به گزارش سراج24، تحولات اخیر منطقه و حوادث رخ داده در خلیج فارس این محدوده را بیش از پیش در معرض تنشهای سیاسی و نظامی قرار داده است.
اما این وقایع (حمله به بندر فجیره و انفجار دو کشتی نفت کش) شباهت بسیاری به حوادثی دارد که پای امریکا را به جنگ جهانی دوم باز کرد. صادرات 15 درصد نفت دنیا از طریق خلیجفارس صورت میگیرد و بهانهی حفظ امنیت انرژی دنیا بهترین توجیه برای حضور نظامی امریکا در خلیج فارس است. از طرفی دیگر عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی خوب میدانند هر یک به تنهایی توانایی روبرویی نظامی با ایران و متحدان منطقهایاش را ندارند؛ پس بهترین راه ایجاد یک اجماع جهانی برای مقابلهی نظامی همه جنانبه با ایران است.
مشابه این جبهه سازی همه جانبه در جنگ جهانی دوم نیز رخ داد. آلمان نازی در حال پیروزی در جنگ بود و بریتانیا در لبهی شکست قرار داشت.
در 15 جولای 1941، دریاسالار هیئت دریایی بریتانیا در واشنگتن به دریابُد ارشد کشورش نوشت «بزرگترین امید ما برای وارد کردن آمریکا به جنگ این است که نیروهای نظامی را به ایسلند اسکورت کنیم و امیدوار باشیم آلمانیها برای حمله به آن سستی نمیکنند.» دریاسالار سپس اینگونه ادامه میدهد: «وگرنه فکر میکنم بهتر است با ناوگان دریایی خودمان حملهای راه بیندازیم و ترجیحاً آن را اسکورت هم کنیم.»
این به آن مفهوم است که بریتانیا برای جلوگیری از شکست در برابر آلمان به دنبال کمک گرفتن از امریکا است.
چند هفته پیش از آن نیز، چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا که بهدنبال بهانهای برای وارد کردن آمریکا به جنگ بود، با توجه به موقعیت کشتی جنگی آلمان بهنام Prinz Eugen به دریابد نوشته بود «در حال حاضر بهتر است این کشتی توسط یک کشتی آمریکایی کنترل شود؛ شاید این مسأله باعث تحریکش شود و به کشتی آمریکایی حمله کند. به این ترتیب، اتفاقی که دولت آمریکا خیلی مشتاق آن است رخ میدهد.» چنین تحرکات تحریک آمیزی ممکن بود امریکا را در آستانهی ورود به جنگ قرار دهد.
البته این سناریو پیش از این در جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفته بود. آمریکاییها که از زمان شروع جنگ جهانی اول در اوت 1914، اعلام بیطرفی کرده بودند، در پی حمله زیردریایی آلمانی به یک کشتی انگلیسی به نام لوسیتانیا که منجر به کشته شدن 1201 مسافر شد که صدها تن از آنها آمریکایی بودند، در 6 آوریل 1917 وارد جنگ شدند و تا پایان در این جنگ حضور داشتند. تئودور روزولت، رئیس جمهور اسبق آمریکا از حزب جمهوریخواه نیز در آن زمان گفته بود: «غیر ممکن است که ما عکسالعملی در قبال جنگ جهانی اول از خود نشان ندهیم و این نه تنها از روی انسانیت بلکه برای حفظ عزت نفس ملیمان است».
هرچند که در آن دوران برخی معتقد بودند که این حمله ساختگی بوده و هدف قرار گرفته شدن این کشتی کار خود نیروهای بریتانیایی یا امریکایی بوده است تا به این ترتیب بهانهی لازم برای ورود امریکا به جنگ وجود داشته باشد.
در جنگ جهانی دوم نیز به همین ترتیب عمل شد. افکار مردم امریکا برای شرکت در جنگ جهانی دوم آماده نبود و عدم تکرار تراژدی جنگ جهانی اول در آن دوران به عنوان وعدهی انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری امریکا مورد استفاده قرار میگرفت.
اما چرچیل از رویارویی مستقیم امریکا با آلمان نازی دلسرد نشده است و این بار ورود امریکا از طریق ژاپن را مورد آزمایش قرار میدهد. بریتانیا جاسوسان و عوامل نفوذی خود را به امریکا میفرستد تا از طریق انتشار شایعات و تولید محتوای رسانهای توسط هالیوود افکار عمومی را برای ورود به جنگ آماده کنند.
