اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۴۵:۰۴
اذان ظهر ۱۲:۰۳:۰۴
اذان مغرب ۱۹:۰۶:۰۷
طلوع آفتاب ۰۵:۱۷:۳۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۷:۰۰
نیمه شب ۲۳:۱۶:۳۲
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۳/۱۰/۱۵ - ۱۰:۳۸

چند جرعه «شعر انقلاب»

سیدرسول پیره، رستم عجمی، علیرضا رجبعلی زاده و علی اصغر شیری از شاعران جوانی بودند که در شب شعر افتتاحیه چهارمین جشنواره شهر انقلاب به شعرخوانی پرداختند.

چند جرعه «شعر انقلاب»

به گزارش سراج24، شعرخوانی شاعران پیشکسوت و جوان انقلاب در شب شعر افتتاحیه جشنواره شعر انقلاب تجربه ای ویژه از همراهی با روایت چند نسل از یک فرهنگ بود. آنچه در این گزارش می خوانید مرور چند نمونه از آثار شاعران جوان حاضر در این آیین است که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است؛

سیدرسول پیره/ چند نفر با نام تو گریسته اند

مثل خشابی پر

با چهل گلوله

چهل بار از خودم ترسیدم

چند ثانیه بعد

مثل خشابی خالی

پرنده ها هم از من نمی ترسند

***

گفتم

گلوله ها تنها جایی برای دکمه ها باز می کنند

من پیراهنی با هزار دکمه

من دستی هستم که دکمه ها را می بندد

آنها

یونیفرم نظامی را توی کمد گذاشتند

و صبح

همه پیراهن ها از ترس چروک شده بودند



رستم عجمی (شاعر تاجیک)/ چندین ستاره ایم که با هم برادریم

ما ذره ای ز کهنه ترین خاک این دریم

بر ما بتاب تا به فلک سر برآوریم

رندیم و دلق پوش و نظرباز و دف نواز

تنها در آسمان تو خورشید خاوریم

آغوش وا کن ای وطن! ای مادر وطن!

ما کودکان گمشده ات در سه کشوریم

در دامنت شکوفه امیدمان شکفت

دور از تو در خزان غریبی شناوریم

دامان مهربان تو از دست رفته است

شب زنده دار معرکه با دیده تریم

چون آسمان ابری و چهل تکه تو ایم

یک روح اشکبار ولی در سه پیکریم

تاجیک زاده و افغان نژاد کیست؟

ایرن کجاست؟ ما همه طفلان مادریم

مهتاب خوشه خوشه، پراکنده شد ز شرق

باید یکی شویم و در آیینه بنگریم

آئینه شکسته ماهیم بر زمین

چندین ستاره ایم که با هم برادریم



علی اصغر شیری/ ناشرانی که تاجرند انگار!

کافه‌ها شاعران بی‌دردند،عمری آسوده‌خاطرند انگار!

کافه‌هایی که در توهم خود، نبض شعر معاصرند انگار!

محو دود غلیظ سیگارند، همه شب تا سپیده بیدارند

بر سر شعر، های‌وهو دارند، به گمانی که شاعرند انگار!

شاعرانی که با تب هر شعر، در پی عشق تازه می‌گردند

با نگاهی همیشه وهم‌آلود، محو میز مجاورند انگار!

یک طرف شاعران "پوچ‌گرا" ، یک طرف شاعران "پست‌مدرن"

ادبیات شوم بی‌قیدی، ادبیات ظاهرند، "انگار"...

جوهر شعرشان نخشکیده، پشت درهای انتشاراتند

برگه‌های به رنگ خاکستر، وصله‌ی میز ناشرند انگار!

دسته چک های بی برو برگشت، هی ورق خورد و شعر پرپر گشت

ناشرانی به فکر سود و زیان، ناشرانی که تاجرند انگار!

دست در دستِ باده مدهوشند، مست مستند و گرم آغوشند

کافه‌هایی که کفر می‌نوشند، کافه‌هایی که کافرند انگار!



علیرضا رجبعلی زاده/ «نخل» انقلابی سفارتخانه

برکت آب و خاک وطنی را می دانست

اما

بار نداد همه این سالها

مبادا

طعم آمریکایی

و

رنگ و بوی ینگه دنیا بردارد

آب و خاک این باغچه

او را عوض نکرد

سایه اش را پنهان کرد حتی

زیر پاهایش

«نخل» انقلابی سفارتخانه

منبع:مهر

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۵
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••