به گزارش سراج24،ارزیابی وضعیت شعر امروز؛ هم سهل است و هم ممتنع. هم میتوان از آن به خوبی یاد کرد و هم میتوان ایرادات جدی برایش برشمرد. اگر از افراد در موقعیتهای مختلف، سؤالی درباره وضعیت شعر کشور بپرسید، پاسخهای مختلفی میشنوید؛ از ضعف در محتوا و مفهوم شعر گرفته تا ایجاد نگاههای جدید در این حوزه که همین نبود پاسخ واحد، حکایت از دیدهای مختلف و گاه غیر همسو در شعر دارد.
شعر در ایران پس از انقلاب جانی دوباره گرفت. برخی از حوزههای شعری در این زمان شکل گرفت و برخی از جریانهای شعری مانند شعر ولایی و هیئت در همین دوره با قوت بیشتری به کار خود ادامه داد. اما با وجود این، کارشناسان بر این باورند که ظرفیت شعری کشور بیش از این است و وضعیت فعلی غایت شعر فارسی امروز نیست. موضوعی که هرچند بارها تکرار شده و حتی رهبر معظم انقلاب نیز به آن اشاره داشتهاند، اما هنوز محقق نشده است.
در این ماجرا عوال مختلفی دخیلاند؛ از خود شاعر به عنوان پدیدآورنده گرفته تا مسئولان نهادها، مراکز و وزارت ارشاد که متولی اصلی حوزه فرهنگ در کشور به شمار میآید. حقیقت آن است که نهادهای مختلف در حوزه شعر کشور فعالیت میکنند که هر یک یا سیاست خاصی برای خود تعریف کردهاند یا حتی سیاستی هم برای این امر ندارند. نگاهی به فعالیتهای جامع نهادها در زمینه شعر کشور نشان میدهد که جزیرهای کار کردن این نهادها سبب هدر رفت هزینه و نیروی انسانی در حوزه شعر شده است.
واقعیت تلخ نوع نگاه برخی از نهادی کشور به شعر است؛ بسیاری از مدیران فرهنگی کشور که زمام امور شعر در دستان آنهاست، به این میراث ملی به عنوان یک مقوله تفننی و نه راهبردی مینگرند و حد انتظار آنها از شعر، در یک شب شعر خلاصه میشود. نتیجه این نوع نگاه سطحی و نداشتن برنامه مشخص، سبب شده تا شعر بر خلاف دیگر هنرها در کشور بیبرنامه و به اصطلاح دیمی به کار خود ادامه دهد. شوخی با فرهنگ گویا در حوزه شعر نیز تسری داده شده است. این نوع رویکرد هم در نحوه تولید آثار دیده میشود و هم در تربیت نیروهای جدید.
نتیجه این نوع نگاه از همان ابتدا مشخص است: نبود جریانسازی و از دست دادن نیروهای تازهنفس. طی سالهای گذشته نیروهای جدید با ورود به حوزه شعر متعهد، سعی در ایجاد جریان و هوای تازه در شعر معاصر داشتهاند؛ تلاشی که قصد دارد تا شعر را از حالت انفعال به حالتی پویا تبدیل و از بیتفاوتی خارج و به موجودی زنده مبدل کند، اما نتیجه خلاف این انتظار بوده است. متأسفانه تجربه سالهای اخیر نشان داده که تلاشهای صورت گرفته بارقههای فردیای بودهاند که زود رو به خاموشی گذاشتهاند؛ شهابسنگهایی که روزی در آسمان شعر کشور متولد شدند، درخشیدند، اما پس از مدتی با بیاعتنایی مسئولان و نبود جریانسازی به منظور هدایت نیروهای جدید به سمت مشخص، رو به افول نهادند. موضوعی که امسال هم رهبر معظم انقلاب در سخنان خود به آن در قالب «ترویج» این آثار اشاره کردند.
وضعیت شعر کشور، یک کفه دیگر هم دارد: شاعر؛ کسی که نقش مهمی در تداوم حیات شعر فارسی دارد. اگرچه حوزه شعر کشور از نبود برنامهریزی مشخص و دید عمیق مسئولان رنج میبرد، اما به نظر میرسد که ایجاد فضای جدید در شعر معاصر و حرکت آن از سمت لفاظیهای زبانی به سمت عمق بیشتر و ایجاد ظرفیتهای جدید در همه شاعران و گروههای شعری کشور دیده نمیشود. هستند شاعرانی که دلخوش به بهبه و چهچههای همقطارانشان ابیات را ردیف میکنند و برای شعر رسالتی جز داشتن لفظ منظم ندارند؛ جریانی که هر چند در وهله نخست خیلی بد به نظر نمیرسد، اما کمکم به لفاظیهای زبانی و مقید بودن شاعر به قافیه و ردیف میانجامد.
رویهای که در نبود منتقد و نقد آینهوار در این سالها رشد بیشتری به خود گرفته است. دفترهای شعری که هرساله منتشر میشود و عموماً هم اقبال خوبی در بازار خاموش و راکد کتاب ایران دارند، پر است از لفظپردازیهایی که بی توجه به بعد اندیشه در ابیات مختلف گردآمدهاند؛ نتیجه نگاه غالب به هنر در دوره معاصر بیآنکه نیمنگاهی به پشتوانه شعر گذشته خود داشته باشد.
اگر پای حرف هر یک از این سه عامل_ مسئولان، شاعر و منتقد_ بنشینیم، «دیگری» را مسبب اصلی جریان فعلی میدانند. صحنه مغشوشی که به همین راحتیها نمیتوان سردرگمی حاضر در شعر معاصر را رفع و آینده روشنتری برای آن رقم زد. اگر در روزگاری هسته اولیه شعر انقلاب در کانکسی در کنج حیاط حوزه هنری شکل گرفت و شاعران بیادعایش، هر کدام شناسنامه و آبروی شعر انقلاب شدند، امروز داشتن چنین انتظاری سخت است. امروز هم شاعران منتظر اقدام مؤثر از سوی مسئولان هستند و هم مسئولان در انتظار تولد شاعری جدید با بنمایههای قوی بدون نیاز به حمایتهای لازم و برنامههای مشخص و هم منتقدان منتظر همکاری آن دو. نتیجه نوع نگاه حاضر، ایجاد بارقههای امید در شعر و خاموش شدن آنهاست؛ بارقههایی که هر کدام یک ظرفیت جدید در صحنه شعر کشور ایجاد میکند.
منبع:تسنیم