به گزارش سراج24، بالاخره پس از حرفوحدیثهای بسیار، اجلاس ورشو با تمام حواشی که داشت به پایان رسید اما نکاتی در حاشیه این اجلاس و اهداف در سایهای که توسط عوامل اصلی آن دنبال میشد، وجود داشت که به نظر بسیار مهمتر از متن اجلاس بودند و مطابق انتظار کمتر موردتوجه قرار گرفتند. در این مقاله سعی شده است تا پرتو نوری بر این بخش نیمهتاریک اجلاس بیندازیم.
اجلاس ورشو از زوایای مختلف
دیدگاههای مختلفی در مورد اجلاس ورشو طرح شد و همانطور که پیشبینی میشد، عدهای مانند آمریکاییها و اسرائیلیها و برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس آن را بسیار مثبت و گامی بزرگ و سازنده در جهت برقراری صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه ارزیابی کردند و مقابله با ایران، حال به شکل محدود کردن و یا جنگ را تنها راه تحقق این مسئله قلمداد کردند. عدهای مانند اتحادیه اروپا، آلمان و فرانسه و برخی کشورهای اروپایی با منطق «کج دار و مریز» و سیاست محافظهکارانه سعی کردند یکجانبه بودن اجلاس را محکوم کرده و تعامل سازنده با ایران را پیشنهاد کنند تا مخالفت ضمنی خود را نیز با یکجانبهگرایی آمریکا اعلام کنند، ولی از طرف دیگر تلاشی برای مقابله با آن نکردند و حتی در سطح نماینده میان رتبه (اجلاس در سطح وزیران بود) در آن مشارکت کردند. عدهای از همپیمانان و نزدیکان منطقهای و بینالمللی ایران مانند روسیه، چین، سوریه، ترکیه و برخی کشورهای دیگر نیز با نمایشی خواندن این اجلاس آن را بینتیجه دانستند چراکه معتقد بودند هر تصمیمی بدون حضور ایران بهعنوان یکی از مهمترین بازیگران منطقه قابلیت اجرایی نخواهد داشت. عده دیگر نیز در داخل و خارج آن را صرفاً گردهمایی فرمایشی اذناب خودفروخته آمریکا دانستند که چارهای جز حضور نداشتند و یا سعی داشتند با حضور در میان بزرگان وجاهتی برای خود کسب کنند و درنهایت این اجلاس را بهطور کامل شکستی برای آمریکا دانستند که هیچ نتیجهای جز تحقیر برای امریکا در پی نداشت.
اهدافِ در سایه
نکات مهمی در اهداف آمریکا و همپیمانانش از برگزاری این اجلاس، علت انتخاب لهستان برای میزبانی و علت پذیرش این مسئله از سوی لهستان نهفته است که به اختصار به برخی از آنها اشاره میکنیم:
اعلام ایران بهعنوان عامل اصلی بیثبات کننده در منطقه و اقناع کشورهایی که در تصمیم جمعی مقابله با ایران تردید و یا اکراه داشتند و بهطورکلی اجماع سازی بینالمللی در این موضوع یکی از اصلیترین اهداف آمریکا بود اینکه آیا آمریکا در این مورد موفقیتی کسب کرده است یا خیر محل تردید است، چراکه اکثر کشورهای شرکتکننده در اجلاس، پیش از انعقاد چنین اجلاس با این موضوع از قبل موافق با اصل موضوع و تصمیم و بیانیه خروجی آن بودند و نیاز به چنین تدبیری برای اقناع این دسته از کشورها نبود. بسیاری از دیگر کشورهای مشارکتکننده که عمدتاً شامل کشورهای کوچک اروپای شرقی و آفریقایی میشود و شاید همراهیشان بهصراحت گروه اول معلوم نباشد نیز اساساً جایگاه و تأثیرگذاری بینالمللی چندانی نداشته و ندارند و لذا اقناع یا عدم اقناع آنها نیز شاید تأثیر چندانی نداشته باشد و حتی در مواقع لازم همراهی و همکاری این کشورها نیز بدون برگزاری این اجلاس دور از دسترس نباشد.
نکته دیگری که در خصوص این مورد از مجموعه اهداف باید مورد توجه قرار گیرد فضاسازی و جریان سازی است که این اجلاس با حضور حدود 60 کشور عضو سازمان ملل متحد که در مجمع عمومی دارای حق رأی هستند و در قالب مقابله با ترورسیم و تلاش برای برقراری صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه گرد هم جمع آمدند و ایران را عامل اصلی بر هم زننده صلح و امنیت معرفی میکنند، میتواند گام ابتدایی آن باشد که سخنان وزیر امور خارجه لهستان در این اجلاس نیز تا حدودی مؤید آن است که گفته بود: «میخواهیم یک فرایند را آغاز کنیم شاید بتوانیم آن را «فرایند ورشو» نام بگذاریم که هدف آن ایجاد یک چهارچوب ویژه و چندجانبه برای گفتوگو با ماهیتی دائمی است که منجر به نهادینه شدن همکاری در خاورمیانه خواهد شد».
