سراج24، از اواخر دهه 80 بود رشد قارچ گونه شبکههای تلویزیونی سیما نیاز به محتوای ارزان قیمت و جذاب را بوجود آورد. صداوسیما نه زمانی برای تولید محتوا داشت و نه بودجهی کافی. همین مسئله فرصتی برای برنامهسازان نزدیک به صداوسیما بوجود آورد تا با کمترین هزینه اقدام به ساخت برنامه کنند. از آنجا که برنامه سازان ایرانی خلاقیتی در تولید ندارند و صرفا برنامههای شبکههای ماهوارهای را کپی میکنند؛ سطح کیفی برنامههای تلویزیون دچار افت کیفی شدید شد.
یکی از این تیپ برنامههای کپی شده، مستندات طبیعت گردی بود. در مدلهای خارجی و اصلی این برنامهها محققان و نویسندگان طرح کلی برنامه را تنظیم کرده و تیمهای حرفهای تصویربرداری با تجهیرات خاص برنامه را تولید میکنند. مناطق بکر و کمتر دیده شده انتخاب میشوند و ضمن گنجاندن آموزشهای مناسب برای حضور صحیح در طبیعت، فرهنگ گردشگری و طبیعت گردی نیز ترویج میشود.
اما این اتفاق در ایران به شکل کاملا نادرست اتفاق افتاد. تعدادی از تیمهای طبیعت گردی که به مدیران سیما دسترسی داشتند یک دوربین به دست گرفته و به دل طبیعت زدند. بدون در نظر گرفتن سطح فرهنگ موجود در جامعه، مکانهای طبیعی را معرفی کردند که تا آن زمان بکر مانده بودند و یا فقط توسط افراد محلی شناخته میشدند. معرفی بیضابطهی این مناطق مساوی بود با هجوم مردمی که دانش نحوهی حضور در این مناطق را نداشتند. صداوسیما به چنین مسائلی توجه نداشت و صرفا به فکر پرکردن خروجی خود با برنامههای ارزان قیمت بود. غافل از آنکه میبایست قبل از تشویق مردم به طبیعتگردی و گردشگری، ابتدا فرهنگ آن را در جامعه نهادینه میکردند.
برای نمونه به دو منطقهی گردشگری که قربانی این سیاست رسانهای نادرست صداوسیما شدند اشاره میکنیم:
دریاچه اوان در منطقه الموت-قزوین
اولین بار در برنامه خانواده بود که آقای میلانی در سری برنامههای ایرانگردی خود این دریاچه را معرفی کردند. دریاچهای بسیار زیبا و بکر در دامنه کوه خشچال استان قزوین که به سبب کم نظیر بودن و نزدیکی به استان تهران، مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفت. این دریاچه قبل از معرفی در تلویزیون یک منطقه تقریبا بکر بود که مردم محلی بازدید کنندگان اصلی آن را تشکیل میدادند. علی رغم وجود زمینهای کشاورزی غیر مجاز در حاشیه دریاچه، امکان دسترسی به تمامی نقاط اطراف آن وجود داشت. دسترسی از طریق یک جاده خاکی مناسب به طور رایگان و محیط بسیار آرام و پاکیزه بود. اما پس از معرفی این منطقهی زیبا در تلویزیون گردشگران آماتور به این دریاچه هجوم آوردند. از آنجا که حجم دریاچه محدود بود و خروجی آب محسوسی نیز نداشت در مدت زمان کوتاهی زبالههای به جا مانده از بازدید کنندگان چهرهی طبیعی آن را دگرگون ساخت.
علی رغم وجود تمام تابلوهای هشدار دهنده، عدهای از هموطنان اقدام به شنا در دریاچه نمودند که منجر به غرق شدن و مرگ این افراد شد. همین مسائل باعث شد تا استانداری قزوین طرح سالم سازی مناطق گردشگری را در دریاچهی اوان اجرا کند. جاده خاکی آسفالت شد. دستشویی و سرویس بهداشتی در حاشیه دریاچه ساخته و چند دکه نیز برای فروش مواد غذایی دایر شد. یک گیت در جاده ورودی قرار گرفت تا مردم برای وارد شدن به حریم دریاچه بلیت تهیه کنند. همهی این اقدامات منجر شد تا دریاچه اوان از یک دریاچه طبیعی بکر و زیبا به یک گودال آب کثیف و شلوغ تبدیل شود. متاسفانه نبود فرهنگ طبیعت گردی، علت بروز چنین حادثهای بود.
نابودی چشمههای طبیعی باداب سورت
باداب سورت به عنوان چشمهی پلکانی تراورتنی بینظیر در ایران و کمنظیر در جهان است که واقع در روستای ارست بخش چهاردانگهی شهرستان ساری میباشد. این چشمه توسط سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۷ پس از کوه دماوند به عنوان دومین میراث طبیعی ایران در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد. ثبت جهانی این باداب نیز پس از پاموککاله ترکیه، به عنوان دومین چشمهی آب شور جهان بودهاست. متاسفانه این میراث چندهزارسالهی طبیعی نیز به سرنوشتی تاسف برانگیز دچار شد.
سیل گردشگرانی که به الفبای اولیهی گردشگری آشنا نبودند این چشمهی آب بینظیر را تبدیل به تپهای خاکی کرده است. هرچند سازمان حفاظت از محیط زیست بازدید گردشگران از این منطقه را به مدت 7 ماه ممنوع کرد اما متاسفانه بار دیگر بازدید از این منطقه آزاد شد، هرچند که گفته میشود بازدیدها محدود به برخی آژانسهای مسافرتی خاص شده است. لکن این اقدامات برای بازسازی عوارض طبیعی که طی چندهزار سال بوجود آمدهاند کافی نیست.
در مورد مشابه، کشور ترکیه دارای بزرگترین چشمه پلکانی در روستای پاموک کاله است. این چشمههای زیبا با قدمتی چند میلیون ساله بصورت کاملا کنترل شده در معرض بازدیدکنندگان قرار میگیرند و گردشگران صرفا اجازهی ورود به بخشهای محدودی از این جاذبه گردشگری زیبا را دارند. ورود با کفش به این قسمتها ممنوع است و بازدیدکنندگان قبل از ورود به حوزچههای آبی باید آموزشهای لازم را ببینند.
به وضوح میتوانیم ردپای عدم وجود سواد و مدیریت رسانهای، فرهنگی و گردشگری را در این موضوع ببینیم. مناطق طبیعی که به همین ترتیب نابود شدهاند بسیار زیاد هستند. اگر مسئولان فرهنگی، رسانهای و محیط زیست کشور صرفا به دنبال پرکردن آنتن صداوسیما و رزومههای خود نبودند چنین فجایعی رخ نمیداد که تا هزاران سال شرمندهی نسلهای آینده باشیم.
انتهای پیام/