی و بحرانهای زندگی ستارگان، به طور ضمنی بر فمنیسم نیز دلالت میکند، زیرا شخصیت اصلی فیلم در ارتباط با این حکم یک زن است و از سویی پیوند مستقیمی با پرونده جنجالی شهلا جاهد دارد. به نوعی میتوان این فیلم را ادای دین به شهلا جاهد دانست. در نگاهی کلیتر، "خشم و هیاهو" داستان دو زن مظلوم را در هیاهوی جامعه مردسالار نشان میدهد که هر دو قربانی این فضای غالب شده و در نهایت نیز این مرد است که تبرئه میشود. اشاره شیطنتآمیز "خشم وهیاهو" و همسویی با فمنیسم تنها به اقتباس از ماجرای شهلا جاهد مربوط نمیشود بلکه این فیلم به این بهانه در جای جای داستان و صحنههای خود، اشارات ضمنی دیگری مبنی بر دلالتهای فمنیستی دارد.
از سویی در بازنمایی زندگی خسرو و ارتباط او با همسرش، سیمای مظلوم از زن وی ترسیم میکند و از سوی دیگر در بازنمایی از زندگی حنا مصائب و مشکلات وی از جمله شرایط سخت او در خوابگاه دانشجویی و قوانین دستوپاگیر آن را برای دختران نشان میدهد. در یکی دیگر از صحنههای مربوط به زندان و اعدام، حنا در پس دیوارهای افراشته و فضای تاریک و خفقانزده زندان رو به پنجرهای در بالا که نماد نور و آزادی است و دستش از آن کوتاه است به شکل نمادین صحنه اعدام را القا میکند. در این صحنه، اعدام به شکلی استعاری تصویر میشود؛ بدین صورت که حنا با اعدام شدن به سمت نور و آزادی میرود و در این حین افتادن چادر از سر وی رهایی او را از بند اسارتهای جامعه نشان میدهد. بدین شکل زندان را استعارهای از جامعه معرفی کرده و چنین القا میکند که جز مرگ راهی برای رهایی زنان در جامعه خفقانزده و ضدزن امروز وجود ندارد.
3- سیاه نمایی و القای روحیه خسته بر جامعه
آنچنان که در فیلم نشان داده میشود، تمام شخصیتهای "خشم و هیاهو" از موضوعی رنج میبرند و روحیه خسته و ناامیدی دارند؛ آن هم در که جامعهای که فضایی ناامن دارد: تینا در صحنهای با ماشین تصادف کرده در حالی که ضارب می گریزد و تینا در خانهاش به قتل میرسد.
از سویی فیلم تلویحاً به ارائه تصویر آرمانی از غرب و زمینهسازی مهاجرت میپردازد: خسرو در پایان برای نجات از وضعیت کنونیاش تصمیم به مهاجرت به یک کشور اروپایی میگیرد در حالی که جوانان دیگری نیز برای کسب ویزا به سفارتخانه این کشور اروپایی آمدهاند. در چنین فضایی، خروج از ایران به عنوان رهایی از بند اسارت نشان داده میشود.
4- ناهنجاریها و کنایههای غیراخلاقی در خدمت گیشهگرایی
"خشم و هیاهو" در محورهای مختلفی در مغایرت آشکار با سبک زندگی ایرانی و اسلامی قرار میگیرد. هرچند میتوان فیلم را به نوعی تقبیح شخصیت اصلی (خسرو) و ملامت رفتار وی در زندگی شخصیاش دانست اما کارکرد تقبیحی موضوعاتی که در این زمینه گرد هم قرار میگیرند بسیار ناچیز است و در واقع استفاده از آنها محمل و دستاویزی است برای ایجاد جذابیت و عامل گیشه گرایی. اولا در ترسیم چهره خشن و ناهنجار از خسرو اغراق نمایی شده است و بازنمایی شخصیت وی در ارتباط خانوادگیاش به جای تقبیح، کارکردی کاملا ضد خانواده دارد. خسرو در صحنههای بسیاری همسر و فرزندش را کتک میزند و خشونت کلامی نیز این وضعیت را تشدید میکند. ثانیاً گذشته از صحنههای خشونتبار حتی در ارتباطات عادی و شوخیهای پدر خانواده (خسرو) نیز موارد و کنایههای غیراخلاقی و غیر لازم استفاده شده است. برای مثال، در صحنههای آغازین فیلم شاهدیم که از زبان پدر خانواده (خسرو) خطاب به فرزندش در حضور مادرش شوخیهای بسیار زننده و نامتعارف صورت میگیرد. و از سویی برخورد مادر نیز در برابر این رفتار پدر خانواده رفتاری نرم است. کنایههای غیراخلاقی در این فیلم از این هم فراتر میرود؛ آنجا که حنا و خسرو با همدیگر تنها هستند و حنا میخواهد در اصلاح صورت خسرو به وی کمک کند تعابیری را با این مضمون از آنها می شنویم که مستقیما اشاره شیطنتآمیز به رابطه جنسی دارد: - اولین تجربهات رو منه. – پایین به بالا نیست از بالا به پایینه.
