به گزارش سراج24 میرزاکوچک جنگلی نماد غیرت دینی و باورمندی مردم گیلان است که توانست مشکلات جوامع را از طریق آموزههای دینی برطرف کند. او از سلسله عالمان دینی بود که نامش تداعی کننده مجاهدتهای مرجع عالیقدر میرزای بزرگ شده است که فتوای تحریم تنباکو را صادر کرده بود. در دو دهه اخیر تلاشهای بسیاری صورت گرفته و مقالههای متعددی نوشته شده است تا با ذهنیتگرایی و داستانسرایی میرزا کوچک را وابسته به خارجیها نشان دهند اما غافل از اینکه وقتی مرامنامه قیام جنگل را مطالعه میکنیم میبینیم به طور کامل هویت اسلامی دارد. دستنوشتهها و مجموع گفتههای میرزا کوچک خان جنگلی طبق اسناد و مستندات حاکی از اسلامی بودن نهضت جنگل است، سیرتها و روشهای مبارزه میرزا کوچک جنگلی امروز میتواند الگویی برای تمام مبارزان باشد.
11 آذر سالروز شهادت میرزا کوچکخان است که در کلام بسیاری از بزرگان جایگاه خاصی برای خود داشته است و صاحبان فضیلت و علم در سخنان خود به بزرگیها و رشادتهای این سردار اشاره کرده و سخنان متعددی را عنوان کردهاند.
سردار جنگل در کلام امام خمینی(ره)
این قیامها که ما شاهدش بودیم ایجادش همه از علما بود. این قیامهایی که در این صد سال شده است از کی بوده؟ چند قیام در این صد سال؟ کی رأس اینها بوده؟ قیام تنباکو، مرحوم میرزا بود. قیام مشروطه از نجف، آقایان نجف، از ایران ، علمای ایران ایجاد کردند. این چند قیامی که ما شاهدش بودیم همه از علما بود. علمای اصفهان قیام کردند، رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله بود. علمای تبریز قیام کردند. علمای مشهد قیام کردند. در این صد سال هر چه قیام بوده است تقریباً از اینها بوده، تبریز هم خیابانی یکی از آقایان. بله، جنگل هم بودهاند. آنها هم بودهاند. اما در اقلیت بودند. عمدهاش اینها بودند.
میرزا کوچکخان از نگاه مقام معظم رهبری
اگر بخواهیم به تاریخ برگردیم، همه جا، پای بینش دینی و سر رشته داران امور دینی مردم را میبینیم. قیام میرزای شیرازی، مسئله مشروطیت، قیام مدرس، قیام میرزا کوچک خان و مسائل گوناگون دیگر، چه قبل از دوران پهلوی، چه در دوران پهلوی همه جا، پای انگیزه دین و به طور مشخصتر، پای علمای اسلامی در میان و مشهود است. ( 51/ حوزه و روحانیت، ج 1) میرزاکوچک شجاع جنگلی، یک نمونه و یک مسطوره [نمونه] است؛ وقتی مرحوم میرزا کوچک جنگلی در این منطقه دلش با احساسات شجاعانه اسلامی بیدار شد، آن روز نغمه اتّحاد اسلام در سرتاسر گیلان و در بین خواص این مرز و بوم پیچیده بود. (سخنرانی در رشت 11/02/1380 )
میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا - یعنی روسها و انگلیسیها - یک «نه»ی بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها؛ اما در کنار او کسانی بودند که میخواستند با دستگاه حکومت آن روز - بعد هم با رضاخان که تازه میخواست سر کار بیاید - مبارزه کنند، اما به روسها پناه میبردند؛ به باکو رفتند و بند و بستهایشان را کردند و به ایران برگشتند و سرسپرده آنها شدند. اما میرزاکوچک خان قبول نکرد و حاضر نشد سازش کند؛ او، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشکر رضاخانی - و قبل از رضاخان، آن کسانی که بودند - مبارزه کرد؛ با احسان اللّه خان و دیگران هم کنار نیامد. وقتی جوان گیلانی سر قبر میرزاکوچک خان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد با ایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ مُرد، اما یک مشعل شد.
ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام میرزاکوچک خان را به یاد می آوردیم و شرح حال او را می خواندیم، نیرو می گرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای این که به یک نسل هویّت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد. امثال او تعدادی بودند که در غربت مبارزه کردند، در غربت هم مُردند؛ اما می بینید که امروز غریب نیستند. جریان تاریخ، جریان عجیبی است. نگذاشت و نخواهد گذاشت شیخ فضل اللّه ها و میرزاکوچک خان ها و خیابانی ها و امثال اینها، همچنان که غریب مُردند، غریب بمانند. دشمنان می خواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند. (سخنرانی مقام معظم رهبری در رشت 12/2/1380 )
درست است که نماد شجاعت و مجاهدت مردم گیلان بحق شهید بزرگوار میرزا کوچک جنگلى است که براى اسلام براى قرآن براى اقامه دین و در مقابله با بیگانگان و متجاوزان در دوران غربت قیام کرد و یاد او هرگز نباید فراموش شود اما در دوران انقلاب اسلامى آن کسانى که توانستند نمادهاى گوناگونى در عرصههاى مختلف از گیلان عرضه کنند و نشان بدهند یکى دو تا نیستند. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از مردم استان گیلان 8/10/1389 )
از تصادفهاى شگفتآور یکى این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. (14/3/1361- سخنرانی مقام معظم رهبری نمازجمعهی تهران ) مردم مؤمن گیلان همواره پرچمدار مبارزه با استعمار و استبداد بوده اند و میرزا کوچک خان جنگلی نمونه بارز آن است. (1389/10/08- سخنرانی در دیدار هزاران نفر از مردم استان گیلان با رهبر معظم انقلاب ) میرزا کوچک جنگلی برای اسلام، برای قرآن، برای اقامه دین و در مقابله با بیگانگان و متجاوزان قیام کرد. (بیانات رهبری در دیدار هزارن نفر از مردم گیلان 8/1/1389 )
«میرزا از منظر اندیشمندان»
«ابراهیم فخرایی»: (نویسنده کتاب سردار جنگل و از یاران میرزا کوچک خان) میرزا آدم معتقدی بود. خیلی به اسلام عقیده داشت. هیأت اتحاد اسلام درست کرده بود که 27 نفر عضو این هیأت و اغلبشان هم از روحانیون بودند. او هیچ کاری را بر خلاف شرع انجام نمیداد. (کیهان فرهنگی سالنامه اول ، شماره 9، آذر 1363 )
«ملکالشعرای بهار»: مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و غالبا استخاره میکرد. جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات، در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به سر داشت. بعد از انقلاب مشروطه در سنه 1326 هجری قمری در گیلان بر ضد محمدعلی شاه و استبداد صغیر قیامی شد و جمعی از طلاب و جوانان هم به آن پیوستند که یکی از آنها مرحوم میرزا کوچک خان بود. میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بینالملل تشکیلاتی را در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام به راه انداخت. (تاریخ مختصر احزاب/ ملکالشعرای بهار)
«علی اکبر دهخدا»: علی اکبر دهخدا که میرزا کوچک خان را در سنین جوانی دیده بود، در یادداشت های خود می نویسد: میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان و بی نهایت شجاع بود... اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی ساله می نمود در نهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود؛ آن هم از راه این که ایران، وطن او، یک مملکت اسلامی است و دفاع از آن را واجب می شمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمی شد و هرگز در عمر خود شراب نخورد و هم چنین از دیگر محرمات دینی مجتنب بود، لباس عادی داشت، قانع و بی طمع بود، همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم می کرد، اطاعت امر آزادی خواهان بی غرض و طمع را مثل واجب دینی می شمرد و همان وقت که در جنگل بود با معدودی از آزادی خواهان تهران که به آنان اعتماد و اعتقاد داشت در کارهای خود کتباً و به پیغام مشورت می کرد؛ لیکن پس از مشورت با آنان نیز فاصل استخاره بود و اگر استخاره مساعد نبود به گفته های ایشان عمل نمی کرد. (ماهنامه شاهد یاران، شماره 13 )
«دکتر حشمت»: دکتر حشمت(متحد اصلی و نزدیکترین یار میرزا در نهضتجنگل ) در توصیف او و افکار و عقاید میرزا، به بازجویان خود پس از دستگیری چنین میگوید: «. . . میرزاکوچکخان یک مرد بهتماممعنا مسلمان بوده و تابهحال دامنش به بیعفتی و بیدینی و دزدی و خیانت ملوث نشده است. این شخص است که آرزو دارد اسلام را به اعلاءدرجه استعلا ببیند. دیانت اسلام را بهتماممعنا قبولکرده و برای اجرای قوانین آن لباس مجاهدت بر تن نموده است. این مرد کسی است که تمام همراهان خود را قبلا قسم داد که برای حفظ اسلام و ایران از جان و مال بگذرند. این آدم [میرزا کوچکخان] با آنکه انقلابی است وطندوست و ملتپرست و دینپرور است . . .»
«علیاکبر ولایتی»: میرزا کوچک خان، مسلمانی معتقد، و مبارزی وطن خواه و نستوه بود و نهضت او خاستگاه دینی و مردمی داشت. نهضت جنگل به رهبری میرزاکوچک خان جنگلی در شرایطی شکل گرفت که همه جای سرزمین ایران آماده قیام های آزادی بخش برای پایان بخشیدن به حضور بیگانگان و پایان دادن به اوضاع آشفته درون مرزها بود. نهضت جنگل مقارن با بروز جنگ جهانی اول در سال 1914 شکل گرفت. با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان هدف های عمده نهضت عبارت بود از: اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت، رفع بی عدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد.
