گروه فرهنگی «سراج24»: فیلم "بادیگارد" به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و با بازی پرویز پرستویی، مریلا زارعی، امیر آقایی، فرهاد قائمیان، محمود عزیزی، بابک حمیدیان و شیلا خداداد در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر شرکت کرد و پرویز پرستویی موفق به کسب نقش اول مرد شد. در این بخش پس از ارئه خلاصه داستان فیلم به بررسی محتوایی و فرمی فیلم بادیگارد می پردازیم.
خلاصه داستان
حاج حیدر ذبیحی (با بازی پرویز پرستویی) محافظ دکتر صولتی (با بازی محمود عزیزی)، معاون رئیسجمهور است که خود را برای نامزد شدن در انتخابات آتی ریاست جمهوری آماده میکند. به همین دلیل در یکی از سفرهای استانی دکتر صولتی به استان سیستان و بلوچستان، قرار میشود. دکتر در یک دیدار خارج از برنامه به ملاقات مردم منطقهای از این استان برود. در حین این ملاقات، دکتر صولتی هدف یک عامل انتحاری قرار میگیرد و باوجود رشادت حیدر، بهشدت مجروح میشود.
از طرف دیگر مشاور عالی دکتر صولتی بهشدت پیگیر اثبات سهلانگاری حیدر در حفاظت از دکتر صولتی است و برای این کار به جمعآوری مستندات بسیاری رو آورده است. تلاشهای این مشاور عالی برای اعتراف گرفتن از حیدر و در منگنه قرار دادن او با مراقبت اشرفی (مدیر تیم حفاظت) از حیدر و عدم اجازه به مشاور برای بازجویی از او ناکام میماند.
پسازاین واقعه و درحالیکه همه به دنبال تجلیل از حیدر هستند، حیدر از اشرفی میخواهد که او را تا زمان بازنشستگیاش به مرخصی بفرستد زیرا دیگر اعتقادی به شغلش ندارد و حس میکند از یک محافظ جانبرکف در حال تبدیلشدن به یک بادیگارد مزدور است. از سوی دیگر راضیه همسر حیدر در تمام سالهای فعالیت حیدر، یار و یاور او بوده اما مریم دختر حیدر، از شغل پدرش ابا دارد و معتقد است کاری که حیدر و همکارانش در حال انجام آن هستند، بیشتر از آنکه بر پایه اعتقاد باشد، بر پایه وظیفه است و به همین دلیل از نامزدش الیاس که در گروه حفاظت شاگرد حیدر است میخواهد که از آن شل خارج شود.
با پافشاری حیدر بر سرخوردگی از شغلش در حفاظت از جان سیاسیون، اشرفی او را به محافظت از یک دانشمند هستهای به نام میثم زرین میگمارد تا اینکه تا زمان بازنشستگیاش، به محافظت از این نخبه هستهای بپردازد اما میثم معتقد است که نیازی به محافظ ندارد. همین موضوع اصطکاکهایی را میان او و حاج حیدر به وجود میآورد. جذابیت این کشمکش جایی بالا میگیرد که میفهمیم میثم زرین فرزند سید میرزا از شهدای مدفون در کهفالشهدا و دوست صمیمی دوران دفاع مقدس حاج حیدر است. این نسبت دوستی و توصیه مادر میثم به حیدر برای محافظت از پسرش وظیفه حیدر را دوچندان میکند و او بار سنگینتری بر دوش خود احساس میکند.
از آنسو سحر، نامزد میثم از او میخواهد که همانند بسیاری از همدانشگاهیانشان، آنها هم از ایران بروند که این موضوع مخالفت شدید میثم را به همراه دارد. در این میان، درحالیکه یکی از بازرسان امنیتی در حال بررسی حادثه ترور دکتر صولتی است، وی بر اثر جراحات وارده کشته میشود و بازرسان، حیدر را به دلیل اینکه در زمان حادثه، دکتر صولتی را سپر خود قرار داده، مقصر قلمداد کرده و او را از شغلش تعلیق میکنند.