داستان ناصر؛ عنوان فاکنر
"خشم و هیاهو" در انتخاب عنوان و شعار فیلم، از رمان خشم و هیاهو اثر "ویلیام فاکنر" استفاده کرده است. خشم و هیاهو چهارمین رمان ویلیام فاکنر رمان نویس مشهور آمریکایی, داستان خانواده کامپسون را روایت میکند. این خانواده که سابق بر این مرفه بوده اند، حالا در جفرسون میسیسیپی زندگی میکنند؛ در شرایطی که از یک طرف کانون خانوادهشان در حال فروپاشی است و از طرف دیگر شهرت سابقشان. در طی روایتی ۳۰ ساله از زندگی این خانواده در رمان از یک سو درگیریهای اقتصادی آنها طرح میشود و از سوی دیگر کاهش باورهای مذهبی آنها و از بین رفتن احترامشان در میان مردمان محل سکونتشان. رمان "خشم و هیاهو" در چهار فصل اتفاقات خانواده کامپسون را از طریق فرزند و یک پیشخدمت سیاهپوست خانواده مرور میکند. با این حساب، این پرسش پیش میآید که شباهت فیلم سیدی با رمان فاکنر در چیست؟
یا بررسی فیلم سیدی درمییابیم که خشم و هیاهو به رغم انکار مکرر سیدی برداشتی مستقیم از ماجرای جنجالی ناصر محمدخانی و شهلا جاهد است که پیش از این در نمایش "هم هوایی " افسانه ماهیان نیز اشاراتی به این ماجرا وجود داشته است. اشارات و کدهای فیلم سیدی دال بر این رابطه چنان آشکار و متعدد است که سیدی ناچار شده است در ترفندی رسوا در آغاز فیلم این ارتباط را انکار کند. نشانههای تطبیقی فیلم با ماجرای شهلا جاهد بسیارند: رابطه پدر و پسر و مقصر دانستن پدر از سوی پسر در قتل مادر، همانطور که پسر محمدخانی در مصاحبههایش ابراز کرده که تا مدتها رابطهاش با پدرش خوب نبوده و وی را مقصر میدانسته است؛ نوع انتخاب بازیگر و چهرهپردازی و شخصیتپردازی طناز طباطبایی (در شباهت آشکار با شهلا جاهد)؛ مسئله چگونگی حضور طناز در خانه خسرو (مسئله حضور شهلا در خانه محمد خانی)؛ صحنههای دادگاه که به تمامی بازسازی دادگاههای شهلا جاهد است و به گردن گرفتن ماجرای قتل از سوی حنا بخاطر عشق به خسرو؛ واکنشهای خسرو در دادگاه و نگاههای حنا؛ این که حنا میگوید حرفهایی ناگفته دارد و در نهایت چیزی نمیگوید؛ تأکید معنادار خسرو بر واژه قصاص (در ارتباط با تأکید معنادار محمدخانی بر همین واژه و نه بر اعدام، بدین معنا که در پی مشروعیت بخشی است و درخواست او درخواستی عادلانه و شرعی است)؛ طرد شدن خسرو از سوی جامعه و مهاجرت به خارج برای ادامه فعالیت حرفهای (کاملاً مشابه با واکنش و سفر محمدخانی به دوبی)؛ و در نهایت چنان که گفته شد تأکید اول فیلم مبنی بر عدم مطابقت داستان فیلم با واقعیت که در واقع دم خروس سیدی است.