در پی انقلاب اکتبر 1917 روسیه، و متارکه روسیه از جنگ جهانی اول، دولت انقلابی دستور بازگشت نیروهای روس را صادر کرد. در این میان انگلیس بی رقیب ماند و در ایران به قدرت فعال مایشاﺀ تبدیل گردید؛ از همین رو تصمیم گرفت تا نهضت جنگل را که کانون اصلی تهدید منافع خود می دانست، از میان بردارد. براساس این برنامه عده زیادی از اهالی منطقه شمال را به جرم ارتباط با قوای جنگل دستگیر و به مناطق دیگر تبعید کرد. (منبع: ماهنامه شاهد یاران/شماره 12 / آذرماه 1385)
«آیتالله رضا استادی»: قیام میرزا کوچک خان جنگلی و... اینها قیامها و اقدامهایی هستند که توسط روحانیت ترتیب یافته و انجام و دنبال شدهاند و همه مورخان معاصر، دخالت روحانیت را در این نهضتها قبول دارند. نهضت مرحوم میرزا کوچک خان (که راجع به ایشان حرفهای نادرستی زده شده و قضاوتهای غیرواقعی علیه ایشان صورت گرفته) اسلامی بوده و هیچ ریشهای جز اسلام، جز قرآن، جز خدا، جز پیامبر نداشته... در مورد میرزا کوچک خان واقع این است که میرزا کوچک خان یک مسلمان معتقد و یک روحانی مؤمن بوده و قیام او یک قیام اسلامی و در راستای سایر قیامهایی است که فقط و فقط منشأ دینی داشتهاند.( ماهنامه شاهد یاران، شماره 13، آذر1385 )
«آیت الله مدرس»: وقتی از شهید مدرس در باره نهضت جنگل و میرزا کوچک خان استفتاء می کنند که «آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی کرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی که تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکا و اشکال داشته و حقیقتاً موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»
مرحوم مدرس در جواب مینویسد: «بسمالله الرحمن الرحیم . حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم. بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم و مسجل و بر هر مسلمانی لازم؛ خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است. (قیام جنگل صفحه 48 / نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت امور خارجه صفحه2 )
«علی دوانی»: پس از انقلاب مشروطیت یکی از بزرگترین جنبش هایی که در مملکت (ایران) پدید آمد قیام میرزا کوچک خان بر ضد نابسامانی موجود و نجات مملکت از نفوذ بیگانگان بود، چیزی که در این نهضت جلب توجه می کند این است که رهبری انقلاب را یک روحانی جوان عهده دار بود. مرکز ثقل و مغز متفکر جنگل را هیات اتحاد اسلام تشکیل می داد که افرادش به استثناء چند نفر همه از علماء بودند. شیخ بهاء الدین املشی، شیخ عبدالسلام، حاجی شیخ علی حلقه سری علم الهدی، سید عبدالوهاب صالح، حاج سید محمود روحانی (داماد ملا محمد حمامی روحانی مشهور گیلان) شیخ محمود کسمایی از اعضاء برجسته هیات مزبور در قیام جنگل به رهبری کوچک خان به شمار می رفتند. (نهضت روحانیون در ایران، ج 1 و 2، علی دوانی، ص 355- 347. )
میرزا کوچک خان یک طلبه روحانی مصمم بود که چون دید با این لباس نمی تواند در یک حرکت سیاسی حضور یابد لباس را کنار گذاشت و به نام اسلام و خدا و دین قیام کرد، در عظمت میرزا همین بس که دوست و دشمن او را مردی صادق، پاک و نجیب می دانند زیرا مدام متوجه ذات مقدس حضرت حق بود، همیشه در تنهایی و موقعی که ناراحت می شد دست به تسبیح می برد و ذکر می گفت و با خود زمزمه می کرد: خدایا تو را شناختم، قیامم برای توست، مصلحت چیست؟ این ها چون به یاد خدا بودند قیامشان ماند و باید بماند، وی به این نکته اشاره می کند اگر نیروی نظامی میرزا کوچک خان روحانی انقلابی و قهرمان بزرگ با قدرت علمی و ولایت فقیه سید حسن مدرس و با نطق های آتشین شهید شیخ محمد خیابانی در هماهنگی کامل بود در آن موقع می توانستند بساط استبداد و استکبار را برچینند (سخنرانی های اجلاسیه کنگره بزرگداشت روحانی مجاهد میرزا کوچک جنگلی، گیلان آذر 1368، ص 88- 91)
«آیتالله محفوظی»: این فرزند حوزه احساس وظیفه کرد که در مقابل ستم قیام کند و در چندین میدان مبارزات خود را ادامه داد، به دلیل تشابه آرمانی و علایق دینی حرکت انقلابی شهید خیابانی در تبریز و حرکت میرزا کوچک جنگلی در گیلان، هماهنگ شدند، اگر دعاوی پست شخصی بود هرگز به این کار رضا نمی دادند ولی چون حرکت اسلامی بود، آرمان پاک و خدایی بود و حرکتی در راه مصلحت ملت مسلمان ایران به شمار می رفت به سوی هم دست دراز کردند. آری متحد جان های شیران خداست. میرزا کوچک خان، مسلمان آگاه و مجاهدی بود که با سابقه طلبگی و شناخت اسلام درصدد تشکیل سازمانی برآمد تا نفوذ بیگانگان را از کشور اسلامی ایران قطع کند و به نابسامانی های جامعه پایان بخشد و حق و عدالت را بر کرسی نشاند. مردی که در هر مورد و مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و انسانیت فروگذار نمی کرد، میرزا در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته و یک روشنفکر مذهبی بود.
