اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۳:۳۵
اذان ظهر ۱۲:۰۲:۵۵
اذان مغرب ۱۹:۰۷:۰۰
طلوع آفتاب ۰۵:۱۶:۳۰
غروب آفتاب ۱۸:۴۷:۵۰
نیمه شب ۲۳:۱۶:۱۳
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۳/۰۳/۱۳ - ۱۵:۰۴
دکتر محمد رجبی در دوره آموزشی گذار:

گزارشی از درس گفتار «به وقت انقلاب اسلامی» از سلسله جلسات دوره آموزشی گذار

انقلاب ما نمی‌خواهد گذشته را فراموش کند. محاسن گذشته را قابل استفاده می‌داند. چنان‌چه محاسن امروز را هم نادیده نمی‌گیرد. ولی ما می‌خواهیم فردایی را بسازیم که آن فردا، نه دیروز است و نه امروز.

 گزارشی از درس گفتار «به وقت انقلاب اسلامی» از سلسله جلسات دوره آموزشی گذار

به گزارش سراج24، جلسه دوم درس گفتار روایتی تحلیلی از انقلاب اسلامی با عنوان «به وقت انقلاب اسلامی» از سلسله جلسات دوره آموزشی گذار با ارائه دکتر محمد رجبی؛ رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی، پنج شنبه؛ هشتم خردادماه برگزار گردید.

گزارش اجمالی این جلسه تقدیم خوانندگان محترم می گردد.

جلسه‌ی قبل راجع به انقلاب توضیح دادیم و عرض کردیم که داعیه‌ی انقلاب اسلامی ما این است که یک انقلاب جامع تمدنی است. با توضیحی که راجع به فرهنگ و تمدن دادیم، بهتر است بگوییم که انقلاب ما، یک انقلاب فرهنگی است. چون تمدن نتیجه‌ی فرهنگ است. فرهنگ روح تمدن و تمدن کالبد فرهنگ است. فرهنگ آن جنبه‌ی پویا و زنده‌ی تمدن است. روح تمدن است.

فرهنگ سه معنی دارد: اولی معنای عمیق آن، یعنی همان روح تمدن است. یعنی آن نحوه نگرشی که هر جامعه‌ای به جهان هستی دارد و بر اساس آن جایگاه خودش، جایگاه هستی و جایگاه مبدأ هستی را که خداوند است، تعیین می‌کند. بر اساس این نگرش است که یک جامعه تعیین می‌کند که در چنین عالمی چه بکنم که سعادتمند شوم، چه راه و رسمی را در پیش بگیرم یا به عبارت بهتر چه ایده آلی داشته باشم. پس فرهنگ به معنی عمیق کلمه، یک هستی‌شناسی است که در آن انسان‌شناسی هم مطرح می‌شود و به تبع آن ایده‌آل انسانی هم تعیین می‌شود. حال اگر یک فرهنگ خدا را انکار کند، باز راجع به خدا نظر داده است. هیچ فرهنگی نمی‌تواند راجع به خدا یعنی مبدأ عالم هستی بی‌نظر باشد. راجع به خودش هم نمی‌تواند بی‌نظر باشد. منظورم از نظر، دیدگاه فلسفی نیست. چراکه در درجه‌ی اول فرهنگ به این معنا، یک امر حضوری است، نه حصولی. یعنی دل‌آگاهی است. هرچند بعدها ممکن است تئوریزه شده و به صورت یک فلسفه در بیاید. این معنای فرهنگ بر تمدن تقدم دارد. اگر آثار یک فرهنگ در جایی تثبیت شود، به تمدن تبدیل می‌شود. پس هیچ گروه انسانی، در هیچ دوره‌ای از تاریخ، و در هیچ نقطه‌ای از جهان، بدون فرهنگ نبوده است، هرچند ممکن است بی‌تمدن بوده باشد.

در خود این تمدن هم باز معنای دیگری برای فرهنگ هست. خود تمدن دو بخش دارد: یک بخش آن صرفا مادی است و بخش دیگرش غیر مادی است. به اصطلاح امروز یک بخش آن سخت افزاری و بخش دیگر آن نرم افزاری است. به آن بخش از تمدن که جنبه‌ی نرم افزاری دارد و غیر مادی است، فرهنگ می‌گویند (منتهی به یک معنای جدید). این فرهنگی است که بخشی از تمدن است، نه آن فرهنگی که بنیاد تمدن است. بخش‌های نرم افزاری تمدن هم عبارت‌اند از هنر، فلسفه، ادبیات، دین، اخلاق و علم.

فرهنگ یک معنای دیگر هم دارد که معنای خاص آن است. فرهنگ در این معنای اخیر یعنی تعلیم و تربیت یا به عبارت دیگر آموزش و پرورش. لذا به کسانی که تعلیم و تربیت خوب داشته باشند، فرهیخته می‌گویند. (قدما فرهنگیده‌ یا فرهنجیده می‌گفتند). گاهی اوقات هم فرزانه می‌گویند. یعنی کسی که تعلیم و تربیت عالی دارد.

ما وقتی راجع به انقلاب اسلامی صحبت می‌کنیم و می‌گوییم این انقلاب در ذات و ماهیت خودش انقلاب جامعی است و می‌خواهد تمدنی را به وجود بیاورد، لاجرم باید بگوییم که انقلاب ما انقلابی است که می‌خواهد فرهنگ جدیدی بسازد. منتهی فرهنگ، به معنای فرهنگی که بنیاد تمدن است. یعنی چه؟ یعنی می‌خواهد دیدگاه دیگری نسبت به عالم بیاورد. اگر ما این دیدگاه جدید را پیدا کنیم، خواه ناخواه روش زندگی‌مان عوض می‌شود و تمدن جدیدی هم شکل می‌گیرد. اگر این اتفاق رخ ندهد، تمدنی هم در کار نیست.