به نظر میرسد انتخاب عنوان فیلم تنها توجیهی است برای گریز و انحراف از شبیهسازی ماجرای شهلا جاهد و ناصر محمدخانی به نوعی که آن را عاملی برای افزایش جذابیت به کار ببرد. اقتباس عنوان و موضوع از آثار مکتوب خارجی و بازآفرینی آنها در قالبها و مدیومهای دیگر هنری امری است مسبوق به سابقه که اخیرا رواج بیشتری یافته است. اما خشم و هیاهو بر خلاف نسبتی که در عنوان و شعار فیلم با رمان خشم و هیاهوی فاکنر ابراز میدارد کمترین ربطی با آن دارد به طوری که برای ارتباط دادن این دو اثر باید بسیار کوشید. شاید تنها شباهتی که کارگردان با رمان خشم و هیاهوی فاکنر رعایت کرده باشد خشونت و نابسامانی روابط خانوادگی باشد.
*ارزیابی فرمی فیلم
فیلمنامه خشم و هیاهو هرچند برگرفته از داستان واقعی است و ربط آن با داستان واقعی عاملی که ارتباط مخاطب را با آن حفظ میکند و بیننده را پای خود نگه میدارد اما در واقع فیلمنامهای ضعیف است. اقتباس فیلمساز از ماجرای واقعی به خودی خود عیب نیست اما این برداشت از واقعیت باید با قوت داستان پردازی همراه شود و جنبههای دراماتیک و تعلیق و گرههای داستان تقویت شود. درحالی که سیدی حتی میتوان گفت که عکس این روند رفتار کرده است و اگر مخاطب از داستان واقعی آگاهی نداشته باشد فیلمنامه در بسیاری از موارد دارای حفره و فقدان است. شخصیتهای خشم و هیاهو به هیچ رو ساخته و پرداخته نمیشوند و مخاطب به ویژه اگر داستان واقعی فیلم را در نظر نگیرد بایستی از لابلای دیالوگها و بخشهای پراکنده فیلم سرنخها را کنار هم بگذارد.
تصویرپردازیهای مینیمال و طراحی صحنه فیلم وضعیت به نسبت بهتری دارد اما این ویژگی در خدمت محتوای فیلم قرار نمیگیرد. در واقع گویی مخاطب تنها با فریمهای کار شده عکس مواجه است که مجزا و بدون چفت و بست در کنار هم قرار گرفتهاند و ارتباطی با روایت فیلم ندارند. قسمتی از فیلم نیز که مربوط به صحنههای دادگاه است و سیاه و سفید میشود شاید در نگاه اول فریبنده باشد اما این پرسش مطرح است که این تغییر چه کارکردی در روند فیلم دارد؟ اگر منظور کارگردان القای وضعیت تعلیق و تردید و فضای خاکستری در میان روایت چندگانه داستان است بایستی گفت که این ترفند بسیار دم دستی و ناشیانه کار شده است و به جای آن که حالت تعلیق و تردید با قوت روایت و فضاسازی داستان به مخاطب منتقل شود به شکلی نچسب با سیاه و سفید کردن فیلم به آن الحاق شده است. با این حال بازی قابل پذیرش بازیگران از نکات مثبت فیلم است. نوید محمدزاده بازی قابل قبولی ارائه میدهد و طناز طباطبایی نیز در ایفای نقشش موفق است، البته بخشی از این موضوع به سبب گرتهبردازی از شخصیت شهلا جاهد است که به سبب جنبههای شخصیتی و هیجانیاش -سوای شهرت محمدخانی- خود نیز عاملی بود که تا مدتها توجه رسانهها به این موضوع به شکلی فراگیر جلب شود.
فیلمبرداری در کنار صدابرداری از نقاط قوت آن است. دقت کارگردان در سکانس بازسازی صحنه قتل نیز ستودنی است چرا که خشنترین صحنه فیلم را به خوبی فقط با روایت «حنا» از چگونگی ارتکاب جرم و بدون نشان دادن مقتول به خوبی به تصویر کشیده است.
شرایط موجود در جامعه امروز ما که دچار ناهنجاریهای اجتماعی نظیر قتلهای خیابانی و خانگی به دست اشرار است، جستجوگری در جزئیات دهشتبار قتلها را به شدت افزایش داده است تا جائی که برای دیدن صحنه اعدام در ملا عام سحرگاهان در میادین اجرای حکم حاضر میشوند و حتی از این صحنهها فیلمبرداری میکنند و آن را منتشر میکنند. در این شرایط سیدی ترجیح میدهد این صحنه را با نشانهها به تصویر بکشد. کاری که متاسفانه در بقیه موارد به آن توجهی نکرده است. بنابراین در یک جمع بندی صحنههای اسلوموشن، بازسازی صحنه قتل بدون حضور بازیگر که تنها با رد پا روی برف و حرکت دوربین نشان داده شده بود و خونی که بر روی تخت جاری میشد.