عقیده دینی وی چنین بود آنگاه هم که می خواهد برای خدا قیام کند، از هیچ چیز فروگذار نمی کند، جانش را در این راه می گذارد، اول مسئله دینی، دوم اتحاد اسلام، سوم دست دراز کردن به سوی علمای مجاهدی که با او همفکر بودند، همسویی داشتند یعنی منطق آنها هم منطق امیرالمؤمنین (ع) بود میرزا در مقابل استبداد و استعمار همچون کره استوار ایستاد و نتوانست ستم به محرومین و تجاوز به یک سرزمین اسلامی را تحمل کند، به وعده ها و امتیازهای سردمداران آن روز و حکام گیلان اعتنایی نکرد، میرزا را باید از مظلومیت بیرون آورد، مردی که دوستانش نقل کرده اند وقتی امام جمعه لیمنجول (در حوالی رودسر) به وی پیام داد که هدفت چیست و چه می خواهی؟ در جواب یک کلمه گفت: نظر من پیاده شدن احکام فراموش شده اسلام است، میرزا با این عقیده قیام کرد حالا دیگران می خواهند سوء استفاده کنند و چهره نورانی او را با آن اعلامیه ها و حرفهایش به خودشان ببندند، نمی توانند زیرا برای خدا قیام کرد: ان تقوموا لله مثنی وفرادی. (برگرفته از بیانات آیة الله محفوظی در اجلاسیه بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی (آذر 1368) )
«میرزا یحیی دولت آبادی» (نویسنده و از پیشگامان فرهنگ نوین در ایران و ازجمله مشهورترین و بزرگترین رجال سیاسی عصر مشروطه پس از آن ): میرزا یحیی دولت آبادی در خاطرات خود این مبارز مسلمان را چنین وصف کرده است: میرزا کوچک خان یکی از مجاهدین گیلان است در این وقت سالش به ظاهر میان پنجاه و شصت است مردی است قوی بنیه سیه چرده، موی سر و صورتش انبوه، دارای اخلاق نیکو و در عین صلح و سلامت خواهی سلحشور دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت های استبدادی خودی و بیگانه، این شخص قوه ای از مجاهدین فراهم آورده جنگل گیلان را اقامتگاه خود قرار داده به خیال خویش راه قشون کشی روس را به ایران تنگ نموده است. این شخص بیشتر از مجمع اتحاد اسلام که در بادکوبه بوده تشویق می شده، عثمانیان هم که طرفدار اتحاد اسلام هستند به وی توجه داشته اند آلمان ها هم در ضمن تحریکات که در ایران بر ضد روس و انگلیس می کرده اند در تشجیع قوه جنگل نیز کوتاهی نداشته اند ولی میرزا کوچک خان با وجود استفاده نظامی که از آنها می نموده است اسلامیت خود را از دست نمی داده، بیگانه را بیگانه می دانسته است هر که بوده باشد چنان که روس ها مکرر خواستند او را تطمیع کرده به دام بیاورند و فریب آنها را نخورد. (حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، ج 4 ص 94- 93)
وی در جای دیگر مینویسد: میرزا کوچک خان مردی پاکدامن بود و در طی انقلاب که حکومت ملی دچار مخاطره گشت این مرد باغیرت اردویی تشکیل داد و چند سال در مقابل تجاوزات خارجی و حوادث داخلی ایستادگی کرد، نه تطمیع او را از خیال خود بازداشت و نه تهدید. (حیات یحیی ، یحیی دولت آبادی ، ج 4، ص 278- 277)
«عبدالله مستوفی» (از نویسندگان معاصر): میرزا کوچک خان مرد مسلمان و متنسک بوده و در انقلابات چند ساله گیلان در ضمن جلوگیری از تطاول قشون روس و انگلیس خدمت های ذیقیمتی به اهل ولایت خود کرده است. تقدیر چنین بوده که میرزا کوچک خان وارد سیاست شده و با اخلاق نیک جبلی خود که از تعلیمات مذهبی پاک تر و صاف تر هم شده بود عده ای دور خود جمع کرده و مدت چهار پنج سال یک ناحیه مهم کشوری را از تعدی و تجاوز خارجی حفظ کند... در مورد این مرد پاک که مساوات مسلمانی را در تمام کارهای خود کاملا رعایت می کرده، و با افراد خود یک جور غذا می خورده و یک جور لباس می پوشیده و همواره فکرش این بوده که قدرتی را که روزگار برایش تدارک دیده است در راه خیر جامعه بکار اندازد ترحیم می کند زیرا این مرد را شخص پاک و مسلمان بی آلایش بجا آورده ام، نامش زنده و جاوید باد. (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ج 3، ص 365- 364. )
«مهدی ملک زاده» (از نویسندگان معاصر): میرزا کوچک خان به داشتن اراده، آزادمنشی، قوه استدلال و قدرت تفکر در میان طلاب معروف بود (او) یکی از مجاهدین حقیقی و یک فرد مؤمن بود، سربازی آزاده بود و در هر مورد و مقام در تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمی کرد، پس از آن که در جرگه مجاهدین مشروطه خواه وارد شد از گرفتن جیره و مواجب خودداری نمود.(سردار جنگل، ص 446- 445; تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، ج 2، دکتر سید جلال الدین مدنی، به نقل از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج 5، دکتر مهدی ملک زاده).
