به گزارش سراج24، عباس محمدیان، رئیس سازمان بسیج رسانه خراسان رضوی در قالب یادداشتی به موضوع کودکان کار و نبود فرهنگ مواسات پرداخته است که در ادامه میخوانید:
مشهد یک شهر ویژه است. هر جور هم که نگاه کنیم این ویژگی در چشم مینشیند. امتیازات بزرگی دارد. مشهد به برکت امام رضا(ع) که در جای خود باید به احصای آن پرداخت و نگاهها را پرامید به فرداهایی دوخت که پر رونقتر از راه خواهند رسید.
دیار ما، اما در کنار بسیار امتیازات و مولفههای پیشرفت که دارد، متاسفانه با چالشهای بزرگی نیز رو به روست که هر کدام برای زمینگیر کردن یک شهر کافی است. مثل همین پدیده کودکان خیابانی که چون زخم بر چهره شهر مینشیند و دلها را نیز به آشوب میکشاند.
دستهایی که سر چهارراهها دراز است و گاه ضربهای هم به شیشه خودروها میزند. نگاه پر حسرت و پر سوالش را به درون میفرستد تا شیشهای پایین کشیده شود و دستی با اسکناسی بیرون آید. خوب نیست این فضا و بد است تصویری که از شهر در نگاه مسافران نقشمیبندد.
حالا اینکه چه پشت پردههایی دارد این ماجرای کودکان خیابانی، خود مثنوی هزار من کاغذ میشود، اگر به تحریر درآید.در کنار این معضل، پدیده کودکان کار را هم داریم. کودکمردانی که باید بار زندگی را به دوش کشند در روزگاری که دشواریها رو به تزاید است. انگار مزایده برقرار کردهاند مشکلات برای دستهای کوچک و نگاههای پرحسرت.
فکر میکنم باید به این ماجرا با نگاه گرهگشا بنگرند مسئولان. دستهای توان و مستظهر به فرهنگ مواسات باید در کار شوند تا بن بستها بشکند برای این گروه. آمارها را دقیق ندارم اما با توجه به شواهد میتوان مشهد را در شمار شهرهایی دانست که بیشترین فراوانی را به لحاظ کودکان کار دارند. این هم چیز بعید و عجیبی نیست. شهری که بیشترین آمار حاشیهنشین کشور را دارد، میتواند بیشترین کودکان کار را هم داشته باشد. پدیدهای که زاییده فقر اقتصادی و رو به راه نبودن روزگار مردم است. وقتی دست پدر از خرمای بر نخیل مانده رفاه کوتاه میماند، کودکان به یاریاش میآیند تا سفرهشان خالی نماند. شرایط به گونهای رقم میخورد که کودکان مجبور میشوند به جای کودکی کردن و بهرهمندی از مواهب و فرصتهای عهد خردسالی، برای سیرکردن شکم خود تلاش کنند. این افراد، کودکی نکرده باید بزرگ شوند و کارهای بزرگ چون نانآوری خانه را به عهده بگیرند و قهرا، فرصت رشد و شکوفایی مطابق استانداردها را از دست میدهند.
این خود نیز در ادامه راه، به مشکلات بزرگتری ترجمه میشود که استعدادهای هدر رفته یکی از آن است. اینان چون نتوانستهاند استعدادهای خود را پرورش دهند، از حاشیه هم به حاشیه رانده خواهند شد و نتیجه آن باز معضلات بعدی خواهد بود. به گمانم متولیان امر باید برای پیشگیری از معضلات آینده، برای این که استعداد فرزندان فقیر هم شکوفا شود باید طرحی دراز مدت و دراز دامن داشته باشند تا افراد مطابق استعداد خود به شکوفایی برسند و هرکدام به ظرفیتی برای خود و جامعه تبدیل شوند. صاحبان استعدادهای درخشان در میانشان کم نیست اما چون برایشان خیلی کم گذاشته میشود، کم هم میتوان برداشت کرد.
کاش با برنامه بتوانیم آنان را از تنگناها عبور دهیم تا استعدادشان شکوفا شود و بتوانند فرداها را از تنگناها عبور دهند.کم نداشتهایم از این قبیل که دیروز مددجو بودند و امروز به مددکارانی بزرگ تبدیل شده اند. آنان میتوانند الگوی کودکان کار و مدل مورد توجه مسئولان برای مواسات باشند تا فردا، بهتر از امروز، روزی مان شود.