به گزارش سراج24؛ رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در دیدار مداحان اهل بیت(ع) به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) با اشاره به توصیف و مدح این حضرت در برخی آیات قرآن به آیه ۹ سوره مبارکه «انسان»؛ آیه تطهیر، اشاره کرده و فرمودند: «اینکه در سوره «هل أتیٰ» خدای متعال میپردازد به کار فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و خانوادهاش، خیلی چیز مهمّی است؛ این یک پرچمی است که قرآن برمیافرازد، برافراشته میکند بر سر درِ خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها): اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللَهِ لا نُرِیدُ مِنکُم جَزاءً وَ لا شُکورا؛ کار برای خدا، اخلاص، خدمت بیمنّت؛ به چه کسی؟ به یتیم و فقیر و اسیر؛ این اسیر، یعنی اسیر مسلمان بوده؟ بعید است آن وقت اسیر مسلمان [بوده باشد]. خدمت بیمنّت؛ این درس است، پرچم فاطمه زهرا این است؛ یعنی قرآن این را بزرگ میکند.»
در حقیقت باید گفت اهل بیت(ع) و از جمله حضرت زهرا(س) از نگاه قرآن نماد «خدمت بیمنت» به همه انسانها فارغ از دین و مذهب و قومیت و نژاد و زبان و ... هستند.
آیه مورد استناد رهبر معظم انقلاب در واقع ادامه آیه ۸ سوره انسان است که در این نوشتار به تبیین این دو آیه سوره انسان میپردازیم.
متن آیه: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا، إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»
ترجمه آیه: «و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» میدهند و می گویند: ما شما را فقط برای خشنودی خدا اطعام میکنیم و انتظار هیچ پاداش و سپاسی را از شما نداریم.»
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درخصوص این دو آیه بیان میدارد: «ضمیر در جمله (على حبه)؛ به طورى که از ظاهر عبارت بر مىآید - به کلمه (طعام) بر مىگردد، و منظور از (حب طعام) اشتیاق و اشتهاى زیاد به طعام است، به خاطر شدت احتیاج به آن، موید این معنا آیه شریفه (لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون) است.
ولى بعضى از مفسرین گفتهاند: ضمیر به خداى سبحان بر مىگردد، و معناى آیه این است که طعام را به خاطر محبتى که به خدا دارند به دیگران مى خورانند، نه به خاطر ثوابى که خدا به ایشان بدهد. لیکن جمله (انما نطعمکم لوجه الله) که حکایت کلام ایشان است این نظریه را دفع مى کند، زیرا با بودن این جمله دیگر احتیاج نبود که بفرماید: طعام را به خاطر محبت به خدا انفاق مى کنند، لذا به خاطر اینکه تکرار بدون جهتى در آیات نشده باشد، ناگزیر باید بگوییم منظور از (حبه) حب طعام است.
مراد از (مسکین) و (یتیم) معلوم است، و مراد از (اسیر) هم همان معنایى است که از این اسم به ذهن مىرسد، یعنى کسى که از اهل دارالحرب گرفتار مسلمین شده باشد و اما اینکه بعضى منظور از اسیر را مسلمان اسیر شده در دست کفار و یا محبوس و یا برده و یا زنان اسیر در دست مردان دانستهاند، ادعاهایى است بدون هیچ دلیل و به خاطر اثبات آن خود را به زحمت انداخته اند.
آنچه تنبه بدان لازم است این است که سیاق این آیات سیاق داستانسرایى است، داستان مردمى از مؤمنین که قرآن نامشان را ابرار خوانده و از پارهاى کارهایشان یعنى وفاى به نذر و اطعام مسکین و یتیم و اسیرشان خبر داده، ایشان را مىستاید و وعده جمیلشان مىدهد.
معلوم مىشود سبب نزول این آیات هم همین داستان بوده و این داستان در خارج واقع شده نه اینکه بخواهد یک قصه فرضى را جعل کند، آنگاه آثار خوب آن را بر شمرده و کسانى را که آن چنان عمل کنند وعده جمیل بدهد.
نکته دیگرى که باید بدان توجه داشت این است که در این آیات یکى از سه طایفهاى که به وسیله ابرار اطعام شدهاند اسیر دانسته، و این خود شاهد بر آن است که آیات در مدینه نازل شده و داستان بعد از هجرت رسول خدا (ص) و قوت یافتن اسلام و غلبه مسلمین بر کفار و مشرکین اتفاق افتاده، نه قبل از آن.»
در آیه بعد نیز «کلمه (وجه) به معناى آن روى هر چیز است که رو به روى تو و یا هر کس دیگر باشد و وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى خداى تعالى، صفات کریمهاى که افاضه خیر بر خلق و خلقت و تدبیر و رزق آنها و یا به عبارت جامعتر رحمت عامه او که قوام تمامى موجودات بدان است، از آن صفات نشئت مىگیرد. بنابراین معناى اینکه عملى به خاطر وجه اللّه انجام شود این است که در انجام عمل این نتیجه منظور گردد که رحمت خداى تعالى و خشنودیش جلب شود، منظور تنها و تنها این باشد و ذرهاى از پاداشهایى که در دست غیر خداى تعالى است منظور نباشد و به همین جهت خانواده اطعامگر دنبال این سخن خود که (انما نطعمکم لوجه الله) اضافه کردند: (لا نرید منکم جزاء و لا شکورا) - ما از شما نه پاداشى مىخواهیم، و نه حتى تشکرى.
