سراج24، سید علی سیدان/ «این مرگ بر آمریکایی که میآییم در خیابانها میگوییم را عملیاش میکنیم، صرفا با گفتن حل نمیشود. عمل آن این است که به آمریکا فشار بیاوریم و آمریکا از ما بهراسد و جرأت نکند، توطئههایش را ادامه دهد.» (حسن روحانی در نشست با مدیران ارشد وزارت امور دارایی و اقتصادی، 14 آبان 97)
برای بسیاری از مردم، این سوال و ابهام وجود دارد که چرا گاه و بیگاه سخنان ضدآمریکایی و ظاهراً انقلابی، از جانب رییس جمهور، وزیر امور خارجه و سایر اعضای دولت فعلی و پشتیبانان تئوریک آنها میشنویم. این سخنان در شرایط خاصی مثل حالا که ترامپ شدیدترین فشارها را به ایران وارد کرده است، بیشتر از جانب دولت فعلی شنیده میشود. بر اساس یک حدس آماری میتوان گفت اگر سخنان روحانی و تیمش را از ابتدای تبلیغات انتخاباتی سال 92 تا به امروز تحلیل محتوا کنیم، لحن او در قبال آمریکا در سالهای ابتدایی نرمتر بوده و بیشتر روی تعامل و مذاکره تاکید داشته و اکنون بیشتر بر مقاومت و تقابل تاکید میکند و حتی این روزها سخن از «دور زدن تحریمها» میگوید. آیا بهواقع گفتمان دولت عوض شده و از سازش روی به انقلابیگری آورده یا چنین سخنانی را باید در بافتی دیگر تحلیل کرد؟
برای چنین چرخشهای زبانی میتوان چند علت را برشمرد:
1- تاثیربرانگیزی گفتمان مقاومت در توده مردم
دولت میداند برای پیشبرد راهکارهایش و رسیدن به اهدافش نمیتواند به حس عزت و غیرتِ ملی و دینی بیاعتنا باشد. لذا مایل است سازش با آمریکا را در چارچوب «نبرد دیپلماتیک» صورتبندی کند. این که چقدر این کار در عالم واقع شدنی است و چقدر صرفا در عالم فانتزی قابل تحقق است، بحث دیگری است. آنچه قدرِ مسلم است، انگیزه این جریان برای استفاده از این حس عمومی در جهت تحقق سازش است.
2- جری کردن طرف مقابل و گرفتن سهم بیشتر در نظام جهانی
اینکه رییس جمهور ما به رییس جمهور آمریکا بگوید «با دم شیر بازی نکن»، شاید در نگاه اول بسیار شورانگیز و غرورآفرین باشد. اما با نگاهی وسیعتر میتوان آن را در دل پروژهای بزرگتر دید. از نگاه گفتمان سازش قرار نیست که ادغام انقلاب اسلامی ایران در هاضمهی جهانی به عنوان یک افق بلندمدت کنار گذاشته شود؛ بلکه باید سعی کنیم با ارائهی همهی کارتهای بازی خود و استفاده از حداکثر ظرفیتها «سهم بیشتری» از نظام جهانی برای خود دست و پا کنیم. بنابراین گاهی شاخ و شانه کشیدنهای لفظی و غیرلفظی میتواند مفید باشد. اینجا اهداف عالیه انقلاب مد نظر نیست. هدف گرفتن سهم بیشتر در نظم جهانی است.
3- پیش خرید کردن غنایم نبرد عظیم با آمریکا
مواجهه تاریخی ایران و آمریکا در این چهل سال، چیزهایی را ثابت کرده که حتی مخالفان انقلاب هم نمیتوانند آن را نادیده بگیرند. مثلاً اینکه انقلاب ایران قرار بود در همان سالهای اول از بین برود، چون با یک حساب ساده نباید میتوانست در برابر نظام جهانی به رهبری آمریکا دوام بیاورد. اما اکنون چهل سال است که دوام آورده و منافع کدخدای جهان را هم دائما به خطر انداخته است. یا اینکه آمریکای امروز دیگر آمریکای چهل سال پیش نیست و قدرت سیاسی و اقتصادیاش بسیار محدودتر از گذشته شده.
این واقعیتها نمیتواند از چشم جریان سازش مخفی باشد؛ ایران در حال پیشرفت و آمریکای ابرقدرت در حال افول و حتی فروپاشی است. آنها میدانند اگر در منازعهی ایران و آمریکا غنیمتی نصیب ایران شود، باید آن را نیز پیشخرید کنند. لذا اظهاراتی را در مواضعشان جاسازی میکنند که از مواهب گفتمان مقاومت هم برخوردار شوند.
4- مصادره مبارزه با آمریکا به نفع لیبرالیسم آمریکایی
مهد لیبرالیسم، آمریکاست. اساسا لیبرالیسم و اقتصاد سرمایهداری بر شانههای امپریالیسم سوار است. به همین دلیل است که جریانهای چپ منتقد سرمایهداری همواره مخالف امپریالیسم آمریکا هم بودهاند. اما لیبرالهای ایرانی که افول آمریکا را برنمیتابند و هر از چندگاهی چهرهی او را برای ما بزک میکنند تا این دیو مدرن سرپا بماند، دست به کار میشوند و با تفسیری عجیب و غریب از لیبرالیسم و آمریکا و سرمایهداری و امپریالیسم سعی میکنند ایده آمریکای لیبرال را که کدخدای دهکدهی جهانی است زنده نگه دارند. این چنین است که محمد قوچانی در مهرنامه مقالهای با عنوان «لیبرالیسم علیه امپریالیسم» مینویسد و مواضع ضدآمریکایی روحانی را توجیه میکند.
5- خلع سلاح کردن جریان منتقد
یکی دیگر از دلایل چرخش زبانی جریان سازش، آرام کردن جریان منتقد است؛ بهویژه منتقدانی که ظاهربین هستند و یا عمدا خود را به ظاهربینی زدهاند! این جماعت را با دو سه تا سخنرانی شبه انقلابی میتوان فریب داد و در پس این سخنرانیها بدهبستانهای لازم را پشت پرده انجام داد.
انتهای پیام/