حیدر تصمیم میگیرد که در مراسم ختم دکتر صولتی شرکت کند و پس از شرکت در مراسم ختم درحالیکه تصمیم دارد همراه با همسر خود (مریلا زارعی)، میثم و همسرش (شیلا خداداد) به دیدار مادر میثم برود، از حمله تروریستی به میثم زرین جلوگیری میکند؛ حمله نخست تروریستها که با نصب بمب بر روی درب خودروی میثم همراه شده بود، توسط حیدر خنثی میشود، در یورش دوم موتورسوارانی بهقصد کشتن میثم با رگبار به سمت او شلیک میکنند که حیدر با سپر قرار دادن خودش در مقابل گلولهها جان میثم را نجات داده و خودش به شهادت میرسد.
سکانس پایانی فیلم را میتوان پاسخی به همه تعلیقهای خانوادگی و امنیتیای که در فیلم ایجاد میشود دانست که به زیبایی هرچه تمام تصویر شده است و مخاطب را در شوک دیدن آخرین فیلم ابراهیم حاتمی کیا قرار میدهد.
پیامهای اصلی و فرعی فیلم
فیلم "بادیگارد" با تکیه و تأکید بر موضوع و شخصیت محوری فیلم به دغدغههای این شخصیت از نگاه فیلمساز میپردازد: محافظی که میکوشد مبانی معرفتی و ارزشی خود را در تعریفی که از جایگاه خود دارد حفظ و بیان کند. پیام مرکزی فیلم محافظت از تعریف و جایگاه "محافظ" در مقام پاسدار شخصیت در تقابل با بادیگارد بهعنوان نگهبان شخصی است، محافظی که نگران استحاله و تحریف در نظام و شخصیت نظام است. بدین نحو در عین انتقاد جسورانه از بخشی از بدنه این ساختار بهواسطه وفاداری و تعهد به ارزشهایش تأکید میکند که در هر برهه و مرحله از دوران انقلاب همچنان هستند میراث دارانی از منظومه فکری و ارزشی نظام و انقلاب که با پایمردی و استواری حاضرند تا پای جان برای آن مایه بگذارند. درعینحال، فیلم شکاف نسلی بین نسل اول و سوم را مینمایاند و به نزدیکی و پیوند این دو میکوشد. نگرانی از به انحراف رفتن انقلاب را هم بهخوبی نشان میدهد و همچنین این را تأکید میکند که در هر برههای هستند انسانهایی که از جان خود برای نظام بگذرند.
ارزیابی محتوایی فیلم
1-مضمون تازه و خلاقانه
حاتمیکیا در "بادیگارد" بر موضوعی دست گذاشته است که از مهمترین بنیانهای جذابیت فیلم به شمار میرود. وی در این فیلم در رویکردی تازه و بیسابقه به سراغ گروهی رفته است که بهرغم جذابیت ماهوی کسی جرئت و یا بهتر بگوییم ابتکار عمل در پرداختن به وجوه مختلف زیست فردی و اجتماعیاش را نداشته است. وی در تعریف دوگانهای که از بادیگارد- محافظ ارائه میدهد، عصاره تفکر و دیدگاهش به این موضوع را ارائه کرده و با داستانها و حاشیههایی وجوه پیرامونی آن را پروبال داده و پرورده میسازد. حاتمیکیا بیپروا چالش نگاه بدبینانه به نیروهای امنیتی و محافظان را نشان میدهد و با ورود به وجوه زندگی شخصی و خانوادگی آنها نگاه بدبین بیرونی را به واقعیات درونی و شخصی در زندگی آنها پیوند میزند، تا جایی که اکراه یا تردید دختر حیدر را در اظهار شغل پدرش در دانشگاه به تصویر میکشد. درعینحال در کنار پرداختن به این موضوع تازه مضمونی بسیار ملموس و امروزی همچون ترور دانشمندان هستهای را با آن گره میزند.
حاتمی کیا در انتخاب عنوان فیلم نیز در پیوند با همین نگاه تازه و به نفع آن عنوانی بسیار جذاب و ژورنالیستی را بهجای تعریف ترجیحیاش نشانده است که برخلاف تناقض ظاهری با پیام فیلم در خدمت چالش و مسئلهای که تماشاگر را درگیر خود میسازد بهکاررفته است. جدا از وجوه دیگر فرمی و محتوایی فیلم، اتخاذ این رویکرد تازه و خلاقانه آنهم در سینمای سالهای اخیر که دستخوش و دستمالی مضامین تکراری و نخنما شده، درخور توجه و تحسین است.
