سراج24، محمدمهدی ادیبی/ این عناوین را با دقت بخوانید:
با تاریخ بیگانهایم/حقیقتگریزی و پنهانکاری ما/ظاهرسازی ما/قهرمانپروری و استبدادزدگی ما/خودمحوری و برتریجویی ما/بیبرنامگی ما/ریاکاری و فرصتطلبی ما/احساساتیبودن و شعارزدگی ما/ایرانیان و توهم دائمی توطئه/مسئولیتناپذیری ما/قانونگریزی و میل به تجاوز ما/توقع و نارضایتی دائمی ما/حسادت و حسدورزی ما/صداقت ما/همهچیزدانی ما/...
اینها بخشی از فهرستِ کتابی حدوداً صدوشصت صفحهای است که در دوران دانشجویی به دستم رسید و باب جدیدی در حوزهی مسائل مربوط به جامعه شناسی را در مقابلم گشود.
«جامعهشناسی خودمانی» عنوان کتابی به قلم «حسن نراقی» است که به خاطر استقبال کمنظیر از آن؛ تعداد چاپهایش، خیلی وقت است دو رقمی شده و پس از سالها همچنان مشتری خودش را دارد.
«حسن نراقی»، نویسندهی پُرتجربهی این کتاب؛ برادرِ احسان نراقی (مشاور فرح پهلوی) و از نوادگانِ مُلّا احمد نراقی (صاحبِ کتاب معراج السعاده) است که به دلیل شرایط زندگی و خانوادگیاش؛ بهخوبی بر مسائل مربوط به حاکمیت و مردم در ایران تسلط دارد.
او که به دلیل پیشهاش، به اغلب کشورهای دنیا سفر کرده و تجربه اندوخته است؛ بدون این که ادعایی بر جامعهشناس بودن، داشته باشد؛ با قلمی روان و غیر تصنّعی، نگاهی "خودمانی" به مسائل مربوط به جامعه انداخته است و آن را با نثر سادهای برای مخاطب بیان میکند.
به خاطر دارم که از همان چاپهای نخستِ این کتاب؛ به دلیلِ لحن و سبک نوشتار، با استقبالِ بخش قابل توجهی از جماعت کتابخوان حرفهای و جوانهای دانشجو و حتی تعدادی از دانشآموزان سالهای آخر دبیرستان روبرو شد.
حسن نراقی با نگاه جستجوگر خویش در این کتاب، سعی دارد تا دردهای جامعه را بشناسد و به خوانندهی هموطن هم بشناساند تا در قدم اوّل، همه بفهمیم که "چرا درماندهایم؟"
وی در اینباره میگوید: «بیایید واقعیات را با چشم باز بنگریم، عمق فاجعه را و عمق درد را بشناسیم و بپذیریم که همهی این دردها از استعمار نیست، از قانون نیست، از فلان حزب نیست، حتی از آمریکا هم نیست و از شوروی سابق هم نبود. زهر و پادزهر هر دو در همینجاست...»
تجربیات شخصی و مطالعاتِ تاریخیِ حسن نراقی، در اثری که دلسوزانه برای هموطنانِ خودش نگاشته است، سبب شده تا با طرح سؤالی که بیشتر به استفهامِ انکاری میماند؛ منشأ مشکلات و ضعفهای ایرانیان در طول تاریخ را بیان کند: «تاریخ را کتاب به کتاب، ورق به ورق، سطر به سطر بجورید و بخوانید و ببینید آن قدر که ایرانی از خودش و یا هموطنش ضربه خورده و کشیده است آیا از حملهی دشمن خارجی این همه آسیب دیده؟ ضمن این که مسبب اکثر حملههای خارجی هم خودش بوده یعنی دشمن را خودش تشویق به حمله کرده. تاریخ را دقیقتر بخوانید منظورم را خودتان متوجه خواهید شد».
بعد از این مقدمات است که بررسیِ ویژگیهای برجستهی ما ایرانیها شروع و در فصولِ جداگانهای (که در ابتدای این یادداشت نوشتم)، با ذکر مثالهای متعدد، تبیین میشود.
برای تسلط به محتوای کتاب، هیچ راهی جز مطالعهی کامل و پیوستهی آن نیست؛ اما برای آشنایی بیشتر با قلم نویسنده، خوب است که قسمتی از متنِ کتاب را با هم مرور کنیم:
«این تملقگویی و به قول آن ظریف "استملاق"!! واقعاً آفتی شده و افتاده به جان این مملکت. از قدیم بوده، به این حکومت و آن حکومت هم اصلاً کاری ندارد. وارد نانوایی که شد شروع میکند: شاطر آقا دستت درد نکند! یک لبخند متملقانه، و اگر تابستان باشد یک همدردی راجع به گرما. میخواهید بگویید این ادب ایرانی است! انشاءالله که اینطور است؛ ولی چرا همین آقا وقتی پشت ماشین نشست، محال است اجازه بدهد کسی که واقعاً مستأصل منتظر وارد شدن به خیابان اصلی است وارد بشود؟چرا؟...خیر، آقا عیب قضیه یک جای دیگر است{...}وقتی تملق، ملکه آدمها شد، در چنین جامعهای کار در آخر به آنجا میرسد که اخلاق کمکم کمرنگ میشود، به بزن و بروها میگویند آدمهای دست و پادار؟! آدمهای زرنگ!! در محافل خصوصی نقل قانونشکنیهای روزمره تبدیل میشود به یک شیرینکاریِ!! رایج. وقتی قانونشکنی رایج شد، متداول شد، و بدتر از همه عرف و عادت شد؛ همهمان میشویم یک دیکتاتور کوچولو. خدا نصیب نکند، یک کمی وقت و مجال به همین دیکتاتور کوچولو بدهید، آنوقت ببینید شنا کردن واقعی یعنی چه؟...»
به بیان حسن نراقی، «جامعه شناسی خودمانی» بیش از آن که یک اثر مدعی و به اصطلاح تحقیقی باشد؛ جنبه یک درد دل را دارد.
همین لحن خودمانی و صادقانهی کتاب است که از نظر بسیاری از صاحبنظران در موفقیت کتاب نقشی اساسی داشت.
«جامعه شناسی خودمانی» را انتشارات «اختران» به چاپ رسانده است و هنوز پس از سال ها از چاپ اوّلِ آن؛ با همان طرحِ جلدِ عجیب و غریبش منتشر میشود.
معرفی کتاب این هفته را با شعری از «ملک الشعرا بهار» که بخشی از آن، زینت بخشِ پشتِ جلدِ کتاب است، به پایان می بریم:
این دود سیهفام که از بام وطن خاست / از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که بآمد ز چپ و راست / از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم / با کَس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست / از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم / بر خاک ببالیم
لیکن چه کنیم، آتش ما در شکم ماست / از ماست که بر ماست
............................................... / .......................
گوییم که بیدار شدیم! این چه خیالیست؟ / بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست / از ماست که بر ماست
انتهای پیام/