سراج24، محمدمهدی ادیبی/ جستجو در گوگل و دیدنِ پیشفرضهای پیشنهادیِ آن، همیشه برایم جالب بوده. کافی است چند حرف را در کادرِ مستطیلیِ این جستجوگر تایپ کنید تا با کلمات و جملاتی روبرو شوید که بیشتر از مراکز آماری و تحقیقاتی، برآیند طرز تفکر جامعهی پیرامونیتان را به شما نشان دهد.
پیشفرضهایِ پیشتر جستجو شده در گوگل، میتواند نوعِ نگاه و دغدغهی عمدهی جستجوگرانِ فضایِ وب را به ما نمایش دهد. با تحلیل چنین داشتهای میتوان نتایج روانشناختی و جامعهشناختی نسبتاً خوبی از جامعه بهدست آورد.
امروز که برای کاری در حال جستجو در گوگل بودم؛ به محض تایپِ واژهی «راحتترین»؛ با پیشفرضهای جالبی مواجه شدم. «راحتترین شغل در ایران»، «راحتترین کشور برای مهاجرت»، «راحتترین زبان دنیا» و «راحتترین کشور برای تحصیل» تنها چند نمونه از این پیشفرضها بودند. مشاهدهی این عبارات، سبب یادآوریِ نکتهای شد که مناسب دیدم آن را یادداشت کنم.
احتمالاً برای شما هم پیش آمده که در مواجهه با بعضی مشاغل، این احساس به شما دست داده که «چه کارِ راحتی»! مثلاً خدای ناکرده بیمار شدهاید و برای درمان خود به دکتر مراجعه کردهاید. پرداخت ویزیت چند دَههزار تومانی برای یک ملاقات پنج دقیقهای؛ چنان فشاری بر شما وارد میکند که پیش خودتان فکر میکنید «چه کار راحتی»!
شاید معلم یا استاد دانشگاهی را دیدهاید و پیش خودتان تصور کردهاید که: « خیلی خوب است که چند ساعت برای دیگران حرف بزنی و حقوق بگیری. تازه سه ماه تابستان را بدون هیچ زحمتی استراحت کنی و باز هم حقوق بگیری. چه کار راحتی»!
در همین جستوجوی اینترنتی که داشتم؛ از شغل فردی که برای آزمایشهای ناسا باید سه ماهِ تمام روی تخت دراز میکشید، به عنوان راحتترین شغل دنیا نام برده شده بود. او برای این کار دستمزدی حدود 50 میلیون تومان دریافت میکرد.
مثالهایی از این دست فراوانند؛ اما همینجا بگویم که اگر این کارها را راحت میدانید، سخت در اشتباهید. شما صرفاً یک بُرش کوتاه از ظاهر یک شغل را دیدهاید و از پشتِ صحنهی آن آگاه نیستید. برای شناخت سختیهای یک حِرفه؛ شما باید وارد آن شوید یا از یک آدمِ وارد در مورد آن پرسوجو کنید.
اگر هنوز قانع نشدهاید و دارید به موردِ آخر و کسب 50 میلیون در عرض سه ماه فکر میکنید؛ کافی است فقط سه روز بدون هیچ جابجایی، طاق باز روی تخت دراز بکشید تا حسابِ کار دستتان بیاید و راحتتر قضاوت کنید!
نکتهای که میخواستم مطرح کنم، مهمتر از این مسائل است.
سوایِ این مطلب که کارِ خوب و خوب کار کردن زحمت دارد؛ این نکته مطرح است که اصلاً چرا برای عدهای از ما، «راحتیِ کار» معیار قرار گرفته است. آیا واقعاً «راحتتر بودن»، مبنای درستی برای انتخابِ شغل، یادگیریِ زبان، مقصدِ مهاجرت و یا انتخاب کشوری برای ادامهی تحصیل میتواند باشد؟
«وقتی "صرفاً" دنبال "راحتترین" هستید یعنی "قطعاً" "هدف" ندارید.»
در زندگی، از "زحمت و تلاش" فرار نکنید. اولین قدم، انتخاب هدف است و قدم بعدی این است که با توجه به هدفی که دارید، مسیر حرکت خود را (سخت یا راحت) انتخاب کنید و برای حرکت در مسیرِ رسیدن به هدف، رِیل گذاریِ مناسبِ آن را انجام دهید.
هیچ انسان هدفمند و عاقلی، مبنای رفتار و اَفعال خود را بر راحتی قرار نمیدهد. تمام کارهای دنیا آمیختهای از رنج و راحتیاند. هیچ کشاورزی، بدون گذر از مراحلِ «کاشت» و «داشت»، به «برداشت» نرسیده است.
شما هم اگر دنبال کسب موفقیت در زندگی هستید، باید دنبال "مناسبترین کار" برای خود باشید.
دنبال کردنِ دامِ راحت طلبی (اگر شما را در پرتگاه نیاندازد)، شما را به کورهراهی میبرد که بعد از گذرانِ سالها متوجه میشوید، گرانبهاترین سرمایه –یعنی عمرتان- را در مسیری هزینه کردهاید که هیچ فایدهای برای شما ندارد.
انتهای پیام/