سراج24، محمدمهدی ادیبی/ بهمن که به نیمه میرسد؛ حال و هوای جامعه، اصطلاحاً "آخرِ سالی" میشود.
کمکم کارهایِ زمین مانده، جلوهی بیشتری پیدا میکنند و یک حرکت دستهجمعی برای جبرانِ عقبماندگیهایِ کُلّ سال، در فرصتِ اندکِ باقیماندهیِ آخرِ سال، آغاز میشود.
بعضی کاسبها انگار سودِ نکردهی تمامِ سال را در این روزهای آخر سال میخواهند یکجا به دست آورند؛ فروشندگانِ پوشاک، حراج میزنند تا مغازه را از کالاهایِ زمستانی پاک کنند و پوشاک بهاره را جایگزین سازند؛ کارمندان در صددِ رفع و رجوعِ امورِ عقب مانده هستند؛ معلمانِ مدارس و اساتید دانشگاه، میخواهند درسها را به یک نقطهی مطلوب برسانند؛ خانهدارها مشغول نظافت میشوند و با ریزبینیِ خاصی، نقاطِ کورِ خانه را هم گردگیری میکنند.
این روزها حتی بانکها هم دیگر وام نمیدهند(!) و همه مشغول حساب و کتابِ امور هستند.
خیابانها را که نگاه کنید؛ عجله و هولِ آدمها را به راحتی میتوانید ببینید. بیقراریِ غریبی، در جامعه موج میزند که تا لحظهی تحویل سالِ جدید ادامه دارد. مثل روزهای منتهی به امتحان که اضطراب تمام وجودمان را فرا میگرفت و یکهو آن قدر درسخوان میشدیم که خودمان هم باورمان نمیشد!
این التهاب تا ساعت امتحان ادامه داشت و با فراغت از امتحان، همه چیز قرار میگرفت و دوباره روز از نو، روزی از نو...
این آخر سالی، معدود کسانی هم هستند که سوایِ تکمیلِ کارها برای یک انجامِ خوب؛ نگاهی به آینده دارند و برای آن هم برنامهریزی میکنند.
آنها یک چشم به دیروز دارند و یک چشم به فردا، تا از ضعفها و اشتباهات گذشته عبرت بگیرند و فردایی بهتر بسازند.
یکی از اساتید حوزهی موفقیت را میشناسم که برنامههای متنوعی برای سال آیندهاش ترتیب داده که در جریانِ کُلّیتی از آن هستم. آن طور که من میدانم؛ برنامهی مدونی برای یادگیریِ یک سِری مهارتهای فردیِ مورد نیازِ خودش در نظر گرفته، منابع یادگیریاش را شناسایی کرده و در حال تنظیمِ زمانِ مناسب برای اجرا و استمرار آن است.
در حوزهی اقتصادی هم میدانم که بر خلافِ شرایط نامناسب اقتصادیِ روز (با آنکه سرمایهی مالیِ چندانی هم ندارد)؛ برنامههایی برای کسب درآمدِ مناسب طرحریزی کرده است.
دوستِ گویندهای دارم که چند سالی است به تولید پادکست مشغول است و با آنکه در کار خودش متبحر شده؛ اما هنوز با نزدیک شدن به آخر سال، مشغول عیبیابی کارهایش میشود و بعد از رفع آنها؛ ایدههای جدیدش برای برنامهسازی در سال نو را مُدوَّن میکند.
«محمود دولت آبادی»، نویسندهی نام آشنای کشورمان در خاطراتی که در کتاب «نونِ نوشتن» به رشتهی تحریر درآورده؛ اشاره به نکتهای دارد که بسیار مناسب موضوعِ این یادداشت است. او در خاطراتی که مربوط به بیش از سه دهه قبل است، مینویسد:
«امشب دومین شب عید نوروز سال هزار و سیصد و شصت و چهار است و طبق عادت دو_سه سالهی گذشته، میباید در آخرین شب پایان سال، یادداشتی به منظور بازبینی کارکرد خود در طول سال مینوشتم. یادداشتی مثل کارنامه، مطلبی که طی نوشتن آن به یاد میآوردم در سالی که گذشت چه کاری کردهام و چه کارهایی نتوانستهام بکنم؛ و این یادنگاری به دید و نگاهم نسبت به خود، امکان نقد و سنجش زیستن و کار را به من میداد که میتوانستم بر پایهی آن از خود خردهگیری کنم و یا گاهی هم احساس قناعت از این که آنچه از دستم بر میآمده در ادبیات انجام دادهام...»
خوب است که این آخر سالی، ما هم یک "یادنگاری" نسبت به کارهای خودمان (در هر کاری که مشغولش هستیم) داشته باشیم. خوب است که بعد از یک سال با خودمان خلوت کنیم و ببنیم چه کردهایم و چه میخواهیم بکنیم.
خوب است حسابهایمان را خودمان بررسی کنیم و سنگهایمان را خودمان با خودمان وابِکَنیم.
قدر این آخرِ سالی را بدانید...
انتهای پیام/