اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۵۵:۴۲
اذان ظهر ۱۲:۰۴:۲۳
اذان مغرب ۱۸:۵۹:۵۶
طلوع آفتاب ۰۵:۲۶:۰۹
غروب آفتاب ۱۸:۴۱:۰۸
نیمه شب ۲۳:۱۸:۵۵
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۱/۱۰/۰۷ - ۱۲:۴۴
مهمترین معیار در انتخاب رییس‏‌جمهور چیست؟

انتخاب رییس‏‌جمهور بر اساس راهبرد رهبرانقلاب

راهبرد رییس‏‌جمهور توان تغییر جهت نظام را نداشته و تاکنون روسای‏جمهور بوده‏اند که آمده‏اند و رفته‏اند و رکن رهبری و رویکرد کلان ایشان پیش رفته است. حال گزینه مناسب برای ریاست ‏جمهوری کیست؟

انتخاب رییس‏‌جمهور بر اساس راهبرد رهبرانقلاب
«سراج24»: راهبرد رییس‏‌جمهور توان تغییر جهت نظام را نداشته و تاکنون روسای‏جمهور بوده‏اند که آمده‏اند و رفته‏اند و رکن رهبری و رویکرد کلان ایشان پیش رفته است. حال گزینه مناسب برای ریاست ‏جمهوری کیست؟ کسی که درک مناسبی از رویکرد کلان رهبری داشته و در راستای تحقق آن تلاش نماید. و گزینه نامناسب کسانی هستند که از ابتدا روشن است که رویکردی دیگر دارند و دغدغه آنها تمدن نوین اسلامی نیست. هم کسانی که می‏خواهند ملغمه‏ای از اسلام و مدرنیته بسازند و همچنان به مالزی و ترکیه و ژاپن اسلامی می‏اندیشند، از سرعت حرکت انقلاب و نظام خواهند کاست و هم کسانی که دغدغه رسیدن به جامعه غربی و اساسا ادامه پروژه مدرنیزاسیون ایران را دارند. با نزدیک شدن به یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دوباره این سوال مطرح می‏شود که به چه کسی رأی بدهیم؟ آیا به کسی رأی بدهیم که سابقه خوبی به لحاظ مدیریتی و اجرایی داشته است؟ آیا گزینه مناسب کسی است که می‏تواند افراد با سلایق و دیدگاه‏های مختلف را دور هم جمع کند؟ آیا رییس‏جمهور مناسب کسی است که برنامه دارد؟ آیا افرادی که تیم و تشکیلات منسجمی به دنبال خود دارند انتخاب بهتری برای ریاست‏جمهوری هستند؟ و سوالات دیگر از این دست که می‏توان به این سوالات اضافه نمود. مشاهده می‏کنید که برای رسیدن به گزینه مطلوب باید به یک یا چند سوال از این سوالات گرایش داشته باشید و با پاسخ به آنها گزینه مناسب خود را انتخاب کنید. اما نکته اینجاست که توجه به هر یک از مسائل ما را از توجه به مسائل و معیارهای دیگر باز خواهد داشت. پس راه‏حل چیست؟ بر اساس چه معیاری گزینه مناسب را انتخاب کنیم؟ از میان معیارهای مختلف، کدام معیارها مهم‏تر از بقیه هستند؟ آیا داشتن تعهد مهم‏تر از تخصص است؟ آیا رییس‏جمهور قدرت تصمیم‏گیری بالایی داشته باشد مهم‏تر است یا اینکه از تیم منسجمی برخودار باشد؟ معیار اصلی چیست؟ و یا شاید به تعبیر بهتر مهمترین معیار در انتخاب رییس‏جمهور چیست؟ همگی به یاد داریم که در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری برخی این مساله را مطرح کردند که چهار نامزد ریاست‏جمهوری باید به جای درگیری با یکدیگر به بیان برنامه‏های خود می‏پرداختند و مردم به کسی که برنامه بهتری داشت رأی می‏دانند. هر چند ظاهر این کلام منطقی و درست به نظر می‏رسد، اما حقیقت این است که وقتی می‏توان برنامه‏ها را مقایسه کرد که نامزدها از راهبرد مشترکی برخوردار باشند. وقتی نامزدهای ما از راهبردهای متفاوتی تبعیت می‏کنند، پرداختن به برنامه‏های کاری عبث و بی‏سرانجام است و ممکن است ما را گمراه کند. چرا که برخی از برنامه‏ها بسیار به یکدیگر شبیه به نظر می‏رسند. مثلا کدام نامزد از میان چهار نامزد ریاست‏جمهوری در سال 88 مخالف کاهش سهم نفت در بودجه کشور بود؟ کدام نامزد مخالف اصلاح الگوی سوخت و اصلاح قیمت حامل‏های انرژی بود؟ کدام نامزد موافق قطع مذاکرات هسته ای با 5+1 بود؟ حتما خواهید گفت که پاسخ هر چهار نامزد به این سوالات شبیه یکدیگر است. پس ما چگونه می خواستیم با شنیدن برنامه‏های آنها در حوزه سیاست، فرهنگ، اقتصاد به جمع‏بندی رسیده و بهترین را انتخاب کنیم؟! نکته مهم این است که این برنامه‏ها در دل یک راهبرد معنا می‏دهند و بدون توجه به آن راهبرد کلان که بر تمام سیاستها و برنامه‏ها سایه می‏افکند، ما دچار انحراف در تشخیص می‏شویم. به این مثال توجه کنید. آقایان هاشمی و خاتمی و احمدی‏نژاد در میان شعارهای خود، شعار ساخت و آبادانی ایران را دنبال می‏کردند. ظاهر این شعار که در قالب برنامه‏های مختلف در دولت‏های آنان دنبال شد، کاملا شبیه هم است. اما اگر نگاهی به راهبرد آنها بنیدازیم تفاوتها روشن می‏شود. آقای هاشمی می‏خواستند ایران را بسازند تا تبدیل به ابرقدرتی در میان ملل مسلمان باشد و با ایجاد یک کشور مدرن اسلامی در برابر ملل قدرت‏طلبِ جهان عرض اندام کند. اما آقای خاتمی قصد داشتند با توسعه‏ی ایران به کانون توسعه جهانی رسیده و عقب‏ماندگی‏ها را در سایه نزدیک شدن به سطح توسعه جهانی کاهش دهند. و آقای احمدی‏نژاد که اساسا دغدغه دیگری داشتند و برای ایشان ساختن ایران مساوی بود با اثبات کارآمدی نظام برای الگوسازی و حرکت در جهت زمینه‏سازی ظهور امام زمان(عج). می‏بینید تفاوتها چقدر عمیق و ریشه‏ای است؟ آقای هاشمی می‏خواستند ملغمه‏ای از اسلام و مدرنیته ایجاد کنند اما آقای خاتمی پروژه مدرنیزاسیون ایران را دنبال می‏کردند که از مشروطه آغاز و با فراز و نشیب همچنان دارای حیات است و آقای احمدی‏نژاد کلا به فضایی دیگر می‏اندیشند و صدور انقلاب، بسط شعارهای امام در مقیاس جهانی، تغییر موازنه قدرت در جهان، تغییر نظام مدریت جهانی از پایگاه ایران اسلامی را دنبال می‏کنند. ممکن است بپرسید که خب چه اهمیتی دارد که بر اساس کدام رویکرد کلان اقدام به ساخت و آبادانی ایران شود، آنچه مهم است نتیجه است که در هر سه رویکرد یکی است. اما نکته اینجاست که نه تنها رویکرد و جهت‏گیری کلان در برنامه‏ریزی برای تحقق آن تاثیر دارد، بلکه علاوه بر این در نتیجه نیز تاثیرگذار بوده و آنچه در نهایت حاصل می‏شود متناسب با خواست و طلب قلبی اولیه رییس‏جمهور محترم است. حال به سوال اصلی برگردیم؛ مهمترین معیار در انتخاب رییس‏ جمهور چیست؟ اگر پذیرفته باشیم که راهبردها مهم بوده و جهت‏گیری کلان حرکت رییس‏جمهور و دولت او را تعیین می‏کنند، پس باید گفت که مهمترین معیار، هماهنگی راهبردی رییس‏جمهور با رهبری نظام است. نکته اینجاست که رهبری نظام خود دارای راهبرد مشخصی برای حرکت انقلاب اسلامی هستند و بارها آنرا بیان نموده و مسیر را از انقلاب اسلامی تا تحقق تمدن نوین اسلامی به عنوان گام نهایی برای زمینه‏سازی ظهور تبیین کرده‏اند. برای یادآوری باید گفت این پنج مرحله عبارتند از: مرحله انقلاب اسلامی: در سال 57 مرحله نظام اسلامی: تا سال 60 مرحله دولت اسلامی: تا سال 90 مرحله جامعه اسلامی: از 90 تا کنون و ادامه دارد مرحله تحقق امت اسلامی یا تمدن نوین اسلامی این رویکرد کلان رهبری نظام از ابتدا و حتی قبل از انقلاب در اندیشه رکن رهبری شکل یافته بوده و حرکت کلی نظام بر این مبنا تنظیم می‏گردد. حال نکته مهم این است که رییس‏جمهور به عنوان شخص دوم چه نسبتی با این رویکرد کلان برقرار نماید. اگر دولت‏های تشکیل شده از ابتدای انقلاب تاکنون را مرور کنیم به نتایج جالبی می‏رسیم. دولت بازرگان به طور کلی با این رویکرد سنخیت نداشت. شاید به ظاهر قدرت معارضه نداشت اما همراهی نیز نکرد و از چرخه خارج شد. رویکرد بنی‏صدر معارض با رویکرد کلان رهبری بود و چالش بالا گرفت و حذف رییس‏جمهور با تنش همراه شد. دولت آقای رجایی که فرصت چندانی نیافت و امکان قضاوت نسبت به آن وجود ندارد. دولت آیت الله خامنه‏ای هر چند از طرف رییس‏جمهور با رویکرد کلان همراه بود اما به دلیل اداره امور توسط رکن نخست‏وزیری و گرایش ایشان به رویکردهای سوسیالیستی در برخی جهات شباهتهایی با رویکرد کلان مطرح شده برقرار نمود اما در نهایت اختلافها آشکار شد و نوبت به قضایای استعفا و غیبت نخست‏وزیر در شرایط حساس رسید. دولت آقای هاشمی و رویکرد کلان ایشان معارض با رویکرد کلان رهبری نبود اما همراه هم نبود و به نوعی رقیب محسوب می‏شد. رقیبی که در موارد بسیاری هم‏جهت می‏نمود اما تفاوتهایی مبنایی نیز داشت که رهبر معظم انقلاب به برخی از موارد آن در خطبه تاریخی سال 88 اشاره نمودند. دولت آقای خاتمی و رویکرد کلان ایشان در تضاد با رویکرد کلان رهبری بود و به همین دلیل انقلاب را با چالش مواجه نمود؛ به گونه‏ای که رهبری از آن دوران به عنوان دورانی یاد می‏کنند که انفلاب و انقلابی‏گری تبدیل به ضد‏ارزش شده بود. دولت آقای احمدی‏نژاد و رویکرد کلان ایشان نزدیکترین رویکرد به رهبری بوده است و رهبر معظم انقلاب به صراحت به نزدیکی فکری خود با ایشان در خطبه تاریخی سال 88 اشاره نمودند. البته نزدیکی به معنای مطابقت نیست و دو چیز نزدیک دارای فاصله‏ای هستند که می‏تواند کم یا زیاد شود. نکته اینجاست که تمام دولتهای شکل گرفته از ابتدای انقلاب تاکنون خود دارای رویکردی کلان و راهبردی برای استمرار انقلاب بوده‏اند و برخی خود را در جایگاه رهبری و تعیین کننده جهت کلی