سراج24-سجاد واعظ؛ در ۱۶ کشور اروپایی و سرزمین اشغالی انکار هولوکاست ممنوع است و جرم تلقی میشود. این کشورها یا قربانی نسلکشی هستند (مثلاً لهستان)، یا حکومتهای وقتشان با آلمان نازی در قتلعام یهودیان همکاری کردند (مثل فرانسه). منبع حقوقی این قانون، یعنی ممنوعیت انکار هولوکاست، منشور دادگاه بینالمللی نظامی است که در تاریخ ۸ اوت ۱۹۴۶ صادر شد. هدف از آن، تعریف قوانین و رویه محاکمهی نازیها بود. در این منشور مقرر شد که سه دسته جنایت، یعنی جنایت علیه صلح، علیه بشریت و جنایت جنگی، در دادگاه نورنبرگ بررسی شود.
۲۴ تن از افسران ارتش نازی در این دادگاه محاکمه شدند. در کیفرخواستهای نورنبرگ، برای نخستین بار در حقوق بینالملل، مفهوم «نسلکشی» به کار گرفته شد و اقدام برای «نابودی گروههای نژادی، قومی، مذهبی و ملی» جنایت جنگی محسوب شد. احکام دادگاه نورنبرگ رویه قضایی شد و در تبعیت از آن، بسیاری از کشورهای اروپایی انکار هولوکاست را جرم دانستند.
فارغ از ایرادات متعددی که به روند برگزاری دادگاه نورنبرگ و کیفیت اعترافات افسران نازی، ایراد اصلی اینجاست عنوان مجرمانه جنایت جنگی و نسلکشی که مسئلهای فراگیر است فقط درباره هولوکاست اجرایی میشود.
در طول جنگ جهانی دوم حدود 40 میلیون نفر کشته شدند و جنایات متعددی رخداده از قبیل جنایاتی که متفقین پس از پیروزی در سرزمینهای اشغالی در آلمان مرتکب شدند و یا جنایت بزرگ حمله اتمی به هیروشیما که تا به امروز اثرات نامطلوبش باقی است؛ اما آیا جایی شنیدهاید که کسی بابت انکار این اقدامات متهم به حبس یا تبعید شود؟! طبیعتاً خیر. چرا؟! تصور میشود این جنایات به علت اسناد متعددی که از آن موجود است و یا حجم واقعی جنایت، قابلانکار نیست اما موضوع هولوکاست بجهت تناقضات فراوان و محدودیت اسناد همواره بهعنوان خط قرمزی مطرح میشود که اصطلاحاً جنبه ناموسی برای غرب دارد و ورود به این عرصه با شدت عمل پاسخ داده میشود.
جالبتر اینجاست که متهمان انکار هولوکاست همواره پس از حکم محکومیت با توسل به اصل آزادی بیان بهحکم اعتراض کردند که بدون استثنا رد شده است. حالا مگر اصل آزادی بیان چیست که متهمان فکر میکردند راه رهایی آنجاست؟
آزادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقیده؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیدهای به دیگران. در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در «بیان عقیده» آزاد و از ترس فارغ باشند، بهعنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شده است. آزادی بیان معیاری اساسی برای هر نوع جامعه چندصدایی و دموکراتیک است.
دولتهای اروپایی همواره خود را مدافع آزادی بیان معرفی کرده و جامعه تحت مدیریتشان را جامعهای چندصدایی بدون تعقیب میدانند تا آنجا که به همین بهانه بیاحترامی به انبیا الهی در قالب همین اصل توجیه و هتک کنندگان موردحمایت قرار میگیرند و امانوئل مکرون بعد از بازنشر کاریکاتورهای موهن به رسول خدا ص میگوید: «من از آزادی کشیدن کاریکاتورها دفاع میکنم نه از خود کاریکاتورها. وظیفه قانونی من آن است که از آزادیِ اندیشیدن، گفتن، نوشتن و کِشیدن کاریکاتور دفاع کنم؛ اما معنایش این نیست که الزاماً موافق گفتهها و نوشتهها و طرحها هستم. وظیفه من حراست از این آزادیهاست.» اما به هولوکاست که میرسیم استانداردها تغییر کرده و کوچکترین سؤالی درباره این داستان منجر به برخورد قضایی میشود.
حال بیایید فرض بگیریم که این افسانه واقعیت دارد، سؤال اساسی اینجاست که جنگ میان هیتلر نازی در آلمان با متفقین در اروپا و آمریکا بوده است و کورههای ادعایی در آلمان بوده، چرا باید یهودیان با استناد به این ظلم! سراغ غرب آسیا رفته و مناطقی از آن را اشغال کنند و هر کسی که به این رفتار اعتراض میکند را با شدیدترین برخوردها مجازات نمایند؟ چرا یهودیان در همان کشور آلمان اقدام به تأسیس کشور یهودیان مظلوم! نمیکنند؟