به گزارش سراج24 ، آیت الله مقتدایی، قائم مقام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شب گذشته (دوشنبه) در ویژه برنامه «بنیانگذار» که به مناسبت ایام رحلت امام خمینی (ره) از شبکه یک سیما پخش میشود حضور یافت و خاطراتی از ایام مجالست خود با بنیانگذار انقلاب اسلامی را نقل کردند.
محمد حسین رنجبران، مجری «بنیانگذار» در ابتدای این برنامه گفت: «در این برنامه (بنیانگذار) سعی میکنیم در خدمت بزرگان نظام و کسانی که در عرصه مختلف انقلاب و نظام حضور داشتهاند، باشیم و درباره آنچه در این ۴۱ سال گذشته و به خصوص درباره رهبری نظام جمهوری اسلامی و عبور از بحرانها و افقی که در آینده پیش رو داریم، گپ بزنیم و صحبت کنیم. امشب در برنامه «بنیانگذار» در خدمت یکی از افراد شناخته شده نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم که از شاگردان به نام امام خمینی (ره) است که از سال ۱۳۳۸ شاگردی امام (ره) را در کارنامه خود دارد و در گامهای مختلف نهضت انقلاب اسلامی، کنار امام (ره) بودهاند و بعد از انقلاب هم از اعضای شورای عالی قضائی بودند و مدیریتهای مختلفی را همچون ریاست حوزههای علمیه کشور در کارنامه خود دارند.»
متن کامل این گفت و گو به شرح زیر است.
سلام عرض میکنم. خیلی ممنون و متشکر که وقت گذاشتید.
سلام عرض میکنم و از برنامهای که تنظیم کردید تشکر میکنم.
چون ایام ارتحال امام خمینی (ره) است؛ به ۳۱ سال پیش بازگردیم که در این زمانها چه حس و حالی داشتید؟ چه چیزهایی را پیگیری میکردید؟ از سلامتی امام (ره)، از خبرهایی که به شما میرسید و چه نگرانیها و دغدغههایی داشتید؟
از شما و برادران عزیزی که در خدمت شما هستند، تشکر میکنم. آشنایی ما با حضرت امام (ره) برای قبل از شروع نهضت است. من در اصفهان در مدرسه صدر اصفهان حجره داشتم، تحصیل میکردم. یک روز در وسط حیاط بزرگ مدرسه که باغ و گلکاری داشت، قدم میزدم. سه نفر روحانی جوان و خیلی خوشتیپ بودند. خدمت آنها رسیدیم و بعد از سلام و احوالپرسی گفتند ما از قم آمدیم.
یکی مرحوم آیت الله عمید زنجانی بود که آن زمان یک طلبهای بودند. بعداً بحمدلله یکی از روحانیون برجسته در تهران، هم حوزه و هم دانشگاه بودند و خدمات و برکات بالایی داشتند. یکی مرحوم آیت الله سیدهادی خسروشاهی بود که اخیراً در جریان کرونا به رحمت الهی پیوست. آنجا به آنها پیشنهاد کردیم به حجره ما بیایند. حجرهای در مدرسه داشتیم و خواستیم هر سه نفر به حجره ما بیایند. هزینه هر سه نفر باخودشان بود ولی جا دادیم که هتل نروند. در صحبتهایی که با این سه بزرگوار داشتیم، وقتی آشنا با وضع تحصیلی من شدند، آقایان گفتند در حوزه قم حاج آقای روح الله خمینی (ره) هست و از اساتید مهم حوزه هستند و یک دوره اصول چند سال تدریس کردهاند و دوره ایشان تمام شده و الان دوره دوم اصول را شروع کردهاند. به من اصرار میکردند که حیف است اصفهان بمانید، به قم بیایید تا در درس ایشان شرکت کنید، غنیمت است.
ما به عشق درس امام (ره) از اصفهان به قم آمدیم. روز اول ورود در درس امام (ره) شرکت کردم. در مسجد سلماسی بعدازظهرها ایشان اصول میفرمودند. جمعیت فراوانی هم بود. تقریباً در زمان ریاست (مرجعیت) مرحوم آیت الله بروجردی بود. درس مرحوم امام (ره) آن زمان تقریباً همردیف درس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بود، با اینکه ایشان مرجع تقلید و مرجعیت کل و ریاست کل داشتند. آشنایی ما با حضرت امام (ره) از آنجا شروع شد.