حرکت نظام می‏دانستند (و البته هنوز نیز می‏دانند) و همین طرز تلقی باعث می‏شود که نظام اسلامی با کاهش سرعت مواجه گردد. تصور کنید که رییس‏جمهور به عنوان نفر دوم کشور تنها این دغدغه را داشته باشد که ذیل رویکرد کلان پنج مرحله‏ای رهبری به برنامه‏ریزی پرداخته و مدام سرعت و شتاب حرکت نظام در راستای راهبرد اصلی را کنترل و بهینه نماید. اگر رهبری را حافظ جهت و ضامن ثبات نظام بدانیم، رییس‏جمهور در بهترین حالت می‏تواند نقش کاتالیزور و بازوی تحقق و پیاده‏سازی این رویکرد کلان را داشته باشد. اما اگر رییس‏جمهور، خود صاحب رویکرد کلانی غیر از رویکرد رهبری باشد، نتیجه این است که از سرعت حرکت کاسته شده و اصطکاک راهبرد رهبری و راهبرد رییس‏جمهور تنش‏زا خواهد شد. اما واضح است که راهبرد رییس‏جمهور توان تغییر جهت نظام را نداشته و تاکنون این روسای‏جمهور بوده‏اند که آمده‏اند و رفته‏اند و رکن رهبری و رویکرد کلان ایشان به پیش رفته است هر چند در برخی سالها روسای جمهور سرعت را کاهش داده‏اند و در برخی سالها افزایش. حال گزینه مناسب برای ریاست‏جمهوری کیست؟ به نظر کسی است که درک مناسبی از رویکرد کلان و پنج مرحله‏ای رهبری داشته باشد و در راستای تحقق آن تلاش نماید. و گزینه نامناسب کسانی هستند که از ابتدا روشن است که رویکردی دیگر دارند و دغدغه آنها تمدن نوین اسلامی نیست. هم کسانی که می‏خواهند ملغمه‏ای از اسلام و مدرنیته بسازند و همچنان به مالزی و ترکیه و ژاپن اسلامی می‏اندیشند، از سرعت حرکت انقلاب و نظام خواهند کاست و هم کسانی که دغدغه رسیدن به جامعه غربی و اساسا ادامه پروژه مدرنیزاسیون ایران را دارند. فرق دسته دوم این است که می‏دانند نمی‏شود ملغمه‏ای از اسلام و مدرنیته ساخت و تنها وقتی می‏توان به دنیای جدید گام نهاد که دین تبدیل به امر فردی و تبعی شود و تاثیری در برنامه‏ریزی اجتماعی نداشته باشد و بسیاری از تلاشهای فکری و رسانه‏ای جبهه اصلاحات معطوف به فرهنگ‏سازی همین امر بود. گزینه مناسب کسی که نیاز انقلاب را به فقه حکومتی و نظام‏سازی در راستای تحول حوزه‏های علمیه درک می‏کند(که یکی از نقاط ضعف آقای احمدی‏نژاد بود). کسی است که نیاز ما به علم دینی و تحول در علوم انسانی- اجتماعی را شناخته و می‏داند که تحول اساسی بدون دست بابی به لایه دانشی متفاوت محقق نخواهد شد و کسی که نیاز ما به الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی را درک نموده و به دنبال تغییر مدیریت اجتماعی و مدلهای برنامه‏ریزی اجتماعی باشد. کسی که این نیازها را حس نکرده و تصوری از این مسائل کلان ندارد و هنوز گمان می‏کند که راه‏حل مسائل متعدد کشور به راحتی قابل دستیابی و در همین نزدیکی است قطعا گزینه مناسبی نیست و وقت نظام را تلف خواهد نمود. پس باید تامل کرد و به گذشته بازنگشت... 598
اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۴
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••