از جمله آثار این جوسازی و فضاسازی میتواند مردد سازی همراهان روسیه، چین و ایران میتواند باشد که در اردوگاه آمریکایی نیستند و بالعکس در اردوگاههای رقبای آمریکا قرار دارند به این صورت که برگزاری چنین اجلاس را حرکتی به سمت بازیابی هژمونی بینالمللی آمریکا و تضعیف اردوگاههای رقیب تلقی کنند و میزان حمایتشان از مراکز اردوگاهها کاهش یابد و به سمت امریکا متمایل شوند.
از طرف دیگر آمریکا با برگزاری چنین گردهمآیی علیرغم مخالفت و اعلام عدم مشارکت بسیاری از قدرتها و بازیگران اصلی فضای سیاست بینالملل، در خاک یک کشور دیگر، در داخل اتحادیه اروپا و در نزدیکی روسیه که یکی از اصلیترین رقبای استراتژیکش بهحساب میآید، با حضور 60 کشور عضو سازمان ملل متحد این پیام را به اتحادیه اروپا و همه رقبایش ارسال کرد که همچنان اقتدار جهانی و هژمونی خود را دارد و در مواقع لازم میتواند از آن استفاده کند.
همچنین انتخاب لهستان با توجه به ویژگیهایی تاریخی، جغرافیایی و سیاسی که داشت بر اهمیت بحث میافزاید. موقعیت مرکزی لهستان در اروپای شرقی، نزدیکی به روسیه، اختلافات سیاسی میان لهستان و روسیه با توجه به سابقه تاریخی نزاعات این دو کشور، عضویت غیررسمی ناتو، بحث استقرار سپر موشکی در لهستان و حضور حدود 10 میلیون آمریکایی لهستانی تبار در آمریکا که عمدتاً از فعالان اقتصادی و متمایل به جمهوری خواهان هستند و میتوانند حامی خوبی برای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو باشند، همه این شاخصها آمریکا را بر آن داشت تا با انتخاب لهستان بهعنوان میزبان برگزاری این اجلاس علاوه بر فعال کردن این پایگاه مؤثر، هم مواضع خود در برابر روسیه را مستحکمتر کنند و هم اروپای شرقی را در برابر اروپای غربی که تا پیش از اقدامات یکجانبه گرایانه ترامپ اصلیترین مقر اروپایی آمریکاییها بود، تقویت کند. لهستان نیز با هدف کسب پرستیژ بینالمللی و تبدیلشدن به محور پویشهای دیپلماتیک در شرق اروپا و اعلام وفاداری مستمر برای افزایش ارتباط با آمریکا، مشتاقانه از این میزبانی استقبال کند.
مسئله دیگر نیز تقویت ساختار تحریمها و تضعیف سازوکار ویژه اروپایی اینستکس بود که آمریکا با بازگرداندن تحریمها و ابلاغ آن به همه کشورها و توصیه به کشورهای اروپایی به خروج از برجام ابتدا به استحکام ساختار تحریمها پرداخت و بعد از تلاش اروپا برای برقراری سازوکار ویژه به آنها بابت این مسئله هشدار داده بود و در اجلاس نیز مایکل پنس بهصورت علنی به کشورهای اروپایی اعلام کرد که از برجام خارج شوند تا فشارها روی ایران افزایش یابد. بهاینترتیب علاوه بر مقدمه سازی برای افزایش فشار بر ایران سنگاندازی در مسئله برجام و تلاش اروپاییان، سعی میکند با ایجاد جبهه مخالف برجام در اروپای شرقی، در مقابل اروپای غربی شکاف میان شرق و غرب اروپا را بیشتر کنند و از اتحاد و انسجام آن جلوگیری کنند.
نکته دیگری که در این اجلاس مدنظر بود و حائز اهمیت بالایی است، مقدمه سازی برای «معامله قرن» است که عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل و مقصر جلوه دادن ایران در عدم حصول توافق بر سر مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی گام اول مقدمات بود که مجال بحث در این مورد و موفقیت یا عدم موفقیت آمریکا و رژیم صهیونیستی در تحقق آن بسیار است. همچنین انتخابات پیش روی رژیم صهیونیستی نیز که در آوریل برگزار خواهد شد انگیزهای بود تا نتانیاهو که این روزها جایگاه سیاسی و اجتماعی نهچندان مساعدی دارد از فرصت پیشآمده برای مانور تبلیغاتی به بهترین شکل استفاده کند و با تلاش برای بهبود روابط با اعراب و تلاش برای جلب همراهی و همکاری آنها و تنظیم جبهه مقابله با ایران کارنامه خود را بهتر کند تا جایی که برخی معتقدند پیروز واقعی این اجلاس کسی جز نتانیاهو نبود.
حواشی مهم تر از متن
علاوه بر این نکات اصلی، در حاشیه اجلاس بازار دعواها و اظهارنظرهای توییتری نیز داغ بود که حاوی نکات جالبی هست که به مواردی از آن میتوان اشاره کرد:
توییت ظریف درباره دوستی مشارکتکنندگان سیرک ورشو با تروریستهای حادثه جاده زاهدان و پاسخ وزارت امور خارجه لهستان و اعلام اینکه هیچ تروریستی در لهستان وجود ندارد!
