اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۵:۰۴
اذان ظهر ۱۲:۰۳:۰۴
اذان مغرب ۱۹:۰۶:۰۷
طلوع آفتاب ۰۵:۱۷:۳۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۷:۰۰
نیمه شب ۲۳:۱۶:۳۲
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۵/۰۲/۰۶ - ۱۹:۰۷
به مناسبت سالروز شهادت احمد بن موسی

ای در حرمت مجتهدان بست نشسته

ایوب پرندآور و روح الله قناعتیان به مناسبت سالروز شهادت احمد بن موسی اشعاری سروده اند و آن را به روح مقدس آن حضرت و سایر امامزادگان تقدیم کرده اند.

ای در حرمت مجتهدان بست نشسته

به گزارش سراج24،به مناسبت 17 رجب سالروز شهادت حضرت احمد بن موسی علیه السلام، ایوب پرندآور و روح الله قناعتیان از شاعران  اهل بیت علیهم السلام اشعاری سروده اند و آن را به روح مقدس حضرت شاهچراغ و سایر امامزادگان عظیم الشان تقدیم کرده اند. این اشعار تقدیم مخاطبان می شود.


ای در حرمت مجتهدان بست نشسته
پای علَمت معتکفان مست نشسته
سادات، کنارت همه یکدست نشسته
گیرایی چشم تو گرفته همگان را

ای حوزه ی علمیه ی لبهای تو مفتوح
ای لُمعه ی لبخند تو هم شارح و مشروح
طلاب همه در طلب عشق تو مجروح
در جذبه ی خود سوخته ای پیر و جوان را

ای حضرت چشمان تو استاد فقاهت
علامه ی لب تشنه ی دریای ولایت
ای کرسی تدریس تو تفسیر امامت
دستان تو جاری بکند امن و امان را

شد ثقه الاسلام به افکار تو مشغول
هر حجه الاسلام به اذکار تو مشغول
آیات عظام اند به دیدار تو مشغول
چون بی تو نخواهند تماشای جهان را

ای تشنه ی تو شیخ ابوجعفر طوسی
مجذوب نگاه تو مسیحی و مجوسی
من آمده ام دربدر آینه بوسی
تا سر کشم از حنجره ات جام اذان را

تو احمدی و سید سادات اعاظم
پیغمبر مکّی نفس حضرت کاظم
مهرت به همه عالمیان واجب و لازم
آرامشت آرام کند دل نگران را

احمد شده ای تا که از ایمان بنویسی
کاتب شده ای تا که فراوان بنویسی
با دست علی آیه ی قران بنویسی
نازل بنمائی شب قدر و رمضان را

فقه تو اصولی ست که مانند ندارد
شیرینی اَسفار تو را قند ندارد
یعقوب کُلینی چو تو فرزند ندارد
خون تو به دین داده نشاط و هیجان را

تا این که شود قدر مقامات تو مفهوم
امضا به تو دادند دو تا حضرت معصوم
شد شیخ مفیدِ نفست بر همه معلوم
طوسی و سیوطی و طبرسی چه نشان را

از دست امام خودت آیات گرفتی
اذن گذر از سمت سماوات گرفتی
تا قافله سالاری سادات گرفتی
در سینه ی خود ریخته ای راز نهان را

از کوه احد آمده ای سمت دماوند
موسایی و در حال گذر از دل اروند
در خون تو جاری نمی از خون خداوند
تا یاد کنی غربت آن تشنه دهان را

رودی تو که سرتاسر دریاچه گرفته
فهرست عناوین تو دیباچه گرفته
قُتلُغ ، سگ مامون دوسه جا پاچه گرفته
آورده به همراه خودش بوالهوسان را

جاری بنما نام خداوند تعالی
اینبار بکن ورد لبت سوره ی اعلی
شمشیر بکش دست یداللهی مولا!
یا فاطمه یا فاطمه آور به زبان را
در سینه ی تو مالک اشتر که بجوشد
از هر رگت عمار و ابوذر که بجوشد
تیغ دو لب غیرت حیدر که بجوشد
از سینه ی این قوم بگیری ضربان را

ای بارقه ی منتشر قدرت قهار
شمشیر بزن مثل ابالفضل علمدار
سیراب کن این تیغ کج حیدر کرار
تعلیم به پاییز بده طرز خزان را

