اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۵۵:۴۲
اذان ظهر ۱۲:۰۴:۲۳
اذان مغرب ۱۸:۵۹:۵۶
طلوع آفتاب ۰۵:۲۶:۰۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۱:۰۸
نیمه شب ۲۳:۱۸:۵۵
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۲/۱۰/۰۷ - ۱۰:۰۴

کسب گیشه یا سینمای ارزشی

باید تکلیف خودمان را با سینمای ارزشی روشن کنیم و بدانیم که هر فیلمی صرف طرح یک سری شعارها و نمایش برخی نمادهای مقدس و مذهبی، ارزش نمی یابد.

کسب گیشه یا سینمای ارزشی

آیا سینمای ارزشی با پسند مخاطب عام در تعارض است؟ چرا بسیاری از فیلم هایی که برچسب «ارزشی» دارند، در گیشه ناموفق هستند؟ آیا می توان راهی یافت که یک فیلم، در عین داشتن محتوایی متعالی، پرفروش هم بشود؟
به گزارش سراج24، این پرسش ها و بحث برای یافتن پاسخ به آن ها، از مناقشاتی است که طی 30 سال گذشته در سینمای ایران جریان داشته. در این میان، پیش و بیش از همه اهالی این عرصه، شهید سید مرتضی آوینی بود که به این مباحث پرداخت. سید شهیدان اهل قلم در زمان و زمانه ای چنین بحث ها و چالش هایی را در حوزه نظریه پردازی هنر هفتم درانداخت که هم مدیریت سینمایی وقت و هم فضای غالب و حاکم بر ژورنالیسم و نقد سینمایی، از جریان سینمای ضدمخاطب دفاع می کردند. درواقع ریشه مناقشه میان «گیشه» و «ارزش» به سیاستگذاری سینمایی مدیریت دولتی دهه 60 و همچنین ادبیات نقد فیلم همان دوران بر می گردد. یعنی هم علاقه فضای روشنفکری آن سال ها و هم رویکرد سیاست های سینمایی وزارت ارشاد و معاونت سینمایی آن دوران ، به سمت فیلم های جشنواره ای و مقلد آثار آوانگارد اروپایی بود. فیلم هایی که مخاطب خاص را هدف قرار داده و قدرت جذب مخاطب عام را نداشتند.
از همان موقع، این خشت کج گذاشته شد که فیلم با ارزش و فرهنگی و پیشرو، یعنی فیلمی که فقط فلاسفه و اندیشمندان و علما را مخاطب قرار دهد و عامه مردم قادر به درک و برقراری ارتباط با آن نباشند. خشتی که با سلطه بحران فروش -از اواخر دهه 70- فروریخت.
شهید آوینی در همان ایام که فیلم های ضدمخاطب غوغا می کردند و هنوز عواقبشان گریبان سینمای ما را نگرفته بود، جعل و تقلب اتفاق افتاده را برملا کرد؛ اینکه اساسا سینمای ارزشی به معنای واقعی کلمه، بدون مخاطب معنا ندارد. همه مشکل سینمای ارزشی و تعارض تحمیلی آن با فروش و گیشه، به اشتباه در تعاریف و نظرات، حول این مفاهیم بر می گردد. اشتباهی که البته برخی از فیلم سازان منتسب به جریان ارزشی نیز با بعضی از آثار ضعیف خود به آن دامن زدند.
اما حقیقت أمر این است که سینمای ارزشی، در معنای اصلی و اصیل خودش نه تنها هیچ تعارض و تنافری با گیشه و فروش ندارد که می تواند متضمن حیات اقتصادی سینمای کشور هم باشد. اما چگونه؟بگذارید مسئله را ریشه ای حل کنیم.
ابتدا باید تکلیف خودمان را با سینمای ارزشی روشن کنیم و بدانیم که هر فیلمی صرف طرح یک سری شعارها و نمایش برخی نمادهای مقدس و مذهبی، ارزش نمی یابد. همان طور که مشخص است، سینمای ارزشی ترکیبی است از دو واژه «سینما» و «ارزش». برخی، سینما را معادل با فیلم می دانند و عده ای هم معتقدند سینما یعنی جایی یا سالنی که در آن یک فیلم را نمایش می دهند. سینما هر دو تعریف را در بر می گیرد، اما تعریفی کلان تر و کامل تر دارد. سینما یعنی مجموعه فرایندهایی که منجر به تولید، توزیع و عرضه یک فیلم می شود. تولد ایده و تولید فکر توسط مراکز اندیشه ای و تزریق آن به فیلم سازها (که از محورهای اصلی در نظام هالیوود محسوب می شود) نوشتن فیلمنامه توسط یک یا چند نفر، تأمین بودجه و پشتیبانی سخت افزاری و لجستیکی از سوی سرمایه گذاران و حامیان مالی، جمع آوری نیروها و عوامل به وسیله تهیه کننده، انتخاب بازیگر و ایفای نقش آن ها در فیلم، ساخت فیلم توسط کارگردان، توزیع فیلم از سوی یک کمپانی یا شرکت به اقصی نقاط یک کشور یا جهان، اکران فیلم به وسیله دفاتر فروش و سرانجام حضور مردم برای تماشای یک فیلم، از مهم ترین مراحل در سینما هستند. درواقع، سینما یک پدیده مدرن، هنری، صنعتی و رسانه ای است که در قالب یک نهاد اجتماعی به منصه ظهور می رسد.
نمی توان خلاقیت و نبوغ فردی را در این عرصه انکار کرد، اما واقعیت محتوم و محکوم درباره هنر هفتم این است که از ابتدای تولد تاکنون، همیشه در قالب فعالیت جمعی پیش رفته است. از همان آغاز نیز مجموعه ای از عوامل نظیر دفاتر تولید فیلم، تجار، دلال های سینمایی و در نهایت مخاطب عام بودند که تاریخ سینما، موج ها ، گرایش ها ، سبک ها و ژانرها را پدید آورده و متحول ساختند. به همین دلیل هم برخلاف بعضی از رشته های هنری همچون نقاشی ، ادبیات ، مجسمه سازی و ... که متکی بر فرد هستند، کار فیلم سازی الزاما یک کار گروهی و اجتماعی است. گروه فیلم سازی برخوردار از اعضای متخصص تر و توانمندتر، فیلم بهتری می سازند. در کشوری که فرایندهای تولید و توزیع و اکران یک فیلم به صورت استانداردتری صورت می گیرد، سینما بیشتر پیشرفت می کند و پویایی افزون تری دارد.
یکی از حلقه های مهم، ضروری و الزامی در سینما -که بدون آن اصلا سینمایی به وجود نمی آید- رجوع مردم به گیشه برای خرید بلیت و سپس تماشای گروهی و جمعی یک فیلم است.مخاطب های سینما اصلی ترین ضلع نهاد اجتماعی سینما محسوب می شوند. جلوه این امر نیز زمانی است که صدها نفر در یک سالن تاریک جمع می شوند تا یک فیلم را تماشا کنند. یک اثر سینمایی خوب تنها زمانی به نتیجه اصلی می رسد و می تواند جریان ساز شود که توجه مردم را به خود جلب کند.
خُب، بنابراین تعاریف، سینمای ارزشی وقتی پدیدار می شود که همه این فعل و انفعالات همراه با تعهد اخلاقی و دینی و همچنین دردمندی و دلسوزی اجتماعی به انجام برسد. سرمایه اصلی یک فیلم ارزشی ، پشتوانه اعتقادی و انگیزش های متعالی افرادی است که فرایندهای مختلف سینمایی را در مراحل مذکور پیش می برند. بدون تردید، اگر عشق و ارادت به یک ارزش برتر، محور فعالیت قرار گیرد، همه فرایندها با همدلی گروهی و تأثیرگذاری اجتماعی عمیق تری اتفاق می افتد و فیلمی که در نتیجه چنین فرایندی ساخته شود حتما با مخاطب گسترده ای مواجه خواهد شد.
با این دیدگاه اگر به پرسش های اول بحث برگردیم، می توانیم پاسخ هایی را استخراج کنیم. درباره اینکه آیا سینمای ارزشی با گیشه پرفروش در تعارض است؟ پاسخ قطعا منفی است؛ هدف از سینمای ارزشی، ترویج نیکی ها و فضیلت های اخلاقی و اجتماعی است و فیلمی می تواند به چنین مهمی دست بزند که مخاطب انبوهی داشته باشد. داشتن تماشاگر گسترده و فروش زیاد، یک سوداگری و تجارت نیست. طبیعی است که یک فیلم اگر قصد تاثیرگذاری و جریان سازی دارد، باید تماشاگر داشته باشد. در واقع، جذب مخاطب، مرحله تکمیلی و الزامی یک پروژه سینمایی است. فیلم خوب زمانی کارکرد می یابد که حرفش را به ذهن و دل توده مردم برساند. در غیر این صورت، حرف هایش ابتر و بدون تأثیر می ماند.
