به گزارش سراج24، با وجود گذشت 2 هفته از جنایت محمدعلی نجفی در قتل همسر دومش میترا استاد و بهرغم اینکه ابتدا اصلاحطلبان تلاش میکردند این حادثه را موضوعی شخصی و خانوادگی و بیارتباط با جریان اصلاحات نشان دهند اما شدت تاثیرپذیری اصلاحات از این جنایت تا حدی است که به اظهارنظرها و بگومگوهای صریح چهرههای ارشد اصلاحات علیه یکدیگر منجر شده است. قتل میترا استاد به دست یکی از چهرههای شاخص اصلاحات که در سابقه خود معاونت رئیس دولت اصلاحات و همچنین شهرداری منتخب شورای شهر اصلاحطلب پنجم تهران را داشته است، چنانکه پیشبینی میشد در سطح موضوعی شخصی و خانوادگی نماند و بهسرعت و شدت جریان متبوعش را متاثر از این جنایت کرد. 2 طیف «کارگزاران سازندگی» و «اتحاد ملت» که پیش از این و در جریان انتخاب شهردار تهران در سال 96 نیز دچار اختلافات گسترده شده بودند، این روزها تلاش میکنند ضمن اعلام برائت از نجفی، جریان اصلاحطلب رقیب خود را مقصر این حادثه نشان دهند. یک سوی این منازعه غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران و سوی دیگر آن اعضای ارشد حزب اتحاد ملت قرار دارند. کرباسچی که همان عصر روز قتل میترا استاد طی توئیتی، بخشی از جریان اصلاحات را مقصر ایجاد این چاهویل برای اصلاحطلبان خوانده بود، چند روز بعد در گفتوگو با یکی از روزنامههای اصلاحطلب، حتی پای جهانگیری را هم پیش کشید و گفت: آن توئیت برای تنبیه کسانی بود که آن روز (زمان انتخاب نجفی برای شهرداری تهران) فقط به دلیل این توجیهات و لجبازیهای سیاسی و بخشی هم به دلیل مخالفت با مرحوم هاشمی و خانواده ایشان، کار شورا و شهرداری را به این فضاحت کشاندند. وی افزود: من شخص آقای جهانگیری و دوستان حزب اتحاد و مشارکت را با همه ارادت و رفاقتی که داریم در این امر مقصر میدانم. ما باید با مردم و نظام صادق باشیم. در واکنش به اظهارات کرباسچی، جلاییپور، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، دبیرکل حزب کارگزاران را به بیان سخنان کذب متهم کرد. وی در اینباره گفت: «2 سال پیش وقتی تمام اعضای شورای شهر (هر 21 عضو) آقای نجفی را بهعنوان شهردار انتخاب کردند، برخلاف اظهارات امروز آقای کرباسچی، هیچکدام از اعضای شورا و نیز اعضای حزب اتحاد ملت از رابطه خانم میترا استاد و آقای نجفی خبر نداشتند و آقای کرباسچی حامل هیچ پیامی در اینباره از سوی خودش یا سازمانهای رسمی اطلاعاتی به آنان نبود. حتی اعضای حزب کارگزاران هم به شهرداری نجفی رای دادند. روشن است که اگر ایشان در زمینه ارتباط آقای نجفی با خانم استاد اطلاعات موثقی داشتند و در اختیار همحزبیهایشان میگذاشتند آنها به شهرداری او رای نمیدادند. از ذکر و نشر این سخنان کذب توسط آقای کرباسچی برخلاف اخلاق سیاسی عمیقا متاسفم».
در ادامه این ماجرا و در شرایطی که جریان رقیب اصلاحات ترجیح داده است در قبال این موضوع سکوت کند، 2 طرف دعوا همچنان به اتخاذ مواضع تند علیه یکدیگر مشغولند! موضوعی که نشان میدهد ضربه جنایت نجفی به جریان اصلاحات تا چه میزان عمیق و مخرب بوده است. در همین راستا روز گذشته کرباسچی یادداشتی تفصیلی تحت عنوان «علاج واقعه قبل از وقوع...» در ارگان حزب خود منتشر و در آن ضمن بیان مصادیقی از اطلاع اصلاحطلبان از پرونده خانوادگی نجفی در زمان انتخاب شهردار تهران، به نقش برخی بزرگان اصلاحات در اعمال فشار برای صدور حکم شهرداری نجفی اشاره کرد. وی همچنین در این یادداشت بار دیگر تاکید کرد ماجرای قتل میترا استاد محدود به حیطه شخصی و خانوادگی نجفی نمانده و به چالشی برای اصلاحات تبدیل شده است.