«منشور گرکانی» از محققین و نویسندگان معاصر: منشور گرکانی که در خصوص سیاست خارجی شوروی در ایران و رقابت این دولت با انگلیسی ها تحقیقاتی به عمل آورده است، میرزا کوچک خان را چنین معرفی می کند: یکی از آزادی خواهان واقعی و بامسلک که حقیقتا برای نجات ملت ایران - نه برای جاه، مقام، هوس، وکالت و وزارت - از گیلان قیام کرده و همراه مجاهدین مشروطه طلب به تهران حمله و محمد علی شاه مستبد را بیرون کردند میرزا کوچک خان جنگلی نام داشت این مرد در تهران مسجد محمودیه جنب خیابان سیروس به نام طلبه علوم قدیمه کسب علم می کرد و به این جهت بسیار مقدس و با وجدان بود. (رقابت روسیه و انگلیس در ایران، محمدعلی منشور گرگانی، به اهتمام محمدرفیعی مهرآبادی ص65)
«احسان الله خان»: احسان الله خان به دلیل اختلاف فکری و عقیدتی از میرزا کوچک خان جدا شد و حتی با او جنگید با این وجود نتوانست واقعیتی مسلم را در خصوص شخصیت این مرد مقاوم مورد انکار قرار دهد و اقرار کرد: میرزا کوچک خان در شمال وجهه ملی داشت و یکی از مجاهدین شجاع، باشهامت و بسیار صالح بود که در تمام طول عمر و خدمتگزاری در راه انقلاب با داشتن آن همه اقتدار مرتکب هیچ گونه دزدی، اختلاس و استفاده شخصی نشده برای خودش یک شاهی هم برنداشت. ژنرال دونسترویل هم که از دشمنان جدی میرزا کوچک خان بود و قوایش چندین بار با وی جنگیدند در خصوص این مجاهد مسلمان می نویسد: نهضت جنگل از طرف میرزا کوچک خان انقلابی معروف که یک ایده آل با شرف و منصفی است تشکیل یافته (است) و در جای دیگر می گوید: امثال این مرد در ایران کمیاب است ولی راجع به طرز نگرش او چون بر علیه انگلستان است اظهار تنفر می کند. ( رقابت روسیه و انگلیس در ایران محمد علی منشور گرکانی، به اهتمام محمد رفیعی مهرآبادی، ص 65. )
«میرزا در کلام همسر»: یکی از عواملی که تا حدودی از دردها و آزردگی های میرزاکوچک خان می کاست، وجود همسر وفادار، مقاوم و صبورش می باشد میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار، چشم در چشم اشک آلود همسرش می دوزد و درد دل می کند. همسر میرزا نیز چنین می گوید: «من که به مراتب فرزانگیات آگاهم، از آنچه بر من گذشته تاسفی ندارم و از آنچه بر من وارد خواهد شد نیز راضی ام؛ زیرا به خدای عادل و رئوف توکل دارم و همه پستی ها و بلندی ها و تحولات را از سرچشمه مشیت او می نگرم. من بازندگی ساده و شرافتمندِ توأم با فقر و قناعت خو گرفته ام و چون آمیخته به ریا و تصنع نیست، آن را محبوب و لذت بخش می شمارم و معتقدم بهترین لذت جهانی هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است».
همچنین ایشان در این دیدار گفت: اوضاع ما از همه جهت مغشوش و نامعلوم است. خطر از هر سو تهدیدمان می کند و در معرض طوفان حوادث هستیم. تو جرمی نداری جز اینکه همسر من هستی و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگی ات سیاه و تباه گردد. حیف است هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده، دچار خزان حوادث شوی و از طراوت بی بهره بمانی در حالی که طلاق حلاّل این مشکلات است و تو پس از طلاق به حکم شرع مجاز خواهی بود زندگی نوینی برای خود تدارک ببینی.