گفتیم وجه خداى تعالى عبارت است از صفات فعلى او، که صفات ذاتى خداى تعالى ماوراى آن صفات قرار دارد، و مبداء آن و در آخر مبداء تمامى خیرات عالم است. بنابراین برگشت اینکه عمل براى وجه اللّه باشد، به این مىشود که عمل انسان به این انگیزه از انسان سر بزند که باعث رضاى اوست و او محبوب ما و رضایتش منظور ما است، براى اینکه او جمیل على الاطلاق است و به تعبیر دیگر: برگشت چنین عملى به این است که انسان خداى را تنها به این جهت عبادت کند که او اهلیت عبادت و است حقاق آن را دارد.
در آیه (لا نرید منکم جزاء و لا شکورا)؛ (جزاء) به معناى آن است که عمل کسى را به چیزى که معادل و برابر آن باشد عوض دهى، حال چه عمل خیر باشد، که معادلش جزاى خیر قرار مىگیرد و چه شر که معادلش جزاى شر واقع مىشود. جزا، هم از این جهت عمومیت دارد و هم از جهت اینکه شامل جزاى عملى و زبانى هر دو مىشود. چیزى که هست در خصوص آیه مورد بحث به قرینه اینکه در مقابل شکور قرار گرفته (نه جزایى مىخواهیم و نه تشکرى) تنها جزاى عملى منظور است، نه جزا و تلافى زبانى.
کلمه (شکر) و (شکور) هر دو به معناى ذکر نعمت و یادآورى آن در زبان و قلب و عمل است و منظور از آن در آیه شریفه به قرینه اینکه در مقابل جزا قرار گرفته تنها ثناى جمیل زبانى است و آیه شریفه یعنى آیه (انما نطعمکم لوجه الله...) خطابى است از این طایفه به کسانى که اطعامشان کردند، حال یا به زبان قال، که در این صورت این آیه یا حکایت سخن ایشان است، و کلمه (قالوا) در تقدیر آن است، و تقدیرش: (قالوا انما نطعمکم...) است و خواستهاند به مسکین و یتیم و اسیر اطمینان بدهند که به احدى نخواهیم گفت ما افطار سه روز خود را به فلان و فلان دادیم و آبروى شما را نمىریزیم و بر شما منت نمىگذاریم و یا اینکه اطعامگران اصلا چنین سخنى به زبان نیاوردهاند و جمله مذکور زبان حال ایشان است و خداى تعالى مىخواهد ایشان را به آن اخلاصى که از باطن آنان خبر دارد بستاید و بفهماند که این طایفه چنین مردمى بودند و اطعامشان صرفا به خاطر خدا بود.»
آیتالله مکارم شیرازی نیز در «تفسیر نمونه» درباره این آیه آورده است که «مىگوید: آنها غذاى خود را در عین اینکه به آن نیازمندند و دوست دارند به (مسکین) و (یتیم) و (اسیر) مى دهند؛ و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا. اطعام کردن آنها ساده نیست، بلکه توأم با ایثار در هنگام نیاز شدید است و از سوى دیگر اطعامى است گسترده که انواع نیازمندان را از مسکین و یتیم و اسیر شامل مىشود و به این ترتیب رحمتشان عام و خدمتشان گسترده است. ضمیر در (على حبه) به طعام باز مىگردد، یعنى در عین اینکه علاقه به طعام دارند آن را انفاق مىکنند.
معنى مسکین و یتیم و اسیر روشن است اما در اینکه این اسیر اشاره به کدام اسیر است در میان مفسران گفتوگو است. بسیارى گفتهاند منظور اسیرانى است که از مشرکان و کفار مىگرفتند و به قلمرو حکومت اسلامى در مدینه مىآوردند. بعضى احتمال دادهاند که منظور از آن بردگانی است که اسیر دست مالک خود مىباشند و بعضى آن را به زندانیان تفسیر کردهاند ولى تفسیر اول از همه مناسبتر و مشهورتر است. در اینجا این سؤال پیش مىآید که مطابق شأن نزول مرد اسیر بر در خانه علی (ع) به هنگام افطار آمد، مگر اسیران زندانى نبودند؟
اما با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مىشود که طبق نقل تواریخ در زمان پیامبر(ص) مطلقا زندانى وجود نداشت و حضرت (ص) اسیران را تقسیم کرده و به دست مسلمانان مىسپرد و مىفرمود مراقب آنها باشید و به آنها نیکى کنید و گاه که توانایى بر تأمین غذاى آنها نداشتند، از دیگر مسلمانان براى اطعام اسیران کمک مىگرفتند و آنها را همراه خود و یا حتى بدون همراهى خود به سراغ سایر مسلمانان مىفرستادند، تا به آنها کمک کنند.
