اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۵۴:۰۹
اذان ظهر ۱۲:۰۴:۱۰
اذان مغرب ۱۹:۰۰:۴۹
طلوع آفتاب ۰۵:۲۴:۵۴
غروب آفتاب ۱۸:۴۱:۵۸
نیمه شب ۲۳:۱۸:۳۳
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۵/۱۰/۱۰ - ۱۷:۰۴
دو سال تقیه در چنگال خونین داعش

روایت خانواده‌ شیعه‌ای که در کنار داعش زندگی کرد/ داشتن یک سیم‌کارت، مساوی با اعدام

شهر پر شده بود از افراد تبهکار، بازار پر بود از زنان ایزدی. افراد داعش به راحتی و با قوانین من‌درآوردی و ساختگی و با کوچکترین بهانه‌ای مردم را به صورت‌های عجیب اعدام می‌کردند. بسیار می‌دیدیم که مردم را گردن می‌زدند، یا در قفس نگهداری می‌کردند.

روایت خانواده‌ شیعه‌ای که در کنار داعش زندگی کرد/ داشتن یک سیم‌کارت، مساوی با اعدام

به گزارش سراج24،یک خانواده شیعه در موصل گرفتار شدند و با اشغال این شهر به دست داعش، نتوانستند از شهر بگریزند. آنها به مدت دو سال وانمود کردند شیعه نیستند تا از اعدام نجات پیدا کنند. حالا که بخش‌هایی از حومه موصل آزاد شده، آنها نیز توانسته‌اند بگریزند. 

«علی امین عبدالله» همراه با خانواده‌اش برای آنکه زنده بمانند، در مدت دو سال حاکمیت داعش بر موصل، وانمود می‌کردند که شیعه نیستند. پدر خانواده در این تظاهر که بیشتر به نوعی تقیه شباهت دارد، تا جایی پیش رفته بود که در کلاس‌های مذهبی داعش نیز ثبت‌نام کرد. با آزاد شدن روستاهای اطراف موصل، خانواده او نیز نجات پیدا کردند. اما نیروهای ارتش عراق هنوز باور ندارند او عضو داعش نباشد! خانواده‌اش اصرار دارند که هیچ مدرکی مبنی بر حمایت او از داعش وجود ندارد. روزنامه گاردین به سراغ خانواده او رفته و از آنها در مورد دورانی که تحت حکومت داعش بودند، پرسیده است.
 

اشغال موصل، آغاز غارت


علی می‌گوید وقتی داعش شهر را اشغال کرد، آنها ناگهان متوجه شدند برای فرار از قتل و غارت هیچ راهی ندارند: «شهر پر شده بود از افراد تبهکار، بازار پر بود از زنان ایزدی. افراد داعش به راحتی و با قوانین من‌درآوردی و ساختگی  و با کوچکترین بهانه‌ای مردم را به صورت‌های عجیب اعدام می‌کردند. بسیار می‌دیدیم که مردم را گردن می‌زدند، یا در قفس نگهداری می‌کردند. سه ماه پیش من با چشمان خودم مردی را دیدم که از ساختمانی در نزدیکی مقر دولتی به پایین پرتاب شد. بعد از آن ماجرا تا یک هفته نمی‌توانستم به درستی بخوابم».
 
پس از اشغال شهر توسط داعش در سال ۲٠١۴، خانواده در در ترس و دلهره عجیبی به سر می‌برد. آنان می‌ترسیدند یک اشتباه ناخواسته باعث شود مذهب آنان فاش شود. عبدالله سه بار توسط نیروهای داعش به جرم تشیع و داشتن خانواده‌ای شیعه دستگیر شده بود. علی می‌گوید: «آنها چهار بار اسلحه را بر شقیقه پدرم گذاشتند و هر بار او فریاد می‌زد که شیعه نیست». این ترس و دلهره هنگامی که برای بار دوم پدر خانواده دستگیر شد، افزایش یافت. بالاخره عبدالله تصمیم گرفت در کلاس‌های شریعت داعش شرکت کند. او امیدوار بود که با این وسیله بتواند خانواده خود را حفاظت کند، چرا که سخت‌گیری‌های داعش هر روز شدیدتر می‌شد. در نهایت و پس از سومین دستگیری، او توانست از یک مفتی به نام شیخ حمادی که اداره و تدریس کلاس‌های شریعت را بر عهده داشت، تأییدیه‌ای بگیرد و از بازجویی‌های گاه و بیگاه داعش خلاص شود.
 

داشتن یک سیم‌کارت، مساوی با اعدام


با این حال، ضمانت‌نامه شیخ حمادی دوام چندانی نداشت، چرا که شیخ در یک حمله هوایی کشته شد و پدر علی برای چهارمین بار در سال ۲٠١۵ دستگیر شد. کسی نبود او را ضمانت کند، اما شاگردان و همکلاسی‌های‌اش به کمکش آمدند و او را ضمانت کردند. اما «محمد سلیمان یونس»، رئیس کمیته محلی داعش نمی‌توانست بپذیرید او شیعه نیست: «من می‌توانم به شما اطمینان بدهم که او یک شیعه است. داعش او را مجبور کرد که در کلاس‌های شریعت شرکت کند، چرا که آنها به او مشکوک شده بودند و در صورتی که کوچکترین مدرکی به دست می‌آوردند، او را می‌کشتند.»
 
در اکتبر 2016، رسانه‌ها با چند واسطه  با علی ارتباط گرفتند و او حاضر شد در مورد وحشت و هراسی که در شهر جاری است، سخن بگوید؛ آن هم در زمانی که مجازات داشتن یک سیم‌کارت اعدام بود. علی به خوبی از خطر آگاه بود و دائماً محیط اطراف را زیر نظر داشت تا لو نرود. او ابتدا از ترس وجود خبرچین بر پشت بام خانه، اطراف را به خوبی بررسی می کرد و سپس زیر پتو می‌رفت و تلفن خود را بیرون می‌آورد.
 
علی به رسانه‌ها گفته بود: «همه آنچه ما می‌خواهیم، رهایی از تهدید و ترس است و دیگر هیچ. موصل به یک زندان بزرگ تبدیل شده است. شهر حتی از قبل هم بسیار خطرناک‌تر شده است. داعش از مردم به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کند. غذایی در خانه‌ها پیدا نمی‌شود، اما مردم از ترس در خانه‌هایشان مانده‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه پیش می‌آید». علی پیش از اشغال شهر راننده کامیون بود و از این راه زندگی‌اش را می‌گذراند.
 
شکست داعش، امید به آزادی
 

در اواخر اکتبر، چند هفته بعد از شروع حمله نیروهای دولتی، بارقه‌ای از امید ایجاد شد. ‌نظامیان داعش شروع به عقب‌نشینی کردند. همان موقع علی در ارتباط با گاردین گفت: «من دیروز حدود یک ساعت در بازار موصل بودم. مردم مشغول خرید و ذخیره غذا بودند. هیچ‌کدام از افراد پلیس حسبه (مأمورین امر به معروف و نهی از منکر داعش) را ندیدم. ما حدود ١۵ نفر هستیم که در نماز جماعت شرکت نمی‌کنیم و هیچ‌کس نیست به ما حرفی بزند.» دوم نوامبر، نیروهای ارتش عراق به حومه شرقی شهر موصل رسیدند. امید به چشمان علی برگشت و کابوس طولانی و وحشتناک زندگی تحت سلطه داعش به پایان رسید.


منبع:فردا

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••