به گزارش سراج24، « بلای بلایای طبیعی » عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم کامران امامی(نماینده ایران و رئیس کارگروه بینالمللی مدیریت تطبیقی سیلاب (ICID)) است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
درحالیکه هنوز مناطق وسیعی از کشورمان درگیر معضلات ناشی از سیلابهای اخیر است، باید با حوصله، دقت و جامعنگری که لازمه درک چنین پدیدههای نادر و ویرانگری است، به صورت مرحلهای درسهای مهم این سیلابها را مطالعه و ارائه کرد. در مدیریت بلایای طبیعی قانون 20-80 پارتو حاکم است. این به معنای آن است که 90 درصد درسهای مهم کشور را در تجارب سیلابهای سالهای 1366 گلابدره و دربند، 1369-1370 سیستان، 1371 غرب و جنوب غربی و 1376 جنوب و غرب کشور و سیلابهای 1398 میتوان یافت. جمعبندی جامع این تجارب نیاز به مطالعات یک تیم چندرشتهای در یک دوره چندماهه دارد. از طرف دیگر توجه به بلایای طبیعی به مرور زمان کاهش مییابد و در این چارچوب با اطلاعات موجود و با تکیه بر 30 سال تجربه حرفهای و تحقیقاتی در زمینه مدیریت سیلاب و ایمنی هیدرولوژیکی سدهای بزرگ میتوان موارد کلیدی زیر را به صورت محتاطانه ارائه کرد:
1. برای مدیریت کارا و اثربخش سیلاب به دیدگاهی درازمدت نیاز است:
در جریان سونامی 2004 اقیانوس هند حدود 300 هزار نفر کشته شدند و براساس تجارب جهانی وجود یک سامانه هشدار سونامی مشابه سامانه اقیانوس اطلس میتوانست جان دهها هزار نفر یا چند صد هزار نفر را نجات دهد. در عمل دو سال قبل از وقوع سونامی 2004، پیشنهاد راهاندازی و استقرار یک سامانه هشدار سونامی در این منطقه مطرح شد؛ ولی ازآنجاکه پس از سال 1883 سونامی بزرگی در جنوب آسیا به وقوع نپیوسته بود، این پیشنهاد اجرائی نشد. لازم به یادآوری است که هزینه سامانه هشدار سونامی پیشنهادی حدود 70 میلیون دلار برآورد شده بود که هزینههای بسیار ناچیزی برای نجات جان دهها هزار نفر بود.
عمدتا بلایای بسیار فاجعهبار با فاصله زمانی طولانی در یک منطقه یا کشور روی میدهند و در نتیجه افکار عمومی تا زمان وقوع یک بلای طبیعی فاجعهبار و مهیب حساسیت لازم درباره خطرپذیری و نیاز به کاهش آسیبپذیری را ندارد. در این راستا کارشناسان باید ضمن ایجاد حساسیت لازم درباره خطرپذیری (احتمال+ عواقب + آسیبپذیری) برای جامعه، به تبیین راهبردها و راهکارهای لازم بپردازند و جامعه هم در مسائل تخصصی و پیچیده اهمیت لازم را برای دیدگاههای کارشناسی که حاصل صدها سال تجارب جهانی و دهها سال تجربه حرفهای است، قائل شود. این مسئله درباره سیاستمداران و روزنامهنگاران نیز صدق میکند. ماهیت حرفهای، آنان را بر گامهای چندروزه تا چندماهه متمرکز کرده است؛ درحالیکه گامهای زمانی در مهندسی آب دهه و قرن است. در موارد بسیار زیادی در تمام کشورهای دنیا، احداث یک سازه مانند سد یا سیلبند برای یک یا چند دهه ایمنی در مقابل سیلاب را به نحوی چشمگیر افرایش داده؛ ولی بدون کنترل و نظارت سازمانهای مسئول، ساختوسازها در سیلابدشت افزایش یافته و با تخریب آن سازه یا نبود ظرفیت کافی در سیلابهای بزرگ، خسارت بسیار شدید ایجاد شده است. در این حالت اگر آن سازه از اول احداث نمیشد، خسارات کمتری به وجود میآمد.