وی میافزاید: آنچه به ما ربط دارد و در حوزه تعهد ما سیاسیون بهخصوص اصلاحطلبان است، بر عهده گرفتن مسؤولیت سیاسی و اجتماعی حمایت از مدیرانی است که به مردم معرفی میکنیم و گریز از مسؤولیتپذیری عین بیاخلاقی در یک دموکراسی است. هیچ مسؤولی در هیچ جای جهان حق ندارد به اعتماد عمومی خیانت کند و از موقعیت سیاسی و اجتماعی خویش در جهت مسائل شخصی استفاده کند. دقیقا از همین موضع است که در آغاز تابستان سال ۱۳۹۶ اندکی پس از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر تهران به هنگام طرح نامزدهای تصدی شهرداری تهران در حضور 4 تن از اصلاحطلبان برجسته که نامشان نزد اینجانب محفوظ است، در دفتر جناب آقای نجفی به حضورشان رسیدم و حین بحث و رایزنی برای گزینههای شهرداری تهران درباره همین پرونده مطروحه از ایشان سوال کردم و با توجه به طرح نامزدی ایشان برای شهرداری، درباره عوارض طرح این پرونده و اثرات منفی آن در مدیریت شهری تهران و نیز حوزه خصوصی آقای نجفی در حضور دوستان هشدار دادم. ایشان البته آن روز برخلاف این روزها اصل ماجرا را منکر شدند و با عبور از این مساله سعی کردند آن را در حد یک آشنایی ساده تخفیف دهند و بهرغم اینکه این روزها در دادگاه، آشنایی خویش با مقتوله را از آغاز سال ۱۳۹۶ (قبل از آن جلسه) معرفی میکنند، آن روز منکر این رابطه شدند. با وجود این من بار دیگر در دیداری خصوصی با آقای نجفی درباره بهانه مخالفتها با ایشان تذکر دادم که خودشان فرمودند با مراجعه به مقامات مسؤول موانع را رفع میکنند؛ و ظاهرا دیدارهایی هم با مقامات انجام دادند که شواهد امر نشان میدهد آن دیدارها ناموفق بوده است اما متاسفانه استراتژی نادرست برخی دوستان اصلاحطلب، آقای نجفی را در موقعیت خطیری قرار داد و ایشان را به دست خویش قربانی ساختند. با وجود انتقال این پیام در سطوح مختلف جبهه اصلاحات، به علل سیاسی از تسری آن به بدنه اصلاحات جلوگیری شد و با وجود آگاهی برخی اعضای شورای شهر از پرونده، به علت بدگمانی آنان به مقامات مسؤول- که البته ریشه در پارهای رفتارهای نادرست همین نهادها و مقامها دارد- شهرداری به دکتر نجفی رسید. کرباسچی در ادامه چند نمونه از مصادیق اطلاع اصلاحطلبان شورای شهر و مجلس از ماجرای نجفی را بیان میکند: این مساله متأسفانه با وجود همه تذکرات بود که نه فقط از ناحیه من که از جانب دوستان دیگر هم منتقل شده بود؛ چهارم مردادماه 1396 از ناحیه برخی مقامات مجلس شورای اسلامی به دوستان پیامی رسید که شهرداری دکتر محمدعلی نجفی به علت مسائل شخصی ایشان با چالشهای بزرگی مواجه میشود؛ پیامی که با بیاعتنایی دوستان مواجه شد. 25 مردادماه 1396 در جلسهای با حضور سران همه احزابی که در شورای شهر تهران نماینده دارند و نیز با حضور 3 - 2 نفر از اعضای شورای شهر، از سوی یکی از دوستان اعلام شد عالیترین نهادهای سیاسی کشور با شهرداری دکتر نجفی مخالفند. در همان جلسه یکی از اعضای شورای شهر مخالفت یکی از دستگاههای امنیتی با شهرداری ایشان را اعلام میکند. پس از آن در جلسه دیگری در تاریخ هشتم شهریورماه 1396 همان عضو شورای شهر تهران از مخالفت وزیر کشور با شهرداری دکتر نجفی بر اساس گزارش و استعلام نهادهای امنیتی دولتی خبر داد اما با پیگیری برخی بزرگان اصلاحات و اعمال فشار بر رئیسجمهور، آقای روحانی به وزیر کشور دستور میدهد حکم شهرداری دکتر نجفی صادر شود.
