اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۵۷:۱۵
اذان ظهر ۱۲:۰۴:۳۶
اذان مغرب ۱۸:۵۹:۰۴
طلوع آفتاب ۰۵:۲۷:۲۵
غروب آفتاب ۱۸:۴۰:۱۸
نیمه شب ۲۳:۱۹:۱۶
قیمت سکه و ارز
۱۴۰۰/۰۲/۲۸ - ۰۱:۰۰
معرفی کتاب:

«من می‌آیم»

کتاب «من می‌آیم» روایت همسر سردار شهید «سید منصور نبوی» در سال ۱۳۹۹ از سوی انتشارات «سوره مهر» منتشر شد.

 «من می‌آیم»

به گزارش سراج24، کتاب «من می‌آیم» روایت همسر سردار شهید «سید منصور نبوی» معاون طرح و عملیات لشکر ویژه ۲۵ کربلا به قلم «مریم طالبی امرئی» است که در سال ۱۳۹۹ از سوی انتشارات «سوره مهر» منتشر شد.

این کتاب ۵۹۲ صفحه‌ای در ۱۷ فصل و چهار بخش «کودکی تا ازدواج، «ازدواج تا شهادت»، «بعد از شهادت همسر» و «منصور در کلام دوستان محلی و همرزمان» به‌همراه گلچینی از دستنوشته‌های شهید نبوی به چاپ رسیده است.

«مریم طالبی امرئی» نویسنده کتاب خواهرزاده «سیده زهرا حمیدی» همسر سردار شهید «سید منصور نبوی» است که در قسمت مقدمه کتاب به علت و چگونگی نگارش این کتاب می‌پردازد.

وی در بخشی از مقدمه آورده است: سال‌های زیبای کودکی، نوجوانی و بخشی از جوانی من در خانه خاله زهرایم گذشت و من همیشه آرزو داشتم، روزی بتوانم رنج‌های پنهانی این زن را به کاغذ بیاورم؛ سختی‌هایی که این همسر شهید در این سال‌ها به دوش کشید و همچون کوه مقاوم ایستاد، از ایمان واقعی‌اش، از مقاومت و خستگی‌ناپذیری و از صبر کم‌نظیرش. به لطف خدا یاد شهیدان‌مان و آن خاطرات جانسوز، اما پر ارزش و دوست‌داشتنی که جلابخش وجود ناقابلم بودند، حتی لحظه‌ای در زندگی پر فراز و نشیبم کم‌رنگ نشدند و من به یاد ماندن همه آن‌ها را از موهبت‌های خاص خدای متعال در زندگی‌ام می‌دانم و چنان حضورشهیدان‌مان را با همه وجود احساس می‌کنم که حتی موقع خطبه عقد ازدواجم از روح بلند آن‌ها برای بله گفتن اجازه گرفتم.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«غروب «سیده رقیه» و خانواده‌اش برای مراسم دعای توسل به «سنگ‌بن» آمدند. تنها که شدیم، صحبت‌های «سید اسماعیل»، خواب پدر و شرایط روحی خودم را برایش گفتم. او هم به گریه افتاد و گفت: «راستشس «سیده زهرا»، من که هیچ کدوم از این‌ها رو نمی‌دونستم، ولی از ساعت هشت‌ونیم دیشب که یکسره از رادیو و تلویزیون، اطلاعیه‌های عملیات رو اعلام می‌کردند، دلهره عجیبی پیدا کردم. وقتی خوابیدم، خواب دیدم تلویزیون اعلام کرد: «در این عملیات، مازندران ۵۱ شهید دارد، یکی از آن‌ها «سید اسماعیل حمیدی» است. وحشت‌زده از خواب پریدم. صبح خوابم رو به «آقا یحیی» گفتم. اون گفت نگران نباشم اضطراب زیاد و پیگیری اخبار جنگ باعث شده این خواب را ببینم. ولی قلب من آروم نشد. دل تو دلم نیست «سیده زهرا». اگه «سید اسماعیل» شهید بشه، تو باید خیلی صبور باشی. «سید اسماعیل» رو تو خیلی حساب می‌کرد. من ساری‌ام و گرفتار زندگی و بچه‌هام، ولی تو با بابا و مامان زندگی می‌کنی و پیش اینهایی، باید روحیه خودت رو حفظ کنی و مواظب‌شون باشی.»

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••