سراج24- گروه سیاسی- علیرضا احمدی|رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان نیروی هوایی در بخشی از فرمایشات خود فرمودند: «قدرتهای مداخله گر میخواهند به مردم کشورها القا کنند که استقلالشان با پیشرفت منافات دارد؛ کسانی هم در داخل کشورها از جمله در ایران حرف آنها را تکرار میکنند.»
این سخن رهبری می تواند تلنگری باشد برای تمام کسانی که تصور می کنند پیشرفت و استقلال دو مسیری است که در یک تقاطع قرار گرفته و از این پس باید انتخاب کنیم که از کدام سو قصد عبور داریم.
این عده کسانی هستند که عمدتا امریکا را به عنوان یک ابرقدرت مطلق و یکه تاز نظام بین الملل می بینند و ارتباط گرم و صمیمی با امریکا را لازمه پیشرفت می دانند و اگر در این مسیر استقلال کشورشان خدشه دار شود هم آن را به منزله هزینه پیشرفت و مساله ای اجتناب ناپذیر می نگرند.
بر این اساس بد نیست برای آگاهی بیشتر جماعتی که به امریکا خیره شده اند، کمی از گذشته امریکا و چگونگی کسب قدرت توسط حاکمان آمریکا بگوییم و موضوع را از این منظر بشکافیم که امریکای ابرقدرت (در ذهن یک عده) چگونه به این برتری رسیده است.
موضوع را از همین قرن اخیر پیگیری می کنیم نه از سال 1498 که اولین غارتگران آمریکایی، سرخپوستان و بومیان امریکایی را غارت و قتل عام کردند.
اگر به تاریخچه و چگونگی قدرتمندی دولت امریکا که امروز بسیاری برای تجدید رابطه با آن بسیار مشعوف هستند و در عین حال که میدانند سهم و نفوذ آنان با دولت امریکا در عرصه بینالمللی مساوی نیست، توجه کنیم، میبینیم ایالات متحده بعد از آنکه نخستین قدرت اقتصادی جهان شد، قدم در راه ارتباط مستحکم و سازمانی با دولتهای بزرگ گذاشت و اینچنین بود که توانست نفوذ خود را بر پایه قدرت و پیشرفت درونی بر نفوذ سایر دولتها اشاعه دهد.
دولت امریکا حتی بعد از جنگ جهانی اول با آنکه جزو قدرتهای پیروز محسوب میشد اما با توجه به آنکه از قدرت مساوی با سایر قدرتهای پیروز برخوردار نبود هرگز حاضر به عضویت در جامعه ملل نشد و در عرصه بینالمللی و رابطه با قدرتهای بزرگ که دارای منافع ملی متضاد بودند هم با احتیاط و مراقبت شدید عمل می کرد.
شاید یکی از دلایلی که باعث شد امریکا در سال 1919 تبدیل به نخستین اقتصاد جهانی شود، همین عامل یعنی اتکا به قدرت و پیشرفت و توسعه درونی بود. درست بعد از همین سال بود که ناگزیر سرمایههای امریکایی راه اروپا را در پیش میگیرند و امریکا پس از جنگ جهانی دوم و انحلال جامعه ملل و تشکیل سازمان ملل متحد، خود را قدرت برتر دنیا دانست و امروز شاهدیم که نفوذ سیاسی امریکا به خاطر نفوذ اقتصادی است که این کشور به همراه همپیمانان خود به رغم وجود مشکلات فراوان در عرصه اقتصادی، در پی ارتقای سطح و بهبود آن قدم برمیدارد. هر چند امریکا در جریان کسب قدرت از ابزار استعمار و استثمار و ظلم و جنایت و خیانت در لباس خدمت که بزرگترین آن انفجار بمبهای هستهای در پایان جنگ جهانی دوم بود، استفاده کرده است اما این واقعیت که اقتصاد درونزا و پیشرفت در عین حفظ استقلال، دلیل مهم و پشتوانه ای قوی در مسیر قدرت امروز و دیپلماسی و سیاست خارجی امریکا و سایر قدرتهای بزرگ است را نمیتوان انکار کرد.