دبیرکل حزب کارگزاران در ادامه نوشت: در واقع اشتباه اصلی نه از شورای شهر تهران که بر عهده احزاب پشتیبان ایشان بود که راهبرد نادرستی را انتخاب کردند. استراتژی این دوستان از آغاز بر دوقطبیسازی و مخالفخوانی بود و هست و این راهبردی غلط است که در امور سیاسی مبنای عمل را بر تضاد قرار دهیم و فکر کنیم قدرت ما در مخالفت است. در چنین شرایطی بود که به جای بررسی مستندات پرونده مدعیان علیه آقای نجفی در نهادهای معتمد خود یا وجدان خویش، این پرونده را «باجخواهی» خواندند و با تمرکز خواست اصلاحات بر شهرداری یک شخص و تعصب بر انتخاب آقای نجفی، امکان بررسی آن شایعات بلکه مستندات را حتی از معاون اول رئیسجمهور سلب کردند و با تماسها و فشارهای پیاپی در بالاترین سطوح اصلاحات تنها اصلاح ممکن در شهرداری تهران را شهرداری دکتر نجفی خواندند.
چرا در دولت دوم روحانی مسؤولیتی به نجفی ندادند؟
کرباسچی در بخش دیگری از این یادداشت ضمن اشاره به مدیریت کوتاه نجفی در سازمان میراث فرهنگی، از رویه برخی جریانات اصلاحطلب در قهرمانسازی از نجفی حتی پس از قتل انتقاد میکند: این امکان وجود داشت که با تحذیر و فاصله گرفتن دکتر نجفی از این نوع روابط از حضورشان در مدیریت کشور استفاده کرد یا در صورت اصرار برحفظ حریم خصوصی، از تسری این حیطه به جامعه سیاسی کشور با پذیرش عواقب و عوارض مسؤولیت جلوگیری کرد اما اصرار بر حفظ این وضعیت متناقض سبب شد کار به جایی برسد که دوستان حتی مخالفت نهادهای دولتی نزدیک به جبهه اصلاحات با شهرداری دکتر نجفی را نادیده گرفتند و از خود نپرسیدند چرا در دولت دوم دکتر روحانی مسؤولیتی به دکتر نجفی داده نشد و از آن بدتر در جلسات درون تشکیلاتی جبهه اصلاحات سعی کردند خاطره تلخ استعفای زودهنگام دکتر نجفی از سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۹۲ را فراموش کنند و آن را سادهانگارانه، خطای فردی بدانند و تمامشده تلقی کنند. شاید اگر «کتمان سر» و نامحرم دانستن جامعه و بدنه در سران برخی احزاب اصلاحطلب نبود، امروز کار بدانجا نمیرسید که با اطلاعات ناقص، بدنه این جریان به مرثیهسرایی و قهرمانسازی سوق یابد و همه نیز همچنان سکوت میکردند؛ اما نمیتوانم فراموش کنم که در جلسه مشترک احزاب کارگزاران سازندگی و اتحاد ملت در منزل جناب آقای عبدالله نوری- که میانجی 2 جریان بر سر همین داستان شدند- ما به صراحت به این مسائل اشاره کردیم و دوستان حزب اتحاد ملت نیز پذیرفتند که دیگر بر تداوم شهرداری دکتر نجفی اصرار نکنند و البته گفتند ما گمان میکردیم پرونده میراث فرهنگی بسته شده و این ماجرای تازهای نیست! در واقع ما هر زمان مخالفت خود را با تصدی شهرداری از سوی دکتر نجفی بیان میکردیم در معرض حمله و هجمه قرار میگرفتیم. حال پس از این همه مصایب که بر سر اصلاحطلبی و شهرداری و نیز دکتر نجفی آمده، وقتی پرده از تاریخ برمیداریم متهم به هزار اتهام میشویم، چه رسد به آن زمان که این جریان در اوج بودند و مخالفت درونگفتمانی، «ذنبلایغفر» قلمداد میشد! اما ما به مسؤولیت خود عمل کردیم؛ همچنان که دکتر نجفی در همان آغاز ورود خود به شهرداری تهران بر جدایی خود از حزب کارگزاران در یک جلسه خبری تأکید دوباره کردند و فاصله گرفتن از دوستان سابق خود و حزبی را که در ایجاد آن نقش داشت به صراحت اعلام کرد. تاریخ شاهد است که دوستان در جریان داستان بودند و بهرغم مراجعه خانواده دکتر نجفی به بزرگان اصلاحات، ایشان را به این مهلکه انداختند. همه سخن ما به دکتر نجفی این بود که «به دست خویش خود را به هلاکت نرسانند» (لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه).
این روزها با خفت اصلاحات مواجهیم
تو خائن به اصلاحات هستی!