همسرش گفت: من این پیشنهاد را نمی پذیرم زیرا مایل نمی باشم به پیمان شکنی و بی وفایی متهم شوم. قبول این تکلیف به معنای تن دادن به ملامت های مردم است. آیا نمی گویند هنگام اقبال روزگار با شوهرش بود اما زمان مصایب ناساز گشته است؟! نه، تسلیم چنین امری برایم گوارا نمی باشد. من هنوز تو را روی پله های شهرت و افتخار می بینم. (سردار جنگل، ص387؛ میراث ماندگار، ج اول، ص149؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج5، ص309؛ تلاش آزادی، باستانی پاریزی، ص336. )
«شاپور رواسانی» (دکترای علوم سیاسی از دانشگاه هانوفر آلمان): تا جایی که من از زندگی میرزا کوچک اطلاع دارم مسلمان معتقدی بود و تا جایی که میتوانست در احوال شخصی و اصول اهدافش انسان معتقدی بود. برخورد نکردم به نکتهای که میرزا خواسته باشد کسی یا گروهی را با موعظه یا تبلیغ یا رفتار سیاسی وادار به کاری کند. وقتی هم که سوال کردند از او که هنگامی که بر سر کار بیایی چه میکنی گفت وقتی ما تهران را تصرف کردیم نمایندگان مردم نوع حکومت را تعیین خواهند کرد. او به هیچ عنوان درباره نوع حکومت اظهارنظر نکرد.
نامههای میرزا بسیار موقر، متین و سیاسی است اما کوشش نمیکند با کمک آیات و احادیث یا نقل قول مذهبی برای خودش یا دیگران موقعیتی ایجاد کند. از آن گذشته در زندگی سیاسی خودش از همراهان انتظار داشت که صادقانه برای مبارزه با استعمار و استبداد مبارزه کنند و به همین علت من ندیدم که به دیگران تکلیف دینی یا مذهبی کند، چون خودش را یک طلبه میدانست، وقتی یک نفر طلبه است با مجتهد فرق دارد.
«فتح الله کشاورز» (محقق و گردآورنده اسناد نهضت جنگل): شاید بتوانم بگویم میرزای جنگلی به امامان معصوم و بیش از همه به امام حسین علیه السلام اقتدا می کرد. در بیشتر حملاتی که انجام می داد، یا هنگامی که مورد تهاجم قرار می گرفت، به قیام امام حسین علیه السلام استناد می کرد و می گفت: «پیش می رویم، یا کشته می شویم و به راهی می رویم که امام حسین علیه السلام رفت، یا پیروز می شویم».
ما معتقدیم که پای بندی دینی و مذهبی میرزا تنها به دوران طلبگی او مربوط نمی شود، بلکه در مقام مدیریت نهضت به عنوان یک اصل مورد توجه او است و شواهد تاریخی نیز این انگاره را تأیید می کند. از نامه های موجود میرزا به روس ها همین مطلب اثبات می شود. او از ابتدا با تبلیغ مرام کمونیستی در ایران، مخالفت آشکار و صریح کرد؛ در حالی که هدف عمده روس ها تأثیرگذاری افکارشان بر مردم ایران بود. میرزا به هیچ وجه زیر بار خواسته ی آن ها نرفت و به آن ها اجازه تبلیغ نداد، بلکه شدت مخالفت او تا آن جا بود که طرفداران روس ها برایشان پیغام فرستادند که میرزا زیر بار نمی رود و همراهی نمی کند. میرزا شش دانگ حواسش جمع این قضیه بود.
بعد مدیریتی میرزا بسیار برجسته و بارز و از ظرفیت و پختگی عمیق برخوردار است؛ از همین رو افراد با گرایشات مختلف دور او جمع می شدند. توانایی جذب افراد مختلف با سلیقه ها و افکار گوناگون حول محور هدف مشترک، کار هرکس نیست. اگر نهضت به نتیجه نرسید، ربطی به ضعف های میرزا ندارد و نباید علت را در ضعف شخصیتی، یا مدیریتی میرزا جست و جو کرد؛ همان گونه که امام حسین علیه السلام خودشان را مأمور به انجام وظیفه می دانستند و برایشان مهم نبود که نتیجه چه خواهد شد، میرزا نیز با تأسی به مولایش همین کار را کرد. او ایمان داشت که باید با تجاوز خارجی و بی کفایتی حکومت داخلی مقابله کرد، ولی مهم نیست که این تلاش به نتیجه برسد، یا نرسد، بلکه هدف این است که وظیفه را دنبال کند، البته نمی توان گفت که نهضت جنگل به نتیجه نرسید؛ چرا که تأثیرات بسیار مثبت در کشور و تاریخ ما داشت. جنگلی ها به کشور خدمت زیادی کردند. در این راه آدم های مخلص و صالح آمدند، و در راه خدا گمنام جنگیدند و گمنام کشته شدند، اما خون پاک آن ها، بر جریان های بعدی تأثیر گذاشت.
موفقیتهای نهضت جنگل مدیون صلابت و پایداری اعتقادی میرزا است. او انسانی صددرصد معتقد به مبانی دینی و حفظ استقلال کشور بود. طبق قرارداد 1907 استقلال ایران زیر پا گذاشته شد و کشور از هر سو مورد تهاجم قرار گرفت. برای میرزا دو رکن اصلی در حرکت جنگل مهم بود:
1. پیاده کردن اصول اعتقادی
2. حفظ استقلال کشور؛ و به همین خاطر شوروی نتوانست به هدفش برسد. او از این نظر زبان زد مردم گیلان بود. میرزا هر کاری که می خواست انجام دهد، ابتدا استخاره می کرد. هر درگیری و جنگی که پیش می آمد میرزا به قرآن و روایات و دستورات ائمه استناد می کرد. برای مردم مشخص بود که راه میرزا از اعتقادتش نشأت می گیرد. ( ماهنامه یاران شاهد، ویژه سال روز شهادت سردار جنگل میرزا کوچک خان جنگلی، ش 13، آذرماه 1385.)