از آیه فوق به خوبى استفاده مىشود که یکى از بهترین اعمال اطعام محرومان و نیازمندان است نه تنها نیازمندان مسلمان که اسیران بلاد شرک نیز تحت پوشش این دستور اسلامى قرار گرفته تا آنجا که اطعام آنها یکى از کارهاى برجسته؛ ابرار، شمرده شده است.
در آیه بعد(۹) «چهارمین عمل برجسته ابرار را اخلاص مىشمرد و مى فرماید: (آنها مىگویند ما شما را تنها براى خدا اطعام مىکنیم، نه پاداشى از شما مىخواهیم و نه تشکرى؛ انما نطعکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا).
این برنامه منحصر به مسئله اطعام نیست که تمام اعمالشان مخلصانه و براى ذات پاک خداوند است و هیچ چشمداشتى به پاداش مردم و حتى تقدیر و تشکر آنها نیست و اصولا در اسلام ارزش عمل به خلوص نیت است و گرنه اعمالى که انگیزههاى غیر الهى داشته باشد، خواه ریاکارانه باشد و یا به خاطر هواى نفس و یا تشکر و قدردانى مردم یا پاداش مادى و هیچگونه ارزش معنوى و الهى ندارد، و حدیث مشهور پیغمبر اکرم (ص) «لا عمل الا بالنیة و انما الاعمال بالنیات» اشاره به همین معنى است.
منظور از وجه الله نیز در این آیه همان ذات خدا است و گرنه خدا صورت جسمانى ندارد و این همان چیزى است که در سایر آیات قرآن نیز روى آن تکیه و تأکید شده است.»
لذا میتوان گفت که این آیه چهره حقوق بشری و رحمانی اسلام را به خوبی با این توصیفات از اهل بیت(ع) و به ویژه کمک و اطعام اسیر غیر مسلمان نشان میدهد و تجلی واقعی احترام به کرامت انسانها از نگاه اسلام است.
رهبر معظم انقلاب نیز درباره این آیه در سخنانی بیان میفرمایند که «در قضیّه مسکین و یتیم و اسیر که خدای متعال در سوره هلاتیٰ این جور با عظمت از این حادثه یاد میکند که هفده هجده آیه حول و حوش این حادثه است؛ حادثه این قدر مهم است. وَ یُطعِمونَ الطَّعامَ عَلیٰ حُبِّه! مِسکینًا وَ یَتیمًا وَاَسیرًا * اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛ این حادثه، یک حادثه نمادین است؛ بله، آنجا این بزرگوارها بر گرسنگی خودشان و همه اعضای خانوادهشان صبر کردند و به یتیم و مسکین و اسیر کمک کردند، عملاً این اتّفاق افتاد، امّا این نمادین است؛ خب حضرت زهرا میتوانست آنجا بگوید که بروید مسجد پیغمبر، آنجا حکومت اسلامی است دیگر -حالا هم بعضیها میگویند که چرا گداپروری میکنید، خب حکومت اسلامی است و باید انجام بدهد- نه، وظیفه حکومت، وظیفه جامعه را نفی نمیکند. انسانها در جامعه موظّفند که به معنای واقعی کلمه به یکدیگر کمک بکنند؛ هم کمک مالی، هم کمک فکری، هم کمک آبرویی، انواع و اقسام کمکها باید در جامعه شکل بگیرد؛ این درس فاطمی است، این معرفت فاطمی است.» (۲۶ بهمن ۱۳۹۸)
در جای دیگری باز رهبر معظم انقلاب در ارتباط با پیام و مفهوم این آیه شریفه میفرمایند: «در قضیّه [نزول سوره] هلاَتیٰ [آمده است که] اِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛ من این را به عنوان یک درس برای امّت اسلامی، برای جامعه اسلامی، برای جمهوری اسلامی تلّقی میکنم که کار با اخلاص انجام بگیرد.» (۱۵ بهمن ۱۳۹۹)
در مجموع با مطالعه این دو آیه و تفاسیر آن میتوان گفت:
ـ اطعام و انفاق زمانى ارزش بیشتر دارد که شى انفاق شده، مورد نیاز و علاقه انسان باشد.
ـ اسلام، حامى مستمندان و یتیمان و اسیران است.
ـ اطعام، زمانى ارزش بیشترى دارد که از خود و با دست خود باشد.
ـ کمکى ارزش دارد که خالصانه و به دور از هر منت و انتظارى باشد.
ـ آنچه به عمل ارزش مىدهد، انگیزه خالصانه و اخلاص در عمل است.
ـ نیکان، نه تنها با زبان درخواست تشکر ندارند، بلکه در دل هم به فکر تمجید و تشکر نیستند.
ـ گذشتن از پاداش، به تنهایى نشانه اخلاص نیست، بلکه گذشتن از تمجید و تشکّر نیز لازم است.