دکتر فرزاد جهانبین استادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) و دبیر شورای سیاست گذاری کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی در مصاحبه اختصاصی با سراج24 پیرامون آسیب شناسی فعالیتهای امروز نخبگان، چگونگی شکل گیری انقلاب اسلامی و اولویت اصلی امروز کشور به طرح دیدگاههای خود پرداخت. در ادامه متن این مصاحبه را می خوانید:
سراج24: با عرض سلام، به عنوان سؤال اول و نقطه آغاز بحث؛ به نظر جنابعالی شناخت انقلاب اسلامی و تبع آن مفاهیم ارائه شده در ادبیات آن به صورت عمیقتر از آنچه امروز هست، برای نیروهای انقلاب چه ضرورتی دارد؟
در مورد سؤال شما، یعنی ضرورت تعمق در مفهوم انقلاب؛ باید عرض کنم که اساسا یک کاری را با احساسات و تحریک عواطف پیش بردن ممکن است در کوتاه مدت جواب گو باشد ولی در دراز مدت قطعا پاسخگو نخواهد بود. به عنوان مثال اول، ممکن است امروز عدهای ضرورت پرداختن به انرژی هسته ای را زیر سئوال ببرند و بیان کنند که ما نیازی به انرژی صلح آمیز هسته ای نداریم و هزینهای را بی جهت در این مدت پرداختهایم. در مورد این افراد باید عرض کنم که ایشان مقدمهای را طرح میکنند که انرژی هستهای نیاز کشور نیست، و بنا بر این مقدمه اولا مقاومت کردن برای آن را اشتباه میدانند، ثانیا بعضی از آنها مقاومت کنندگان بر انرژی هستهای را محکوم میکنند که شما به علت منفعت شخصی و یا حزبی است که بر این موضوع اصرار میکنید. حال شاهد بحث بنده در پاسخ به این مسئله است. باید چگونه به این سؤال پاسخ داد؟ آیا اگر به ایشان بگوییم که ما این همه شهید دادهایم، خون شهدا چه میشود و این طور بیانات؛ مسئله حل میشود؟ به نظر بنده این گونه پاسخها یعنی خرج کردن از مفهوم بزرگ شهادت در جایی که نباید آن را خرج کرد.
ویا مثال دوم، مسئله حجاب؛ تا کی ما میخواهیم برای زنان و دختران جامعه این نکته را به زبان شعر ویا وصیت نامه و... بیان کنیم که سرخی خون شهدا یعنی سیاهی چادر شما؟ یعنی عواطف را تحریک کنیم.
ویا مثال سوم، در مورد استفاده از بیانات مقام معظم رهبری است. هر زمان فردی سؤالی طرح میکند، ما با گفتن جملهای از بیانات آقا فرد را برای مدتی ساکت میکنیم، اما او متوجه پاسخ نشده است و چه بسا به جایگاه رهبری هم آسیب بزند و این آسیب متأسفانه در جمع فعالان مشاهده میشود. البته در مواقعی که افراد با هم مقدماتی را طی کردهاند و مبنای مشترک دارند این پاسخها هم مفید و کار آمد است.
ومثال چهارم، مسئله رابطه با آمریکا است، واقعا عدهای بجای برخورد عقلانی با این مسائل فقط به فکر بهره سیاسی هستند. عدهای از این مسئله استفاده میکنند و جناح مقابل را به سازش محکوکم میکنند و عدهای دیگر به کاسب تحریم. حال اگر پیشینه رابطه ایران با آمریکا را بررسی و تحلیل کنیم، مشاهده میشود که عمده پیمانها در عرصه مسائل نظامی بوده است و منجر به پیشرفت کشور نمیشده؛ بلکه ایران را به بازار مصرفی بزرگ برای آمریکا تبدیل کرده بود. به نظر بنده بزرگترین خیانت حکومت پهلوی نفتی کردن اقتصاد ایران است.
آنچه در این مثالها میخواستم بیان کنم این نکته است که نمیشود اولا همه مسائل را و ثانیا همیشه مسائل را احساسی پاسخ داد.