«چارلز ماری» (مبلغ مسیحی مقیم رشت): میرزا کوچک خان جنگلی نزد چهرههای خارجی عصر خود نیز ارج و منزلت خاصی داشت. این مسیحی ، کوچک خان را یک قهرمان واقعی میدانست. وی میگوید: «میخواهم کلامی دربارة میرزا کوچکخان بگویم. صرفنظر از درست یا نادرست بودن آرمانهای این مرد، به اعتقاد من او انسانی باوجدان، وطنپرستی صادق، و مردی با صفات پسندیدة بسیار است. او سعی داشت رشوه، غارت، شورش، و بسیاری از چیزهای دیگر را که از صفات قوای مسلح در ایران بود ریشهکن کند. او قوای خود را منظم و تابع قانون نگاه داشت. همچنین جان و مال اشخاصی که نمیجنگیدند از دست او در امان بود. بعد از نبرد منجیل شایعات فراوانی بر سر زبانها افتاد که کوچکخان به عبث بودنِ جنگ پی برده و تلاش میکند تا همقطارانش را از جنگیدن باز دارد، ولی کسی به حرفش گوش نمیکند. طرفدارانش او را بیشتر نه به خاطر تهور و تواناییاش در جنگ، بلکه به خاطر مهربانیش، عشقش، صداقت بیشائبهاش، دغدغهاش برای رفاه و سعادت کشور، عدالتش و حقیقتجوییاش تحسین میکنند. چندین افسر انگلیسی را دیدهام که این مرد را تحسین میکنند و برایش احترام قایلند ( منبع: مجله نامه ی جامعه/ گرد آوری:گروه بزرگان و مشاهیر تبیان زنجان )
«فرنسیس وایت» (دبیر سفارت آمریکا):کوچکخان، بنا به عقیدة عموم، مردی فرهیخته است، و شدیداً با چیزی که بدرستی اقدامات تحکمآمیز انگلیس در ایران میداند مخالفت میکند. او عضو حزبی موسوم به دموکرات، و مردی صادق و وطنپرست به نظر میرسد که شخصیت باصلابتی دارد» حتی در میان انگلیسیها هم کسانی بودند که کوچکخان را تحسین میکردند، از جمله ماژور ام. اچ. دانوهو: «کوچکخان یک ایرانی فرهیخته و آدابدان، با شجاعت، پرجذبه و با صلابت است. علاوه بر این، او بخوبی با نهادهای سیاسی اروپا و علم مملکتداری غرب آشناست.
او که تجسم «ایران جوان» مبارز است، خود را پیامآور اصلاحات میداند. او که دکترینِ ملیگرایی ایرانی در عامترین معنایش را تبلیغ میکند، اعلام کرده است که دشمن سرسخت و آشتیناپذیر حکومت ظالمانه در داخل و مداخلة قدرتها از خارج کشور است. ... قوای تحت فرمانش، که اونیفورم خاص خود را دارند، خیلی سریع افزایش یافت و طولی نکشید که کوچکخان بقدری قدرت یافت که توانست از فرامین تهران و دولت ضعیفش سرپیچی کند. ... جنگلیها، یعنی پیروان کوچکخان، خیلی زود در نبرد سنگرها زبده شدند. آنها با انتخاب یک موضع دفاعی خوب، سنگرهایی در طول جادة منجیل به رشت آماده کردند، و پیشقراولان جنگلی سرپلِ منجیل را در کنترل خود گرفتند. کوچکخان، آنطور که ایرانیها میگویند، مردِ صادقی بود، که شور وطنپرستی هم در وجودش داشت.
«بروم برژه» (رئیس انجمن ایرانشناسی فرانسه): در اذهان مردمی، میرزا کوچکخان به صورت نوعی «رابین هود» تجسم مییابد که با ظاهر، نحوه کردار و رفتارش، هویت منطقه را نمادین میسازد. ترانههایی در ستایش چشمان آبی روشن او توسط مردم شمال ایران فراوان سروده شده است. میرزا به گیلکی سخن میگفت و به سان تالشان یا گالشان (دامداران کوهستانهای خاور گیلان) لباس میپوشید؛ شلوار و کتی از جنس شال، پارچهای دستباف محلی با ظاهری زمخت، پاتاوه (نوارهایی به عنوان ساقبند) و چوموش (چاروقهایی از چرم گاو) شاخصهای جامه محلی در بر میکرد. حافظۀ مردمی از نقش او به مثابه دادگر که حساسترین مسائل را (روابط با مالکان، اختلافات بر سر آبیاری...) مستقیماً در میدان عمل فیصله میداد و یا از نقش او در مدرن کردن استان (راهسازی و مدرسهسازی و غیره) یاد میکند. از دیگر سو، میرزا و جنبش او به صورت تنگاتنگ با جنگل و جایگاه نمادین آن وابستهاند. جنگل مأمن و مکان آزادی است که میتوان در صورت تعقیب یا از شرّ بیعدالتیها بدانجا پناه برد؛ کاری که میرزا به دفعات، هنگام بروز کدورت و کشمکش (به ویژه با بلشویکها) بدان دست زد. اصطلاحی در میان روشنفکران منطقه برای بیان این غوغای درون روح و این عزلت از سر سرخوردگی در مأمن جنگل رایج است و آن «جنگلزدگی» است. شخصیت میرزا تجسم این تخیل محلی است که با آزادی و طغیان همساز است.
