سراج24، محمدمهدی ادیبی/ حدود 6 سال پیش، در سفری که به خارج از کشور داشتم؛ با جوانی هم سن و سالِ خودم آشنا شدم که در آنجا، مسافرکِشی میکرد. طبقِ عادتِ مألوف در ارتباطِ ما ایرانیها با یک خارجی، سَرِ سخن را باز کردم و با زبان نیمبندِ انگلیسی و کلّی اَدا و اَطوار، مشغول گفتوگو با او شدم.
او خودش را معرفی کرد و گفت که دانشجو و مهاجر است و شرح مختصری از وضعیت کشورش ارائه کرد. من هم فرصت را غنیمت دانستم و با "غروری ملّی" اعلام کردم که ایرانی هستم. همان طور که پیشبینی کرده بودم، بسیار دوستدار و علاقهمند به ایران و ایرانی بود و مشکل هم دقیقاً از همینجا آغاز شد!
او با اشتیاق گفت که دانشجوی تاریخ است و به تاریخ ایران (علیالخصوص دورهی ساسانیان!) بسیار علاقه دارد و الان فرصت مناسبی است که در مورد تاریخ ایران با هم صحبت کنیم و الخ!
صحبت که به این جا رسید؛ "آبروی ملّی" را اَرجح دانستم و با استفاده از هنرِ منحرف کردنِ بحث؛ موضوع را به کل عوض کردم!
آن جا بود که پس از سالها، دوباره یادِ این سوالِ دوران تحصیل افتادم که: «چرا تاریخ می خوانیم؟»
اگرچه پاسخی که آن سالها به ما یاد داده بودند را به خاطر نمیآوردم؛ اما حالا خودم یک پاسخ محکم داشتم!
بعد از این ماجرا؛ در کنارِ برنامهریزی برای تقویتِ زبان؛ به فکر مطالعهی تاریخِ ایران هم افتادم و منابع آن را دنبال کردم. عُمومِ کتابهایی که دیدم؛ کتابهای قطوری بودند که با همهی طول و تَفصیلِشان، به شرحِ بُرشی از یک مقطعِ تاریخی میپرداختند و برای تازهواردی که میخواهد با تاریخ کشورش آشنا شود، مناسب به نظر نمیرسیدند.
من قصد داشتم که ابتدا با یک تصویرِ کلّی از تاریخ ایران آشنا شوم و بعد به تفکیک و تفصیل، به مطالعهی هر بخش از آن بپردازم.
کتاب «چکیده تاریخ ایران» نوشتهی آقای «حسن نراقی»؛ اولین و تنها کتابی بود که مناسبِ احوالِ خودم دیدم و آن را تهیه کردم.
این کتاب همان طور که از اسمش پیداست، به صورت "مختصر" به تاریخ ایران (از کوچ آریایی ها تا پایان سلسله پهلوی) میپردازد و چکیدهای از آغاز هر دورهی تاریخی، نابودیِ آن دوره و شکلگیریِ دورهی جدید را بیان میکند.
همانطور که پیشتر هم گفتم؛ این کتاب، بیشتر یک شِمایِ کلّی از تاریخ ایران است و نمیتوان آن را تاریخ نگاریِ مفصل، دقیق و علمی از کشور دانست. نویسندهی کتاب، توضیح خوبی در این خصوص، در مقدمه کتاب آورده است:
« ... نه ادعای تاریخنگاری دارم نه حتی قصد شروع آن را؛ رفته بودم برای فرزند نوجوانم که متأسفانه به دلیل دوری از وطن، تسلط چندانی به ادبیات فارسی ندارد، تاریخِ خلاصهای تهیه کنم تا کمی با گذشتهی سرزمین آبا و اجدادیاش آشنا شود. هرچه بیشتر گشتم، کمتر یافتم. این شد که مجبور شدم خودم به فکر تهیهی این خلاصه بیفتم ... »
«حسن نراقی» را پیشتر، در سلسله یادداشتهایِ معرفیِ کتاب، با کتاب «جامعهشناسی خودمانی» معرفی کرده بودم. اغلب آثار او، غیرآکادمیک، امّا کاربردی و قابل تأمل است.
توصیهی او در خصوص کتاب «چکیده تاریخ ایران»، بهترین راهنما برای مطالعهی این کتاب است. وی در بخشی از پیش گفتارِ چاپِ اول کتاب مینویسد:
«من فقط آنچه را که بوده است آوردهام، آن هم به صورتی کاملاً خلاصه. آن قدر خلاصه، در حد یک فهرست و توالیِ سلسلهها که جوانانِ مملکت(اعم از دیروزی و یا امروزیشان) با صرف چند ساعت وقت بتوانند به کلیاتی، تکرار می کنم، صرفاً به "کلیاتی" از گذشتهی پُر نَشیب و فرازمان دست یابند. آن وقت اگر علاقهشان تحریک شد، دیگر باید این جزوه را کنار بگذارند و تاریخ بخوانند؛ چه عمر ما آدمیان به این درازی نیست که همه چیز را خود تجربه کنیم».
«چکیده تاریخ ایران» به همت «نشر اختران»، به چاپ چهاردهم خودش رسیده و این قابل تقدیر است.
نمیدانم که شما در پاسخِ سوالِ «چرا تاریخ میخوانیم؟»، چه جوابی پیدا کردهاید؛ امّا میتوان ادعا کرد که بسیاری از مشکلات کشور در دورههای مختلف، به سبب نخواندن و ندانستن تاریخ است.
علیرضا شجاع پور، این مطلب را به زیبایی در قطعه شعری بیان میکند:
تاریخ این ایام را
هرکس که خواهد خواند،
جز این سخن از ما نخواهد راند:
این نسل سر در گم،
بر توسن اندیشههایشان لنگ،
فرسنگ در فرسنگ
جز سوی ترکستان نمیرانند
تاریخ پیش از خویش را باری نمیخوانند.
انتهای پیام/