سراج24: با توجه به این فرمایش شما، چرا به پاسخهای احساسی اکتفا شده است؟
علت آنکه به پاسخهای مستدل و منطقی نمیپردازیم، این است که این گونه پاسخ دادن زحمت بسیار دارد و متاستفانه حاضر نیستیم زحمت یافتن و ارائه چنین پاسخهایی را به خود بدهیم. البته فقط پاسخهای احساسی نیست، بلکه در مواقعی اکتفاء به پاسخهای کلی و صرفا شعاری نیز وجود دارد. مانند غیر قابل اطمینان بودن امریکا. این گزارهای کلی است و گاها فقط به سخنان حضرت آقا اکتفا میشود. با این ملاحظه که شاید عدهای آن مقدار شناخت و حجیتی که ما برای آقا قائل هستیم را ندارند. نمیدانند ایشان با مشاورانی برجسته و متعددی مشورت میکنند، خودشان تجربیات بسیاری در زمینه های مختلف دارند، در ردههای گوناگون نظام حضور داشتند و در مدت رهبری ایشان بارها توانسته اند مشکلات را به خوبی حل کنند. در این موارد باید با ارائه کدها و فکت های مناسب مخاطب را به این نتیجه رساند که واقعا آمریکا قابل اطمینان نیست.
سراج24: به نظر شما درسهایی که در حال حاضر در دانشگاه تحت عنوان انقلاب اسلامی و یا وصایای امام ارائه میشود پاسخگوی این مسائل نیست؟
اکنون در کلاسهای انقلاب اسلامی ذهنیتی وجود دارد که ما از سوم راهنمایی این مباحث را میخوانیم. یعنی مجموعهای از سخنان کلی که دائما تکرار میشود. در حالی که باید ما از موضع دفاع خارج شویم و ابتکار عمل را دست بگیریم. و حالت تهاجم علمی داشته باشیم. به عبارتی باید ما فضا را عقلانی کنیم، چراکه همیشه ما در کنار افرادی که سؤال و شبه دارند نیستیم، بنابراین باید درسها و مباحث، قدرت تحلیل و استدلال را به مخاطب بدهد و نباید افراد را دائما به خودمان وابسته کنیم. چه مقدار ذیل مباحث تربیتی در صدا و سیما، آموزش و پرورش، دانشگاه و... به این موضوع میپردازیم؟
نکته دیگر آنکه در حال حاضر چند کلیدواژه در میان نیروهای انقلاب هست که دائما به صورت سطحی و تبلیغی تکرار میشود. مانند؛ جنگ نرم، اقتصاد مقاومتی، جبهه سازی فرهنگی، مدیریت جهادی و... که البته هر سال هم این واژگان اضافه خواهد شد اما فقط این اصطلاحات در بیانیهها و سخنرانیها تکرار میشود. به عبارت دیگر با این مفاهیم، شعاری برخورد میشود. در این شرایط اگر کسی سؤالی طرح کند و بر سؤال خود اصرار کند، ممکن است به نیت آنها هم شک کنیم. این مسئله یکی از آفتهای مهم فضای کنونی است که اگر علاجی برای آن پیدا نشود، به شدت متضرر خواهیم شد و نسل به نسل که جلوتر میرویم، خدای نکرده از مسیر اصلی دور شویم. در شرایطی که بعضی از کسانی که خودشان در انقلاب و جنگ حضور داشتند و اکنون بازخوانیهایی کاملا در تضاد با آن دوران انجام میدهند، باید انقلاب و مفاهیم را به گونهای برای نسل امروز معرفی کنیم که با این تغییر رویکردها به جوانان آسیبی نرسد. با توجه به مقدمهای که عرض شد، باید با تقویت عقلانیت، درک مناسبی از انقلاب به نسل کنونی ارائه داد. لذا باید هر فردی در حیطه اختیار و تاثیر خودش فضا را به سمت عقلانیت و عمق پیدا کردن مفاهیم ببرد.
سراج24: نمونهای از این تقویت عقلانیت و عمق پیدا کردن مفاهیم انقلاب برای نسل جوان را بفرمایید.