2-چالش اعتقاد و وظیفه در دوگانه "بادیگارد – محافظ"
پیام محوری "بادیگارد" که از آغاز فیلم با دیالوگ حیدر در چشمپزشکی آغاز میشود، چالش اصلی فیلم در تعریف دوگانه از بادیگارد - محافظ را مطرح میسازد و در پیوندی ساختاری و مفهومی با این مضمون دوگانه، در طی فیلم دوگانههای متعدد دیگری را در پیوند و همجهت با قوام یافتن این دوگانه مرکزی در کاراکترهای فیلم مینشاند. مسئله اساسی از تعریف واژگانی و ظاهری این دو اصطلاح آغاز میشود و در وجوه و لایههای مفهومی و عملکردی آنها تداوم مییابد تا جایی که چالشهای اساسی فیلم در ارتباط با حاج حیدر و دیگر شخصیتها به همین سویههای دوگانه مربوط میشود.
بحث فیلم نیز در همین نکته ریشه دارد: حاج حیدر پایبند ارزشها و معرفتها است و نخست باید نسبتش را با ارزشها و وظایفی که بر عهده دارد و با تعاریف آنها مشخص سازد. در همین ارتباط است که حاتمیکیا به نمایش و در واقع تقابل دو طیف و چهره از نسل انقلاب میپردازد: نسلی که دچار استحاله شده و دید و رفتارش رنگ دنیایی و مصلحتاندیشی به خود گرفته و آن دیگر که همچنان بیریا و مخلصانه اعمال و عقایدش را بهپای هم استوار نگاه داشته است. بااینحال "وظیفه"ای که حاج حیدر در قبال مسئولیتش بر عهده دارد او را در تقابل با "تعهد" به ارزشهای عقیدتی و آرمانیاش در وضعیتی دوگانه و تردید قرار میدهد.
بخشی از گرهها و جذابیتهای فیلم به آمیختگی هنرمندانه این وجوه متفاوت و متنوع از مسائل و چالشهای حاج حیدر مربوط است. اینکه مشخص نیست تردیدها، واکنشها، ممانعتها و رفتارهای غریب حاج حیدر از خلوص و بیاعتنایی اوست یا شک و تردید او به درستی رفتارش یا غربت و تنهاییاش؛ جایی که گلی اهدایی معاون رئیسجمهور را رد میکند، صحنهای که عصبیت حاج حیدر را در سالن تمرین نشان میدهد، بیاعتنایی وی در پیگیری و دریافت درجات نظامی و پس زدن تشویقیهایش. حیدر البته به ارزش اخروی و معنوی کار خویش میاندیشد اما همین اندیشه است که وی را در موقعیتهای مختلف از کارش در تردید و شک قرار میدهد.
3-جسارت در انتقاد از مسئولان و بیان مسائل نسل امروز
در فیلم بادیگارد سیاسیون و مسئولین نظام افرادی دنیاطلب و ریاکار به نمایشی درمیآیند؛ مأمور اطلاعاتی مربوط به پرونده حیدر بهجای پیگیری و ریشهیابی اصل ماجرای ترور دکتر صولتی، تنها به دنبال مقصر جلوه دادن حیدر ذبیحی است. حیدر اما تنها خود را در قبال آرمانها و ارزشهایش پاسخگو میداند. چنین است که بهجای گزارش مأموریت به اشرفی (مافوق خود) وصیتنامه مینویسد و وی را از کار خویش شوکه و شاکی میکند. حیدر در همین رویگردانی از شخص به شخصیت نظام از محافظت سیاسیون کناره میگیرد و یکی از جملات جسورانه فیلم از زبان حاج حیدر چنین عنوان میشود: «بادیگارد مزدور است، اعتقاد پشت سرش نیست» و این دوگانه را به نسل دهه ۶۰ و دهه ۹۰ مربوط میکند. در تلاقی و تقابل همین دوگانهها میان دو نسل اول و سوم انقلاب در جای دیگری از فیلم مهندس زرین را یک نابغه مینامد و شخصیتهای دهه نود را علم منهای اعتقاد تلقی میکند. تلقیای که در ادامه فیلم تغییر کرده و به رابطه نزدیک آن دو و جایگزینی زرین در مقام همرزم حاج حیدر میانجامد.