در ارتحال حضرت امام (ره)، روحیهای را از حضرت امام (ره) آموختیم و آن روحیه اعتماد به خداوند و اتکال به خداوند بود. این روحیه در امام (ره) خیلی روشن بود. طوری بود که حضرت امام (ره) در اوایل نهضتشان نسبت به قدرت شاه و مَناسبی که بود، هیچ اعتنایی نداشت.
یعنی برای ایشان مهم نبود.
هیچ مهم نبود، فقط خدا و اعتماد و توکل به خدا بود. حرفی اگر به نظر ایشان خلاف میآمد با آن برخورد میکردند، حرف برای هر کسی باشد. شخص شاه یک حرف و صحبتی بیان کرد، امام (ره) روز بعد علیه او موضع گرفت و تعبیر به «مردک» کرد! من تو را نصیحت میکنم، من نمیخواهم طوری شود مردم و ملت تو را از ایران بیرون کنند.
چنین روحیهای در حوزه، قبل از امام (ره) دیده میشد؟
نه، ابداً دیده نمیشد. از این روحیه یاد گرفته بودیم. وقتی امام (ره) رحلت کرد و ایشان مرحوم شدند، میدانستیم اوضاع مثل زمان سابق نمیشود، آن زمان امام (ره) بالای سر این ملت بود ولی مثل اینکه امیدی داشتیم، پشتوانهای داشتیم.
با همان درس توکلی که گرفته بودید.
بله. میگفتیم خداوند کمک میکند و نظام ولایت فقیه و حکومت اسلامی تشکیل شده و این نظام رها نمیشود، به این اعتماد داشتیم. بین خود و خدا فکر میکردیم که لطمهای رفتن امام (ره) و رحلت ایشان به این نظام وارد نمیکند. بعد هم دیدیم که همین شد و آنجا مقام معظم رهبری وصیتنامه را باز کردند و شروع به خواندن کردند. حالا این اعضای خبرگان یک نفر را به عنوان رهبر تعیین کنند یا چند نفر را به عنوان شورای رهبری تعیین کنند.
خودتان احتمال کدام را میدادید؟
هنوز هیچ فکری نکرده بودهایم. نمیدانستیم چه چیزی پیش خواهد آمد. واقعاً نمیدانستیم چه چیزی پیش میآید. آنجا صحبت شد و روی افراد صحبت میکردند. اول روی مراجع بزرگوار از جمله آیت الله اراکی، آیت الله العظمی گلپایگانی و امثالهم صحبت میکردند. انتقاداتی میشد و از آنها رد میشدند. افراد دیگری صحبت میشد. صحبت زیاد بود تا مغرب ادامه داشت و به نتیجه نرسید. آقایان اعلام کردند جلسه بعد از نماز مغرب ادامه دارد.
جلسه را بعد از نماز مغرب ادامه دادند. باز هم شب به نتیجه نرسیدند که آیا یک نفر را تعیین کنند یا شورا تشکیل دهند. به فردا صبح موکول شد. روز بعد عنایات پروردگار شامل شد، اگر لطف و عنایت پروردگار نبود به نتیجه نمیرسید. آنجا تقریباً بالاتفاق آقایان این نظر را داشتند که شورای رهبری صحیح نیست؛ فقط یک نفر به عنوان رهبر تعیین شود، آنهم انگشت روی شخص مقام معظم رهبری گذاشتند. مسنتر از ایشان بودند، کسانی که شاید از نظر علمی در رتبه بالاتر بودند، حضور داشتند، اما آنکه جامع جمیع اوصاف باشد، هم از نظر علمی مجتهد مسلم، هم از نظر مدیریت دارای تجربه و دارای تدبیر و بتواند اداره کند، از نظر شناخت دشمن شناسی، وضع موجود را بشناسد، کسی که جامع این صفات است از نظر تقوا تقوای لازم در حد مرجعیت و رهبری را دارد لذا روی ایشان تکیه کردند.
