اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۴:۳۰:۳۰
اذان ظهر ۱۲:۱۰:۱۷
اذان مغرب ۱۸:۴۱:۰۵
طلوع آفتاب ۰۵:۵۶:۱۳
غروب آفتاب ۱۸:۲۲:۵۵
نیمه شب ۲۳:۲۷:۱۳
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۷/۱۰/۱۰ - ۲۲:۰۸

بیوگرافی شهید کریم حشمتی

در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید کریم حشمتی یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس را می‌خوانید.

بیوگرافی شهید کریم حشمتی

به گزارش سراج24،

حماسه دفاع مقدس روز به روز بالنده‌تر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدس‌ترین و با ارزش‌ترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بی‌نظیر ایران اسلامی است. شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است.
شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلب‌هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست بلکه انتخاب آزادانه و آگاهانه و خلوت عاشق و معشوق است.

شما می‌توانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید کریم حشمتی یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس را بخوانید:

فرازی از زندگینامه شهید:
شهید کریم حشمتی در سال۱۳۳۹ در محمودآباد از توابع شاهین دژ در استان آذربایجان غربی دیده به جهان گشود. از خانواده‌ای مؤمن و محروم و از همان آغاز با درد و رنج مأنوس گشت و روحش پرورش یافت و در سن سه سالگی رنجی بزرگتر او را در فشار گذاشت و مادرش در سال۱۳۴۲ به علت اختلافات خانوادگی از پدر شهید جدا گشت و شهید حشمتی هرچه بیشتر تنهاتر گشت و بی پناهتر. چرا که خواهر کوچکتر از خویش همراه مادرش، خانه پدری را ترک گفتند و او در اوج بی پناهی و فقر ساخت و رنج خویش را با پناه جستن به خدا و نیایش با معبود، رفع می‌نمود تا اینکه پدر شهید جهت گذراندن زندگی و یافتن کار به تبریز عزیمت نمود و شهید با تحمل همه کمبودها، به درس خواندن پرداخت و موقع بی کاری پدر را با تاکسیرانی یاری می‌نمود. در مدرسه پناهی دوره ابتدائی را سپری نمود و دوره متوسطه را در دبیرستان ثقه الاسلام به پایان رساند و مدرک دیپلم ریاضی را اخذ نمود، در تمام این دوران، پدر شهید حشمتی جهت برآوردن هزینه زندگی، مدتی در شهرداری تبریز به کار‌هایی از قبیل: آبیاری چمن‌ها و ... پرداخته و بعد‌ها به علت نیازی بیشتر در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار شد.
شهید حشمتی با ذوق سرشاری که داشت، با وجود فشار‌های زندگی و پذیرفتن همه رنج‌ها با موفقیت دوران تحصیلات خود را به پایان رساند. در سال۵۶ و در اواخر تحصیلات ایشان که همزمان با اوج گیری انقلاب بود، به شدت در اقدامات ضد رژیم شاهنشاهی فعالیت داشته و در همه تظاهرات و تبلیغات ضد رژیمی شرکت داشت و در تحصن‌ها حضور می‌یافت و در زمان اوجگیری انقلاب، حتی در چندین قدمی مرگ قرار گرفت و چندین تن از دوستانش در نزدیکی او به شهادت رسیدند و او مصمم‌تر گام برمی داشت و در پاسخ پدرش که او را به درس خواندن توصیه می‌کرد، می‌گفت: من از مبارزه با رژیم و دفاع از اسلام و امام دست نمی‌کشم زیرا مسلمانم و امام دستور داده که از اسلام دفاع کنیم و ضمناً اگر تجدیدی هم آوردم از خانه بیرونم کنید و همچنان در اوج خفقان، به پخش اعلامیه و توزیع پوستر‌های امام در خیابان‌های تبریز می‌پرداخت تا اینکه فارغ التحصیل شد و در سال۵۸ به ژاندارمری تبریز جهت اعزام به خدمت، مراجعه و در پادگان عجب شهر مشغول خدمت شد و بعد از دوره آموزشی به پادگان مراغه اعزام شد که در آنجا به علت ذکاوت و ادب و کارایی که داشت، به زودی قلب‌ها را مسخر و مورد لطف همه واقع شدند، به طوری که با دیده اکرام و اقدام به او می‌نگریستند و بعد از پایان دوره خدمت سربازی شش ماهه، دوره احتیاط را هم سپری نمود و در همین زمان به علت اینکه امام دستور خدمت به محرومین و مراجعه به روستا‌ها به جای شهرنشینی را صادر فرمودند، شهید حشمتی به پدرش فشار می‌آورد که تبریز را ترک و به روستا بروند تا اینکه در همین موقعی که هنوز کریم از سربازی فارغ نشده بود، پدرش به محمودآباد مراجعه نمودند و شهید حشمتی به محض پایان خدمت سربازی، بلافاصله به خدمت جهاد سازندگی محمودآباد درآمده و در کمیته فرهنگی ایثارگرانه و مخلصانه شبانه روز به تلاش پرداخت و آنچنان به کار‌های فرهنگی بخصوص در سطح روستا‌ها تحول دادند که برای اکثر مردم چهره‌ای شناخته شده بودند و در برپایی تظاهرات و راهپیمائی‌ها به مناسبت‌های گوناگون جدیت تمام داشت و هرگز احساس خستگی نمی‌نمود. به محض اینکه سپاه جهت پاکسازی روستا‌ها تحت اشغال گروهک‌ها عازم می‌شدند، شهید حشمتی بلافاصله وسایل آماده کرده و گاهی با موتورسیکلت عزیمت و فوراً به شعارنویسی در و دیوار روستا‌ها پرداخته و از انقلاب و اسلام و امام برای روستائیان سخنرانی می‌کرد و همه جا از اعلامیه پر می‌نمود که هنوز آثارش در روستا‌ها باقی است. با مردم می‌نشست و دردهایشان را گوش می‌داد و به مسئولین گزارش می‌داد. یک روز با خانواده‌ای از محرومین کُرد، روبرو شده و به خانه شان می‌رود که خانواده مزبور، قند نداشتند که به او چایی بدهند. بلافاصله بلند شده و بدون آنکه صاحبخانه بفهمد، یک کله قند گرفته و در راه خانه گذاشته و خود درمی رود و یا یک دفعه نیز با خانواده‌ای برخورد می‌نماید که فاقد همه چیز بودند که به بنیاد مستضعفان و کمیته امداد امام گزارش می‌دهد. وقتی که نتیجه‌ای نمی‌گیرد، حقوق خود را که۲۴۰۰ تومان بود، برداشته و به آن‌ها می‌دهد. با وجودی که خود به شدت به آن پول نیازمند بود و هزاران همچون چنین برنامه هائی که جای گفتن و توان نوشتن نیست. اغلب تا نصفه‌های شب در کمیته فرهنگی مشغول بود و هیچ گاه دم از دنیا و مادیات نزد و دنیازدگان را با دید تحقیر می‌نگریست و می‌گفت: به فکر اسلام و انقلاب باید بود و نه به فکر خویش. زیرا حالا موقع مطرح کردن خود نیست و به علت اخلاص و صداقتی که داشتند و تلاش بی حدش، به عنوان مسؤول آموزش جهاد به استان معرفی گردید.

انتهای پیام/

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••