از سوی دیگر فشارها بر روی حکومت ژاپن افزایش مییابددر آن زمان ژاپن از جانب متفقین و آمریکا تحت تحریم بود. این کشور بدون دسترسی به آهن، نفت، کتان، لاستیک و دیگر مواد حیاتی توان ادامه جنگ در چین را نداشت به همین دلیل وارد مذاکراتی فشرده با آمریکا شد تا بتواند این مواد را تهیه نماید. ممانعت روزولت از ارائه پیشنهادی منطقی باعث گشت تا دولت میانهروی ژاپن به سرکردگی کونویه (Konoye) شکست خورده و دولتی جدید و جنگطلب به ریاست ژنرال توجو (Tojo) در ژاپن سر کار آید. در 3 نوامبر 1941، سفیر آمریکا طی تلگرافی به وزارت خارجه اعلام نمود که تحریمهای اقتصادی ممکن است ژاپن را وادار به یک "هاراکیری ملی" نموده و این کشور وارد جنگ با آمریکا شود. بخش اعظمی از منابع خبری آمریکا نیز به این کشور اطلاع میدادند که ژاپن دست به حملهای علیه آمریکا خواهد زد. در پی این فشارها، نظامیان ژاپنی به حاکم محافظه کار آن فشار میآورند تا با حملهی پیشدستانه به امریکاییها موافق کند.
سرانجام تصمیم نهایی برای حمله به بندر پرل هاربر که محل استقرار نیروهای است گرفته میشود. طی این حمله گسترده ۲ هزار و ۴۰۰ نفر از ارتش آمریکا جان باختند. یک هزار و ۱۷۸ تن نیز مجروح شدند. ۱۲ کشتی آمریکایی غرق شد و ۱۶۴ فروند هواپیما و هلیکوپتر از این کشور نیز نابود شدند. تلفات ژاپنی ها به رقم ۶۴ نفر رسید. ۵ کشتی آنها غرق شد و ۲۹ فروند هواپیما از بین رفت.
دولت آمریکا اعلام کرده که این حمله کاملا ناگهانی و بدون اطلاع قبلی انجام گرفته و نیروهای آمریکایی غافلگیر شدهاند. اما واقعیت چیز دیگری است. روز قبل – شنبه – سازمانهای اطلاعاتی آمریکا یک پیام رمزگذاری شده را که از ژاپن به هیأت مستقر در واشنگتن ارسال شده بود، ردیابی نمودند. اعضای دولت آمریکا و روزولت میدانستند که کشتیها، هواپیماها و نیروهای ژاپنی با استفاده از تاریکی شب به سوی اهداف خود در حرکت هستند. آنها میدانستند در اقیانوس آرام دو فرمانده با آمادگی ناچیز وجود دارند که به اطلاعاتی رسیده از جانب آنها متکی هستند. با این حال به آنها اطلاعی داده نشد و حتی دریاسالار استارک نیز از وجود این یادداشت تا صبح روز بعد مطلع نبود.
فردای حمله به پرل هاربر ایالات متحده به ژاپن اعلان جنگ کرد. سه روز بعد نیز آلمان با آمریکا وارد جنگ شد. بین هفتم اوت ۱۹۴۲ تا نهم فوریه ۱۹۴۳ ارتش متفقین با حضور پررنگ آمریکایی ها حملات شدیدی را به جزایر سلیمان و گوادال کانال که تحت اشغال ژاپن قرار داشت، صورت دادند.
پس از آن ارتش آمریکا روزهای ششم و نهم سال ۱۹۴۵ به شهرهای هیروشیما و ناگاساکی ژاپن حمله هوایی کرد و آنها را با بمبهای اتمی هدف قرار دارد. حمله پرل هاربر اولین رویارویی ژاپن با آمریکا بود و حملات اتمی آمریکا به نقطه پایان درگیریها بین دو کشور تبدیل شد.
با مرور چنین رویدادها و شرایط فعلی حاکم بر منطقه میتوان به این نتیجه رسید که جبههای خبیث در حال طرح ریزی مجدد برای ورود امریکا به جنگی دیگر است. رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بیشترین نفع را از نابودی ایران میبرند ولی امریکا با توجه به گرفتاریهای موجود و جنگ تجاری با چین، در حال حاضر توان ورود به یک جنگ جدید را ندارد.
فرانسه درگیر اعتراضات داخلی است و ماکرون با مشکل مشروعیت دولتش روبرو است. دولت انگلیس نیست درگیر مسائل مربوط به جدایی از اتحادیه اروپا است و آلمان نیز به عنوان مستعمرهی امریکا، تمایلی به ورود به جنگهای امریکا را ندارد.
هرچند که انگلیس به عنوان متحد سنتی امریکا تمایل خود را برای محکوم کردن ایران در حملات به نفت کشها را نشان داده است. به نظر میرسد حتی در صورت متهم و محکوم شدن ایران به عنوان عامل اصلی این حملات، جنگی درکار نخواهد بود و اقدامات امریکاییها در نهایت به وضع تحریمها و حضور منطقهای بیشتر خواهد انجامید.
انتهای پیام/