همان قبل از ظهر از طرف خبرگان اعلام شد که نظر خبرگان این است که بعد از امام (ره)، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر باشند. از آنجا هم چون مدیریت ایشان در دوران ریاست جمهوری بود، مردم هم شناخت داشتند. وقتی اعلام شد هیچ اعتراضی نشد، نه اغتشاشی شد، نه سروصدایی بلند شد. همینقدر که اعلام شد رهبری با آیت الله خامنه ای است، تمام حوزههای علمیه، دانشگاه، بازار، مردم، کسبه و … بالاتفاق پذیرفتند و بحمدالله آن زمان خود ماها که رأی دادیم شناختی که الان داریم را نداشتیم. نمیدانستیم ایشان چطور اداره میکند. بالاخره میگفتیم ان شاالله خوب است و همانند زمان امام (ره) اداره میشود اما اطمینان نداشتیم. هر چه پیش آمد، اعتماد آقایان بیشتر شد که اگر الان هم بنا میشد رهبر تعیین کنند آقایان از ایشان نمیگذشتند.
به عنوان کسی که شاگردی امام (ره) را کردهاید، شاگردی امام (ره) را در کارنامه خود دارید، امام (ره) را از قبل پیروزی انقلاب میشناختید، چه ویژگی را در حضرت آیت الله خامنه ای به شدت نزدیک به امام (ره) میدیدید؟
ویژگی مهم امام (ره)، همان توکل به خدا بود؛ اینکه با آن اعتماد و پشت گرمی به خداوند، از هیچ چیز و هیچ کسی نمیترسد و در هر اقدامی هم که مصلحت ببیند با قدرت وارد میشود. من عین همین اعتماد و توکل را در ایشان هم میبینم.
در جایی فرمایشی از شما میخواندم که به قضیه توکل امام (ره) برمی گردد، اشاره کرده بودید بعد از حمله فیضیه روحیه امام بسیار عالی و مقتدر و قوی بود و حتی اعلامیهای علیه شاه صادر کردند که شاه دوستی به معنای چپاول است، ولی همان روز خدمت یکی دیگر از آقایان رسیده بودیم که یک روحیه ترس بر او حاکم شده بود و حتی صحبت کند که کماندوها حمله نکنند. در این زمینه توضیح میفرمایید.
مرحوم آیت الله خادمی اصفهانی که از علمای بزرگ اصفهان بودند، ما بستگی با ایشان داشتیم. ایشان به قم تشریف آورده بودند و ایام عید بود. درسها تعطیل بود، منزل ما بودند. بعد از قضیه فیضیه که کماندوها از شب حمله به مدرسه فیضیه کردند و آن قضایا اتفاق افتاد، صبح روز بعد ایشان فرمودند منزل امام (ره) برویم. آن زمان میگفتند حاج آقا روح الله.
گفتند منزل حاج آقا روح الله برویم و خدمت ایشان برسیم. به منزل امام (ره) رفتیم. حاج احمد آقا درب منزل ایستاده بودند و هنوز ایشان معمم نبود. دانشگاه میرفتند. گفتم آیت الله خادمی از اصفهان آمدهاند. رفت و گفت و پاسخ دادند که امام (ره) فرمودند به داخل تشریف بیاورید. ظاهراً دو نفر خدمت امام (ره) نشسته بودند. ما وارد شدیم و قضیه دیروز و کماندوها و … حاج احمد آقا در منزل به طلبهها که میآمدند میگفت آقا فرمودند در منزلهای خود بروید و بیرون نیایید. هر چه در ظاهر نباشید بهتر است.