چنانکه انتظار میرفت اینگونه انتقادات کرباسچی از حزب اتحاد ملت که هفته گذشته نیز با ادبیاتی مشابه و در گفتوگو با یکی از روزنامههای اصلاحطلب بیان شده بود، واکنش تند اعضا و نزدیکان حزب اتحاد ملت را بهعنوان اصلیترین طیف حامی شهرداری نجفی به دنبال داشت. محسن میردامادی، دبیرکل سابق حزب منحله مشارکت و از جمله افراد نزدیک به طیف اتحاد ملت طی یادداشتی شدیداللحن، کرباسچی را خائن به اصلاحات توصیف و او را متهم کرد از قبل مخالفت با شهرداری نجفی به دنبال آن بود که خود در موضع شهردار سایه قرار گیرد. به نظر میرسد واکنش میردامادی آن هم با چنین ادبیات تندی به دلیل آن باشد که کرباسچی همسو با کلیت جریان اصلاحطلبی در موضوع نجفی سکوت پیشه نکرده و سیاسیکاریهای این جریان در انتخاب شهردار تهران را علنی کرده است.
کرباسچی میخواست شهردار در سایه باشد
نکته قابل توجه در واکنش میردامادی اما اشاره او به بیاطلاعی اصلاحطلبان و بویژه اعضای شورای شهر تهران از پرونده نجفی در زمان انتخاب شهردار تهران است؛ ادعایی که قبل از هرچیز این سوال را پیش میآورد که چنانچه اصلاحطلبان در زمان انتخاب نجفی بهعنوان شهردار از ماجرای شخصی او مطلع نبودند، چرا بعد از گذشت چند ماه و روشن شدن ابعاد این پرونده، با استعفای نجفی مخالفت کرده و حتی هجمه به نهادهای انقلابی و قضایی کشور را در پیش گرفتند؟ رویکردی که موجب شد فرآیند استعفا نزدیک 3 ماه طول بکشد و نجفی مجبور شود 3 بار نامه استعفایش را خطاب به اعضای شورای شهر بنویسد. میردامادی در اینباره ادعا کرده است: در هیچ یک از جلساتی که بحث آقای نجفی مطرح بود آقای کرباسچی یا فرد دیگری کلمهای درباره مسائلی که اخیرا حول و حوش آقای نجفی گفته میشود مطرح نکرد. حتی آقای مرعشی، که آقای کرباسچی ارتباط نزدیکی با ایشان دارد و قاعدتا اگر نکته منفی درباره آقای نجفی داشت باید حداقل به ایشان اطلاع میداد، زمانی که بهعنوان یکی از نامزدهای مورد نظر شورای شهر برای شهرداری تهران برنامه پیشنهادی خود را در جلسه شورا ارائه داد به دوستان شورا توصیه کرد به آقای نجفی برای مسؤولیت شهرداری رای دهند. همچنین در زمان استعفای آقای نجفی، آقای مرعشی در مقابل این سوال که شما اگر از این مسائل اطلاع داشتید چرا قبل از انتخاب وی بهعنوان شهردار دوستان را در جریان قرار ندادید، اظهار کرد آن زمان اطلاعی از این مسائل نداشته است. مسلما اگر دوستان کمترین اطلاعی از مسائل و ارتباطاتی که اخیرا درباره آقای نجفی مطرح میشود داشتند با شهردار شدن وی مخالفت میکردند. با شناختی که از دوستان شورای شهر هست مسلما آنها هم همین گونه عمل میکردند. حال اگر آقای کرباسچی یا هر فرد طرف مشورت دیگری از این ماجرا اطلاع داشته و به گونهای هشدار و اطلاعات لازم را به اعضای شورای شهر نرسانده است، کاری کمتر از خیانت به اصلاحطلبان نکرده است. دبیرکل سابق حزب مشارکت در پایان، انتقادات کرباسچی از سیاسیکاری حزب نزدیک به خود در جریان انتخاب شهردار تهران را نتیجه کینهورزی کرباسچی و تلاش او برای ایفای نقش شهردار در سایه عنوان کرد و نوشت: همانطور که ذکر شد در جلسات مذکور، آقای کرباسچی تنها مخالف آقای نجفی بود، آن هم نه به دلیل مسائلی که امروز مطرح میکند، بلکه به این دلیل که اصرار بر شهرداری آقای محسن هاشمی داشت. برخی نیز چنین تلقی داشتند که آقای کرباسچی بیش از آنکه به فکر معضلات و مشکلات شهرداری باشد دنبال نقش و نفوذ خود در شهرداری است و برای خود نقش شهردار سایه قائل است که طبعا با شهرداری آقای نجفی نمیتوانست حاصل شود. آنچه در مجموع این ماجرا جای تامل و تاسف دارد این است که اختلافات و کینههای شخصی آقای کرباسچی نسبت به آقای نجفی چقدر اهمیت داشته که دوست و همکار سیوچند ساله و همحزبی بیستوچند ساله خود را که امروز زمین خورده است، شادمانه لگد میزند؟ البته با توجه به تجارب گذشته میتوان حدس زد این موضع آقای کرباسچی بیشتر موضعی شخصی است تا تشکیلاتی.
انتهای پیام/