این مطالب البته به معنای آن نبوده که در مسیر اتکا به سرمایه ها و منابع داخلی و عبور از مسیری که پیشرفت و حفظ استقلال توامان در آن وجود دارد، باید گسترش روابط بینالمللی را کنار گذاشت؛ هرگز چنین اعتقادی در افکار هیچ شخص عاقلی نیست و از دیگر سو کسی هم به دنبال آن نبوده که سیاست خارجی ایران عینا برگردانی از راه و روش امریکا باشد اما این نکات گفته شد تا آنان که امریکا و رابطه با آن را غایت مطلوب خود در مسیر پیشرفت می پندارند بدانند که یکی از عوامل قدرت امروز امریکای پیشرفته هم توجه به اصل توسعه درون زا و پیشرفت متکی به داخل همراه با حفظ استقلال بوده است نه نگاه به بیرون و تمرکز روی ثروت و قدرت سایر دولت ها.
فارغ از این توضیحات که برای روشنگری ذهن تاریک عده ای بیان شد، در شرایط فعلی بیشتر از هر زمانی توجه به این «اصل اقتصادی – سیاسی در مسیر رشد و توسعه» ضروری است که نباید بیش از داخل به خارج امیدوار بود و در صحبت ها و گزارش های تلویزیونی و سخنرانی ها طوری صحبت کنیم که انگار حماسه اقتصادی وابسته به خارج است و بر همین اساس بگوییم «حماسه اقتصادی را در بخش خارجی کلید زدیم و این کار بحمدالله شروع شد و ما شاهد تحول اقتصادی در ماههای آینده خواهیم بود.»
نگاهی به پیشرفتهای کشورمان در طول سه دهه انقلاب نیز مؤید این مطلب است که نقاط عطف پیشرفت در جمهوری اسلامی مدیون همت و عزم جوانان ایرانی است. فعالیت صلحآمیز هستهای، پرتاب ماهواره تحقیقاتی و انتقال موجود زنده به فضا، پیشرفتها در زمینه شبیهسازی، سلولهای بنیادی و تحقیقات درمانی، پزشکی، تجربی و فیزیکی، پیشرفتهای دفاعی و نظامی و ساخت ناوهایی که امروز مأموریتهای بینالمللی برعهده دارند، همگی با اتکا به قدرت، پیشرفت، استقلال، اقتدار و نگاه به ظرفیت های درونی و سرمایه و منابع داخلی تحقق یافته است؛ آن هم در شرایط تحریم و اوضاعی که بسیاری از سلطهگران از ترس این پیشرفتها هزار مانع در مقابل ما ساختهاند.
یقیناً امروز هم ما میتوانیم با توجه به اصل اقتصادی – سیاسی اقتدار درون زا که ابزار ضروری رشد و توسعه محسوب می شود، سرمایههای داخلی که بسیار بیشتر از گذشته رو به شکوفایی است را مورد استفاده قرار دهیم و مشکلات داخلی و خارجی خود را نیز با اتکا به آنها حل کنیم. اغراق و دور از اندیشه نیست اگر در این باب بگوییم قدرت و پیشرفت داخلی و حفظ استقلال ضامن پیشرفت ها و توانمندی بینالمللی است.
بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با تاکید بر اینکه مسئولان اقتصادی به این نتیجه رسیده اند که راه برطرف کردن مشکلات، تقویت ساخت درونی است و تنها راه حل مشکلات اقتصادی کشور، نگاه به ظرفیت های بیشمار درونی است و نه نگاه به بیرون و برداشته شدن تحریم ها، در عین حال خاطرنشان کردند که «استقلال به معنای بداخلاقی و قهر کردن با دنیا نیست، استقلال به معنای سدّی در مقابل نفوذ کشورهایی است که می خواهند منافع ملتها را تحت الشعاع منافع خود قرار دهند.»