به گزارش سراج24، سعید روشنضمیر؛ هرساله در سالگرد روز دانشجو در ایران که به تاریخ ۱۶ آذرماه ثبتشده است، یادآوریها، یادداشتها و مستندهای مختلفی منتشر میشود. خلاصۀ ماجرا از این قرار است که در 16 آذر سال 1332، سه دانشجوی برومند محصل در دانشگاه تهران، به نامهای مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و آذر شریعترضوی در اعتراضی دانشجویی در واکنش به دیدار رسمی ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (در حالی که کمتر از چهار ماه از کودتای ننگین ۲۸ مرداد گذشته بود) در دانشگاه تهران کشته شدند.
یادآوری این واقعه در هر دوره و هرسال، کاری ارزشمند است تا نسلهای آینده بداند که چه خونها برای عزت و استقلال این مملکت ریخته شده و چه زحمتها برای پیشرفت این سرزمین کشیده شده است.
گاهی البته لازم است که از زوایای دیگری به یادآوری این مناسبتها پرداخته و به برخی جزئیات آنها توجه شود.
یکی از ویژگیهای قابلتوجه دانشجویان آن زمان، سعی فردی آنها در بهبود اطلاعات مربوط به کشور و حکومتداری و بالا بردن میزان مطالعات شخصی و تضارب آراء در این حوزهها بود.
شور و انرژی، چیزی است که جوانها عموماً از آن برخوردارند و اگر به آن جهت داده شود، کارهای بزرگی از آنها سر میزند.
یکی از مهمترین اموری که مقام معظم رهبری، بارها و بارها در تریبونهای مختلف اعلام فرمودند، موضوع «کرسیهای آزاداندیشی» است که سالها است بیتوجه از کنار آن عبور میشود.
به یک نمونه از این موارد که در دیدار مقام معظم رهبری با دانشجویان در سال 94 مطرحشده است دقت کنید:
«...یک نکتۀ دیگری که یکی از دانشجویان عزیز گفتند، [این بود که] کرسیهای آزاداندیشی به معنای واقعی کلمه تشکیل بشود. کاملاً درست است؛ من موافقم که کرسیهای آزاداندیشی تشکیل بشود. ما که گفتیم کرسی آزاداندیشی، از اوّل نظرمان همین بود؛ کسی بیاید و نظر مخالف خودش را هم بگوید؛ منتها شما جوانِ دانشجوی انقلابیِ مسلمانِ ولائی، آن قدرت منطق و قوّت استدلال را پیدا کنید که بتوانید قشنگ بروید با خونسردی در مقابل او قرار بگیرید و استدلال او را باطل کنید؛ این خوب است، این درست است؛ و این امروز ممکن است؛ [شاید] ده سال پیش، دوازده سال پیش، پانزده سال پیش این کار ممکن نبود، امروز ممکن است. امروز جوانهایی که در حوزهی دیانت فعالیت میکنند و تواناییهای خوب فکری دارند، فراوانند؛ اشکال ندارد. البتّه یک آداب و ترتیبی دارد؛ یعنی کرسی آزاداندیشی یک ترتیبات و آدابی دارد که باید عقلای مسئولین دستگاهها بنشینند این ترتیب و آداب را -که بتوانند درست هدایت کنند این کرسیها را که کار خودش را انجام بدهد- مشخص کنند.»
در این جملات، هم ضرورت ایجاد بسترِ شنیدن و گفتن نظر (ولو مخالف) بیانشده و هم ترغیب به مطالعه و کسب دانش و قوۀ استدلال در آن نهفته شده است.
خواهینخواهی، این جوانها هستند که یک یا دو دهۀ دیگر باید سکان راهبری و اجرائیات این کشور را به دست بگیرند؛ فلذا بسترهای آن باید از همین سنین در آنها شکل بگیرد.
آیا از جوان بیسواد یا کمسوادی که توسریخور همبار آمده باشد و فعالیتی در عرصههای دانشجویی و امثالهم نکرده باشد میتوان انتظار داشت برای خودش بتواند قدمی بردارد؟! اصلاً میشود از این آدم توقع داشت که برای پیشرفت کشور خودکاری صورت دهد و مناصب اجرایی بالا را به دست بگیرد و با اعتمادبهنفس در برابر دشمنان از کشور خود دفاع کند؟
برای داشتن جوان مؤمن انقلابی که بتواند در مصادر امور، تصمیم سازی کند و هدایت جامعه را به عهده گیرد، شرایطی لازم است که باید آنها را مهیّا کرد.
با توجه به رهنمودهای عالمانه و برآوردن نیازهای واقعی جوانان کشور در مسیر پیشرفت است که میتوان کشوری قوی داشت و به آن بالید.