بنده همیشه در کلاس، این سؤال را طرح میکنم که اگر انقلاب اسلامی اتفاق نمیافتاد، چه میشد؟ یک بارهم از زاویه دیگر به انقلاب نگاه کنیم. فرض کنیم، زمان پهلوی دوم ادامه پیدا میکرد، چه رخ میداد؟ بعضیهای معتقد هستند، ایران، ژاپن دوم میشد. بسیار خوب این یک نظر است. باید به آن پاسخ داد. مطلع هستید خود پهلوی بیان میکند که من داشتم دروازههای تمدن را به ایران باز میکردم که آمریکا علیه من توطئه کرد. برای پاسخ به این سؤال باید دوره پهلوی اول و دوم را تحلیل کرد. به عنوان مثال عدهای بیان میکنند که رضا شاه پدر ایران مدرن و نوین بوده است. حال آیا ممکن بتود که به گونهای دیگر غیر از دیکتاتوری و وابستگی به سمت جلو حرکت کنیم؟ در همان زمان امپراتور میجی را در ژاپن داریم که پدر ژاپن مدرن است. ما باید شرایط آن زمان را تحلیل کنیم تا ببینیم در کشاکش چه جریان هایی رضا شاه کشور را به چه سمتی برد و.... متاستفانه در مورد این دو دوره پهلوی بحث تحلیلی و کاملی ارائه نمیشود. به عنوان مثال یکی از دستاورد های چشمگیر انقلاب، خدمت رسانیهای گسترده در سراسر کشور است. عدهای معتقد هستند اگر حکومت پهلوی هم ادامه پیدا میکرد، شاید این اتفاقات میافتاد. البته به نظر بنده قطعا این اتفاق نمیافتاد. اما باید این مسئله را با بیان شاخصه ها و دلایل بیان کرد. به عنوان مثال در دوره پنچاه ساله پهلوی، روستاها چه سهمی در نقشه توسعه پهلوی داشتند؟ و در موارد دیگر مانند سیاست خارجه، اقتصاد، فرهنگ، استقلال و... را باید تحلیل کنیم تا انقلاب جایگاه واقعی خود را پیدا کند.
یکی از بحث بسیار مهمی که در بیانات حضرت امام و شعارهای مردم وجود داشت، بحث استقلال بوده است که طیفهای مختلفی پیدا میکند که در راس همهی این موارد استقلال فرهنگی و یا هویت است. چرا که ناسیونالیسمی که پهلوی تبلیغ میکرد به قول ریچارد کاتر مسیر را برای غرب گرایی آماده میکرد. به عبارت دیگر چرا اسلام نادیده گرفته شد؟ -به قول جلال دیدیم کوروش را از قبر بیرون کشیدند، فردوسی را به گونهای دیگر تفسیر میکنند – علت آن است که اسلام را عامل عقب ماندگی بدانند. حال با تحلیل مسائل مختلف به این نتیجه میرسیم که اصل بحث از این نقطه آغاز میشود که زندگی سنجیده چیست؟ به بیان نویسندهای زندگی نسنجیده ارزش زیستن ندارد.
نکتهای که باید توجه شود این است که چرا جهان به سه دسته توسعه یافته، در حال توسعه و عقب مانده تقسیم میشود؟ و یا جهان اول، دوم و سوم و یا کشورهای مرکز، نیمه پیرامون و پیرامون؟ تمام این تقسیمات بر اساس مفهوم زندگی سنجیده است. به این معنا که کشورهای جهان اول، توسعه یافته یا مرکز، زندگی سنجیدهای دارند و دیگر کشورها به میزانی که شبیه آنها باشند زندگی سنجیدهای دارند.
سراج24: امروزه زندگی سنجیده چگونه تعریف شده است؟
زمانی کومونیسم و لیبرالیسم مطرح بود. بعد از فروپاشی شوروی آقای فوکویاما پایان تاریخ را بیان کرد و گفت: لیبرالیسم بالاترین دستاورد بشر است و مدل زندگی لیبرال دموکراسی بهترین مدل زندگی است. این مدل برای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... نظر دارد.
بنابراین بالاترین سطح استقلال، استقلال در مدل چگونه زیستن است. البته این نکته که عرض شد فارغ از آن است که گفتهها به چه میزان محقق شده است. در دوره پهلوی تشخیص این گونه بود که برای زندگی سنجیده، باید از فرق سر تا نوک پا غربی شد. این نگاه از مشروطه به وجود آمد و رضاشاه با این نگاه سرکار آمد و پهلوی دوم هم به دنبال آن بود. این مباحث در نوشتههای علی اکبر داور و دیگران موجود است.