*جمع بندی نکات فیلم
چهارمین اثر هومن سیدی با عنوانی برگرفته از یکی از کتابهای "ویلیام فاکنر"، با جملهای از همین نویسنده آغاز میشود که میگوید: «زندگی به من آموخت هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست.» و برخلاف ادعایش که هرگونه شباهت فیلم با ماجراهای حقیقی را رد کرده است، به سراغ روایت ماجرایی میرود که نمونه واقعی آن را به عنوان یکی از پربحثترین رخدادهای جنایی سالیان اخیر کشور، همگان در ذهن دارند. یعنی داستان پربحث و کشدار شهلا جاهد و پرونده قتل لاله سحرخیزان. اما قهرمان داستان در این فیلم خوانندهای است که خود را بیش از اندازه بزرگ پنداشته و به همین دلیل نتوانسته بین ابعاد شهرت و ظرف شخصیتش ارتباط برقرار کند و همین امر نیز او را به ورطه خیانت به بنیان خانوادهاش کشانده است.
خوانندهای بیهویت با زندگی بیقید و بند و دور از اخلاق که شهرتپرستی، ظاهر نامتعارف و لحن زننده و دور از ادب او، همه نشاندهنده عدم ثبات شخصیتی اوست. یک سلبریتی که هیچ کس و هیچ چیز برایش مهم نیست و از هر وسیلهای برای رسیدن به اهدافش استفاده میکند.
داستان «خشم و هیاهو» اما سیر خطی ندارد و طبق تعریفات شخصیتها از ماجرا دستخوش تغییرات میشود. به نحوی که از روایت خسرو، حنا قاتل است و در روایت حنا، این خسرو است که تمام ویژگیهای ارتکاب قتل را داراست؛ اما در نهایت حنا قتل را برگردن گرفته و خسرو با ریاکاری و فریب از مکافات عملش میگریزد در حالی که تا پایان مشخص نمیشود که آیا حنا واقعا قاتل بوده یا خیر؟
خشم و هیاهو برخلاف نامش بیش از آنکه هیایو باشد نمایش سکوت است. سکوتی که در پس آن مخاطب باید تصمیم بگیرد که قاتل کیست و بیگناه کدام است؟ و البته فیلمساز با نمایش شخصیتی خیانتکار و ریاکار از خسرو، مخاطب را به سمتی میبرد که او را به عنوان گناهکار بپذیرد و سپس با استفاده از همین موضوع و بالای دار فرستادن زنی بیگناه، حکم قصاص را زیر سوال می برد. حکمی که در فرهنگ ما مصطلح است که سر بیگناه تا پای آن میرود و نه بالای آن. ولیکن در این اثر با فریبکاری و ریا سر بیگناه تا بالای دار نیز میرود. همچنین در جای جای فیلم و به بهانههای مختلف آهنگهای خوانندگان لسآنجلسی به گوش میرسد.
علاوه بر این موضوع فیلم دارای المانهای ضد دینی دیگری نیز است. المانهایی مانند پخش شدن صدای اذان هنگام بردن حنا برای اعدام و یا بسمالله الرحمن الرحیم گفتن با لهجه عربی غلیظ توسط خسرو در دادگاه برای ریاکاری و همچنین ارتباط دادن رابطه نامشروع خود با حنا به صیغه محرمیت!
میتوان گفت فیلم از لحاظ فنی در اکثر آیتمها از فیلمبرداری و صدابرداری گرفته تا حتی جلوههای ویژه اثری خوب است که میتوان فکر شده بودن تمامی سکانسها و پلانهایش را احساس کرد. اما با همه اینها در نهایت این پرسش مطرح میشود که فیلم چه چیزی بیشتر از ماجرای واقعی شهلا و ناصر محمدخانی پیش روی مخاطب میگذارد و جز بازسازی همان ماجرا با چاشنی پیامهای ضد دینی و ضد اخلاقی چه میزان توانسته است آن را هنرمندانه تر و دراماتیکتر تصویر کند؟