2- مشابه عمده کشورهای جهان ریسک سیلاب در ایران روند افزایشی داشته است:در دهههای اخیر با افزایش جمعیت و افزایش شدید داراییها در سیلابدشتها، تعداد سیلابهای مخرب در جهان رو به افزایش بوده است. تعداد سیلابهای مخرب در یک دوره 60ساله بیش از 10 برابر شده است. از طرف دیگر با پیشرفت فنون ارتباطی و پیشرفت مدیریت بلایای طبیعی، تلفات انسانی این سیلابها به نحو چشمگیری کاهش یافته است. درعینحال خسارت سیلاب از چند میلیارد دلار در سال در دهه 1950 میلادی به حدود 210 میلیارد دلار در سال در دهه 1990 و 160 میلیارد دلار در سال در اولین دهه قرن بیستویکم رسیده است. براساس مطالعاتی که در گستره جهانی انجام شده، ایران نیز جزء کشورهای با خطرپذیری بالای سیل دستهبندی شده است.
در مطالعات که درباره خطرپذیری سیل در شهرهایی با جمعیت بیش از 750 هزار نفر در سال 2025 انجام شد، 10 شهر بزرگ در نیمه غربی کشورمان در معرض سیلهای مخرب قرار دارند. سیلابهای بهار 1398 به وضوح خطرپذیری بالای شهرها در نیمه غربی کشورمان را اثبات کرد.
3- در مدیریت سیلاب فعالیتهای برنامهریزی از فعالیتهای واکنشی اهمیت بیشتری دارد: مدیریت سیلاب عبارت است از فعالیتهای برنامهریزی (قبل از سیلاب) و فعالیتهای واکنشی (درست قبل از سیلاب، همزمان با سیلاب و بعد از سیلاب). مدیریت کارا و اثربخش سیلاب نیاز به برنامهریزی جامع و دقیق دارد که باید در ماهها و سالهای قبل از سیلاب براساس مطالعات فنی، اجتماعی، اقتصادی و... به انجام برسد. طرحهای عملیاتی شرایط اضطراری حاصل مطالعات جامعی است که به مدیران در زمان واقعی رخداد سیلاب راهنمایی میکند که چگونه عمل کنند. زمان سیلاب وقت مدلسازی پیچیده و زمانبر نیست! وقت عمل است؛ ولی این عملیات باید براساس نتایج مطالعاتی که قبلا در زمان طولانی و با دسترسی به همه اطلاعات انجام شده، صورت گیرد. بهعنوان یک مثال ساده، در پشت جلد کتابهای درسی مدارس برخی از شهرهای ژاپن نقشه مناطق امن در سیلابها درج شده است تا دانشآموزان رأسا بتوانند در جریان سیلابهای بزرگ تصمیمهای درستی بگیرند. در جریان سیلابهای اخیر بسیاری از کاستیها مانند نبود سخنگوی سیلاب نشاندهنده نیاز بیشازپیش به طرحهای عملیاتی شرایط اضطراری برای مناطق پرخطر است (در عمل به نظر میرسد قبل از وقوع سیلابهای اخیر مناطق پرخطر هم خوب و کامل شناسایی نشدهاند).
4- نیاز به مرکز ملی پیشبینیهای منابع آب و سیلاب: براساس تجارب جهانی همافزایی پیشبینیهای درازمدت اقلیمی، هواشناسی و هیدرولوژیکی با پیشبینیهای کوتاهمدت میتواند اثربخشی پیشبینیها را به نحو چشمگیری افزایش دهد. مشکل آن است که این پیشبینیها در سازمانهای مختلفی انجام میشود؛ درباره بارش در سازمان هواشناسی و آبدهی فصلی، سیلاب و اثرات سدها در وزارت نیرو مطالعه میشود. مناسب است مانند کشور استرالیا تمامی پیشبینیها در یک مرکز ملی متمرکز شود. در سال 1378 سد کرخه یک سال زودتر از تکمیل سرریز اصلی آبگیری شد و این مهم با همافزایی پیشبینیهای فصلی اقلیمی، پیشبینی آورد در بهار و مطالعات دیگر محقق شد.
5- اثر کاهشی سدها در ریسک سیلاب در پاییندست بهمراتب بیشتر از ریسک ناشی از تخریب آنهاست: همیشه در آستانه شروع سرریزی از یک سد، بهسرعت شایعاتی درباره احتمال تخریب سد در جامعه پخش میشود. در عمل سدهای بزرگ از ایمنترین ساختههای دست بشر محسوب میشوند و درصورتیکه خوب طراحی، احداث و بهرهبرداری شوند، ایمنی آنان بسیار بیشتر از هواپیماهای مسافربری مدرن است. درعینحال براساس تجارب جهانی اثرات سدها در کاهش ریسک سیلاب در پاییندست بسیار مثبت ارزیابی شده است. در جریان سیلاب 1380 گلستان حداکثر ورودی سیلاب به سد گلستان حدود سه هزار مترمکعب بر ثانیه و حداکثر خروجی از سد 300 مترمکعب بر ثانیه برآورد شده است. درصورتیکه سد گلستان وجود نداشت، وقوع فاجعه انسانی با چند هزار کشته محتمل بود. در سیلابهای اخیر هم بدون سدهای بزرگ کارون، کرخه و دز یکی از بزرگترین فاجعههای طبیعی جهان رقم میخورد؛ برای مثال سد کرخه پیک سیلاب ورودی هشتهزارو 300 مترمکعب بر ثانیهای را به دوهزارو 500 مترمکعب بر ثانیه کاهش داد.