سراج24: انقلاب اسلامی، در مقابل جریان غربی شدن کشور به وجود آمد؟
یکی از مهمترین دلایلی که انقلاب به وقوع پیوست همین مسئله است. به همین علت است که با وقوع انقلاب موج چهارم نظریه پردازی پیرامون انقلابها شروع شد. موج چهارم نظریه پردازی پیرامون انقلاب ها، تحلیل بر اساس ابعاد فرهنگی انقلابها خصوصا نقش دین بود. عمده افرادی که انقلاب اسلامی ایران را تحلیل کردهاند، گفتهاند که انقلاب اسلامی واکنشی به فرآیند غربی سازی ایران و هویت لگدمال شده ایرانیان بوده است. بنابر این مردم ایران انقلاب کردند تا به گونهی سنجیده زندگی کنند، زندگیای که در آن هم رشد است و هم معنویت، هم زن در اجتماع تاثیر گزار است و هم خانواده فدا نمی شود، هم علم هست و هم اخلاق و همه چیز بر مدار سود نمی چرخد. لذا در راس مفهوم استقلال که یکی از مهمترین شعارهای مردم بود، استقلال فرهنگی است. جالب است که بدانیم در آن زمان همه، حتی روشنفکرها هم به این نتیجه میرسند که راه نجات، بازگشت به خویشتن یعنی همان دین است.
سراج24: بعد از انقلاب اسلامی، زندگی سنجیده که مدنظر دین بوده، چگونه محقق میشود؟
در این زمینه تحلیلی که مقام معظم رهبری دارند این است که در مرحله اول انقلاب اسلامی صورت گرفته است. بعد از آن نظام اسلامی شکل گرفته است. البته انقلاب تمام نمیشود بلکه بناست در قالب نظام، بازتولید شود. این مرحله از دوازدهم بهمن سال 57 تا تصویب قانون اساسی ادامه دارد. البته اتمام این مرحله تا سال 68 که مجمع تشخیص وتغییرات قانون اساسی است به طول میانجامد. بعد از این مرحله، مرحله دولت اسلامی است. این دولت وظیفه دارد، آن زندگی سنجیده که از دل دین بیرون میآید را محقق کند. در این مرحله دو مدل توسعه و پیشرفت به وجود میآید. توسعه و پیشرفت، لفاظی نیستند؛ این دو با یکدیگر تفاوتهای عمیقی دارند.
به عنوان مثال، در مورد جی دی پی یا تولید ناخالص داخلی که در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولاً یک سال، در یک کشور تولید میشود و یکی از مهمترین شاخصه های سنجش قدرت اقتصادی کشورها است، این سؤال قابل طرح است که قدرت اقتصادی به چه قیمتی بدست آمده؟ قدرت اقتصادی در غرب به قیمت فروپاشی خانواده، بنیانهای اخلاق و به عبارتی ماشینواره شدن انسانها بدست آمده است.
اما در جامعه ما مادران و همسران ما در خانه مشغول اداره خانه و خانواده هستند. فرض بفرمایید فرزندان تحصیل کرده، فرزندان مودب و با اخلاقی تربیت کرده و تحویل جامعه می دهند، این مساله چه مابه ازای مالی دارد و در کدام جی دی پی قابل ارزیابی و سنجش است؟ در نگاه دینی ما میخواهیم هم رفاه داشته باشیم و هم عدالت؛ هم رشد اقتصادی و هم خانواده و نمیخواهیم به زنان جامعه نگاه صرفا نیروی کار داشته باشیم. بلکه ما مهمترین رسالت خانمها را بعد از ازدواج تربیت فرزند و تدبیر منزل میدانیم که این رسالت هم حلقهای از حلقات جامعه است وبه هیچ عنوان جدای از جامعه نیست، بلکه به عبارتی مهمترین حلقه اجتماع است، چرا که همه چیز از آنجا شروع میشود.
در نمونه ای دیگر امروزه صنعت پورنوگرافی گردش مالی بالغ بر 100میلیارد دلار دارد. اما سؤال اینجاست این گردش مالی به چه قیمتی؟ در اقتصاد توسعه تعریفی که از انسان دارد، یک انسان عقلانی است که ملاک عقلانیت آن، محاسبه سود و زیان مادی است. در حالی که با این نگاه مثلا وقف بیمعنا میشود، چرا که واقف از کارخود تمنای مادی ندارد، بلکه سود معنوی خود را محاسبه میکند. بنابراین توسعه و پیشرفت تفاوت عمیقی با یکدیگر دارند. البته این به معنای استفاده نکردن از تجارب دیگران نیست. اما محل بحث این است که آیا حتما مسیری را که غرب رفته است ما باید همان مسیر را برویم؟!