در بخش دیگری از فیلم در اظهارات سحر (نامزد میثم زرین) بازهم شاهد اظهاراتی جسورانه از زبان سحر هستیم. سحر در اعتراض به شغل میثم (در سازمان انرژی اتمی) به انتقاد از ابزار شدن علم در خدمت قدرت میپردازد و وی را از تحت کنترل قرار گرفتن و خطرات و تبعات دیگر آن میهراساند تا آنجا که به میثم هشدار میدهد که «یکی از پیچ و مهرههای قدرت خواهد شد»
4-نقد عافیتطلبی
"بادیگارد" در بازنمایی از شخصیتهای مثبت فیلم و در تقابل باشخصیتهای منفی (معاون رئیسجمهور و مشاورش) بهنقد رویکرد عافیت طلبانه و مصلحت اندیشانه در زندگی مسئولان میپردازد و تبلور ساده زیستی و اخلاص را بهخصوص در زندگی حاج حیدر بهعنوان نماد نسل اول انقلاب و همچنین مهندس زرین بهعنوان پاسداران و نمایندگان نسل سوم انقلاب نشان میدهد. میثم در مقابل تقاضای نامزدش برای مهاجرت از ایران و زندگی آرام و مخالفت کرده و میخواهد برای کشورش ارزشآفرین باشد. همچنین درجایی از فیلم حیدر به الیاس که میخواهد بنا به درخواست دخترش مریم، از شغل محافظ بودن خارج شود، میگوید که در صورت انجام این کار به او دختر نخواهد داد!
ارزیابی فرمی فیلم
فیلم "بادیگارد" در بسیاری از وجوه و مؤلفههای فرمی و ساختاری قابل دفاع و تحسین است. از بازیهای درخشان و محکم پرویز پرستویی گرفته تا مواردی چون فضاسازی، تصویربرداری، میزانسن، جلوههای ویژه، موسیقی و... بااینحال برخی جنبههای فرمی فیلم نیز بهرغم قوتهایش دارای ضعفهایی است که معدل فیلم را در شاخصههای فرمی پایین میآورد.
فیلمنامه بادیگارد به لحاظ انتخاب ایده و مضمون بسیار بکر و خلاقانه است و پتانسیل بالایی برای شکلگیری یک درام جذاب و پرکشش دارد چنانکه بخش عمدهای از جذابیت فعلی فیلم نیز برآمده از انتخاب چنین مضمونی است. بااینحال ضعفها و سهلانگاریهایی در فیلمنامه باعث شده است که بادیگارد علیرغم پتانسیل قوی نتواند در شأن شایسته خود بهعنوان یک فیلم تمامعیار و بینقص قرار گیرد. حاتمی کیا اگرچه بامهارت از نمادها، نشانهها و ارجاعات در خدمت فیلمهایش بهره میگیرد اما در بادیگارد این رویکرد را با حجم فزایندهای از حاشیه پردازیها و شعارگراییها آمیخته است بهنوعی که لحن فیلم را به بیانیهای سیاسی فرو کاهیده و محدود میکند. شدت بارش این ارجاعات و کدها به حدی است که باکمال تعجب میبینیم حاتمیکیا نیز شبیه آثار دهنمکی در فیلم اخیرش به خود ارجاع میدهد و اصطلاحاتی چون "خیبری" و "موتوری" را بر فیلم تحمیل میکند.همین رویکرد است که باعث شده است بسیاری از مخاطبان و منتقدان حاتمی کیا، بادیگارد را نسخهای از آژانس شیشهای (جدا از مشترک بودن بازیگر اصلی در هر دو فیلم) بدانند. اتفاقات و صحنههای دیگری نیز در فیلم بادیگارد وجود دارد که به رم مهارت کارگردان در داستانپردازی آن را از باورپذیری دور کرده. برای مثال صحنه پرسش خبرنگار و اصرار لجوجانهاش برای مصاحبه با حاج حیدر (در مقام محافظ و مأمور امنیتی) ازایندست موارد است.
از سویی در بادیگارد با وجه پررنگ حماسه و اکشن روبرو هستیم و در این راستا صحنههایی در فیلم گنجاندهشدهاند که آشکارا الحاقی و اضافی به نظر میآیند؛ مانند صحنه درگیری حاج حیدر در پارک در دفاع از همسرش. گویی حتماً میبایستی در کنار اکراه و پنهانکاری خانواده حاج حیدر در ارتباط با شغل وی جایی هم خانواده وی از او تقدیر میکردند تا بدین شکل همسر او بتواند در برابر اجتماع به همسر خود ببالد و احساس افتخار کند.