6- همافزایی روشهای سازهای و غیرسازهای: روشهای سازهای مدیریت سیلاب عبارتاند از سدها، سیلبندها، کانالهای انحراف سیل، مخازن تأخیری، مخازن ذخیرهای برای پخش سیلاب و اصلاح و بهسازی مسیر. روشهای غیرسازهای که در دهههای اخیر کاربرد و اهمیت روزافزون داشتهاند در دو دسته فعالیتهای برنامهریزی و واکنشی دستهبندی میشوند:
فعالیتهای برنامهریزی: پیشبینی سیلاب، پیشبینی سیلابهای دریایی، مدیریت گسترش سیلابدشتها، بیمه سیلاب، مقاومسازی در مقابل سیلاب، تدوین طرحهای عملیاتی شرایط اضطراری، آموزش و جلب مشارکت مردم و مدیریت مخازن سدها.
فعالیتهای واکنشی: هشدار سیلاب، مقابله با سیلاب، اطلاعرسانی، مدیریت جوامع محلی، تخلیه، مدیریت مخازن سدها در زمان واقعی و کمکهای اضطراری. در عمل باید طیف گستردهای از اقدامات را با توجه به شرایط به کار گرفت و در بسیاری از موارد کاربرد توأمان این روشها میتواند موجب همافزایی شود؛ برای مثال در آمریکا جوامعی که قوانین مدیریت سیلابدشتها را رعایت کنند، مشمول دریافت بیمه سیلاب یارانهای میشوند؛ بنابراین انگیزه لازم برای رعایت قوانین توسعه سیلابدشتها ایجاد میشود.
7- خطر تلفات جانی حوضههای کوهستانی کوچک بیشترین است: در سیلاب اخیر بیشترین تلفات در شیراز و در اثر تندسیلاب یک حوضه کوچک کوهستانی به وقوع پیوست.
این امر کاملا مطابق تجارب جهانی است که بیشترین خطر تلفات جانی سیلاب در حوضههای کوچک کوهستانی که زمان تمرکز کمی دارند روی میدهد. سیلاب 1366 گلابدره و دربند تهران با حدود 300 کشته نیز یک تندسیلاب محسوب میشود.
8- آموزش مردم نقش کلیدی در کاهش تلفات و خسارات سیلاب دارد: در برخی مواقع زمان واکنش چند دقیقه یا چند ثانیه است و آگاهی مردم از خطرات پیشرو میتواند نقشی کلیدی در کاهش تلفات داشته باشد؛ برای مثال در سونامی 2004 اقیانوس هند، آگاهی یک دانشآموز انگلیسی به پسروی دریا در فاز اول سونامی و هشدار او جان چندین نفر را نجات داد. در سال 1959 بزرگترین توفان ژاپن، بیش از پنج هزار نفر را به کام مرگ گرفت. بهدنبال این توفان و برنامهریزی مناسب تا 36 سال بعد و وقوع زلزله کوبه، تعداد کل تلفات این کشور از تمامی بلایای طبیعی کمتر از 100 نفر در سال شد. بهنحو مشابه توفانی با تلفات انسانی هزارو 800 نفر در کشور هلند در سال 1959 روی دارد و بهدنبال آن پروژه عظیم دلتا در یک دوره 30ساله با هزینه بیش از 12 میلیارد دلار با موفقیت اجرا شد (هزینه کل پروژه در سال 1959، 20 درصد تولید ناخالص ملی این کشور برآورد میشود). سؤال اینجاست که چرا زلزلههای بویینزهرا، قیر و کارزین، طبس، رودبار و منجیل، بم، آذربایجان و کرمانشاه با مجموع بیش از 100 هزار کشته، موج مدیریت ریسک بلایای طبیعی در کشور (مشابه ژاپن و هلند) را به راه نینداخت؟ آیا ما جامعهای کوتاهمدت بودهایم؟ آیا مهمترین چالش یک ملت ایجاد توازن میان منافع درازمدت و کوتاهمدت نیست و آیا برای ایجاد این توازن به عزم و همدلی ملی نیاز نداریم؟
انتهای پیام/