سوال دیگر این بود که چرا بسیاری از فیلم هایی که برچسب «ارزشی» دارند، در گیشه ناموفق هستند؟ پاسخ این است که اولا بحران مخاطب فقط به فیلم های دارای موضوع ارزشی محدود نمی شود و کل سینمای امروز ایران را در بر گرفته است. پرفروش ترین فیلم های حال حاضر سینمای ما حدود 200 هزار نفر تماشاگر را به سالن های سینما می کشانند که این رقم، حتی به نیم درصد جمعیت کل کشور هم نمی رسد! ثانیا، اتفاقا اگر به آمارهای موجود نگاهی انداخته شود، کاملا هویداست که درصدر جدول پرتماشاگرترین فیلم های پس از انقلاب اسلامی، اغلب آثاری دیده می شود که رویکرد به ارزش ها داشته اند. فیلم هایی چون «عقاب ها»، «کانی مانگا»، «اخراجی ها» با وجود همه انتقاداتی که بر آن ها وارد است اما به هر حال در تاریخ سینمای ایران نامشان به عنوان فیلم دفاع مقدسی ثبت شده است و هر سه در صدر پر تماشاگرترین یا پرفروش ترین فیلم های 35 سال اخیر سینمای کشورمان قرار دارند. حتی برخی از فیلم های مذهبی همچون «مریم مقدس» و «ملک سلیمان» پر فروش ترین فیلم های دوره خودشان بودند. ثالثا، همان طوری که شرح داده شد، توزیع و اکران فیلم ها هم از مراحل مهم نظام سینمایی یک کشور است. یکی از مهم ترین علل بحران مخاطب در سینمای ایران، عدم توازن در اکران فیلم هاست. سیستم توزیع و نمایش فیلم ها در سینمای ما، معیوب و بیمار است. وضعیت در این حوزه به گونه ای است که اغلب فیلم های ارزشی با حداقل فضا و زمان ممکن روی پرده می آیند و نشریات و رسانه های سینمایی نیز غالبا این گونه فیلم ها را بایکوت می کنند. مجموعه این نوع عوامل دست در دست یکدیگر می دهند تا بسیاری از فیلم ها و به ویژه آثار منسوب به جریان سینمای ارزشی با استقبال پایین، اکران خود را پشت سر بگذارند. رابعا، یکی از بدسلیقگی های مدیران سینمایی در دوره های مختلف، سفارش ساخت فیلم ارزشی به فیلم سازهایی بوده که توانایی یا اعتقاد لازم برای تحقق فیلمی در شأن موضوع مدنظر را نداشته اند. معمولا فیلم های ارزشی که از مسیر «سفارش» ساخته شده اند، به نتیجه خوبی نرسیده اند.
پرسش دیگر این بود که یک فیلم با محتوایی متعالی چگونه می تواند پرفروش بشود؟ یکی از نقاط ضعف خیلی از آثار سینمایی، عدم مخاطب شناسی و مخاطب یابی است. گاهی  برخی از فیلمسازها صحبت هایی نظیر این را مطرح می کنند که هدفشان فروش فیلم و سود در گیشه نیست و صرفا قصد کار فرهنگی و اخلاقی دارند! این تفکر، دقیقا مثل این است که یک فیلمساز بگوید که تدوین برایش هیچ اهمیتی ندارد، یا فیلمش را بدون بازیگردانی و هدایت بازیگر می سازد! برخی کارگردان ها هم فیلم به ظاهر ارزشی می سازند و برای جذب مخاطب از روش های مبتذل کمک می گیرند؛ استفاده ابزاری از بازیگران زن و بهره بردن از جذابیت کاذب، از اساس با سینمای ارزشی منافات دارد و فیلمی که با تمهیدات نازل به دنبال فتح گیشه است، دیگر یک فیلم ارزشی محسوب نمی شود. همان طور که مثال زدیم، یک فیلم ارزشی بدون تکیه بر ابتذال و با برخورداری از پشتوانه هنری و محتوایی خوب و البته، مخاطب شناسی و مخاطب یابی، می تواند گیشه های سینماها را هم فتح کند. نمونه چنین آثاری «قلاده های طلا» است که به خاطر پرداختن به موضوعی به روز و مبتلابه جامعه ، برانگیختن نظر و توجه مخاطبی که به موضوع فیلم علاقه مند است و همچنین برخورداری از تبلیغات و امکان مناسب اکران، توانست به عنوان یک فیلم ارزشی، پرفروش هم بشود.
روزنامه حرف مازندران/

 

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••