چرا ما ادعا می‌کنیم که انقلاب اسلامی می‌خواسته دیدگاه جدید و متفاوتی بیاورد؟ این موضوع در تعلیمات بنیان‌گذار جمهوری اسلامی فراوان آمده است. امام خمینی فرمودند ما انقلاب کردیم تا از ظلمت به نور برویم، ما انقلاب کردیم تا از یک زندگی شیطانی به یک زندگی الهی برویم، ما انقلاب کردیم که از یک دنیای نفسانی، به یک دنیای معنوی و الهی برویم. صحبت بر سر این نبود که می‌خواهیم شاه را عوض کنیم یا می‌خواهیم به آمریکا برسیم. در بیانات و تعبیرات امام، صحبت از انقلابی با ماهیتی متفاوت بود. ایشان می‌فرمایند ما انقلاب کردیم تا انسان دوباره به فطرت خودش برگردد. پس روشن است که این انقلاب، اساس تمدن موجود را قبول ندارد. یعنی فرهنگ ویژه‌ای را که این تمدن را به وجود آورده، قبول ندارد و می‌خواهد دنیای جدیدی بسازد.

حال که تمدن موجود را قبول ندارد آیا گذشته‌ی خودمان را قبول دارد؟ امام خمینی به صورت‌های مختلف، صراحتاً گذشته را هم رد کرده‌اند. برای خیلی‌ها این اشتباه رخ داد که فکر کردند ما که امروز را نفی می‌کنیم، خواهان بازگشت به دیروزیم. حال آن‌که اگر دیروز اصالتی داشت، نتیجه‌اش امروز که این همه مغبون غرب‌ایم، نبود. آن‌چه که انقلاب اسلامی می‌خواهد و امام خمینی می‌خواست، این است که ما پیامبر و امام را تا امروز بیاوریم، نه این‌که امروز را به نحو تصنعی به دیروز ببریم. شعار ما، با نفی امروز، بازگشت به دیروز نیست، بلکه رفتن به فرداست. شعار انقلاب اسلامی، ‌نه امروز، نه دیروز، بلکه فرداست.

مثلا سلفی‌ها گذشته نگراند و می‌خواهند دوره‌ی پیامبر را احیا کنند. دیدگاه آینده نگرانه‌ی ما منبعث از اعتقاد شیعی ما و اعتقاد به ظهور امامی است که قرار است اسلام حقیقی را تحقق ببخشد. سنی‌ها که چنین اعتقادی ندارند، طبیعی است که گذشته نگر باشند. پس تفاوت بنیادینی که انقلاب اسلامی ما با هر حرکتی که به نام اسلام بلند می‌شود، دارد این است که گذشته نگر نیست. البته انقلاب ما نمی‌خواهد گذشته را فراموش کند. محاسن گذشته را قابل استفاده می‌داند. چنان‌چه محاسن امروز را هم نادیده نمی‌گیرد. ولی ما می‌خواهیم فردایی را بسازیم که آن فردا، نه دیروز است و نه امروز.

حال محور این انقلاب چیست؟ با نظر به این‌که صفت اسلامی، صفتی است که نشان دهنده‌ی ماهیت انقلاب ماست، آن نقطه‌ی ثقلی هم که این انقلاب در وجه نظری همه چیزش را از آن می‌گیرد، خداوند است. یعنی انقلاب ما، انقلاب توحیدی است. نظام ما، می‌خواهد نظام توحیدی بشود. نظام توحیدی در وجه عملی یعنی چه؟ محور عملی انقلاب ما عدالت است. چنان‌چه در احادیث و روایات ما هم آمده که امام زمان برای برپایی عدل و قسط ظهور می‌کند.

عدالت دو معنا دارد. خود عدالت، یعنی عدم تبعیض. اما قسط، عدالت حقیقی است. هیچ جا نگفته‌اند امام زمان که بیاید همه‌ی مردم دنیا را مسلمان می‌کند. می‌گویند می‌آید و جهان را پر از عدل و قسط می‌کند. اگر عدالت و قسط باشد، اسلام حقیقی، تحقق پیدا می‌کند. منظور از عدالت و قسط هم فقط عدالت اقتصادی و سیاسی نیست. منظور عدالتی است که تمام درون و برون، هم فرد و هم جامعه را فرا می‌گیرد. پس شاخصه‌ی یک نظام اسلامی و توحیدی، عدالت و قسط است.

انقلاب اسلامی ما به دنبال برقراری عدالت و قسط است و به همین دلیل هم به مرز و بومی محدود نمی‌شود. نه تنها کل جوامع اسلامی را فرا می‌گیرد، که حتی داعیه‌ی جهانی هم دارد. چون وقتی به اقامه‌ی قسط و عدل قائل باشد، نمی‌تواند در مقابل استکبار بین‌المللی ساکت بنشیند و بی طرف باشد. در قرآن کریم هم هدف بعثت انبیاء، برپا کردن قسط ذکر شده است.

بنابراین انقلاب ما‌ عدالت محور است و عدالت، برای آن اصل است. به همین جهت هم، بعد از اصل توحید، برای شیعه، اصل عدل مطرح است. و لذا به ما عدلیه می‌گویند. عدالت هم چیزی اضافه بر توحید نیست. چه خدایی را قبول دارید؟ خدایی که عادل است. چه خدای عادلی؟ خدایی که پیامبر می‌فرستد و... این‌ها همه عین توحید است نه مازاد بر توحید. نگویید پس دین کجا رفت؟ دین همان عدالت است. منتهی عدالت حقیقی که به قسط تبدیل می‌شود.

منبع:گذار

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••