امام (ره) یک صفحه کاغذی جلوی خود داشتند که نیمی از آن نوشته بود و نیمی دیگر مانده بود. مثل اینکه وسط کار برخی آمده بودند امام (ره) ننوشته بودند. بعد معلوم شد این همان اطلاعیهای بود که میخواستند منتشر کنند. چون من دو جمله از این برگه را وقتی کنار ایشان نشسته بودم دیدم، همان جملاتی بود که در اطلاعیه بود. امام (ره) قدری وضع موجود را مطرح کردند و حمله روز گذشته را بیان کردند و فرمودند این حمله شاه به مدرسه فیضیه، برای شاه و اطرافیان او خیلی سنگین و گران تمام میشود. فرمودند اینها حمله کردند، یک عده از طلبهها را شهید کردند، تخریب کردند، کتابها و قرآن را سوزاندند، ولیکن برای آنها گران تمام میشود.
فرمودند حالا وقت کار ما است. کار ما الان شروع شده است. باید دامن همت به کمر بالا بزنیم و شروع به تلاش و فعالیت کنیم. ۳-۲ مرتبه فرمودند که الان از حالا کار و برنامههای ما شروع میشود. این برنامهای که تا الان به اینجا رسیده است باید این برنامه را اجرا کنیم. در همان اطلاعیهای که دادند، همان که گفتند شاهدوستی به معنای چپاول و غارت گری است، همین حرفها انجا بیان کردند. فرمودند اینها فکر کردند مثلاً با حمله به فیضیه و شهید کردن عدهای میتوانند کارهای خود را به ثمر برسانند.
بعد از آنجا مرحوم آقای خادمی فرمودند منزل یکی از مراجع هم سر بزنیم. به آنجا رفتیم و من دیدم ۱۸۰ درجه تفاوت روحیه وجود دارد. روحیه امام (ره) که حالا وقت کار است و با آن صلابت میگفتند، حالا باید شروع به فعالیت کنیم، تا آن آقا که مکرر میگفتند چه باید کرد؟! و گفتند که این کماندوها امروز به فلان مدرسه هم حمله کنند پس قصد حمله به مدارس را دارند، چه باید کرد؟ هی ناراحت بودند، حتی به این فکر افتادند که یکی از آقایان را مهیا کنند و پیغامی برای شاه بدهند که کماندوها را از قم ببرند. به ذهنشان آمد که مرحوم حاج آقا روح الله کمالوند یکی از روحانیونی بود که خیلی شجاعتی در کارها و صحبتها و سخنرانیها داشت، همفکری با مراجع نیز داشت. گفتند که شنیدهایم آقای حاج آقا روح الله در قم است و منزل ایت الله طاهری خرم آبادی وارد است. ما کوچکترین فرد آن جمع بودیم و رو به من کردند و فرمودند شما این زحمت را بکشید و در منزل آقای طاهری خرم آبادی بروید و به آقای کمالوند بگویید به اینجا بیایند که با ایشان کار داریم. اسم ایشان هم حاج آقا روح الله بود. من رفتم و خوشبختانه گفتند ایشان منزل نیستند و رفتهاند. گفتند منزل آیت الله مکارم رفتهاند. من در منزل آیت الله مکارم رفتم و گفتند قبلاً اینجا بودند و رفتهاند. برگشتیم و گفتم ایشان را پیدا نکردیم. حتی تا این حد آماده شده بودند که به واسطه آقای کمالوند به شاه پیغام بدهند که کماندوها را از قم ببرند و ادامه ندهند.
آیا میتوان به این فکر کرد اگر نظریه ولایت فقیه مطرح نمیشد اساساً یک الگو و روش دیگری برای سقوط رژیم پهلوی بود و به وجود میآمد؟
احتمال این هم داده نمیشد. قدرت شاه قدرت بالایی بود، نه تنها خودش قدرت بالایی داشت، حمایت هم میشد. آمریکا از او حمایت میکرد، شوروی آن زمان از آن حمایت میکرد. این در مقابل آنها مانند یک عبد ذلیل، خاضع و خاشع و تسلیم و بله قربانگو بود. آنها هم چنین کسی را میخواستند در رأس ایران داشته باشند. از این جهت با تمام قدرت از او حمایت میکردند. ساواک آن زمان خیلی قوی بود. خیلیها جرأت نمیکردند در خانه، نزد زن و بچه خودشان حرف سیاسی بزنند، از رعب و وحشتی که به وجود آورده بود. فقط چیزی که اهمیت داشت این بود که ملت ما مسلمان و ملت معتقدی بودند؛ اهل تقلید بودند. از مراجع بزرگوار تقلید میکردند.