به عبارتی ما اکنون با دو نوع تفکر درگیر هستیم؛ تحجر و تجدد. به عنوان مثال در اقتصاد، دست نامرئی گویی برای عده ای وحی هست قرآن شده است و خدایی هم که آنرا فرستاده آدام اسمیت است. به تعبیر عاصم اوغلو اقتصاددان برجسته ترک، در مقایسه کشورها باید هم عوامل اکتسابی مانند مهارت نیروی انسانی و تکنولوژی و هم عوامل بنیادین مانند فرهنگ، تاریخ، جغرافیا و ... را دید. به عنوان نمونه باید به این نکته توجه کرد که کشورهای توسعه یافته موتور محرک خودشان را از چه راهی بدست آوردهاند؟ باید لیست قراردادهای استعماری آنها را در ایران، هندوستان و دیگر کشورها دید تا فهمید که همین قدرت اقتصادی به قیمت از بین رفتن آبادانی های بسیار و کشیدن شیره جان بسیاری انسانها به دست آمده و الان نیز به دست می آید. همین امروز سلطه ای که آمریکا با دلار راه انداخته است قابل توجه است.
سراج24: فرمودید الان در مرحله دولت اسلامی هستیم، دولت اسلامی به چه معنا است؟
دولت اسلامی به تعبیری یعنی روش و منش اداره جامعه، اسلامی شود. روش یعنی مدل مطلوب زندگی که باید بدست بیاید. سؤال این است که چه کسی باید این کار را انجام بدهد؟ توجه بفرمایید در کشور ما احکام برنامه به قوانین تبدیل میشود و بعد هم به سمت اجرا میرود. وظیفه شورای نگهبان هم احراز عدم تغایر قوانین با شرع و قانون اساسی است و این کار با آن زیست مطلوب متفاوت است. ضمن آنکه در مواقعی خود قانون مشکلی ندارد، بلکه وقتی به مجموعهای از قوانین نگاه میکنیم متوجه میشویم که به عنوان مثال خانواده را متلاشی میکند. در حالی که این مسئله خلاف اصل 10 قانون اساسی است. عدم تغایر کافی نیست بلکه میباید همانگونه که در اصل 4 آمده است ابتناء به اسلام باشد. لازمه این کار تولید فکر و مدل است و دانشگاه و حوزه باید در آن درگیر شوند و این رسالت تاریخی این دو مرکز علمی و خصوصا حوزه است.
سراج24: امروز مهمترین مسئله جمهوری اسلامی چیست؟
امروز انقلاب اسلامی، مجموعه مسائل اساسی و کلیدی دارد که متاستفانه به آنها کمتر توجه میشود و غالبا ما درگیر مسائل حاشیهای و فرعی میشویم. به عنوان مثال امروز باید از حوزه سؤال کرد: شما در مورد فقه رسانه، اقتصاد، سیاست، اجتماع و... چه محصولی دارید؟ علما و مراجع جایگاهشان محترم، ولی باید پاسخ بدهند یا بیایند و بگویند که مثلا این مباحث تولید شده است ولی اجراء نشده. در طرف مقابل دانشگاه نیز باید پاسخ بدهد. اگر این مسائل حل نشود، آن زندگی بهتر که انقلاب برای آن پدید آمد محقق نخواهد شد. این اتفاق باید در مرحله دولت اسلامی رخ بدهد. البته این نکته نیز مهم است که مدل زندگی مطلوب هم در خلاء بدست نمیآید. به عنوان مثال نمیشود گفت: برای معماری اسلامی، ساخت و ساز ممنوع، یا گسترش رشتهها ممنوع تا ما مدل اسلامی را تولید کنیم. باید در حال حرکت این اصلاحات انجام شود. به نظر بنده وحدت حوزه و دانشگاه این است و نه آنکه حوزه در دانشگاه نمایندگی بزند و دانشگاه در حوزه!
چه لزومی دارد که ما به تمام این مسائل خودمان جواب بدهیم؟ توسعه غربی به آنها پاسخ داده است.
کشورهای توسعه یافته مسیری را رفتهاند و نتایج آنرا هم دیدهاند. به عنوان مثال رشد اقتصادی به بهای فروپاشی نهاد خانواده، نابودی اخلاق در جامعه، تخریب محیط زیست، گسترش بیماریها و... . وقتی اصالت را به سود و منفعت ترجیح دادیم خیلی از کارها انجام نمیشود. مثلا داروهایی که برای بیماریهای نادر است، تولید نمیشود؛ چرا که توجیه اقتصادی ندارد. بنابراین تجاربی وجود دارد که باید از آنها بهره گرفت. ضمن آنکه خیلی از مواردی که در کشورهای دیگر جواب داده است ممکن است در ایران موفق نباشد، بگذریم از آنکه برخی نظریهها در همان کشورها هم جواب نداده است؛ و یا در آن کشورها برای تحقق مسئلهای، ارزشهایی را از دست داده است که برای ما مهم است.