ابروی تو این حضرت شمشیر کمانی
بی ضربه به هم دوخته هر دست و دهانی
فواره زده پاره شده هر شریانی
لازم نشده دست نهی تیر و کمان را

دور و بر تو هر کسی آمد به درک رفت
تا قعر جهنم دو قدم زودترک رفت
قُتلُغ به فرار آمد و با دوز و کلک رفت
شاید به سلامت ببرد یک دو سه جان را

شاعر چه کند گر که مسمط ننویسد
از رزم ابالفضل، مخطط ننویسد
از چشم تو این تشنه ترین شط ننویسد
تیغ تو به هم ریخته هر حدس و گمان را و کمان را و زبان را و بیان را...
هم شعر و قوافیِّ شریف و همه ارکان ردیف و صف آن قوم کثیف و...
لبریز رضا، احمد موسایی و عیسایِ مسیحایی و الیاسی و عباسی و خوشبوئی هر یاس...
  آن لاله ی عاشق، نوه ی حضرت صادق، نفس باقری ات رفته به سجاد، رگت پر شده از خون حُنینیِ حسینی،... 
یعنی حسَنی صولت و خوش دولت و خوش ملت و خوش صحبت و با هیبت و شوکت...
  به به پسر شیرِ علی ، شیر خدای ازلی ، لم یزلی، شاه چراغی چه عجب صحن و سرایی چه صفایی ... چه گلدسته و نوری چه سروری چه غروری چه عجب عطر و گلابی چه شرابی، چقدر مست در این خانه نشسته، چقدر مجتهدان در حرمت بست نشسته ...
حالا چه کند شاعرت این گم شده در بحر طویل کرمت، در حرمت ، با علمت، شوق غمت، آه...
باشد که مرا دست بگیری برسانی لب آن شط ، سر آن خط، به همان جای مسمط که من و شاخ نباتی که تو و رشته قناتی، چه حیاتی، عتباتی...
صد شکر که من گم شده ام، گم شده ام در حرم شاه، لب ماه، در آیینه ی درگاه...  باید بفرستید به احمد صلواتی ...


ایوب پرندآور


آن زمان که اختیار از دست دل در می رود
چون کبوترها سراغ لطف دلبر می رود
شاعری با یک قصیده قصد قربت کرده است
لاجرم ؛ سمت مداد و میز و دفتر می رود
واژه هایم اشک شوق از دیده می بارند چون...
با سلامی دل کنار حوض کوثر می رود
غرق در نوری و خیر از تو گرفته اعتبار
هر کجا شور تو باشد بیشتر....شَر می رود
(مفلسان را با کریمان کارها دشوار نیست)
خسته و درمانده آدم کی از این در می رود ؟
پیش طعم ِ آب رکن آباد شیراز شما
رنگ از روی گلاب شهر قمصر می رود
در ادب در عشق ورزی مثل مادر می شوی
چون پسر در خانه معمولا به مادر می رود
می درخشد مشهد و شیراز و قم در کشوری
که فدای حضرت موسی بن جعفر می رود
سومین دربار اهلُ البیت ؛ یعنی سومین...
بارگاهی که امام ِ عصر منبر می رود
تا رضا می آید آنجا چلچراغان می شود
گَهگُداری ماه مهمانی ِ اختر می رود
گوشه ای پایین پا ناد ِعلی می خوانم و...
ناخودآگاه این دلم تا صحن حیدر می رود
این حرم خاصیتی دارد شبیهِ معجزه
زاغ اگر آید به ایوانت کبوتر می رود
نَفحهِ های بارگاهِ تو مکارم پرور است
خادمی می آید اینجا گاه قنبر می رود
مُشک می ساید خودش را بر ضریح ِ یاسی ات
مُشک،آنگه می شود مُشک و معطر می رود
تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُونْ ؛ ای کریم ابن کریم
سائلت این گونه از پیش تو بهتر می رود
طابَتِ اﻷرضُ اْلَتی فیها دُفِنْتُمْ،شأن توست
پس تنی پاکیزه در خاکی مطهر می رود
زائرت با امتیاز زائر صحن رضا
بی گمان سرمست و خندان سمتِ محشر می رود

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۵
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••