احترام میگذاشتند.
بله. یعنی مسائل شرعی و مسائل نماز و روزه خود را از مراجع میگرفتند. این احترام به روحانیت در بین مردم ما بود. مرحوم امام هم به عنوان ولی فقیه که جانشین امام زمان (عج) باید یک فقیه و مجتهد باشد، رهبری امت اسلامی را همینجور که مرجعیت تقلید به عهده یک فقیه مسلم میگذارد، رهبری را هم به عهده فقیه بگذارند.
آن زمان بدنه حوزه با این نظریه.
مخالف نبودند.
ولی همه همراه هم نبودند.
بله. اما مخالف هم نبودند. میشناختند و میدانستند ولایت فقیه به چه معناست. ولایت فقیه را تمام حوزه قبول داشتند، ولی میگفتند جا نمیافتد.
یعنی میگفتند شرایط این نیست.
بله. جا نمیافتد؛ ولی امام با توکلی که به خدا داشت این را مطرح کرد، زمینه هم در مردم وجود داشت.
این روش انقلابی در کل چه اثری در نهضت شیعه گذاشت؟
اینکه «انقلابی» میگوئیم، یعنی مطابق با حق باشد. هر چه مطابق با حق است. یعنی اعتماد به خدا کردن، امید به خدا داشتن است. انقلاب به این معنا است. مگر امام که انقلاب کرد چه کاری کرد؟ امام به مردم گفتند که باید متوسل به خدا شوید و از غیر خدا هم نترسید و به جلو بروید. توکل و اعتماد به خدا جرأت به مردم برای اقداماتشان میدهد و بداند اگر اعتماد به خدا کرد و با پشتوانه الهی شروع کرد پیروز خواهد شد؛ این به معنای انقلابی است. امام (ره) همین کار را کرد و ملت هم تبعیت کردند.
و اثر بزرگ این روی کل شیعه و کل حوزهها بود.
بر کل جهان اسلام اثر گذاشت. این روحیهای است که اعتماد به خداست و هر کسی این اعتماد را دوست دارد، منتهی باید زمینه برای آن ایجاد شود.
شما هم قبل از انقلاب رهبری امام (ره) را دیدید و هم بعد از انقلاب رهبری امام (ره) و حضرت آقا را دیدهاید، اگر بخواهید توصیف کنید تکیه نظام به ولایت فقیه ما را از چه بحرانها و پیچهای تاریخی عبور داد چه مثالهایی میتوانید بزنید؟
در این ۳۰ سالگی که از ارتحال امام (ره) گذشته است، چقدر مشکلات برای کشور ایجاد شده است؟ برخی مشکلاتی بوده که آن مشکل به تنهایی کافی بود که نظام را ساقط کند، اما نظام حفظ شده است. چه چیزی نظام را حفظ کرده است؟ همین توکل و اعتماد به خداست.
قضیه اخیر یعنی کرونا را ببینید؛ واقعاً اگر رهبری مقام معظم رهبری و هدایت ایشان نبود، مشخص نبود میتوانستیم ادامه دهیم و معلوم نبود که کشور ما مانده بود. قدری سستی میشد، قدری ضعف نشان داده میشد، دشمنان هم دنبال بودند و سر همه مسائل را سر ایران میگذاشتند و اصلاً دیگر ایرانی باقی نمیماند.
به خصوص در این ۳۱ سال به عنوان فرد باتجربه و عرصههای مختلف را دیدهاید و فردی که توکل را در وجود امام (ره) دیدید و یاد گرفتهاید، شده بود از برخی مشکلات نگران شوید؟
مشکلات پیش میآید؛ یک جمله مقام معظم رهبری دارند که برخی مواقع مطرح میکنند و این جمله است که میگویند من امیدوار هستم. میگویند به آینده امیدوارم. منشأ این امیدواری به آینده چیست؟ همان توکل به خداست؛ همان، کار میکند. همان توکل است که اجازه نمیدهد آدم دلسرد شود. نمیگذارد آدم ضعف نشان دهد.