از سوی دیگر ضرورت اینکه همسر حاج حیدر حتماً مدیر مدرسه باشد در فیلمنامه مشخص نیست. شدت استفاده از نمادها و نشانهها و کاربست آن در چفتوبست فرمی و محتوایی فیلم، در مواقعی کارکردی معکوس پیداکرده است. برای مثال اینکه دانشمند هستهای (مهندس زرین) به ناگاه فرزند همرزم سابق حاج حیدر درآید و همین موضوع عنصر اصلی در پیوند دو نسل متقابل انقلاب قرار گیرد از مواردی است که به نظر میرسد میشد هنرمندانهتر به آن پرداخت و به این شک ساده و سردستی طرح نشود.
موارد دیگری از فیلمنامه هم جای پرسش و تأمل دارد. برای مثال تقدیس بیشازحد حاج حیدر سبب شده است که درجاهایی وضعیتی معلق و بلاتکلیف در فیلمنامه داشته باشد. پس از ماجرای ترور، چهره حاج حیدر به همراه تقدیس و مظلومنمایی توأمان تصویر میشود اما این مظلومنمایی در منطق فیلمنامه نمیگنجد: واضح است که حاج حیدر به هر دلیل اخلاقی و عقیدتی - که بهحق هم هست - در عمل به وظیفهاش کوتاهی کرده است و درواقع معاون را سپر خود ساخته است. در این حال، پرسشگری بازپرس اطلاعات منطقی است و جای سرزنش ندارد.
جدا از بازی درخشان پرویز پرستویی بازی دیگر شخصیتهای فیلم فاصله ملموسی از حد مطلوب دارد. انتخاب بازیگرانی چون محمود عزیزی با آن بازیها و نقشهای کلیشهای همیشگیاش که دیگر نخنما و تصنعی شده آنهم در کنار پرویز پرستویی و از سویی انتخاب ناشیانه شیلا خداداد با بازی ضعیف خود از هوشمندی حاتمیکیا بعید مینماید. بااینحال فیلم ریتمی بسیار خوب و قابل بول دارد.
جمعبندی نکات فیلم
حاتمیکیا در فیلم بادیگارد مضامین و دغدغههای همیشگی خود را با نگاه آرمانگرای خود دنبال و مطرح میکند: جبهه، جنگ، درگیری، شهادت، شفاعت، شهدا و بازماندگان آنان و ...
حاج حیدر ذبیحی در بادیگارد حاتمیکیا قهرمانی است در شمایل یک محافظ که بین واقعیت موجود جامعه و آرمانهای انقلابیاش فاصله زیادی میبیند و این اختلاف او را در قالب یک چهره معترض فرومیبرد. واقعیتی که او را از یک محافظ جانبرکف به یک بادیگارد مزدور تنزل داده و این آن چیزی نیست که قهرمان معترض داستان به دنبالش بوده باشد.
عصیان حاج حیدر، اعتراضی است از جنس حاج کاظم آژانس شیشهای، اما در دهه نود و اگر آنجا که حاج کاظم در مقابل از دست رفتن آرمانهایش چیزی برای به دست آوردن نداشت، حاج حیدر در مقابل سیاسیونی که دیگر اعتمادی به آنها نیست، جوانان دانشمندی را میبیند که میتواند آرمانهایش را در وجود آنها جستوجو کرده و جانش را برای حفظ جان آنان فدا کند. قهرمانی که در برابر ناملایمات سر فرود نیاورده و در برابر آنچه با اعتقادات او در تناسب نیست میایستد ولو به بهای از دست رفتن تمام آنچه در سالهای طولانی و ذرهذره به دست آورده است.
حاتمی کیا در آخرین اثر خود خواسته است قهرمانانی آرمانگرا و عصیانگر در برابر انحراف از خطوط انقلاب را خلق کند. بااینحال یکی از ایرادات این اثر درخشان آن است که در بخشهایی دیالوگهای فیلم به سمت شعار و کلیشه پیش میروند. بهطوریکه تراکم اینهمه نماد و نشانه و اغراق در فیلم بادیگارد و از طرف دیگر حضور پررنگ حماسه و اکشن آن را از تجربه زیسته مخاطب دور میسازد.