هیچ کدام از اهداف اعلان شده از سوی رهبران جنگلیها حاوی درخواستهای خاص منطقهای نیست. برنامهها و اعلامیههای ارائه شده توسط جنگلیها در بردارنده خواستههای کلی است: اخراج نیروهای اجنبی، مبارزه با استبداد و ظلم، رفاه عمومی و توزیع عادلانه ثروت.
در گیلان، دست کم در جلگه و کوهستانهای مرطوب مرکز استان، مردم خاستگاه فرهنگی مشترکی را بازشناسایی کردند که در ظاهر و نحوه زندگی رهبران، به ویژه میرزا تجسم مییافت و این موضوع نقش تعیینکنندهای در اشاعه و مشروعیت جنبش بازی کرد: میرزا که گیلکی حرف میزد، با مسائل خاص دهقانان گیلانی آشنا بود، به سیاق جنگلنشینان لباس میپوشید، الگوی آشنایی بود که مردم فرودست منطقه خود را در آن باز مییافتند. در یک تعاونی جنگلی، لباسهایی از جنس شال، نوعی پارچه زمخت، برای میرزا و افرادش شلوار، کت و شنلی شبیه جامه چوپانان دوخته میشد. مضمون جنگل در تخیل جمعی منطقه طنینی خاص دارد، از این رو همین جنگل در نام جنبش میدرخشد و میرزا از آن به مثابه آخرین راه بهره میجوید و هنگام بروز بحران بدانجا پناه میگیرد. نهضت جنگل و رهبر آن بیشک از جمله نمادهای عمده هویت منطقه هستند و چهره «راهزن دوستدار جامعه» که به خوبی با مردم خود عجین شده را میپذیرد.
«پروفسور یان ریشار» ( استاد بازنشسته ایرانشناسی دانشگاه سوربن نوین و مدیرسابق انجمن ایرانشناسی): میرزا کوچکخان از میراث فکری و سیاسی جمالالدین اسدآبادی، الگوی اتحاد اسلام و آرزوی آزاد ساختن جوامع اسلامی از یوغ استعمار را درک کرده و باور داشت. از این لحاظ، مبارزۀ میرزا کاملاً در خط یکی از گرایشهای اصلی مشروطیت بود. میرزا که از نزدیک ظلم طبقۀ اشراف در این منطقه را دیده بود، نسبت به گفتارهای سیاستمداران آن زمان واکنش منفی چشمگیری داشت. وطنپرستان ملی ایرانی در زمان جنگ جهانی اول دشمن روسیه و انگلیس بودند و در پی استقلال کوشا بودند.
«دکتر افشین پرتو» (فارغالتحصیل رشته تاریخ از دانشگاه مسکو و پژوهشگر تاریخ گیلان):اندیشه میرزا، اندیشهای نو بوده و برهمریزنده بساط آزارهنده استعمار انگلیس، بدون اندیشیدن به سرانجام آن. همانگونه که بسیاری از پیوستگان به بلشویسم بعدها از آن جدا گشتند. آزاداندیشی و استعمارستیزی شکل گرفته در اندیشه او راهی جدید در برابرش مینهد و او را به فردی در جستجوی راهی نو برای دستیابی به خواستۀ اندیشمندانهاش تبدیل میکند و پا نهادن او به هیاهوی برپایی نهضت جنگل برای دستیابی به خواستههای اندیشمندانۀ اوست. او نواندیشی است در جستجوی یافتن راهی برای رسیدن به خواستههایش و خواستههای جامعهاش.»
«میرزا از منظر فریدون شایسته» ( نویسنده کتاب «جنگل از آغاز تا فرجام): میرزا کوچکخان میخواست اهداف مشروطه در سراسر ایران پیاده شود حتی در تایید نهضت جنگل ما میتوانیم به حرف ژنرال دنستربیل استناد کنیم که عامل سرکوب نهضت جنگل از سوی انگلیسیهاست. او در خاطراتش بعد از دیداری با میرزا تحلیلی از شخصیت وی ارائه میدهد و میگوید: «در جامعهای که شرافت، مقدس، آسمانی و دستنیافتی است در میان رجال آلوده ایران، میرزا کوچک را میتوان شریفترین رهبر و مبارزه سیاسی امروز ایران دانست».
تسنیم