نکته دیگری که در حاشیه این اجلاس قابلتوجه است توییت جالب بهرام قاسمی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان بود که با اینکه در بیانیه پایانی اجلاس ورشو اصلاً اسمی از ایران به میان نیامده بود ایشان اتهامات مطرحشده در بیانیه را رد کردند! اما پس از مطالعه بیانیه اقدام به اصلاح توییت خود کردند.
توییت لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه که با ضد ایرانی خواندن این اجلاس به از پیش تعیینشده بودن بیانیه پایانی اجلاس توسط آمریکا و لهستان، بدون دخالت سایرین اعتراض کرده بود!
توییت شیخ حمد بن جاسم آل ثانی، وزیر امور خارجه سابق قطر که با تشبیه این اجلاس به مجلس عروسی گفته بود: «مجلس عروسی ورشو، خواستگاری قبلاً انجام شد و مجلس عروسی هم در ورشو برگزار شد، و حاضران، دعوتشدگان به این جشن هستند». وی با پرده برداشتن از یکی از نیتهای برگزاری این اجلاس اعلام کرد که مخالفتی با عادیسازی روابط با اسرائیل ندارد اما معتقد است روابط باید برابر باشند و حقوق فلسطینیها نباید ضایع شود.
از دیگر اتفاقات جالبتوجه، حاشیهسازیهای بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی بود که یکبار با سخنان خود در حضور جمعی از شرکتکنندگان راهحل صلح در منطقه را در جنگ با ایران دانست که در واکنش به این مسئله اتفاق جالبتری که افتاد این بود که حمید بعیدی نژاد، سفیر جمهوری اسلامی ایران در انگلستان در اقدامی خودجوش اظهارنظر کرد که مقصود نتانیاهو «مقابله» با ایران بود و نه «جنگ»!.
بار دیگر با بیان این مسئله که لهستان در ماجرای هولوکاست با نازیها همکاری کرده بود واکنش دولت این کشور را برانگیخت که در نتیجه آن آنا عازاری، سفیر رژیم صهیونیستی، را احضار کردند و خواستار توضیح شدند.
همچنین جلسه حاشیهای وزرا امور خارجه سه کشور عربستان، امارات و بحرین قابلتوجه بود که با هماهنگی دنیس راس دیپلمات مشهور آمریکایی پشت درهای بسته تشکیلشده بود که چالش جمهوری اسلامی ایران را زهرآلودترین چالش خوانده و رفتار خصمانه آن را اصلیترین مانع صلح فلسطین و اسرائیل دانسته بودند.
قرار گرفتن اعراب و اسرائیل در یکطرف نیز فارغ از اختلافات تاریخی که داشتند و در راستای عادیسازی روابط و موضوع جلسه که مقصر جلوه دادن ایران در مسائل و مشکلات امنیتی منطقه، خصوصاً مسئله فلسطین بود از دیگر حواشی قابلتوجه بود.
همچنین در ادعایی از سوی پمپئو که اعلام کرد همه حاضران بهاتفاق ایران را عامل اصلی بیثبات کننده و ناامن کننده منطقه میدانستند. این موضوع در مورد سایر کشورها قابل پیشبینی بود اما سؤالی که پیش میآید این است که آیا عمان که از متحدان و نزدیکان ایران و از شرکتکنندگان اجلاس ورشو هست چنین نظری داشته است؟ آیا در دیدار اخیر ظریف با وزیر امور خارجه عمان در حاشیه اجلاس امنیتی مونیخ نکاتی در این خصوص ردوبدل شده است؟
تجمع کمتر از 100 نفر از منافقین و سلطنتطلبان در اطراف محل برگزاری اجلاس و همچنین درگیری آنها با یکدیگر نیز از دیگر نکاتی است که میتوان در فرصت دیگری به آن پرداخت اما این سؤال مطرح میشود که با توجه به آزادی تجمعات در اروپا آیا سفارت کشورمان در ورشو توان تجمیع یک جمعیت مشابه در اعتراض به برگزاری این اجلاس ضد ایرانی که میتوانست بازتاب رسانهای خوبی هم داشته باشد را نداشت؟
درنهایت پس از ذکر تمامی این نکات که مستندات بسیار بیشتری از آنچه ارائه شد نیز دارند، امید است دستگاه دیپلماسی و نهادهای تصمیمساز و تصمیم گیر و مجری سیاست خارجی در کشورمان به دور از سطحینگریهایی که از سوی برخی از افراد مشاهده میشود و به این نتیجهگیری که حاصل این اجلاس صرفاً شکستی مفتضحانه برای آمریکا بود محدود میشود و چشم بر سایر ابعاد این ماجرا میبندند، به بررسی دقیق تمام پیامدهای احتمالی آن بپردازند. چرا که برخی از موارد مطرحشده مانند مسئله فلسطین، موضع همسایگان و اجماع بینالمللی علیه ایران مسائلی نیستند که به این سادگی از کنارشان عبور شود و میتوانند پیامدهای بسیار اساسی در پی داشته باشند.
0نظر