البته مواجهه با توسعه مانند بازار میوه و تره بار نیست که برویم خوبش را برداریم و بدش را کنار بگذاریم. این گونه نیست که خوب اقتصاد را درست کنیم و هم نگذاریم فرهنگ خراب بشود. اقتصاد در فرهنگ تاثیر دارد. من یادم می آید دوستی داشتم که سوار پیکان می شد، هر وقت مرا می دید دستش را تند تند به نشانه احترام تکان می داد. بعدا ماشین گران قیمت تری خرید. دیگر وقتی مرا می دید فقط دستش را بلند می کرد. از این خاطره توام با شوخی که بگذریم واقعا اقتصاد تاثیر دارد. وقتی همه چیز شد سود و پول، این روی بسیاری از حوزه ها تاثیر می گذارد. موتور محرکه باید کجا باشد؟ فرهنگ یا اقتصاد؟ متاسفانه همین نگاههای ناقص است که بعدا در برنامه پنج ساله پنجم توسعه می بینیم که واقعا بین دوحوزه فرهنگ و اقتصاد ابدا تعادل وجود ندارد.
سراج24: پیشنهاد و راه حل شما برای این مشکلات چیست؟
اگر ما در تمام این سالها به جای پرداختن به حواشی و فارغ از اینکه کدام دولت سرکار آمده است، تمرکز میکردیم روی اقتصاد بدون نفت و یا مسئله فساد مالی، وضعیت با الان خیلی فرق میکرد. از دوران سازندگی تا الان، بعضیها دادگاهی شدند، حتی مجازات شدند، پس چرا همچنان مشکل باقی است؟ باید ریشه مسئله درمان شود. یعنی با مسائل، سیاسی، احساسی و مصداقی صرف برخود کردیم.
به نظر من سیستم مشکل دارد، باید ریشه را علاج کرد. درطول این چندین سال هرجا فرهنگ انقلاب ورود پیدا کرده، نتیجه داده ولی در بسیاری از بخشها هم همچنان مشکلات وجود دارد. بنابراین مهمترین مسئله ما بعد از جنگ این است که اصلا نمیدانیم مسئله اصلی انقلاب اسلامی چیست؟ مسئله اصلی امروز این است که ما میخواهیم زندگی در تراز خودمان داشته باشیم واین زندگی، زندگی شرقی و غربی نیست. بلکه زندگیای است که در آن علم و معنویت، رفاه و عدالت و.... وجود دارد. بخش قابل توجهی اصلا به این مسئله توجه ندارند. لذا باید با این نگاه با دولتها فراجناحی برخورد کرد چرا که این فرآیند طولانی است و با یک دولت و دو دولت به ثمر نمینشیند.
به عنوان مثال در همان اقتصاد بدون نفت که آقا فرمودند و تذکر دادند و تکنوکراتها لبخند زدند، نیروهای انقلاب چه کردند؟ اصلا جبهه مقابل وقتی لبخند میزند که ما کم کار هستیم.
سراج24: جوانان مومن انقلابی که رهبری فرمودند نگذارید منزوی شوند، چه کار میتوانند بکنند؟
درست است که بعضیها این جوانان را منزوی میکنند ولی بعضا عملکرد خود ماست که منجر به انزوا میشود. این جوانان باید در عرصههای مختلف حضور پیدا کنند و از مخاطرات نترسند. باید به این مسائل که نیاز امروز است، بپردازند. و اما عدهای که توان تولید مدل را ندارند، باید این مسئله را مطالبه کنند. یکی از مهمترین وظایف تشکلهای دانشجویی مطالبه این مباحث است.
نکته دیگر این است که ما باید عمیق بشویم. اینکه یک مسئلهای مدتی مد شود و بعد فراموش شود، فایدهای ندارد. مدتی، فساد بعد مسئله جمعیت و... .انشاءالله به فضل خدا با توجه به ظرفیتها و موفقیتها و با توجه به مسیر رفته می توان نقصها را برطرف و الگویی سترگ در تمام ابعاد، پیش روی بشر منتظر گذاشت. فقط نباید نیروها مغرور، دچار تردید و عافیت طلب شوند. ببینید آخرین سوره مدنی که بر پیامبر نازل شده است سوره توبه است واین سوره از مومنین نیز می خواهد توبه کنند. توبه کنند از همین آفتها.
سراج24: با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
من از هم شما ممنونم.
انتهای پیام/