به گزارش سراج24، موج مهاجرت مردم از خاورمیانه به قاره اروپا، کشورهای اروپایی را با واقعه تاریخی و چالش بزرگ سیل مهاجرین مواجه کرد.
مهاجرینی که بخاطر دستیابی به زندگی بهتر خانه و کاشانه خود را رها کردند تا به سرزمین رؤیایی خود برسند، اما زمانی که به مقصد رسیدند متوجه شدند تازه اول مشکلاتشان است.
«محمد» جوان 26 ساله افغانستانی است که هم اکنون در یکی از خانههای ویژه نگهداری مهاجرین در آلمان زندگی میکند و در گفتوگوبا خبرنگار تسنیم بخشی از مشکلات و چالشهایی را که با آن درگیر هست را بازگو کرده است.
او میگوید: دور از مناطق مسکونی و در گروههای 4 تا 15 نفره زندگی میکنیم، خانههایی که در آن به سر میبریم با مسافت 2 تا 3 کیلومتر از یکدیگر قرار دارند و برای این تعداد نفراتی که در آن بسر میبرند کوچک است.
مهاجرین به دلیل دور بودن از اجتماع پس از مدتی دچار فشارهای عصبی میشوند که منجر به مشاجرات لفظی و در نهایت درگیری فیزیکی میان آنها در کمپها میشود.
فشار اصلی حضور در خانهها یا کمپهای نگهداری مهاجرین روی افرادی هست که زیر 18 سال سن دارند و آن هم بخاطر شرایط روحی آنها و وابستگی به خانواده است.
رسیدگی مقامات محلی و دولتی فاجعه بار است و در حال حاضر کمکهای مادی قطع شده است و وسایل رفاهی در سطح بسیار ابتدایی قرار دارد.
مشکل اصلی ما اینجا بلاتکلیفی است، بلاتکلیفی نه تنها برای من بلکه برای تمام مهاجرینی که در کمپها و خانههای نگهداری مهاجرین نگهداری میشوند آزار دهنده است.
این همه سختی راه را تحمل کردیم که در آخر به بلاتکلیفی برسیم، واقعا خنده دار است، زیرا ما به امید دستیابی به رفاه و آرامش به اینجا آمدیم و سختی راه را به جان خریدیم.
«ناصر» 20 ساله، دیگر مهاجر افغانستانی نیز به خاطرات و مشکلات راه اشاره میکند و میگوید: قایقی که ما در آن بسر میبردیم در نزدیکی سواحل یونان دچار سانحه شد و همه سرنشینان به داخل دریا افتادند، اما خوشبختانه و به لطف خدا عده جوانانی که شنا بلد بودند زیاد بود و مانع از غرق شدن زنان و کودکان شدند و همه را توسط شنا و با هدایت قایق ویران به ساحل رساندند.
پیش از آن نیز در مسیر جایی در خاک ترکیه و نزدیک مرز ایران منطقهای بود به نام «سنگ سیاه»، در زمان عبور از این منطقه منظرهای تکان دهنده را نظاره گر شدیم که بوی مرگ میداد.
تعداد زیادی جنازه اعم از مردان زنان و کودکان که به طرز ناراحت کنندهای مرده بودند در کنار و زیر سنگهایی بزرگ و سیاه رها شده بودند.
متأسفانه تعدادی زخمی هم در همان منطقه دیدیم که بخاطر تیراندازی پلیس مرزی ترکیه مجروح شده بودند و بصورت پراکنده به تخته سنگها تکیه زده بودند.
از کسی کاری بر نمیآمد و تنها همه نظاره گر وضعیت وخیم و طاقت فرسای آنها بودیم.
من و تعدادی از جوانان گروه به قاچاقچی که ما را در مسیر راهنمایی میکرد گفتیم که باید به این افراد کمک کنیم و حداقل به آنها مقداری آب و غذا بدهیم، اما وی با تندخویی و لحن و الفاظی بسیار زشت و ناراحت کننده پاسخ داد که اینجا و این مسیر همین است.
وی گفت اگر دوست دارید بمانید و به این زخمیها کمک کنید اما خودتان بقیه راه را بروید و مزاحم دیگران نباشید، اگر هم میتوانید برگردید ولی تضمین نمیکنم که هدف گلوله سربازان ترک قرار نگیرید و یا به دست دزدان و غارتگرانی که کمین کردهاند نیفتید.
احسان 33 ساله دیگر مهاجر افغانستانی نیز با ناراحتی گفت: پس از چند روز پیاده روی و دیدن صحنههای بسیار بد و ناراحت کننده تقریبا برای من و همه اعضای گروه دیدن جنازهها و زخمیها در گوشه و کنار کوهها و جنگلها امری طبیعی جلوه میکرد و همه فقط به این فکر بودند که خود را به اروپا برسانند.
به اروپا رسیدیم، رفتار مردم با ما بگونهای انسانی بود اما افراد و گروههای افراطی و نژادپرست از ما با چوب، شیشه و میلههای آهنی پذیرایی کردند و بصورت پراکنده در ساعات مختلف شبانهروز به ما حمله میکردند و باعث مجروح شدن ما میشدند.
اکنون به همراه پنج نفر دیگر در خانهای بدور از شهر زندگی میکنیم، وضعیت خوبی نیست، همه نگران آینده خودمان هستیم.
شنیدیم که بعضی از بچهها در کمپها و خانههای دیگر بخاطر فشار روحی و عصبی که متحمل شدهاند تصمیم به خودکشی گرفته بودند و برخی هم به این کار دست زدند که خوشبختانه به مراکز درمانی منتقل شده و زنده ماندند.
اینجا همه بلاتکلیف هستیم، انتظار وقوع هر اتفاق بدی را داریم چون دیگر امیدی به رویدادن اتفاقات خوب نداریم، از همه بدتر همین بلاتکلیفی ما را آزار میدهد.
منبع:تسنیم